eitaa logo
استاد محمدحسین فرج‌نژاد
15.5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
64 فایل
👈مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد با موضوعات: دشمن شناسی - جنگ رسانه‌ای - جنگ شناختی - نقد فیلم و انیمیشن مدیر کانال: @admin_eeita معاونت آموزش: @Amoozesh_resaneh فروش کتاب: @tabib_14 شبکه‌های اجتماعی: https://zil.ink/farajnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم در نظر دارد یک یادنامه از سیره علمی و عملی استاد محمد حسین فرج‌نژاد ظرف چند روز آینده به چاپ برساند. به همین منظور از اساتید محترم و پژوهشگران عزیزی که تمایل به نگارش یادداشت علمی و متقن با موضوع معرفی شخصیت علمی، مدیریتی، نخبه‌پروری، جهادی و جنبه‌های مختلف شخصیتی استاد فرج نژاد دارند دعوت به عمل می‌آید ظرف مدت زمان ده روز آینده آثار خود را به آیدی @MRN691 ارسال بفرمایند. @farajnezhad110
ظهر با عجله بعد از چند ساعت جلسه پله‌ها را طی می‌کرد، صدایش کردم دکتر تمام شد، از نظر من کار تقریبا نهاییست، بیا چند دقیقه پیشنهادها، راهبردها و راهکارها را ببین... مسیرش را تغییر داد و گفت بریم‌... خستگی چهره‌اش توجه‌ام را جلب کرد، در دلم پشیمان شدم و خجالت کشیدم، خیلی خسته بود، گفتم حاج حسین بمونه بعدا...کلامم را قطع کرد و جوابم داد: «نه حاجی..فردا دیره؛ بریم...» وارد اتاق شدیم، در دلم گفتم زود تورق می‌کنم و عبور می‌کنم، خسته است... فایل را باز کردم و ورق زدیم، پیشنهادها را که دید چهره‌اش شکفت، انگار از به ثمر رسیدن راهبریش انرژی دوباره گرفت، شور و شعفی که در چشمانش فریاد می‌زد برایم جذاب بود...با حرارت و جذابیت منحصربه فردش شروع به ترسیم صحنه کرد...سعی داشت متوجهم کند که چقدر این کار با اهمیت است، در بین متن چند اشکال را گوشزد کرد و گفت از من یادگاری...دو نکته یادم داد... توصیه کرد بازهم زمان بگذارم و دوباره بازخوانی کنم...و ایرادات را بر طرف کنم...فلشش را داد و با لهجه شیرین یزدیش گفت: «حاجی من اینو میبرم ولی بازم روش کار کن، نزار نقص داشته باشه.» گفتم چشم، گفت میری عرفه ما رو هم دعا کن، من باید فعلا بمونم... در ذهنم گذشت ثواب عرفه رو حاضرم با ثواب جلسه علمی شما عوض کنم... ظهر بود، گروه را باز کردم، نوار مشکی کنار عکسش... یا حسین بن علی... یا فاطمه زهرا.... باورم نمی‌شود... او رفت... مرد خستگی‌ناپذیر... چشمانش...لبخندش... صدایش در سرم می‌چرخد: نه حاجی فردا دیره... @farajnezhad110
بهم گفت سید برو نویسندگی یاد بگیر خیلی حیفه وقتی بتونی بنویس رشد پیدا می‌کنی و اوج میگیری این برای خیلی سال پیش هست من نویسنده خوبی نیستم ولی با دلم می‌نویسم خبر فوت ایشون عجیب بود من و همسرم مدتی شاگرد ایشون بودیم یجورایی شرایط روحیمون شبیه زمانی شد که خبر شهادت حاج قاسم رو شنیدیم اون روز عید جمعمون تلخ شد و چشمهامون بارانی امروز هم عید قربان ما بارانی شد واقعا باورکردنی نیست