eitaa logo
استاد محمدحسین فرج‌نژاد
13.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
58 فایل
👈مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد با موضوعات: دشمن شناسی - جنگ رسانه‌ای - جنگ شناختی - نقد فیلم و انیمیشن مدیر کانال: @admin_eeita معاونت آموزش: @Amoozesh_resaneh فروش کتاب: @tabib_14 شبکه‌های اجتماعی: https://zil.ink/farajnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
📸مراسم بزرگداشت سرکار خانم بابایی در حوزه علمیه خواهران شهر ابرکوه هم‌اکنون شروع شد 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
یک سال از درگذشت استاد فرج‌نژاد یکی از نخبگان انقلاب اسلامی گذشت، یاد این روایت از امام افتادم که فرمود: مَن جادَ سادَ، هرکس بخشندگی کند سروری می‌یابد، فرج‌نژاد از خودش، از مالش، از نفسش،از وقتش و از جانش در راه انقلاب گذشت و خدا او را سروری بخشید. 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
بخش اول هوالشاهد *تفاوتی از جنس حکمت* (به بهانه پر کشیدن مظلومانه برادرم؛ محمد حسین فرج‌نژاد) 🚩🚩🚩 ۱ آرام و قرار نداشت، حتی در نشست و برخاست‌های عادی. وقتی جوشش او را می‌دیدی ناخودآگاه به جوش می‌آمدی. فکر می‌کردم تفاوت و خاص‌بودن «حسین» از کجا نشأت می‌گرفت؟ با همه متفاوت بود و شاید بتوان گفت: منحصر به فرد. این برای هر انسانی جذاب است که با شخصیتی متفاوت و غیرتکراری مواجه شود. شاید برای کسانی که شناختی از او ندارند ابتدا کمی اغراق‌آمیز باشد اما به این حدیث معروف که دل دادم انگار متوجه رمز شخصیت «حسین» شدم. قال رسول الله(ص): «اذا مات‌العالم الفقیه، ثلم فی‌الاسلام ثلمة لایسدها شیء»؛ بارها روی منابر در مراسم بزرگداشت علما شنیده‌ایم یا روی اعلامیه فوت علمای بزرگ دیده‌ایم که پیامبر عزیزمان می‌فرمایند: «وقتی عالمی فقیه فوت کند، در اسلام رخنه و حفره‌ای ایجاد می‌شود که هیچ‌چیزی نمی‌تواند جای آن را پر کند.» حقیقتاً احساس کردم رفتن «حسین» حفره‌ای ایجاد کرده که قابل جبران نیست و این حدیث احساسم را جرأت داد و تازه به مصداق حقیقی «عالِم»بودنش هم مطمئن شدم. نه اینکه در نظرم عالم نبود، نه. عالم فقیه با تعریف شخصیت اول عالم خلقت؛ پیامبر اسلام(ص)، خیلی نگاهم را به «حسین عزیزمان» بزرگ‌تر کرد. ۲ معمولاً آدم‌ها وقتی از کنارمان دور می‌شوند، کوچکتر می‌شوند؛ اما حسین لحظه‌به‌لحظه از صبح عید قربان، بزرگ و بزرگتر شد و ظاهر این مسئله یعنی خرق عادت یا اتفاقی خلاف سیر طبیعت! دقیق‌تر که بشوی متوجه می‌شوی اتفاقاً او با رفتن‌ش به همه نزدیک‌تر شد. این را می‌شد در سه مراسم تشییع در قم، یزد و زادگاهش ابرکوه به وضوح دید. همه آدم‌های بهت‌زده و عزادار، عجیب معرفتی به او پیدا کرده بودند و «حسین» برای‌شان جدی‌تر شده بود. صرفاً یک استاد یا معلم و رفیق قابل احترام نبود. انگار