eitaa logo
-فٰارِج⁴¹⁷!
238 دنبال‌کننده
408 عکس
102 ویدیو
1 فایل
دلم سرگشته می‌دارد سر زلف پریشانت چه می‌خواهد از این مسکینِ‌سرگردان؟! نمی‌دانم! نوکرِ نوکراش... https://daigo.ir/secret/8608726642 کپی نکنید لطفاً .
مشاهده در ایتا
دانلود
-فٰارِج⁴¹⁷!
-حضرت دریا از آداب زیارت دوست دارم من تماشا را همان وقتی که می‌بوسد کویر تشنه دریارا نخستین اشک‌ها
-دریای تشنه تصور کن که دریایی سراسر تشنگی باشد و یا ماهی که زخمی است در تابندگی باشد تصور کن که عالم بر مدار ماه می‌گردد ولی ماه عاشق است و بر مدار بندگی باشد تصور کن که سروی در کنار پای مولایش شبیه بید مجنون، عاشقِ افتادگی باشد و گفت او تا می‌آید سرورم باید که بنشینم ولی با این تن زخمی که در پاشیدگی باشد؟! شکسته قامت سقا و رفته زور بازویش به مادر رفته ابرویش که در تاخوردگی باشد و ناگه در میان قتلگاهش عطر یاس آمد گمانم مادر آمد تا که رفع خستگی باشد ۱۴۰۳/۴/۲۵ شعر از: زهرا رجبی ( )
و واژه‌ی «گودال» تا ابد روضه‌ی مکشوفه است..! ¹⁵
-فٰارِج⁴¹⁷!
و واژه‌ی «گودال» تا ابد روضه‌ی مکشوفه است..! #یارالارُوا_قوربان ¹⁵
تو خیلی زخمی هستی و من خیلی سالم؛ زخماتو با من تقسیم کن آخه شرمنده‌تم...! ¹⁶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-فٰارِج⁴¹⁷!
-رسیدم هیئت، کسی داخل خیمه نبود! تعجب کردم، این ساعت همه‌ی بچه‌ها تو خیمه بودن تا کارای هیئت ردیف بشه. خادمای قسمت آقایون ولی داشتن کارا رو راست و ریس می‌کردن. چند نفرم سمت خانما بودن و داشتن فرشا رو جارو میزدن و باندارو تست می‌کردن. ترسیدم تک و تنها بودم بین اینهمه مرد...! مرد؟! اینا که دشمن نیستن؛ چرا می‌ترسی دختر؟ تو همین افکار بودم که همشون تا منو دیدن رفتن بیرون. یکی از آقایون هم با احترام بهم گفت:« همه‌ی فرشا جارو شده، آبم جوشیه فقط باید چایی دم کنید». یادم افتاد همین ساعت‌ها بود که هجوم اوردن به خیمه‌ها و حرمت مخدرات رو شکستن ولی اینجا به من احترام شد. خجالت کشیدم... شکستم... بمیریم در این غم کم است.
و قسم به لحظه‌ای که قلبت می‌شکند و سینه‌ات به تنگ می‌آید؛ خدایت بزرگتر از قلب توست...!
از کل دنیا همین گوشه برام کافیه... به یادتون.
اشکامو خواستم مرهم زخمات کنم، یه لحظه یادم اومد مرهم این زخمای عمیق، بارونه؛ بارون شدم برای زخمات، اما بارون نم نم... ببخش که مثل همیشه نوکری کردم بلد نبودم...
دوای زخم سر تو، شیر نبود مولا جان، عشق بود؛ که مردم دریغش کردند! ای من فدای زخم‌هایت شوم، مگر زخم تو فرق سرت بود ای ساقی کوثر؟!