eitaa logo
فردا دیر است...
630 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
49 فایل
«مسئله‌ فرزندآوری را امروز اگر چنانچه برایش فکر نکنیم، ۱۵سال دیگر، ۲۰سال دیگر، دیر خواهدبود؛ امروز باید به فکر فردا بود» برای پیگیری مشکلات حوزه فرزندآوری، ازدواج، خانواده و... تنها نیستید😊 روی کمک و حمایت ما حساب کنید✌️ ارتباط با ادمین: @Khatiri
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تیزر 🎉 جایزه بارون ستاد مردمی ایران جوان! 🌟 🌈در ستاد مردمی ایران جوان بیش از 315 جایزه در انتظار شماست که 125 تا فقط به پویش تعلق میگیره😍😍 🎁 - 📱 ۱۵ گوشی هوشمند - 🕌 ۵۰ بسته اسکان مشهد مقدس به همراه خانواده - 💸 ۲۵۰ جایزه نقدی ۵۰۰ هزار تومانی 🤔 فکر می‌کنید شانسی برای برنده شدن ندارید؟ دوباره دقت کنید! با این همه جایزه، چرا نباید یکی از برندگان شما باشید! 📣 به جمع شاد و پرانرژی ما بپیوندید و شاید شما هم جزو برندگان خوش‌شانس باشید! نگران نباشید، جوایز برای همه کافی است! 🎊 https://eitaa.com/joinchat/2655256685C08878ac72e 🔰 ستادمردمی‌ایران‌جوان🇮🇷🇮🇷 جبهه مردمی جمعیت گلستان
🪴 مسئله جمعیت را جدّی بگیرید ما باید این را بدانیم چه‌كار داریم می‌كنیم. یعنی واقعاً این آسیب‌ها را بفهمیم. مسئله‌ی جمعیّت. مسئله‌ی جمعیّت را جدّی بگیرید؛ جمعیّت جوان كشور دارد كاهش پیدا می‌كند. یك جایی خواهیم رسید كه دیگر قابل علاج نیست. یعنی مسئله‌ی جمعیّت از آن مسائلی نیست كه بگوییم حالا ده سال دیگر فكر می‌كنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسل‌ها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست. ۱۳۹۲/۰۹/۱۹ @t_manzome_f_r ▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری 💚 برای دریافت خبرها و محتواهای مرتبط با حوزه حمایت از خانواده، جوانی جمعیت وفرزندآوری به مابپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1299710208C2985d3b30d
🔻 تلخیصی از داستان «کوچک ترین موکل تاریخ» اثر خانم پهلوانی قمی دیشب هم یکی‌شان آمده بود. مغرور و پرمدّعا. مژه‌های سیاه پلاستیکی، بینی‌های نصف‌شده و لب‌های ورقلمبیده جگری. مدام پشت چشم نازک می‌کرد و این ور و آن ور می‌رفت. خواهرش هم بود نه با آن شکل و شمایل. - بهم مسکّن بدید. دارم می‌میرم. نمی‌تونم. - خانوم دارویی که شما خوردی برای ایجاد درد خوردی. مگه نه؟ مسکّن برای چی می‌خوای؟ - همه‌تون مثل همید. از اورژانس همش بهم چیز گفتن. شما وظیفته منو خوب کنی. باید بهم مسکّن بدی. دارم می‌میرم. دو دقیقه بعد همراهش آمد. - لااقل بهش سرم بزنید. - سرم لازم نداره. سِیر سقط، مسکّن و سرم دردش را کم نمی‌کنه تا وقتی که بچه رو سقط کنه؛ همراه رفت و دو ثانیه بعد خود بیمار آمد. صورتش از درد بود یا خشم یا عمل زشتش، به سیاهی می‌زد. با چشم‌های سرخ‌شده‌اش زل زد و فریاد کشید. همکارم که مسئول بیمار بود بلند شد و برایش یک لیتر سرم زد. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دوباره همراهش آمد. - بیاید سرمو دربیارید می‌خواد راه بره. نمی‌تونه تحمل کنه. - خانومی مگه شما خودت نگفتی سرم می‌خوای؟ منم گفتم سرم فایده نداره؛ یادته؟ اینها را به زن گفتم و در دلم چیزی دیگر: «چرا هیچ دادگاه و دادستانی متولّی بازستانی حق این کودک معصوم نیست؟ کاش وکیلی پیدا می‌شد و همه همّ و غم‌اش می‌شد احقاق حق کوچک‌ترین موکّل تاریخ.» به نقل از: @pahlevaniqomi محتوا و راهبرد برای حامیان جنین (نجات زندگی): 👈 عضو شوید .