یک «پیامبر مبشر و منذر»ی بود که حرف‌هایش راه سعادت را نشان می‌داد و باید ذهنت را مرور می‌کردی آخرین نکته‌ای که به تو گفته بود چه بود! و این یعنی «حسین» به آرزویش رسیده بود: بیدارکردن انسان‌ها، متوجه‌کردن به حقایق عالم خلقت. پس می‌شود در رفتن‌ش باز هم تأمل کرد و به برخی تحلیل‌های ظاهری از نحوه قربانی‌شدنش دچار حاشیه نشد. ۳ تفاوتی که در نگاه، حرف‌ها و فکرش وجود داشت ناشی از تفاوت نگاه او به عالم و حقایق خلقت بود. تفاوتی نشأت‌گرفته از چیزی که فقط می‌توانم منحصراً «حکمت» بنامم. اولاً: منشاء این حکمت خداست؛ «یؤتی‌الحکمة من یشاء.. (خدا) دانش و حکمت را به هرکس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد...» ثانیاً: «حکمت» را بی‌خود و بی‌جهت به آدم‌ها نمی‌دهد. جمله کسانی که به اشارات قرآنی به غیر از پیامبران(ع) و اولیای برگزیده الهی، مستحق دریافت «حکمت»اند، «صاحبان عقل و اندیشه» و «زاهدان و پارسایان»اند که در وصف آخرین دسته یعنی «زاهدان و پارسایان» در روایت آمده است: «هرکس دل از دنیا برگیرد، خداوند چشمه‌‏هاى حکمت را در قلبش جاى می‌دهد.»(۲) «حسین»، هم صاحب عقل و اندیشه بود و هم زاهد و پارسا. پس خیلی نباید اذهان را متوجه داشته‌ها و نداشته‌های مادی‌ش کرد و دچار حاشیه شد. هرچند بحمدالله خانواده بزرگوار او و همسر عزیزش استطاعت نسبی مادی داشتند اما او هرچه داشت و نداشت با مال و جان و خانواده جهاد می‌کرد. از همان اندک شهریه‌ی طلبگی در دوران مجردی‌ش کتاب تهیه می‌کرد تا بچه‌ها را با کتاب‌ انس دهد تا اینکه در همین سال‌های اخیر منزل‌ش پاتوق بسیاری از کارها بود و امکانات مختصر زندگی‌اش وسیله. ۴ دو عنصری که شخصیت او را خیلی پیش‌برنده می‌کرد و او را مستحق «حکمت»: اول «مجاهدت» بود و دوم «اخلاص». بسیاری از خاطراتی که این روزها از او نقل می‌شود حول این دو عنایت ممتاز الهی بر وی بود. به‌شدت دنبال کارهای سخت و پرمشقت بود. کارهایی که دشمن داشت و خیلی‌ها تن به آن نمی‌دادند؛ او مجدانه دنبال می‌کرد. آن‌هم گمنام و بدون توقع. دو خصیصه‌ای که در هر شخصیتی گرد آمد آثار و تبعات کار او را مؤثر حقیقی کرد و او را از سایرین ممتاز و متمایز. ۵ همه‌ی آدم‌ها برایش جدی بودند. حتی نوجوان‌هایی که با شیطنت‌ و بازیگوشی در کلاس‌های غرب‌شناسی دستش می‌انداختند. می‌فهمید ولی با سعه‌صدر و با نهایت شفقت و دلسوزی می‌گفت: «هرچند منظور شما چیز دیگری بود اما بدان پاسخت این می‌شود.» بچه می‌رفت توی فکر و بعدها همین آدم می‌شد مشتری پروپا قرص بحث‌های او. بدون تکبر، همه را جدی می‌گرفت. انگارنه‌انگار تحصیلات بالای حوزوی و دانشگاهی داشت و هم‌بحث با بسیاری از اساتید بنام بود و تئوریسین در برخی اندیشکده‌ها. برای‌ش کوچک و بزرگ، جوان و پیر فرقی نداشت. برای همه با نهایت جدیت وقت می‌گذاشت و به تفکرشان می‌انداخت.
