⭕️ یک دهم هزینه جنگ‌افروزی، شعله‌های آتش آمریکا را خاموش می‌کرد 🔹داریوش سجادی، تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا: "در طول یک سال و نیم گذشته، بالاترین میزان کسر مالیات از شهروندان آمریکایی صرف کمک‌های تسلیحاتی به اسرائیل و اوکراین شده است. اگر یک دهم این بودجه صرف مسائل داخلی می‌شد، می‌توانست بحران‌هایی مانند آتش‌سوزی‌های مهیب را مهار کند." √ @Roshangari_ir | روشنگری √ Virasty.com/Roshangari_ir | ویراستی

بسم رب الحیدر😍🌺

عیدتون مبارک باشه🥳🤩💐

#روایت_سی‌‌و‌هشتم #شهید_ابراهیم_جزی #حاج_نبیل 💠 قسمت چهارم روایت 🔺 نوه خواهری حاج نبیل هم یکی از شهدا بود توفیق شد با مادر ایشون هم گفتگو کنیم. نوه خواهری حاج نبیل، شهید علیرضا کورانی هست. مادر ایشون معلم کشافه هست (توضیح کشافه طلبتون😉). ▫️از ویژگی های علیرضای شهید برامون گفت. علیرضا اخلاقش خیلی خوب بود طوری که هرکس میدید میگفت صفات شهدا رو داره. 🔹 مسجد رفتن روزانه ش ترک نمیشد. مدام در مسجد القائم( یکی از مساجد مهم و پر رفت و امد ضاحیه جنوبی بیروت) بود و نماز ظهر و مغرب میخوند. اهل دعاهای مختلف( ندبه، توسل، کمیل و...) بود. ❤️‍🩹 خیلی دوست داشت بتونه نماز صبح رو هم در مسجد بخونه. تو مسیر مدرسه ش دعای عهد رو میخوند. کشافه و معلمش رو خیلی دوست داشت. بعد از شهادتش رفقاش میگفتن که با هم داستان های شهدا رو میخوندن و روضة الحوراء میرفتن و... که من اصلا اطلاع نداشتم. 🔸 آرزوی شهادت داشت. میگفت من تو این جنگ شهید میشم.🥺🥺 میگفت من قبر هم نمیخوام. تا زمانی که حضرت زهرا سلام الله علیها قبر ندارن، من هم نمیخوام قبر آباد داشته باشم و الان هم قبرش خاکیه. عاشق امام رضا علیه السلام بود و هر حاجتی داشت از ایشون طلب میکرد. 🔻 راستی این رو هم براتون تعریف کنم علی یک ساله بود که مریض شد و تب داشت. پدرش هم قم بود. پدرش تو خواب میبینه که اگر میخواهی شفا بگیره، برو مشهد. پدرش به من زنگ زد و گفت چی شده؟ که منم گفتم علی مریض شده. پدرش هم سریع به مشهد رفت و دعاش کرد. الحمدلله علی هم شفا گرفت. 🟢 وقتی علیرضا خوب شد با هم مشهد مشرف شدیم. علیرضا پیش یه خادم رفت، خادم بهش ریشه پر هدیه داد. خیلی این رو دوست داشت و میگفت بدم دست خودش. من میگفتم نه گم میکنی بذار ازدواج که کردی بهت بدم و او هم جواب میداد که به اونجا نمیرسه. قرار گذاشتیم هر کدوم که زودتر از دنیا رفتیم، این ریشه پر رو داخل قبرش بذاریم. الان هم داخل قبر علیرضا هست🥺🥺🥺 #راوی_مقاومت🎙 #لبنان_مقاوم✊ #شهید_ابراهیم_جزی🌹 #حاج_نبیل🌷 #قرارگاه_نصرالله 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89