اولین بار که رسوندمشون ، رسیدیم به دانشگاه آزاد پردیسان گفت رسیدیم گفتم هنوز مونده گفت موتورمو اینجا پارک کردم از اینجا به بعدش رو خودم میرم. با موتور میومد سر پردیسان چون هوا سرد بود، از اونجا اتوبوسی چیزی می‌گرفت ، می‌رفت کلاس برای تدریس یکی از مهمترین موضوعات علمی. بهترین توصیف رو این جمله بیان کرد: فرج نژاد، فخری زاده فضای مجازی و صهیونیزم شناسی تلخ تر از خبر فوت ایشون ، جمله ای بود که بعضی خبرگزاری ها زده بودند: «فرد راکب موتور سیکلت، دکتر محمدحسین فرج‌نژاد از مولفان و محققان و اساتید سواد رسانه‌ای کشور و از اعضای هیئت مدیره فضای مجازی حوزه بود.» «دکتری فلسفه هنر محقق مؤلف پژوهشگر عضو هیئت مدیره فضای مجازی حوزه» راکب موتور سیکلت؟؟!! حتی تأسف هم نمیشه خورد!!! می‌گفت بعضیا میگن تو طلبه نیستی چرا؟ چون خیلی جلوتر از بقیه بود جلوتر فکر میکرد اما درک نمی شد میگفتن طلبه رو چه به این حرفها دلم خیلی سوخت ایشون که راحت شد ما موندیم و حسرت دیدار مجدد زمانی شاگرد کلاس اول استاد @farajnezhad110
پست‌های این پیج که مزین به نام تو شده را از جلوی نظر می‌گذرانم و دوباره چشمانم به عکس تو همان عکس که در آخرین روزها خودمان ازتون گرفتیم می‌خورد باور نمی‌کنم که آن روز، امروزی را درپیش داشت مانند افراد گیج به دور خود می‌گردم و دلیل این گشتن چیزی جز نبود تو نیست گم کرده ای دارم و آن گم کرده دیگر پیدا نمی‌شود شاید یک سال است تو را دیده‌ام اما سالهاست تورا می‌شناسم از تو شنیده‌ام تو جامانده همت، باکری، ... آوینی‌ و حاج قاسم بودی از تو مردانگی آموختم و با تو پیمان می‌بندم بیرقی که تو بر افراشته‌ای نگذاریم زمین بماند تو شهید روشنگری هستی @farajnezhad110
🏴 انا لله و انا الیه راجعون 🔸 ارتحال استاد انقلابی دکتر و همسر و سه فرزندشان را تسلیت عرض میکنیم خداوند این داغ بزرگ را بر ما آسان کند‌. برادر مجاهد و زاهدی از میان ما رفت که وجودش وقف مردم، نظام، ولایت و حوزه علمیه بود. 🔸 قدرش را سال‌ها بعد خواهند شناخت. عروج شهادت‌گونه و مظلومانه‌اش را به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت می‌گوییم. 🔸 ایشان از جمله محققین و پژوهشگران برتر کشور در حوزهٔ رسانه بودند و آثار فاخری همچون «دین در سینمای شرق و غرب» و «اسطوره‌های صهیونیستی سینما» از خود به یادگار گذاشتند. 🔸 امید است خداوند متعال به برکت این ایّام عزیز، ایشان را غریق رحمت کرده و در بهشت برین جای دهد. استاد حسن عباسی @farajnezhad110