۶ خیلی از آدم‌های بزرگ و موفق مسئولیت‌پذیرند ولی «حسین»، «مسئولیت‌ساز» بود. نمی‌شد چند دقیقه کنارت بنشیند و بعدش احساس نکنی عجب! چه مسئولیت سنگینی در عالم داری. و این‌قدر دردمندانه می‌گفت که تمام وجودت درد می‌کشید. تو را متوجه فلسفه‌ی انسانیت‌ت می‌کرد. مداومت در ارتباط با او دمای انسانیت را به‌قدری بالا می‌آورد که به جوش می‌آمدی و ناخودآگاه «قیام» می‌کردی. لحظات آخر وداع با پیکرش در حسینیه‌ی امیرچقماق یزد یکی از خانم‌هایی که اخیراً در یکی از دوره‌ها پای مباحث استاد فرخ‌نژاد بود خواهش می‌کرد: «از طرف من از استاد حلالیت بطلبید. چون با وجود بچه‌ی کوچکی که دارم نمی‌توانم برخی تکالیفی که ایشان گفتند را انجام بدهم. ما شرمنده ایشان هستیم!» ۷ بعضی از کلمات با «حسین» برایم معنی واقعی پیدا می‌کند؛ «عمیق»، «جدی»، «پُرکار»، «قانع»، «بی‌ادعا». یعنی اندیشه، رفتار و کردارش تجسم‌بخش فضائلی بود که یک «مؤمن مجاهد انقلابی» به تعبیر حضرت آقا در وجودش موج می‌زند. ۸ «حسین» تجلی «فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ» بود. حضرت آقا در تفسیر آیه 256 سوره بقره اشاره می‌کنند: «فرمود: فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَاانفِصامَ لَها؛ این یک معرفتی است، این یک اصل است؛ کفر به طاغوت و ایمان به خدا. یعنی ما همه‌ی عالم وجود را تقسیم می‌کنیم به دو قسمت: یک قسمت منطقه‌ی نفوذ طاغوت است، باید به آن کفر ورزید؛ یک قسمت منطقه‌ی نفوذ الله است، باید به او ایمان آورد، باید او را باور کرد؛ هویّت ایمانی در مقابل هویّت کفر...» شالوده‌ی همه مباحثی که در فلسفه‌ی علم، فلسفه هنر، ماهیت سینما و رسانه، فلسفه طب، غرب‌شناسی، دشمن‌شناسی، فلسفه سیاست و... از او می‌شنیدیم همین ایجاد «هویت ایمانی در مقابل هویت کفر» بود. روی همه‌ی وایت‌بردها و تخته‌سیاه‌های کلاس‌هایش عالم را با یک خط عمودی تقسیم می‌کرد به منطقه‌ی نفوذ الله و منطقه‌ی نفوذ طاغوت. این مسئله و ملکه‌ی تمام زندگی شخصی‌اش هم بود. کارها و رفتارهای شخصی و خانوادگی‌اش هم در منطقه‌ی الله جا داشت و برای همین هم برای برخی رفتارهای‌ش تعجب‌برانگیز بود. ۹ انقلابی‌بودن «حسین» ترازی داشت که شاید خیلی از ماها نسبت به این تراز فاصله داریم. قطب‌نمای حرکت‌ش متأثر از تمایلات و اجتهاد شخصی نبود. همواره متوجه امامین انقلاب اسلامی بود و برای همین مسئله‌ی اولش، مسئله‌ی اول جهان اسلام بود. یعنی آرمان آزادی قدس شریف و محو اسرائیل و صهیونیسم از جهان. این مسئله خیلی نیاز به توصیف و نقل خاطره ندارد. نیاز به تأمل دارد که چگونه یک مؤمن خود را تماماً در جنگ حق و باطل می‌بیند و در جبهه‌ی حق نگاه همه را متوجه به ماهیت، هویت، مأموریت، نقشه و ابزار شیطان و اصحابش می‌کند. پس تمرکز او در مسئله ضدیت با صهیونیسم جهانی یک برداشت شخصی از اولویت‌ نبود. منبعث از موقف مجاهدت او بود در نزاع جهانی حق و باطل. ۱۰ «حسین» با این نحوه عروجش در شام عرفه و شب عید قربان با تمامی اعضای خانواده عزیزش برای همه رفقا و دوستان نکته‌ای ناب داشت و آن هم: «ضرورت جهاد و مبارزه خانوادگی». حتماً این تقدیر که حقیقتاً برای همه‌ی ما جانسوز بود، پیام‌آور معیت خانوادگی او بود در عرصه مبارزه. خداوند همه‌ی آنان را در سفر به جهان آخرت همراه و همسفر کرد تا سیر اصلی حیات و این زندگی بدون وقفه ادامه یابد و این تلخی دنیایی این داغ را برای او و عزیزانش شیرین می‌کند. ۱۱ امروز در عالم ظاهر «حسین» رفته است و