🕊|•
💌 #پایدرسعشقومعرفتشهید ؛
📄رفته بودم به دیدنش. کلی با هم صحبت کردیم. شیفت مرام اخلاق ابراهیم شدم. آخر وقت بود. گفت: تک به تک والیبال بزنیم؟! خندهام گرفت. من با تیم ملی والیبال به مسابقات جهانی رفته بودم. خودم را صاحب سبک می دانستم. حالا این آقا می خواد…! گفتم باشه. توی دلم گفتم: ضعیف بازی میکنم تا ضایع نشه! سرویس اول را زد. آنقدر محکم بود که نتوانستم بگیرم! دومی،سومی و…رنگ چهرهام پریده بود. جلوه دانش آموزان کم آوردم! ضرب دست عجیبی داشت. گرفتن سرویس ها واقعا مشکل بود. دور تا دور زمین را بچه ها گرفته بودند. نگاهی به من کرد. این بار آهسته زد. امتیاز اول را گرفتم. امتیاز بعدی و بعدی…میخواست ضایع نشم. عمداً توپها را خراب می کرد! رسیدم به ابراهیم. بازی به دوشد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم که سرویس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدایی آمد. الله اکبر…ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند،عده ای برای وضو،عدهای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم. نماز که تمام شد،برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقارضا رقابت وقتی زیباست که با رفاقت باشد!🍃
🖇کتابسلامبرابراهیم📚
#شهیدابراهیمهادی🌹
#مثلرفیقشهیدمونبشیم!