« مطالبه یک خون » ( خطاب به همه اونهایی که تعلق خاطر دارند به محمدحسین عزیز ما و شریکند در دغدغه های این مجاهد خستگی ناپذیر ) محمد حسین بألأخره آرام گرفت...🌷 اما این تلنگر رو به خودمون بزنیم که کسی رو از دست دادیم که یک روز - حتی یک روز - هم بی تفاوت و غافل نبود ؛ روزی نبود که داغ قربانی شدن فرزندان کشورمون در قتلگاه فضای مجازی، قلبش رو نرنجونه...؛ محمدحسین خیلی زودتر به ندای رهبرش لبیک گفته بود و وارد این قتلگاه فضای مجازی شده بود.... میسوخت و حرص میخورد از دست کج فهمی ها، سوءمدیریت های مسئولین فضای مجازی؛ لذا مجاهدانه و عالمانه وارد شد .... محمدحسین با همه هستی اش سوخت....؛ اما شما آی مسئولین، مجلسی ها، دولتی ها، قضایی ها، بیدار میشید ؟ محمدحسین حجت خداست بر شما.. وای بر شما اگه بعد از این غافل بشید... کاش بفهمید ارزش این خون رو .... پدرها ، مادرها ....بفهمیم محمدحسین تمام عمرش برای بچه ها مون سوخت و آخرش هم سوخت و همه زندگیش رو در همین راه فدا کرد.. همه اونهایی که به محمدحسین و طریق حقش تعلق خاطر دارند نذارن خون پاکش هدر بره.... ما باز هم‌ یک خون طلب داریم.... مطالبه این خون، بصیرت بخشی حرکت مجاهدانه محمد حسین هستش و البته افشا کردن ماهیت کریه و پلید جریانی که در فضای مجازی، صدا و سیما، هنر ، رسانه و با چماق آزادی - به دنباله روی از فرهنگ شیطانی لیبرالیسم - این وضعیت افسارگسیخته رو توی این مملکت رقم زدن‌.... ح.ر ( اقل الطلاب از قم ) ◾ @farajnezhad110
سلام... من از جمله افرادی هستم که استاد رو تازه بعداز عروجشون شناختم... اولین پیامی که تو قم زیبا خوندم از یک تصادف... و یه دلسوزی گذرا!!! ولی از فردا صبحش تو کانالهای مختلف مطالبی رو خوندم که تازه فهمیدم این انسان چه شخصیت و روح بلندی داشته!!! به نظر من بعضی انسانها تازه بعداز مرگشون زنده میشن! صدایی که استاد همه ی تلاشش رو کرد تا شاید با فروخته شدن ماشینشون به گوش بقیه برسه!! مطالبی که اینقدر اون رو برای جامعه ی اسلامی مهم میدونستن حالا یه جور دیگه داره منتشر میشه... خود من به شخصه الان یکی از طرفداران مطالبشون هستم... چون حتما مطالبشون اونقدر مهم و تاثیر گذار بوده که باعث نگرانی و پریشانی دشمنان این نظام شده بوده!!!! به نظر من روح این استاد الان از این شرایط شاده... هرچند که فراقش برای کسانی که ایشون رو از نزدیک درک کرده بودن سخته!!!! ولی شاید این عروج تنها راه اینطور گسترده شدن افکارشون بوده... خدا انسانهایی رو که براش خالص باشن خیلی دوست داره و اینطور براشون سنگه تموم میذاره... من خودم با اینکه خیلی مراقب ورود فرهنگ غرب به زندگیم بودم ولی اصلا این استاد رو نمیشناختم... حتما انسانهای مثل من تو این جریان خییلیی زیاد هستن.. و قطعا مطالب استاد حالا خیلی گسترده تر و اثرگذار تر در جامعه منتشر خواهد شد.... به امید ظهور🌹 ◾ @farajnezhad110
سلام و درود خواستم جهت ادای وظیفه و جبران گوشه ای از زحمات مجاهدانه برادر عزیز دکتر فرج نژاد چند خطی بنویسم. حدود چهار سال میشد که با ایشون توفیق آشنایی داشتم. البته عمده این آشنایی به زمانی بر میگرده که ساکن قم مقدسه بودم . هنوز شهرستان بودم و قم نرفته بودم که با ایشون تماس های تلفنی داشتم. یادم هست تو یکی از همین تماس ها گفت:ما اینجا مرد میخوایم، مرد هستی، منظورم از مرد این نیست که قم اومدی سر کلاس ها بری نمره