eitaa logo
فانوس شب
2.2هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
26هزار ویدیو
321 فایل
اینجا فانوسی کوچک در شب های تار آخر الزمان است و ما عهد بسته ایم که این فانوس را تا طلوع خورشید بر پشت بکشیم ادمین پاسخگویی : @mosgian حمایت مالی از کانال در جهت جهاد تبیین : ۶۰۳۷۹۹۱۹۴۹۶۶۷۱۸۶ گروه طبتم : https://eitaa.com/joinchat/801636388C9a2f69229b
مشاهده در ایتا
دانلود
" بعضی ها آن قدر باشعورند که در کنارشان به آدم حس بی شعوری دست می دهد. مثل حسی که در کنار خانم دانیا به من دست داد. دکتر دانیا اصالتا اهل لیبی ست، مدرک ارشد و دکترایش را از انگلیس گرفته و بعد هم به خاطر دریافت یک موقعیت شغلی خوب با خانواده‌اش به استرالیا می‌آید. بدون آشنایی قبلی، در یک مهمانی بر حسب اتفاق کنار هم نشستیم و با هم مشغول گفتگو شدیم. 🗒از کار و زندگی و خانواده هم پرسیدیم. وقتی گفت کارش را ترک کرده ناراحت شدم چون شغل معتبر و پردرآمدی داشت، اما چیزی نگفتم. 👶در خلال گفتگو متوجه شدم از من سنّ بیشتری دارد و دخترهایش دبیرستانی هستند. بعد با لبخند گفت: «البته یک پسر هشت ماهه هم دارم که به خاطرش کارم را ترک کردم.» اصلاً به قیافه‌اش نمی‌آمد بچه کوچک داشته باشد، هر چند بی ادبی بود ولی نتوانستم تعجبم را مخفی کنم. دانیا گفت: ما سال ها بود که دیگر قصد فرزنددار شدن نداشتیم ولی الحمدلله خدا برای ما برنامه دیگری داشت. - پس همه برنامه ریزی‌هاتون به هم خورد! طبق تجربه‌هایی که داشتم می‌دانستم معمولا دوستانم که تحصیلات آکادمیک داشتند و برای اهدافشان به شدت تلاش و برنامه ریزی می کردند وقتی فرزند سرزده‌ای وارد زندگی‌شان می شد حسابی بی‌طاقت می شدند و در نهایت با اکراه تسلیم می شدند. 🔸انتظار داشتم دانیا هم همان حرفهای تکراری را بزند و مثل یک قربانی از فرصت های از دست رفته به خاطر مادر شدنش بگوید. اما دانیا دستش را به آسمان برد و گفت: "از لحظه‌ای که فهمیدم باردارم خدا را شکر کردم. هر روز سرم را به سجده می گذارم و تشکر می کنم که خدا به من نعمت مادر شدن اعطا کرد." طوری از صمیم قلب شاکر بود که انگار برای سال ها اجاقش کور بوده و تازه طعم مادر شدن را می چشد. - شما که قبل از این هم مادر بودید. دانیا چشمان آبی رنگش را ریز کرد و گفت: من مادر یک انسان دیگه شدم. خدا من رو لایق دونست که باز هم مادری کنم. افتخار و شکر نداره؟ 💧چشمانم پر از اشک شد. اشکِ شرم. به کم شعوری خودم لعنت می فرستادم‌‌. چند بار شده از صمیم قلب از خدا تشکر کنم که به من فرصت مادر شدن داده است؟ تشکر به کنار، چقدر باید توبه می کردم از ناشکری هایم! از بی‌تابی ها و غرغر زدن هایم. از این که فکر می‌کردم سفیدی موهایم، چروکی پوستم، عقب ماندن از درس و کارم، همه و همه به خاطر پذیرش تکلیف مادری‌ست. 🤲🏻 یادم رفته بود مادری "موهبت" است. من به نام مادر بودن ، قدرت ملکوتی "دعای مستجاب" دارم. 👑به افتخار "تاج مادری" ، قدرت بهشتی شدن یک انسان در دستانم قرار گرفته است. به اعتبار مادر بودن، پروردگارم نیکی به من را ، قدم بعد از پرستش خودش قرار داده است. شادی دل مرا، کلید پذیرش توبه یک انسان قرار داده است. من، یک آدم ساده‌ی معمولی، به خاطر میزبانی نه ماهه‌ی یک انسان، معجزه‌گر شده‌ام. 📿و چقدر ناسپاسی کرده‌ام که هر لحظه برای این هدیه‌ی ناب آسمانی سر بر سجده نگذاشته‌ام. 🌱همه‌ی دنیا فدای لحظات ملکوتی مادری.🌱 " ✍پیام به فعالان حوزه بار دیگر تأکید میکنم که تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن کشور و حمایت از ، یکی از ضروری‌ترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه درباره‌ی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگ‌ساز، تأکید بیشتر می‌یابد. این یک سیاست حیاتی برای آینده‌ی بلندمدت کشور عزیز ما است. 💡@FANUSESHAB