eitaa logo
فرهنگ و سنن ایران جان
1.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
20 فایل
ما بدنبال آن هستیم که مرزهای جغرافیایی را در ایرانِ جان با همدلی حذف کنیم، مردم ایرانِ جان یک مرز دارند و آن هم تمدن ایرانی اسلامی است. #فرهنگ_سنن_ایران_جان مسابقه بزرگ عکس طبیعت @Hamed206 @Atesa207 @amir2o8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی معلمت مازندرانی باشه😄😂 مازندرانی با علائم نگارشی قدیما داشته صفا... جانِ گوهِ گرِ... *زبان مازَندَرانی* (مازنی، مازِرونی، تبری، طبری، گِلِکی) نام یکی از زبان‌های شمال ایران است که در گروه زبان‌های کاسپین قرار دارد. 📣📣هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش\\//من به هر جمعیتی نالان شدم/جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم📣📣 حضرت مولانا ╭┅─────  🌺  ─────┅╮     @farhang_mazandaran ╰┅─────  🌺  ─────┅╯
کودک من ، جان مادر، چشم خود را بازکن روی پا برخیز و روزت را زنو آغازکن ای سروش جاودانی ای تمام هستیم ای نشاط زندگانی ای تمام هستیم کودک من، خون روی گونه ات را پاک کن باز هم پیکار با این فرقۀ نا پاک کن کودکم ، محزون مشو دست خدا همراه ماست کاخ استبداد ،ویران از شرار آه ماست حانیه، لیلا، حمیده، زیدابواحمد ، رحیم جمله مهمان خدا هستند و ما جا مانده ایم خوب بشنو حرف مادر را، امید من تویی یادگار،جدّو، ابناءِ شهید من، تویی بعد ما این خانه را روشن تر از مهتاب کن عکس ماها را کنارعکس بابا قاب کن خانه ات هرچند ویران، روزگارت روشن است سست تر ازلانهٔ موران دژ اهریمن است غم مخور روزی،جهانت آفتابی می شود آسمان قیرگون غزّه آبی می شود ماه تابان می زداید سایۀ موهوم را می برد تا قعر آتش این سراب شوم را می رسد گلبانگ آزادی از این معبربه گوش شمع شبهای ستمکاران شود روزی خموش می رسد آخر به پایان عمراین دیو سیاه سر زند بار دگر خورشید، ازاین قبله گاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | برشی جالب از شعرخوانی احساسی یکی از دانش‌آموزان در دیدار رهبر انقلاب روز ، روز شکوه باورهاست عاشقی را دوباره تمرین کن سبز شو در برابر دشمن سرخ ، خود را فدایی دین کن روز زرّین دانش آموز است دانش آموزی آفتابی باش با تو ایران بهار می ماند پس بمان سبز و انقلابی باش باش ” فهمیده ” ، بابصیرت ، چون قُمریانی که بی ریا رفتند مثل آنان که در چنین روزی پر گشودند و تا خدا رفتند سروهایی که در برابر حق سجده کردند و روسپید شدند غزل سرخ عشق را خواندند لاله لاله ، همه شهید شدند واژه واژه شدند جاری تا واژگون شد خطوط استکبار پای طاغوت را قلم کردند وَ سرودی شدند معنادار روزی از جنس روزهای خداست قدر آن قدر لیله القدر است برکاتش برای ما این ” روز ” پربها مثل غزوه ی بدر است پس بیا تا توان به تن داری حرمتش را بدار فرزندم ! تا همیشه شعارت این باشد : « من به این انقلاب پایبندم »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عیدتان مبارک ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﺳﺮ ﺧﻂ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺿﺎ ﺷﻌﺮ!... ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺿﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻣﺤﺸﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺳﺖ؟ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻝ ﻧﺒﯽ ﺑﺎ ﺑﺮﮐﺖ ﺗﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ست؟ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻔﺴت ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﻌﺮ ﻣﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﻋﺪﺩ ﺳﺎﺋﻞ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺯﯾﺎد ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻌﺮ ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﺎﺏ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻟﻄﻒ ﺭﺿﺎ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﺁﺳﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﻇﻤﯿﻦ ﺩﻟﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ بنویسیدکه ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ ﺭﻭﺯ ﺍﻭ ﺭﻭﺯ ﭘﺴﺮ ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ ﺧﺎﻟﻖ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺟﻨﺎﺱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺟﻬﻞ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻡ ﭼﺮﺍ ﭼﻬﺮﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﺁﻭﺭﺩﻩ؟ ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻠﻪ ﯼ ﺍﺑﺘﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﻭ ﺳﭙﯿﺪﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﮐﻮﺛﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﻃﻌﻨﻪ ﺯﺩﻥ ﺟﺎﯼ تاسف دارد گرچه یعقوب شده مژده ی یوسف دارد ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺳﻨﺪ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮔﻨﺪﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﺭﺥ ﻧﻤﮑﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺻﻔﺖ ﻣﺸﺘﺮﮐﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺳﯿﻤﺎﯼ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺩﺍﺭﺩ بﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺭﺿﺎ ﻫﻢ ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺁﺧﺮ ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﻫﺪﻑ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ﮐﺎﻇﻤﯿﻦ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻧﺠﻒ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ﺗﺎ ﺯ ﻣﻮﻻ‌ ﻧﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﺍﺩﺏ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻧور ﻋﻠﯽ ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﯾﺎ ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺟﻠﻮﻩ ﮐﻦ ﺑﺎﺯ ﯾﺪﺍﻟﻠﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ
🌹جمعه های دلتنگی لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا سالیانی ست که دل تنگ شماییم بیا وسعتت در دل این ظرف نشد جا ماندیم تشنه از حسرت رویت لب دریا ماندیم چشممان خشک شد از وسعت این بی آبی و نداریم دگر طاقت این بی آبی در قنوت دلمان خواهش باران داریم ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم پس ببار ای پسر حضرت بارانبر ما که ترک خورده زمین از اثر این گرما دامن دشت شده سفره ی راز دل ما داغ آلاله نشانی ز نیاز دل ما ما که در راه تو عمری ست تمامی گردیم گردبادیم و به دنبال شما می گردیم چند جمعه دلمان را سر راهت آریم تا بدانی که تمنای وصالت داریم شهرمان را ز رخِ چون قمرت روشن کن کوچه ها را پر از نسترن و سوسن کن آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد نه که ما فاطمه هم چشم به راهت دارد https://eitaa.com/farhang_mazandaran
چه کسی دیده که خورشید به دستان خودش بسپارد به زمین نو مَه تابان خودش چه کسی دیده که بلبل وسط شام سیه یک تنه خاک کند نوگل بُستان خودش می‌رسد شب، پدر خاک به سر خاک کند می رود فاطمه از فرش به رضوان خودش کودکان را ز فغان منع نموده است ولی چه کند با غضب و دیده‌ی گریان خودش بارها خورد زمین تا به در خانه رسید به چه سان دل کند از گوهر پنهان خودش "چاه! بشنو غم دل، نیست مرا مَحرم جان" چاه را کرده علی کلبه‌ی احزان خودش تا که چشمش به در و میخ بیافتد به دمی یادش آید ز سکوت از سر ایمان خودش گفته بودش به وصی حضرت احمد که "علی! کرده رب نام تو را معنی قرآن خودش بعد من فتنه شود صبر تو فرمان خداست" استخوان شد به گلو از سر فرمان خودش باز هم گریه و از غصه زبان بگرفته و دعای فرج حضرت پایان خودش https://eitaa.com/farhang_mazandaran