دروست هم ۲۰ بشه ها، منظورم اینه که حتی تا یک ماه شب هم نخوابی و به فعالیت و پژوهش بپردازی! قم که ساکن شدم، بواسطه راهنمایی های ایشون وارد برخی کلاس های سواد رسانه شدم. با اون همه بزرگی که داشت و حتی با اینکه تو خیلی از این دوره ها سمت استاد داشتند و خیلی از دوره ها رو خود و دوستانشون برگزار میکردند، اما خیلی متواضع و به قول خودمونی، خاکی بودن و خیلی وقت ها برای شرکت تو جلسه های مختلف و مفید پیام میدادن. چندین بار که توفیق داشتم به همراه ایشون در برخی از جلسات سواد رسانه شرکت کنم، می دیدم با اینکه خود ایشون استاد این عرصه بودن اما مثل محصل های تازه کار، مرتب در حال گوش دادن و یادداشت برداری بودن. اینقدر که ایشون یادداشت میکرد ما تازه کار ها یادداشت نمی کردیم. چند باری که توفیق داشتم به منزل ایشون رفتم با دیدن چیدمان اتاقشون، که به هرسو که نگاه میکردم کتاب یا جزوه میدیدم، متوجه شدم انگار تمام فعالیت های ایشون مطالعه و پژوهش هست. اینقدر که اهل مطالعه و پژوهش و شرکت در جلسات مختلف علمی و تحلیلی، در داخل و خارج استان قم، حتی در روزهای تعطیل مثل روز جمعه بودند که بعضی وقتها با دیدن ایشون یا حتی با فکر کردن به آن مرحوم، احساس خستگی بهم دست میداد در حالی که همواره ایشون رو خستگی ناپذیر و بسیار دغدغه مند میدیدم. برای دوستداران عرصه تخصصشون خیلی وقت میگذاشتن خصوصا برای تازه واردهایی مثل من. بهشون می گفتم با اینکه می تونید جاهای خیلی خوب جذب بشید، چرا اینکار رو نمیکنید، میگفت: اگه جذب بشم محدود میشم و دیگه نمیتونم برای این جبهه وقت کافی بذارم. خلاصه بگم با یادآوری ایشون چند نکته از آن مرحوم در ذهنم تداعی میشه: ۱.تلاش های مجاهدانه و خستگی ناپذیر ۲. اخلاص و خاکی بودن ۳. دغدغه مندی هرچه تمام برای جبهه انقلاب ۴. ساده زیستی و زهد ۵. صبر هیچ وقت محبت ها و راهنمایی هایی برادرنه آن مرحوم رو فراموش نمیکنم. فرج نژاد عزیز روحت با امیرالمومنین علی علیه السلام محشور باد. ح.م. شیروانی ◾ @farajnezhad110
پیام تسلیت ریاست دفتر تبلیغات حوزه علمیه به مناسبت ارتحال استاد محمدحسین فرج‌نژاد بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون خبر غم‌انگیز درگذشت و جناب آقای محمد حسین فرج نژاد، در اثر سانحه تصادف به همراه فرزندان و همسرشان باعث تألم و تأثر گردید. فعالیت جهادی و خدمات علمی فرهنگی ایشان که از جمله پژوهشگران برتر کشور در عرصه سواد رسانه، فضای مجازی و نقد فیلم بودند به طلاب مرتبط با معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی در سال‌هایی که به عنوان عضو هیئت مدیره انجمن سواد رسانه و استاد سواد رسانه فعالیت داشتند در خاطره خادمان فرهنگی این نهاد به یادگار باقی خواهد ماند. این‌جانب درگذشت ایشان را به خانواده، دوستان، همکاران و شاگردان آن مرحوم، تسلیت گفته و برای آن عزیز سفر کرده و خانواده ایشان علو درجات و برای بازماندگان و دوستداران، صبر و اجر از درگاه خداوند متعال مسئلت می نمایم. احمد واعظی رئیس دفتر تبلیغات اسلامی @farajnezhad110
