eitaa logo
فانوس قرن
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
515 ویدیو
23 فایل
امام خامنه ای: 💠 «این قرن،قرن اسلام است، قرن معنویت است. وعده‌ی خدای متعال،وعده‌ی صادق است. منتهابایدهوشیارباشیم. همه‌ی مابایدهوشیارباشیم.» 🌀در این عصریورش رسانه‌ها، یخواهیم روزنه‌ای باشیم جهت روشنگری وتقویت هوش انقلابی ارتباط باادمین: @hamid_Ghadiri60
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 قسمت اول روایت 🟡 دیشب جای شما خالی محضر خانواده شهید ابراهیم جزی معروف به حاج نبیل بودیم. شهیدی که محافظ سیدحسن نصرالله بود و در حادثه شهادت سیدحسن به شهادت رسید.🥀 🟢 شهیدی که یکی از مهمترین دغدغه‌هاش حل مشکلات نیروهای زیردستش بود که اصلا به اونها نگاه زیردست نداشت، شهیدی که با بچه ها و نوه هاش خیلی رفیق بود و بعد از شهادتش بیشتر بچه ها دلتنگش هستند، شهیدی که دو نوه مجروح از بمباران هم داره. 🌷 شهید عزیزی که گفتنی زیاد داره، و بخشی از این گفتنی ها رو روایت خواهم کرد، ضمنا چند نوه و خواهرزاده حاج نبیل به شهادت رسیدن که توضیحاتش رو تقدیم شما خواهم کرد. ▫️منتظر باشید... 🎙 🌹 🌷 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89
فانوس قرن
#روایت_بیست‌ونهم #شهید_ابراهیم_جزی #حاج_نبیل 💠 قسمت اول روایت 🟡 دیشب جای شما خالی محضر خانواده شه
💠 قسمت دوم روایت 🔺 پسر بزرگ حاج نبیل از ویژگی های پدر برامون گفت: حاج عماد اسم حاج نبیل رو براشون انتخاب کرد و حقا هم مناسب بود چون اخلاقش عالی بود، خیلی رئوف و مهربون بود، با وجود مشغله های فراوانش و زمان کمی که داشت، تلاش می کرد مشکلات همکاران رو حل کنه. ▫️ زیردست براش معنایی نداشت و با همه رفیق بود. برای حل مشکلات نیروها، یک مجموعه راه اندازی کرد تا مشکلاتشون رو‌ حل کنن. حتی برای یکیشون که مجرد بود همسر پیدا کرد🤩. ✅ یکی دیگه از صفات خاصش این بود که خودش دنبال فقرا میرفت و بهشون رسیدگی میکرد و مشکلاتشون رو حل میکرد. 🔹 خیلی خانواده دار بود. هروقت منزل بود و مهمان برامون میومد، نمیذاشت مادرم کاری کنه و حتی چای دم کنه. همه کارها رو خودش انجام میداد. ▪️ رابطه ش با بچه ها و نوه ها عالی بود، بچه میشد و باهاشون بازی میکرد. حتی الان اگر از بچه ها بپرسید پدر رو بیشتر دوست دارن یا پدربزرگ رو؟ میگن پدربزرگ رو😍🥺. 🔰 خیلی وقتها به پدر میگفتیم فلان ماشین یا خونه یا سلاح رو بگیریم که جواب میداد: این ها لذت دنیاست و سعی کنید خیلی سمتش نرید. 🔴 کار پدر خیلی سری بود و کسی نمیدونست دقیقا داره چکار میکنه🤔 برای همین هم بنا به دلایل امنیتی رفت و آمد راحتی نمیتونستن داشته باشن. 🟡 علاقه شدیدی به سید حسن نصرالله داشت، محافظ سید بود و انگیزه اش محافظت از نماینده و نایب رهبری بود. منتظر امر و نهی سید نبود، سعی میکرد قبل از امر و نهی سید، نیت سید حسن نصرالله رو بخونه و اقدام کنه. ❤️ علاقه شدیدی به حاج قاسم داشت. ایشون رو از اولیای خدا میدونست. پدرم در سال ۲۰۱۴، ۶ ماه در حلب بودن. البته من هم اونجا بودم ولی نمیدونستم که پدر هم اونجا هست. 🔸 سه ماهی میشد که بابا رو ندیده بودم؛ حاج قاسم که فهمیدن بهم گفتن به دفترشون تو حلب برم و بعدش حاج قاسم واسطه شدن تا بابا رو ببینم. 🔻 پسر کوچک حاج نبیل گفت پدرم بهم گفت که هر زمان که فرصت داشتم روضة الحوراء پیش حاج عماد میرفتم و توسل میکردم تا مشکلم حل بشه. زیارت عاشورا زیاد میخوندن و وقتی مجلس روضه میرفتن یه گوشه مینشستن که راحت بتونن عزاداری کنن.😔 🎙 🌹 🌷 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89
فانوس قرن
#روایت_سی‌‌و‌پنجم #شهید_ابراهیم_جزی #حاج_نبیل 💠 قسمت دوم روایت 🔺 پسر بزرگ حاج نبیل از ویژگی های پ