کتاب‌ها و آثاری از او به یادگار مانده. اما حقیقت آنست که «حسین» مانده است و به اعتبار همه‌ی لحظات مجاهدتش و همه‌ی انسان‌های دلبسته‌اش همچنان در مسیر مبارزه با طاغوت حضور دارد و این حضور مرهون لطف الهی به همه‌ی آنانی‌است که در راه حق جان و مال و عزیزانشان را فدا کردند. «وَلاتَحسَبَنَّ‌الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ‌اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ؛ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند...» (۳) ۱۲ می‌ماند یک دعا: خدایا برادر عزیزمان «محمدحسین فرج‌نژاد» را با برادر شهیدمان «محمدحسین محمدخانی» در رجعت موعود بازگردان تا بار دیگر در رکاب ولی‌الله‌الاعظم جانی دوباره تقدیم کنند. 🚩🚩🚩 ان‌شاءالله سیداحمد عبودتیان ------‐-------------------------------------- (۱) بقره/ آیه ۲۶۹ (۲) امام صادق علیه‌السلام، اصول کافی، جلد ۲، ص ۱۲۸ (۳) آل عمران/ آیه ۱۶۹
📸هم‌اکنون؛ پخش زنده سخنرانی سردار فلاح‌زاده در صفحه اینستاگرام 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
بسمه‌تعالی قهرمانِ اندیشه‌ورزی «به مناسبت اولین سالگرد مرحوم استاد دکتر محمدحسین فرج‌نژاد» چند روزی است که اختیار را به قصد رسانده‌ام و در تلاشم که بنویسم. قلم در دستم می‌لغزد و سنگینی می‌کند. سه انگشت دست راستم که روی کاغذ سُر می‌خورند، از ساییدگی روی سطح هموارش، سِر شده‌اند. و علاج رهایی از کلافگی‌ام در گفتن است. گفتن اما سخت و جانکاه و پرمسئولیت؛ و از قهرمان گفتن سخت‌تر. قهرمان تقدس دارد، قهرمان قهرِمان را می‌جوشاند. و در زمانه‌ای که قهرمانی را تنها در زورِ بازو و جمال و جلال ظاهری و هرچه مرتبط بدان است، می‌دانند؛ از قهرمان گفتن سخت‌ترینِ گفتنی‌هاست. به نظر می‌رسد تقدس این واژه در دو چیز است. اول در خلق‌دوستی و بخشندگی است؛ همان افضل صفات فضیله‌ای که ما به تفاوت صفات انسانیت و میزان نورانیتِ فطرت ما است. همان که هر فطرتی بیشترینش را داشت، به پیغامبری و معصومیت رسید و الباقی در طبقات پسین آن؛ همان که حلقه مفقوده‌ی روزگار پرابتلای ماست، و تنها نیک‌اندیشانی آن را در میان طوفان اندیشه‌های پر از کبر و خودپرستیِ مدرن می‌یابند. دوم وجهِ مقدسِ این واژه اما در این است که نه فقط برخلاف جهت اقیانوس حرکت کردن، نه فقط با زورِ بازو و قوَّت مادی و آنچه در زمانه‌ی تصویری امروز می‌بینیم؛ و نه حتی در آنچه ناصر خسرو می‌گوید: اگر اُشتُر و اسب و استر نباشد/کجا قهرمانی بُوَد قهرمان را است. تقدس قهرمان در همان مانندگی و مانَستگی‌اش به مردمی است که قهرِشان را برمی‌انگیزد. قهرمان با هرچه دارد به میدان می‌آید؛ نه در انتظار فرصتی است که اگر صبر کند هرگز نمی‌آید، و نه در انتظار مدد دیگر عناصر جامعه‌ی مدنظرش. در زمانه‌ای که پوریای ولی‌ها، رستم‌ها و امیرارسلان‌ها به پستوی امن بی‌نظری و یأس فرهنگی و علمی از شرایط کنونی می‌گریزند و اگر درستی‌ای باشد که نیازمند بیان است، در خفا می‌گویند تا در امان از نقدها و مخالفت‌ها باشند؛ کسانی هم قهرمانانه به عرصه می‌آیند و درست‌ها را بی‌مهابا از نقد و طردشدگی فریاد می‌زنند و هیمه در آتش پویایی اندیشه می‌ریزند. قهرمان اندیشه و اندیشه‌ورزی بودن، از خطیرترین، پرخطرترین و پرمسئولیت‌ترین وجوهِ قهرمانی است و همانطور که وعده‌ی صادق الهی است، در هیچ عصر و زمانی زمین خالی از نیک اندیشانِ قهرمان نیست. و حمد و سپاس خداوند که ما را با یکی از نیک‌اندیشانِ قهرمان هم