برای استاد فرج نژاد ۱ فرمانده! در رثایت و در غربتت و در عظمتت و در عشقت حالاحالاها می‌توان نوشت. تو حجت خدا بر نسل مایی. تو معیار و میزان در نبرد نرم هستی و خدا با تو به دیگران احتجاج می‌کند که آیا مثل او جنگیدید؟ و وای بر ما از زبان قاصرمان در پاسخ به خدا. تو از مردان تمدن سازی بودی، و هنوز هستی، که حجاب همراهی و معاصرت و عادت، چشمانمان را از دیدنت کور کرده بود. باری، ما مانده‌ایم و راه تو. خودت کمک کن علمت را برداریم و به پیش رویم، بیشتر و پیشتر. تو الان آزادتری فرمانده! ای سردار غریب! تو خودت یک سبک جنگیدنی. تو خودت یک مکتبی. تو خود یک راهی. و تو شدن، خودش یک هدف است و نه تنها نبودنت که تو‌نبودن، خودش یک حسرت است. آیا مثل تو دیگر پیدا می‌شود؟ نمی‌دانم. آیا می‌توان مثل تو ساخت؟ بله حتما. چون خودت الان دستت بازتر است و می‌توانی دستمان را بگیری و مثل خود بسازی. تو طلیعه تمدن شدن مایی و استمرار و تکثیر تو یعنی تحقق تمدن جهانی اسلام. پرچمت بالاست و ما هرچند نه به قوت تو و‌ نه حتی مثل تو اما در حد خودمان و در تلاش برای شبیه شدن به تو، راهت را ادامه می‌دهیم و البته دستمان شاید از تو پرتر باشد چراکه تو چون خودت نداشتی و ما چون تویی داریم... شاگردت، سیدمحمد رضا رضی @farajnezhad110
بنده استاد رو از دوران نوجوانی شون می شناسم هنگامی که دبیرستان استعداد درخشان یزد درس می خوندند وقتی دوم دبیرستان مدرسه تیزهوشان (رو که خیلی ها براش سر ودست می شکنن و یا اونقدر خرج می کنن تا قبول بشن ) رها کردن ورفتن حوزه علمیه قم خیلی برا من تعجب بر انگیز بود واز اون موقع ارادت خاصی بهشون پیدا کردم ... @farajnezhad110
صبح وقتی خبر درگذشت خانم بابایی رو دیدم،شوکه شده بودم،باورم نمی شد،مدام کانالها رو می گشتم شاید خبر اشتباه باشه،اما وقتی فهمیدم خانوادگی فوت شدند،حالم بدتر شد. اشکم بند نمی آمد.انگار عزیزترین کسم رو از دست دادم.مدام چهره خودشون و بچه هاشون می آمد جلوی چشمم. صداش توی گوشم بود.جملاتش.... صبحتون عسل میای... سلام صبحتون شکلاتی.... .... هیچ وقت بلد نبودم مثل ایشون احساساتم رو بروز بدم. اما چیزی که بیشتر از همه جلوی ذهنم بود،نگرانی همیشگی ایشون برای پدر جانبازشون بود.پدری که برای سلامتیشون ختم صلوات می گرفتند.پدری که وقتی به منزلشان می آمدند از نعمت و برکت وجود ایشون فرق در شادی بودند.پدری که نگران از دست دادنشان بودند.... و حالا حال این پدر چگونه است؟😔😔😔 @farajnezhad110
سلام در گذشت استاد خانواده واقعا سخت و این سختی تا مغز استخوان برای ما ابرکوهی ها سخت گذشت دیشب سر مزار شهید فرج نژاد جوانها داشتن جون میدادن برای استادشون قیامتی بود اینکه میگن شهدا زنده هستند واقعا حقیقت داره استاد الان داره به مردم شناخته میشه استاد تازه الان زنده شدن تا مردم بشناسنشون به امید اینکه بتونیم رهرو راهشون باشیم @farajnezhad110
