عمه جان زینب س.....
چند روز پیش پیامی داشتم که حاج آقا فلانی ام کار واجب دارم و چند بار تماس گرفتم برنداشتید...
زنگ زدم...از بچه های فرهنگی سازمان ...میایید سفر سوریه و شاید لبنان؟ یک سفر جمع و جور چند روزه...
واقعا اولویتی نمی دیدم ،جز زیارت و شاید دیدن صحنه از نزدیک ...
ولی با مشورتی که انجام دادم ، بنا شد این سفر رو راهی بشم...
یکی دو ساعت دیگه راهی سوریه میشیم انشاالله....
منهای زیارت عمه جان زینب س و بی بی جان رقیه س که فکرش رو نمی کردم برام در شب قدر نوشته باشند ( انشاالله پام به حرم برسه )
انشاالله سعی می کنم روایت وضعیت مردم و کاری که از دستمون برمیاد رو هم براتون بنویسم....
نمی دونم ماهم سهمی می توانیم در این نبرد آخر الزمانی ولو به اندازه کمک مالی یا بازکردن گره ای داشته باشیم یا نه...
دعا کنید خدا روی دوشمون ماموریت بگذاره و نقشی هر چند کوچک به ما هم بده....
مثل همیشه از طرف همتون انشاالله نائب الزیاره هستم....
یا علی ع....
#سفرنامه_عشق_ماموریت۱
🔶 فانوس انقلاب 🔶
https://eitaa.com/fanoosenghelab