مسیر گرداند. کسی که سیصد و شصت و پنج روز است در میان ما نیست؛ اما اندیشه‌اش و تلاش و خیرخواهی‌اش کماکان در میان شاگردان، دوستان و اطرافیانش در جریان است. محمد حسین فرج‌نژاد قهرمان اندیشه‌ورزی است. اویی که هر که با هر رشته و تخصص و دغدغه‌ای به سراغش رفت، کمک و انگیزه و راهرویی یافت، و کسی که خلاء نبودنش در آشفتگی‌های گاه‌گاه شاگردانش در راهنمایی و راهگشایی دیده می‌شود. استاد ما نیرو محرکه‌ی محافل جوان و تازه نفس بود. شوق عجیب ایشان در کار و اخلاص و پاکی که سبب پیش رفتن امور ولو در سخت‌ترین و غیرممکن‌ترین زمان و حالات بود، می‌تواند نمونه‌ای بی‌نظیر برای اندیشه‌ورزانی باشد که در انتظار فرصتی هستند که هیچ‌گاه به وجود نمی‌آید، مگر خود آن را ایجاد کنند. قهرمان اندیشه‌ورزی نیازمند رهایی از بزرگترین رنج آدمی است، عادت، این خصوصیت میانه‌ی فضیله و رذیله آنگاه که به وانفسای دنیا و آنچه متعلق بدان است، می‎رسد؛ بازدارنده‌ترین خصوصیت انسانی است. باز می‌دارد انسانی را که علاج سختی روزگارش در روی آوردن به متعلق روحش و بریدن از خواستِ دهر و دنیاست. در روزگار خستگی و فرتوتیِ روح پوریای ولی‌ها، در روزگار بازنشستگی‌ و در خودماندگی رستم‌ها، در روزگار فالوور پروری و تن‌پروری امیر ارسلان‌ها اما، کسانی هم خرق عادت می‌کنند، کسانی هم با آنکه می‌توانند تن بپرورانند و ارابه‌های چنین و چنان برانند و مغروق زیور و زر باشند، نظر می‌کنند به سنت الهی و انسانیتشان؛ و گوهر و معنای انس به خدا و خلقتش را می‌یابند. و اندیشه اگر ارزشمندی‌اش به مرجعش است و مرجع اندیشه‌ی دینی، وحی و حجیت الهی؛ امثال فرج‌نژاد‌ها قهرمان این عرصه‌اند. مگر نه اینکه در آیین قهرمانی باید خرق عادتی کرد از نوع توجه به او و خلق او و تبدیل شدن خود و اندیشه به سیمرغی که همه جلال است و شکوه، و فارغ است از لجام و عنان؟ محمد حسین فرج نژاد فدایی رزمگاه پویایی اندیشه‌ی با مرجعیت اله است، که هم در علم و هم در عمل گوی سبقت را از دیگر بزرگان و هم‌عصرانش ربود و جام بی‌تعلقی به دنیا و متعلقاتش را سر کشید. از دست دادن قهرمان سخت است و جانکاه. و تأسف به حال ما که در سوگ استادی نشسته‌ایم که قهرِ ما را برانگیخت و با عمل و علمش نیک‌ترین صفات الهی را در زمانه‌ی سرد حسابگر و شماته انداز کنونی نشانمان داد. اما از دست دادن قهرمان در هرکجای دنیا اگر در تراژیک‌ترین ژانر قرار می‌گیرد. در دنیای متصل به عقبای ما التیامی دربردارد از جنس رستگاری؛
که اندیشه ماندگار است و سنت‌ساز، جریان‌ساز است و نیروساز. قهرمان اندیشه‌ورزی ما هم در این چهار مقوله جهد و جدیتی مثال زدنی داشت. استاد ما الگوی به غایت طرازی در اندیشه‌ورزی است؛ و نمونه‌ای بی‎نظیر برای کسانی که تعلق خاطری دارند به مسیر پرمخاطره‌ی اندیشه‌ورزی و حق‌گویی. و به نظر می‌رسد علاج رهایی از کلافگیِ برخاسته از دچار شدن به سرمای عصر یخبندان اندیشه، تامل در خصایص قهرمانان خارق عادات دهر است؛ که نیک‌نامی خواهی ای دل با بَدان صحبت مدار، خودپسندی جانِ من بُرهانِ نادانی بُود؛ همَّتِ عالی طلب جام مُرَصَّع گو مباش، رِند را آب عِنَب یاقوتِ رُمّانی بود. ز.