حسرت یک دیدار... سالهاست اومدم قم.همیشه انگار ی گمشده داشتم ک دنبالش بودم.ی استاد.ی کاربلد، کسی ک بگه چیکارکن،چی بخون،چجوری بخون تا بیشتر ب درد اسلام وانقلاب بخوری.. اما دریغ..هرچی زمان میگذشت بیشتر ناامیدمیشدم.. البته اصل کوتاهی ازخودم بوده ک تو حوزه علمیه به این عظمت استاد وراهنمای خوبی پیدانکردم ولی نخبه های بصیر ودشمن شناسشو ب امثال بنده نشناسونه.. خیلی مستاصل ودرمانده بودم. تا اینکه با یه مجموعه رسانه ای حوزوی آشنا شدم ومطالب وکاراشون خیلی بهم چسبید... انگار ب طوری ک خودم هم متوجه نبودم داشتم سمت همون کسی میرفتم ک سالها درپی اش بودم،تشنه اش بودم.. اما.. اماشاید باورتون نشه ولی دقیقا روز عیدقربان با یکی ازاساتید مجموعه درد دل کردم اماایشون گفت کسی ک سالها دنبالش بودی دیشب رفت.. هنوزدارم حسرت میخورم.شایداگریک روز زودتر عمل میکردم.. بی انصاف! چرا نماندی تا حداقل یکبارهم ک شده کسی سلامم را علیک گفته باشد😢.. حسرت یک دیدار.. @farajnezhad110
وقتی وارد کلاس میشد بمب انرژی بود تند تند حرف می زد.. درس می داد.. تعریف می کرد.. داستان می گفت.. کتاب معرفی می کرد...خاطره می گفت... هرچی تند تند مینوشتم بازم عقب میوفتادم.. آخه من همچین چیزایی نشنیده بودم تاحالا همه چی انگار مهم بود!! انگار یه دنیای جدیدی داشت روبروم باز می شد یه روز همه منتظر بودیم، دیر کرده بود.. رسید.. رفت پشت میز نشست... سرشو انداخته بود پایین و لام تا کام صحبت نمی کرد.. چند دقیقه ای گذشت... پچ پچ میکردیم یعنی چی شده استادِ همیشه پرانرژی، امروز رفته تو لاک خودش.. نکنه اشتباهی کردیم.. اومد داخل، درست بلند شدیم.. احترام کردیم.. آخه بنده خدا اهل این چیزا هم نبود.. یکی جرأت کرد و گفت: سلام استاد حالتون خوبه؟؟ سرشو آورد بالا، اشک تو چشماش حلقه زده بود!!؟؟ تاحالا اشکشو ندیده بودیم.. با صدای لرزان گفت: چندساعت پیش خبر شهادت یکی از دوستای خوبم تو سوریه رو دادن.. صداشو بلند کرد و گفت: فردای قیامت جلوتونو میگیرم که این همه وقت و عمر و خوانوادم و گذاشتم برای دوره ها برا شما... اگه نمیخواین کاری کنین ها همین الان برید بیرون من همه این دوره رو برا یک نفر هم که جدی باشه و بخواد کار کنه برگزار میکنم به حرف اینو اونم کار ندارم... ما آب شدیم از خجالت.. خنده ها واخلاق خوبش باعث شد آوردن تکلیف ها رو سوف سوف کنیم اون میخواست بیدارمون کنه بفهمیم و بفهمونیم.. ما، اما.... استاد مارو ببخش که شاگرد خوبی نبودیم، که نشناختیم شمارو، که فکر میکردیم حالا حالاها زنده هستین، که هنوز وقت داریم بیایم سولامونو بپرسیم، که فکر میکردیم هنوز وقت هست که طرح و نقدامونو اصلاح کنید.. استاد دعامون کن پاشیم از کنار این روزمرگی های چسبنده.. دعاکن باور کنیم یه روز پیمانه پر میشه و باید بریم.. دعا کن واقعا بخواهیم خوب بریم.. پاکیزه بریم.. یکی از شاگردان استاد @farajnezhad110