#روایت_سی‌‌و‌نهم #شهید_جواد_حمادی #شهید_مهدی_حمادی 💠 قسمت اول روایت 🌹 شهیدان جواد و مهدی حمادی فرزند حاج آقای حمادی امام جماعت مسجد محله و روحانی محله هستند. 🌷 دایی این شهدا ۸ سال قبل شهید شده و شهید مهدی حمادی شب عید قربان خواب دایی رو مبیبینه و خبر شهادت مهدی رو بهش میده. مهدی وقتی بیدار شد خوابش رو برای همسرش تعریف کرد و همسرش هم ازش فیلم گرفت. این خواب خیلی مفصله لذا به بخشیش اشاره میکنم. 🔺 برادر شهید بخشی از خواب رو برامون گفت. مهدی دایی رو در حالتی خواب میبینه که ۴ نفر از شهدا در چهار گوشه اتاق نشستند. 🔸 در خواب دید که نامه اعمال شهدا متفاوت هست ولی نامه اعمال خودش خیلی بزرگ و مفصل بوده که میگن به علت اینکه اهل غیبت نبودی و اهل خدمت به مردم بودی نامه اعمالت سنگین و مفصله. 🔹 میخواستن از اتاق خارج بشن که بهش پیام میرسه که هر کدوم از شهدا با اختلاف امتیاز یک اتاقی دارن و یکی از راههایی که باعث میشه قید و بندهای گناه از انسان باز بشه، هدایای معنوی هست که بعد از مرگ به انسان هدیه میکنند مانند قرائت قرآن و... ▪️ در مورد اخلاقیات مهدی باید بگم که واقعا از غیبت به هر شکلی دوری میکرد و تا میتوانست به مردم خدمت میکرد. 🟢 مهدی در قلب ضاحیه و در کنار شهید صفی الدین با حالتی مشابه همون اتاقی که در خواب دیده و تعریف کرده به شهادت رسید و جواد در دورترین نقطه از ضاحیه در ناقوره مرز لبنان و فلسطین اشغالی به شهادت رسید.😢😔🥀 #راوی_مقاومت🎙 #لبنان_مقاوم✊ #قرارگاه_نصرالله #شهید_جواد_حمادی🌹 #شهید_مهدی_حمادی🥀 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89

#روایت_چهلم #شهید_جواد_حمادی #شهید_مهدی_حمادی 💠 قسمت دوم روایت جواد بعد از 60 روز پیکر مطهرش پیدا میشه و دوماه بعد از مهدی دفن میشه...🥀 ▫️ اجازه بدید درمورد رفیق مهدی هم براتون بگم که شهید شد. علی احمد العفی از زمان کشافه المهدی با هم همکلاسی هم بودن و در ناقوره با هم به شهادت میرسن. 🔹 علی آرایشگر بود و روی جوانان غیرمتدین تاثیرگذار بود. از این فرصت استفاده می‌کرد و از جوانان برای کمک به مردم استفاده می‌کرد. امور شرعی که رو در آرایشگری رعایت می‌کرد. 🔺 چون مادرش تنها بود و پدرش فوت کرده بود، ده روزی که در جبهه نبود رو در منزل مادرش خدمت میکرد. علی و مهدی از سمت دریا عملیات استشهادی انجام دادن و در ایران دو سه ماه آموزش دیدن. ▪️ مادر مهدی و جواد هم برامون از پسرانش گفت که همیشه از من میخواستن که برا شهادتشون دعا کنم. 🔘 من دعا میکردم تا زمان ظهور زنده باشید و در رکاب حضرت به شهادت برسید لذا براشون دعای طول عمر و همسر خوب می‌کردم. اما آنها از دعا برای طول عمر ناراحت میشدن ولی بروز نمی‌دادن که من و پدرش ناراحت نشیم. خیلی با نشاط و سرزنده و شاد بودن و آزاری به کسی نمیرسوندن. از بچگی با یک گروه متدین رفاقت داشتن و با هم به کشافه میرفتن که اغلبشون هم شهید شدن.😔 🟢 همسر مهدی از حال و هوای مهدی برامون گفت که در منزل تصاویر شهدا و امام و رهبری رو نصب کردن و گفتن ان شاءالله من هم ملحق بشم به شهدا. 🟡 وقتی خانم باردار میشه نیاز نیست که به جنگ برن برن ولی چون علی ازش خواست که برن جنگ با هم میرن و با هم به شهادت می‌رسن. فرزند مهدی به زودی به دنیا میاد و به دنیای مقاومت و شهادت قدم میگذاره. شهید وصیت کردن که اسم فرزند رو جواد بذارید. 🔻 حاج آقای حمادی پدر شهدا هم در جمع ما بودند و گفتند: اعتقاد من اینه که ولایت فقیه اون محور اساسی مبارزه با دشمنانه. ولایت فقیه نعمت الهی و مبدأ همه خوبی ها مثل شهادت و... هست. از مردم ایران درخواست دارم تابع ولایت فقیه باشند. 🔸 بنده امام جماعت مسجد علی اکبر هستم. اغلب منزل خانواده شهید میرفتیم ولی من همیشه احساس شرمساری داشتم. اما الان احساس خوبی دارم. #راوی_مقاومت🎙 #لبنان_مقاوم✊ #قرارگاه_نصرالله #شهید_جواد_حمادی🌹 #شهید_مهدی_حمادی🥀 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89