💠 قسمت سوم روایت ▫️ با همسر حاج نبیل هم گفتگو کردیم، ایشون در مورد حاج نبیل گفتن: حاج نبیل دوست داشت چیزی از دنیا نداشته باشه. برای همین حتی خونه هم از دار دنیا نداره. 🔰 یک بار که انگشتر بهش هدیه دادن، چون خیلی دوستش داشت همه ش استفاده میکرد ولی وقتی فهمید مبلغ زیادی بابت خریدش داده شده، دیگه استفاده نکرد. 🟢 به حق الناس خیلی حساس بود، یکبار که برای خونه تعمیرات داشتیم، احساس کرد همسایه ها اذیت شدن. برای همین رفت از تک تک همسایه ها عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید. خیلی مهربان بود.🥲 در ماه های مبارک رجب و شعبان غالبا روزه بود، شب ها هم همیشه مشغول نماز شب و گریه بود. ❤️‍🩹 به امام رضا علیه السلام علاقه خاصی داشت ولی به خاطر شرایط کاری نمیتونست بره ولی به ما توصیه میکرد که به زیارت بریم. مرتب به من میگفت اگر روزی برسه که سید حسن به من احتیاج نداشته باشه، دوست دارم خادم امام خامنه ای باشم. 🔻 خواهر شهید در مورد ایشون به ما گفت که از بس همه خواهر برادرها حاج نبیل رو دوست داشتن، و از طرفی مشغله حاج نبیل زیاد بود، نمیتونستن ببیننشون. روزی که حاج نبیل فرصت میکرد و در جمع میومد، اون روز برای همه مثل عید بود از بس خوشحال بودن. هر سال شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان به من زنگ میزد و میگفت دعا کن که شهید بشم. اگر میگفتم نه دعا نمیکنم میگفت تو منو دوست نداری🥺 حتی به خواهر بزرگترمون هم میگفت تو مثل مادر من هستی، برای شهادتم دعا کن. قبل از جنگ اخیر به کربلا مشرف شدم، بهم گفت برای شهادتم دعا کن. 🌷 این بار دیگه من هم برای شهادتش دعا کردم. و وقتی اومدم و بهش گفتم گفت شما الان مثل حضرت زینب سلام الله علیها شدی. 🎙 🌹 🌷 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89
فانوس قرن
💠 قسمت سوم روایت 🌀 خواهرزاده شهید حاج نبیل در مورد ایشون گفتن خیلی زاهد بود ولی به ظاهر خودش هم خیلی میرسید‍. 🔺 امکانات زیادی در اختیارش بود ولی استفاده نمیکرد. یبار که جنوب اومد، با یک ماشین کوچک ارزون قیمت اومده بود، گفتم شما که میتونی بهترین ماشین رو در اختیار داشته باشی، چرا با این ماشین میای؟ گفت همین هم مال من نیست، ماشین کوچک و بزرگ چه فرقی میکنه؟ 🔸 حاج نبیل علاوه بر خودش، از خانواده هم تقدیم مقاومت کرده بود که به چندتاشون اشاره می کنم. یکی از این شهدا، نوه های دختری حاج نبیل هستن که توفیق شد ما با مادرشون(دختر حاج نبیل) گفتگو داشته باشیم. ▫️ ایشان درمورد دخترانشون گفتن خیلی اخلاقشون عالی بود و آروم بودن. دختر بزرگم ۱۲ جزء قرآن و دختر کوچکم ۳ جزء حفظ کرده بود. اهل مطالعه روایت شهدا، خصوصا شهدای ایرانی بودن. 🎨 فاطمه نقاش و خطاط بود. دوست داشت بره ایران تا نقاشی و خطاطی یاد بگیره تا بتونه ضریح حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) رو طراحی کنه. 🟢 سارای ۹ ساله م هم خیلی امام رضا علیه السلام رو دوست داشت و مشتاق بود تا بتونه به زیارتشون مشرف بشه آرزوشون شهادت و سربازی امام زمان عجل الله بود. یکی دیگه از نوه های دختری حاج نبیل مجروح و دو تا دیگه شون هم شهید شدن. 🥀 🔻 مادر ایشون به ما گفت: خیلی غبطه میخوردم که من مادر شهید نیستم که خدا در این جنگ هم منو مادر شهید کرد هم مادر دو تا مجروح. فاطمه اسم دخترم هست که شهید شد. ایشون بچه کوچک خانه بود، خیلی مهربون و آروم بود. از ۷ سالگی مقید به خوندن نماز و گرفتن روزه بود. 🔴 بعد از طوفان الاقصی به شهدا مخصوصا شهید سراج رعد متوسل شد. وقتی جنگ شروع شد مادر گفت ‌یه کیف آماده کنید و وسایل ضروری داخلش بگذارید تا اگر خواستیم فرار کنیم، آماده باشیم. 