سین از شاگردان مرحوم استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سال از آن خبر سخت، از آن بغض هایی که گاه و بیگاه میشکست... یک سال از آن صبح عید غم انگیز... از آن خبر واقعی اما غیر قابل باور... یک سال از آغاز فراق رفیقی گذشت که حضورش در جلسه قرآن هفتگی، روضه ها، تفریح ها و... هراه با مباحثی جدی و قابل استفاده بود... یک سال از خاموش شدن صدای "عمو برزگر" گفتن های علیرضا و محمد رضا گذشت... یگ سال از رفتن تنها دختر بچه هم بازی کوثر خانم، آن "مطهره" معصومه گذشت... و چه یک سالی بود... بغض هایی که گاه و بیگاه در تفریح هایمان گلوی ما را فشار می داد... و خاطراتی که ما را از اجرای برخی کار ها منع می کرد! چرا که خاطراتی تمام شده را زنده می کرد... یک سال از نخوابیدن های حسین و تلاش های همسر وفادارش برای پر کردن جای خالی او گذشت... یک سال از رفتن حسین خسته از دنیای غرب زده و عقاید لیبرالیزم شده گذشت... و امروز یکسال از رفتن رفیقی نیمه راه گذشت... یادت گرامی ای مرد سخت کوشِ گمنام... 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
⚫در رثای دوست مجاهد و فرزانه ام محمدحسین فرج نژاد که بعد از دعای عرفه همراه با همه خانواده عروج کرد. . . ⚫از بس که حسین زنده بود، الان همه مرزها و تعریف هایمان از مرگ و زندگی جابجا شده است. هر وقت خسته میشدیم، هر وقت در هزارتوی نظریه ها و فلسفه ها گیر می افتادیم، آستینهای بالای حسین اعجاز می کرد. هیچ راهی برای او بن بست نبود، هیچ کاری نشد نداشت. . . ⚫سال هشتاد و چهار نخستین دیدار ما در تحریریه فرهنگ پویا به سردبیری حسن طاهری اتفاق افتاد. حسین خلاق بود، جهت گیری بدیع و مومنانه ای به موضوعات داشت. بیش از بقیه تحریریه به چشم می آمد. ‌. . ⚫همان سالها به خانه اش، محل پژوهش و مطالعه اش که میزی در گوشه زیرزمینی اجاره ای بود رفتم. آثاری دست بافت و دست ساخت از همسر هنرمندش با سادگی چشم نوازی فضای خانه را زینت کرده بود. همان وقت گفت هر هفته با جمعی از بچه های میبد و یزد برنامه مطالعه جمعی و آموزش روش پژوهش دارد. چادری میانه سالن خانه را به بخش مردانه و زنانه منزلش تقسیم کرده بود. . . ⚫سال هشتاد وشش سردبیر ماهنامه طوبی در مرکز پژوهشهای صدا و سیمابودم. حسین از اولین دوستانی بود که برای شورای تحریریه دعوتش کردم. نظر می داد، بدیع، انقلابی و با جزییات. چه چیز بهتر از این برای یک سربیر؟ مقاله اش درباره سبک زندگی و فیت فود که در طوبی منتشر شده بود بسیار در فضای مجازی دست به دست گردید. . . ⚫هشتاد و هشت من دیدار آشنا را دست گرفته بودم و حسین باز در جلسات تحریریه و با قلم توانایش برکت مجله بود. پس از آن در هر مجله دیگری که بودم از اندیشه و قلم حسین بهره مند می شدم. . ‌. ⚫حسین به تکثر موضوعات و مناظر اعتقاد داشت. در هر حوزه ای وارد میشد می توانست اظهار نظر فاضلانه ای داشته باشد. آچار فرانسه انقلاب بود. از جلسات علمی و آکادمیک تا با نوجوانان جویای حقیقت جلسه و مصاحبت داشت. همه این جلسات را یا با ترک موتور دوستی می‌رفت یا با موتور سیکلت خودش...کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری اقتصاد و فلسفه و حکمت هنر دینی خوانده بود. همه اینها جعبه ابزاری بود برایش در رسالت طلبگی و انقلابی اش. به تمام معنا یک طلبه ی مجاهد بود و با بالاترین حد از رعایت زی طلبگی. . . ⚫چند کتاب جمعی با دانشجویانش نوشت. دوستان زیادی را زیر خیمه اخلاص و فضیلتش تربیت کرد. زندگی اش پیوسته در حرکت و جهاد بود. چند بار گفتم حسین سر پیری و معرکه گیری، اخوی یک پراید بخر، می گفت ندارم. واقعا نداشت...اما می‌توانست داشته باشد، حقش بود خیلی بیشتر از امثال ما داشته باشد اما نخواست و نمی خواست داشته باشد. ✍محمد علی روزبهانی 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
