فراجناحی
تهران قلعه نظامی خیابان ژاله غرق در خون فرو ریزش جسمهای پاک مردم چون برگ پاییزی ۱۷ شهریور جمعهی سی
اولین "شهید زن انقلاب اسلامی" که بود؟
محبوبه در غروب یکی از روزهای سرد بهمن سال 1340 در خانوادهای مذهبی در تهران به دنیا آمد . پدرش غلامرضا دانشآشتیانی، روحانی فرهیخته و متعهدی بود .
محبوبه در مدرسه مذهبی- سیاسی رفاه که در سال 1348به اهتمام مبارزانی چون شهید رجایی، شهید باهنر......و تحت حمایت مؤسسه خیریه رفاه و تعاون تأسیس شده بود ثبت نام کرد.
بدین ترتیب محبوبه در مدرسه رفاه تحت تعلیم معلمان مبارز قرار گرفت و پایههای اعتقادی و مبارزاتی محبوبه را مستحکم کرد.
با شدتگرفتن فعالیتهای مبارزاتی معلمان و دانشآموزان مدرسه رفاه، این مدرسه توسط دولت تعطیل شد
با این حال آتش مبارزه که در جان محبوبه و دیگر دوستانش روشن شده بود، نه تنها در فضای نامساعد دبیرستان جدید(هشترودی) خاموش نشد، بلکه شعلهورتر هم گردید؛ چراکه آنها با راهانداختن انجمن اسلامی، فعالیتهای مبارزاتی خود را بیش از پیش توسعه دادند.
او برای ارتقای سطح فکری خود، از طریق شهید مالکی و شهید بهشتی روی قرآن کار میکرد. یکی از دوستان او در اینباره میگوید: «محبوبه قرآن را طوری خوانده بود که در حاشیه همه صفحاتش مطلب و سؤال نوشته بود؛ درصورتیکه در آن دوران اگر کنار قرآن مطلبی مینوشتی و سؤالی میپرسیدی، زندان داشت.»
علاوه بر قرآن و نهجالبلاغه، محبوبه کتابهایی که درباره مسایل سیاسی و مبارزاتی نوشته میشدند به دقت میخواند و توجه ویژهای به مطالعه آثار دکتر شریعتی و شهید مطهری داشت. او بارها برای یافتن پاسخ سؤالاتش با شهید مفتح بحث میکرد و تا به جواب نمیرسید، دست بر نمیداشت. همین درایت، ذهن پویا و مطالعه زیاد باعث شد که محبوبه از نظر فکری بسیار فراتر از همسالان خود بیندیشد.
بچهها واقعاً به وفاداری، وفای به عهد، صداقت، نظم، پایداری و صفات انسانی او ایمان پیدا میکردند و این صفات در آنها نهادینه میشد .
او علاوه بر فعالیتهای فوق، اداره کتابخانهای در خیابان سیروس را به عهده گرفته بود و برای بچههای محروم جنوب شهر کتاب میبرد.
جمعه سیاه؛ شهادت محبوبه
صبح روز 17 شهریور 1357 محبوبه ی 17 ساله همراه با دیگر مردم در صفهای فشرده به طرف میدان ژاله رفتند.او که غسل شهادت کرده بود و سلاحهای سنگین مأموران امنیتی بر پشتبام خانههای اطراف میدان را میدید، لحظهای تردید نکرد و خود را به ضلع شمالی میدان، که محل تجمع زنان بود رساند.
دیری نگذشت که صدای گلوله و فریاد همه جا را گرفت و عده زیادی از تظاهرکنندگان در خون خود غلطیدند و به شهادت رسیدند. مأموران رژیم شاه «ابتدا خاکارههای آغشته به بنزین را بر کف خیابان ریخته و آتش زدند و چون انبوه جمعیت هراسان در تلاطم افتاد... آتش مسلسلها را گشودند... همه کوچهها و خیابانهای فرعی را با تانک و زرهپوش مسدود کردند تا کسی را توان گریختن نباشد. هدف، نه پراکندهکردن مردم بود و نه مرعوبساختن. همه گلولهها به قصد کشت شلیک میشد...»
پرچم استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی در دست محبوبه بود. او شجاعانه بر سر عقیده خود ایستاده بود و شعار میداد که ناگهان گلوله، قلب پر ایمانش را شکافت؛ سرو قامتش بر زمین افتاد و در خون خود غلطید تا خونش مهر تأییدی بر حضور زن مسلمان ایرانی در عرصههای نبرد حق علیه باطل باشد.
🌷🕯خداوند مقربترین بندگان
خویش را ازمیان #عشاق
برمیگزیند ڪہ گرہ ڪور
دنیارابہ معجـزہ #عشــــق
مـے گشـایند 🌷🕯
Join👇
🆔 @farajenahi
❣کانال سیاسی، اعتقادی #فراجناحی👆