🟡 ما هم همین کار رو کردیم. بعد از شهادت وقتی کیف خواهرم رو باز کردیم، دیدیم داخلش تسبیح و عکس و کتب شهدا بود. خواهر شهید که مجروح شده بود هم در جمع ما حضور داشت، خدا رو شکر میکرد که خدا برای مجروحیت و شهادت انتخاب شون کرده.🥺 روز حادثه، همه با هم نشسته بودیم که خونه موشک باران شد. خونه ما متعلق به خودمون بود نه محل اختفای سلاح و انبار مهمات‼️ ⁉️ من از این دخترخانم پرسیدم از اینکه برای مقاومت از صورتت هزینه کردی، غصه نمیخوری؟ ( آخه صورتش آثار جراحت داشت و یک چشمش هم نمیدید). 🔘 گفت: نه خدا رو شکر میکنم که شبیه حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت ابوالفضل علیه السلام شدم. زمانی که حادثه پیجر اتفاق افتاد میگفتم میشه که منم بتونم وضعیت مجروحین پیجر رو درک کنم؟ که خدا حاجتم رو برآورده کرد و مثل اون ها شدم. 🎙 🌹 🌷 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89
فانوس قرن
#روایت_سی‌‌و‌هفتم #شهید_ابراهیم_جزی #حاج_نبیل 💠 قسمت سوم روایت 🌀 خواهرزاده شهید حاج نبیل در مورد ا
💠 قسمت چهارم روایت 🔺 نوه خواهری حاج نبیل هم یکی از شهدا بود توفیق شد با مادر ایشون هم گفتگو کنیم. نوه خواهری حاج نبیل، شهید علیرضا کورانی هست. مادر ایشون معلم کشافه هست (توضیح کشافه طلبتون😉). ▫️از ویژگی های علیرضای شهید برامون گفت. علیرضا اخلاقش خیلی خوب بود طوری که هرکس میدید میگفت صفات شهدا رو داره. 🔹 مسجد رفتن روزانه ش ترک نمیشد. مدام در مسجد القائم( یکی از مساجد مهم و پر رفت و امد ضاحیه جنوبی بیروت) بود و نماز ظهر و مغرب میخوند. اهل دعاهای مختلف( ندبه، توسل، کمیل و...) بود. ❤️‍🩹 خیلی دوست داشت بتونه نماز صبح رو هم در مسجد بخونه. تو مسیر مدرسه ش دعای عهد رو میخوند. کشافه و معلمش رو خیلی دوست داشت. بعد از شهادتش رفقاش میگفتن که با هم داستان های شهدا رو میخوندن و روضة الحوراء میرفتن و... که من اصلا اطلاع نداشتم. 🔸 آرزوی شهادت داشت. میگفت من تو این جنگ شهید میشم.🥺🥺 میگفت من قبر هم نمیخوام. تا زمانی که حضرت زهرا سلام الله علیها قبر ندارن، من هم نمیخوام قبر آباد داشته باشم و الان هم قبرش خاکیه. عاشق امام رضا علیه السلام بود و هر حاجتی داشت از ایشون طلب میکرد. 🔻 راستی این رو هم براتون تعریف کنم علی یک ساله بود که مریض شد و تب داشت. پدرش هم قم بود. پدرش تو خواب میبینه که اگر میخواهی شفا بگیره، برو مشهد. پدرش به من زنگ زد و گفت چی شده؟ که منم گفتم علی مریض شده. پدرش هم سریع به مشهد رفت و دعاش کرد. الحمدلله علی هم شفا گرفت. 🟢 وقتی علیرضا خوب شد با هم مشهد مشرف شدیم. علیرضا پیش یه خادم رفت، خادم بهش ریشه پر هدیه داد. خیلی این رو دوست داشت و میگفت بدم دست خودش. من میگفتم نه گم میکنی بذار ازدواج که کردی بهت بدم و او هم جواب میداد که به اونجا نمیرسه. قرار گذاشتیم هر کدوم که زودتر از دنیا رفتیم، این ریشه پر رو داخل قبرش بذاریم. الان هم داخل قبر علیرضا هست🥺🥺🥺 🎙 🌹 🌷 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89
فانوس قرن
#روایت_سی‌‌و‌هشتم #شهید_ابراهیم_جزی #حاج_نبیل 💠 قسمت چهارم روایت 🔺 نوه خواهری حاج نبیل هم یکی از ش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💫 جشن تکلیف دختر حاج نبیل 🟢 دختر آخر حاج نبیل به سن تکلیف رسیده، حاج نبیل شهیدی که خانواده اش اینقدر باعظمت و صبور و مقاوم بودند که بنده احساس حقارت کردم در مقابلشون، همسر حاج نبیل، فرزندانش، نوه‌ها و همه ممتاز و متفاوت بودند. ▫️حاج نبیل با بچه ها خیلی رفیق بود و یکی از رموز موفقیت حاجی در تربیت فرزندان همین نکته بوده! 🔸 جشن تکلیف دختر عزیزم رو تبریک میگم و ان شاءالله مثل بقیه خانواده حاج نبیل عزیز موفق و در پناه خدا باشه! تکلیفت مبارک مریم خانم🌹 🎙 🌹 🌷 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89