⚫️ مدیر جامعه الزهرا علیهاالسلام درگذشت دلخراش استاد انقلابی دکتر محمدحسین فرج نژاد به همراه اعضای خانواده اش را تسلیت گفت. بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون خبر جانگداز درگذشت استاد گرانقدر و پژوهشگر گرامی جناب آقای دکتر محمدحسین فرج نژاد به همراه اعضای خانواده در سانحه رانندگی موجب تاسف و تاثر گردید. این فاضل انقلابی، پرتلاش و سخت کوش حوزه علمیه ضمن فعالیت های علمی گسترده، نگاه دقیقی نیز در تربیت نیروهای اندیشمند و خوشفکر انقلابی داشت که حضور وی در جامعه الزهرا علیهاالسلام و برگزاری دوره های مختلف رسانه ای با هدف گسترش سواد رسانه و دشمن شناسی در عرصه سینما، هنر و رسانه از این جمله بود. اینجانب ضمن تسلیت درگذشت آن استاد فقید، از درگاه خداوند متعال برای ایشان و اعضای خانواده شان طلب رحمت و غفران الهی و برای بازماندگان سلامتی و صبر و اجر فراوان مسئلت می نمایم. سیده زهره برقعی مدیر جامعه الزهرا علیهاالسلام https://jz.ac.ir/post/8944 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ◼️ خبر دلخراش ارتحال محقق ارجمند و فعال فرهنگی در عرضه رسانه و فضای مجازی و منتقد ایدئولوژی صهیونیستی مرحوم مغفور محمد حسین فرج نژاد و خانواده اش در قربانگاه عید قربان، همه دوستان و دغدغه مندان عرصه فرهنگ را غمناک و عزادار کرد. این پژوهشگر دانشمند، انسانی خلیق، فهیم، ولایی و متواضع بود که با زندگی زاهدانه اش، عمرش را وقف دفاع از فرهنگ اسلامی ساخت و خانواده و فرزندانش را در این راه قربانی کرد. پژوهشگران فرهنگی راه این مجاهد علمی را ادامه دهند و مسئولان امنیتی، پیگیر علل این حادثه ناگوار و مشکوک باشند. علو‌ درجات این جهادگر بهشتی و خانواده و فرزندان مغفور و مرحومشان را از خداوند سبحان خواستاریم. رضوان و جنت الهی و ضیافت علوی و فاطمی نصیبشان باد. طوبی لهم و حسن مآب ✍ عبدالحسین خسروپناه دزفولی طلبه حوزه علمیه قم ۳۰ تیر ۱۴۰۰ 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
حسین فرج‌نژاد در متن خانواده ⚫️ هر کار کردم از دیروز (روز عید قربان) ساعت 9:30 صبح (اولین لحظه اطلاعم) چند خطی برای بنویسم، نتونستم و نشد. این خانواده (حسین، همسرش، دو پسر، دختر ته‌تقاری و احتمالا...) حتما الان وضعشون خوبه. شک ندارم. دعا می‌کنم که بهتر باشه جایگاهشون. دیروز و امروز، درباره حسین چیزهایی نوشتند، اما مردی که توصیف شد، آقای فرج‌نژاد در صحنه کار جهادی، تلاش علمی، فعالیت خستگی‌ناپذیر فرهنگی و تربیتی، پژوهش، تألیف و... بود. هر وقت بتونم، روایت خودم از اندیشه و سیره عملی این مرد رو بیان خواهم کرد. الان حال و توانش رو ندارم. اینجا خیلی مختصر به حسین، وسط خونواده‌ی 5نفری‌شون اشاره می‌کنم: این زن و شوهر، نمونه خونواده‌ای بودن که با هم می‌ساختن. همسر حسین (خانم بابایی) خیلی علاقه‌مند بود به هنر و کار فرهنگی. حسین برای هر دو علاقه‌ی همسرش کاملا شرایط رو آماده می‌کرد. تعریف می‌کرد که چه هزینه‌هایی کرده تا همسرش کلاس‌های هنری مورد علاقه‌ش رو شرکت کنه یا لوازم این کار رو بخره، بااینکه درآمد خیلی بالایی نداشت. البته همسرش هم هنرجوی صرفا مصرف‌کننده نبود. با فروش تولیدات هنری‌ش یه مبلغ اندکی به دخل و خرج خونه کمک می‌رسوند. کمی بعدتر، علائق همسرش در تربیت و آموزش نونهالان شدت گرفت و دوست داشت مربی مهد یا دبستان باشه. حسین در این مقطع، برخلاف تصویر رایج از یک مرد جهادی در ایران، نصف روز در خونه