eitaa logo
✨فانوس شب✨
1هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
9.4هزار ویدیو
84 فایل
جهاد تبیین را جدّی بگیرید، شبهه‌زدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید! بعضی‌ها در مقابل تیر و شمشیر ایستادند، در مقابل شبهه نتوانستند بِایستند!
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴این روزها، ضدیت جماعتی با روحانیت، به ستیز آنها با تمام مظاهر دینداری و ملی انجامیده است. چیزی که نظیرش را در دیده‌ایم که چه‌ها بر سر فرهنگ مردم این سرزمین نیاورد. این روزها عده‌ای اندک، در فضای مجازی و حقیقی چنان افراد معتقد را در فشار قرار داده و به باد فحش و استهزاء گرفته‌اند که بعضی برای حفظ حیثیت خود مجبورند تظاهر به بی‌دینی و بی‌اعتقادی به ملیت خود کنند و جمعی هم ژست بگیرند. 📖خواندن عبارات زیر به قلم از رجال دوران قاجار و پهلوی را توصیه می‌کنم:👇 «مشروطه‌چی‌ها بعد از عزل محمدعلی شاه، چون خرشان از پل گذشته بود، نمی‌خواستند زیر بار روحانیون بروند. دشمنی انسان به چیزی که از آن اطلاع ندارد امری طبیعی است. آقایان هم که از معارف اسلامی بی‌خبر بودند، دشمنی روحانیون را با هرچه با دیانت سر و کار داشت وجهه همت خود قرار داده و تا توانستند مردم را به بی‌دیانتی سوق دادند. اکثریت مردم که همیشه تابع رؤسا (خواص) هستند، همینکه وضع را اینطور دیدند، بعضی ظاهراً و برخی ظاهر و باطن، باد به بوق بی‌دیانتی کردند. کار به جایی رسید که یکی از حزب‌های سیاسی آن دوره، به تقلید انقلابیون عهد انقلاب کبیر فرانسه، جدایی مذهب را از سیاست جزو مرام خود کرد... بهانه ایجاد این رویه هم همان آزادی مذهب و اصل مسلم بود که آقایان مشروطه‌چی‌ها بین آزادی اختیار مذهب، با لاقیدی در عملیات مذهب اختیار شده، نمی‌خواستند فرق بگذارند. حتی در این اواخر نهی از معروف و امر به منکر را به اسم آزادی مذهب، به خود اجازه می‌دادند. مردمان متنسک نزد آنها منفور و هرکس بیشتر اظهار بی‌دینی می‌کرد نزد آنها محبوب‌تر بود و هرکس را که به لوازم مذهب قیام می‌کرد فاناتیک می‌خواندند. آقای می‌گوید: در بدو مشروطیت روزی با سیدی اردبیلی که از وجوه مشروطه‌چیها بود، نزد استاد حسین خیاط که در بازار کنار خندق نزدیک سه راه مسجد شاه، دکان داشت و او هم از مشروطه‌چیها بود رفتم. سید و استاد خیاط یاوه‌گویی به دین و مذهب را شروع کرده، آنچه از کفر و الحاد در انبان فکر خود داشتند بیرون ریختند. پس از ساعتی برخاستیم، نزدیک مسجدی رسیدیم. سید به من گفت دو دقیقه تأمل کنید تا من بیایم. من ایستادم. دو دقیقه، ده و پانزده و بیست دقیقه شد، از سید اثری ظاهر نگردید. به خیال اینکه مبادا حادثه‌ای برای او رخ داده باشد داخل مسجد شدم. ابتدا به جاهایی که احتمال می‌دادم رفتم نیافتمش، ناگزیر به جایی که هیچ احتمال نمی‌دادم یعنی در داخله مسجد هم سری زدم، دیدم سید در حال رکوع است. ذکر رکوع را بقدری تکرار کرد که هیچ پیشنمازی و لو در رکعت اول نماز آنقدر طول و تفصیل نمی‌داد. من همینکه وضع را اینطور دیدم خود را پشت ستون پنهان کردم. آقا سجود رفت و آنقدر سجود را به درازا کشید که من تاب نیاورده یکسر به منزل آمدم. سید سه ربع بعد از من به منزل رسید. از او سبب تأخیر را سؤال کردم، در جواب من واقعه‌ای را اختراع کرده و من تا زنده بودم چیزی به روی او نیاوردم. در آن دوره از این قماش مسلمان‌های واقعی ترسو زیاد بودند که عملیات مذهبی خود را از سایرین پنهان کرده و ترس مشروطه‌چی‌ها در مجالس و محافل، خود را بی‌دین جلوه می‌دادند.» 📚(شرح زندگانی من ج۱ ص۳۱۶ و۳۱۷) 🆔 @JahadeTabiien