می‌موند، مطهره‌ی کم‌سن‌وسال رو با دو تا داداشای شیطونش نگه می‌داشت تا مامانِ خونه بتونه دوره‌های آموزشی و آزمایشی مربی مهد و معلم دبستان رو بگذرونه. این برش‌ها از زندگی حسین رو دیگران نگفتن و لذا وادار شدم اشاره کنم. این زن‌وشوهر نمونه جالبی برای یه خونواده ساده و بی‌دنگ‌وفنگ ایرانی بودن. بالاخره مثل همه زن‌وشوهرا سر یه مسائلی بحثشون می‌شد، اما با هم می‌ساختن. تحمل کردنِ شرایطِ مردی با گستردگی فعالیت حسین فرج‌نژاد کار آسونی نیست، اما خانم بابایی شرایط رو کاملا فراهم می‌کرد. اگه این همکاری زنانه و مادرانه نبود، امکان نداشت حسین بتونه حسین فعلی باشه و متقابلا، حسین کاملا در خدمت خونواده بود. علاوه بر همراهی کامل در راستای اشتغال خانم بابایی، برای بچه‌ها بابا بود، نه یه فعال جهادی که نمی‌شناسنش. تمام طول هفته شاید تا نصفه شب جلسه رسمی و خونگی برای کار انقلاب داشت، اما همیشه بهم می‌گفت عصر جمعه‌ها رو هیچ کاری قبول نمی‌کنم تا جایی که بتونم. این چند ساعت مال بچه‌هاست. ساده‌ترین کاری هم که می‌کردن این بود: با این موتورِ علیه‌ماعلیه می‌رفتن تو بیابونای پردیسان و جاده کهک و اینجاها، آتیش «بزرگ» درست می‌کردن. تأکیدم داشت که آتیششون خیلی بزرگه، چون بچه‌ها بیشتر کیف می‌کنن. الان که می‌نویسم حالم دگرگون شده، بیشتر نمی‌تونم ادامه بدم. اما گفتن از «حسین فرج‌نژاد در متن خونواده» رو یه ضرورت می‌دونم،‌ درحالی‌که دختر و پسر انقلابیِ ما خوب نمیتونه خونواده‌داری کنه، از زندگی مشترک به خدا برسه و بهشت بخره. در شرایطی که آمار طلاق و تنش بین خونواده‌های مذهبی نگران‌کننده داره میشه، باید این جنبه‌ها رو هم گفت. اونایی که قلم شیوا و صدای رسا دارید و می‌خواید از حسین فرج‌نژاد یه الگو در جبهه‌ی انقلاب بسازید، این جنبه‌ها هم ضرورته. فعل‌ ماضی چقدر بده، وقتی داری به عزیزانت نسبت میدی: بود، می‌گفت، می‌رفت... این افعال ماضی بر حسب احوال ماست که خودمون رو زنده و اونا رو درگذشته و ناپیدا فرض می‌کنیم، در حالی‌که برعکسه. به قول آوینی، حقیقت اینه که زمان ما رو برده و اونا با ابدیت ماندگار شدن. ما از اون لحظه‌ی ابدیت درگذشتیم و به سوی اجل خودمون در حرکتیم. اونا هستن. بیشتر از ما هستن.‌ در سکوت و بهت فرو رفتم. گفتنی زیاده. هر وقت بتونم، خواهم گفت؛ از باقیات صالحات او، شیوه تفکرش، افقی که برای آینده حزب‌اللهی‌های امروز گشوده و رسم انقلابی زیستن . ✍️ محمد محمدی‌نیا 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مروری کوتاه بر زندگی استاد مرحوم دکتر رحمة الله علیه. •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 📌آدرس کانال؛ 🆔@fekrat_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند سرو بی قرار (منظومه فکری استاد فرج نژاد) پخش: جمعه، 31 تیرماه، ساعت 22:15 شبکه قرآن کاری از موسسه شناخت 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
مراسم اولین سالگرد درگذشت محمدحسین فرج نژاد سخنرانان: استاد محمدتقی تقی پور و استاد علیرضا سلطانشاهی همراه با تقدر از استاد شمس‌الدین رحمانی پژوهشگر و استاد دشمن شناسی و صهیون‌پژوهی زمان: یکشنبه، 2 مرداد ساعت 17 مکان: تهران، میدان بهارستان، مجموعه سرچشمه 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad
📸هم‌اکنون؛ شروع مراسم سالگرد استاد فرج نژاد و خانواده محترم‌شان در بهشت زهرا ابرکوه 🆔 eitaa.com/farajnezhad110 🆔 aparat.com/Faraj_Nejad 🆔 t.me/Faraj_Nejad