پایداری
♦️فرزندان شهید برونسی ملتمس دعای شمایند ◻️همسر "استا عبدالحسبن بنای عارف" این روزها در بستر بیماری
سلام و عرض ادب .... با قلبی پر از دلتنگی و نگرانی، این روزها فرزندان شهید در کنار بستر مادرشان، لحظات را در بیمارستان سپری میکنند...همسران شهدا مصداق همان پیامآوران کربلایی هستند که وظایف آنان تازه پس از واقعه آغاز میشود؛ رساندن پیام شهید به جامعه.معصومه سبکخیز، همسر سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی یکی از جمله این زنان مقاومی است که زینبوار پیش از انقلاب تا پس از شهادت همسرش، بهتنهایی هشت فرزند شهید را تربیت کرد.و پس از تحمل سالها سختی، رنج و مرارت، اکنون چند ماهی میشود به علت بیماری قلبی و تنفسی و دردهای دیگر در بخش آی سی یو در بیمارستان امام رضا علیه السلام بستری می باشد و حال ایشان به شدت وخیم است .
همسر شهید برونسی این مادر و فرشته مهربانی و فداکاری که همیشه پناه دلهای فرزندانش بوده است اکنون به آرامش و شفای خداوند نیازمند است.همسر شهیدی که همیشه ستون خانه بوده است که هم نقش پدر را داشت و هم نقش مادر را.و حالا وقت آن است که ما با دعاها و مراقبتهایمان، بخشی از آن عشق بیپایان را به این مادر صبور و فداکار بازگردانیم.از همه دوستان و آشنایان و مردم عزیز، تقاضا دعا داریم که به یاری خداوند، همسر شهید برونسی را از بستر بیماری برخیزاند و روزهای خوشتری را خانواده و فرزندانش و مردم رقم بزند."و "دعا کردن بهر مادر؛ این نعمت خداوندی از جمله مسائلی است که می توان به هنگام مریضی مادر و ناتوان شدن آن از خداوند منان خواستار بود. مادران زیباترین آهنگ عشق هستند که بدون این نعمت خداوندی نمی توان هرگز دمی از زندگی را به سر کرد. پس از همه شما می خواهیم که برای سلامتی همسر شهید برونسی مادر عزیزمان دعا کنید تا باری دیگر از این گوهر گرانقدر بهره لازم را ببریم."شایان ذکر است سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی یکی از فرماندهان شهید خراسان معروف به شهید فاطمی و شهید دلداده حضرت زهرا سلام ا...علیها هست که پیکر ایشان بعد از 27 سال گمنامی در جزیره مجنون منطقه هورالعظیم در سال 90 در ایام فاطمیه پیدا می شود و در روز شهادت حضرت زهرا سلام ا...علیها هم طی مراسم با شکوهی در مشهد تشییع و در بهشت رضا تدفین می شود....
با احترام
مهدی برونسی فرزند شهید برونسی
🌺🌺🌺🌺🌺
پایداری
سلام و عرض ادب .... با قلبی پر از دلتنگی و نگرانی، این روزها فرزندان شهید در کنار بستر مادرشان، لحظا
🌱🌱همسر شهید برونسی نقل می کنند
روزی شهید خاطره ای را از جبهه برایم تعریف میکرد.
میگفت: کنار یکی از زاغه های مهماتها سخت مشغول بودیم تو جعبه های مخصوص مهمات می گذاشتیم و درشان را می بستیم. گرم کار یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادری مشکی
داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها. با خود گفتم : حتما از این خانمهایی که میان جبهه.
اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند انگار آن خانم را نمی دیدند. قضیه عجیب برام سوال شده بود. موضوع عادی به نظرم نمی رسید کنجکاو شدم بفهم جریان چیست. رفتم نزدیکتر تا رعایت ادب شده باشد سینه ای صاف کرده و خیلی با احتیاط گفتم : خانم جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشین.
رویش به طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟
یک آن یاد امام حسین (سلام الله علیه) افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد. خدا به ام لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست . بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. خانم همانطور که روشان آن طرف بود فرمودند: هرکس یاور ما باشد البته ما هم یاری اش می کنیم.
📚منبع مورد استفاده : کتابهای خاک های نرم کوشک نوشته سعید عاکف
🌺🌺🌺🌺🌺
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
4_5920280021427034098.aac
21.27M
روایتگری ناصرکاوه در رابطه با شهدای بسیجی، قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا (ص) ۵ آذر ۱۳۶۵ تهران
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 نمیخواهد شما خودتان را
برای انقلاب فدا کنید!
شهید عباس بابایی 💚
#دفاع_مقدس
#فتح_قله
#قهرمان_وطن
┄┅☫🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوتبال زیر بمباران ضاحیه
⚽️ حضور ورزشیهای سرشناس ایران در جمع آوارگان لبنانی
#فوتبال
رسانه #پایداری
https://eitaa.com/farhange_paydari
📌«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن».
لبخندی زد و گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».
معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخریزاده». ...
(خاطرات همسر شهید)
🌹۷ آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده
#شهید_فخری_زاده
#مرگ_بر_اسرائیل
🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 پیام فرزند شهید سید حسن نصرالله به مناسبت آتشبس
سید محمد مهدی نصرالله:
خداوند را شاکریم که به ما خانواده سید الشهدای امت منت عطا کرد که با جاری شدن خون، آواره شدن از خانه و کاشانه خود که ویران شد و با ماندن در لبنان از روز اول جنگ تا اعلام پیروزی با این مردم ثابت قدم، ایثارگر و شجاع همدردی کنیم.این پیروزی مبارک باد...
🌺🌺🌺🌺🌺
https://eitaa.com/farhange_paydari
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آقا فرمودند من باید برم گلزار شهداء
بدون برنامه قبلی.. ما محافظ ها فقط باید میگفتیم چشم
رفتیم رسیدیم به گلزار شهداء، آقا فرمودند کسی دنبال من نیاد
و بعد....
ببینید و لذت ببرید♥️😢
هدیه به ارواح مطهر شهداء و امام شهداء و سلامتی نائب برحق امام زمان عج صلوات
واقعا شنیدنیه. التماس دعا از خانواده معظم شهدا .
🔹 میدونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده، کربلا نرفته بود؟!
ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین (علیه السلام) نرفتم یه بار برم و بیام..
حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم. چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!!
(راوی حاج حسین کاجی )
هدایت شده از جهاد تبیین
مذاکره کننده تراز جمهوری اسلامی یعنی ایشان👇
براى امير المومنين امام علی ابن ابیطالب عليه السلام نامه اى از معاويه ملعون رسيد.
حضرت امام علی علیه السلام مهر نامه را شكست و آنرا قرائت كرد :
از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!
حضرت علی علیه السلام جواب نامه را اينگونه نوشتند:
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم.
به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم.
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد.
دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم .
حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بوسید و بسوى شام حركت كرد.
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند.
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن، طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد .
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!
سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!!!!
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد چه کسی به خدمت چه کسی آمده اى ؟
طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اُذن الله ، وجه الله ، امير المؤمنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم!
طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.
معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند.
بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد :
على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش "
طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.
سپس خواست برود كه
معاويه گفت: طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو.
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى، راه كوفه را در پيش گرفت.
معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!
عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!
مذاکره کننده یعنی جناب طرماح...
سلام و درود خدا بر طرماح،هدیه به روح بهترین مذاکره کننده تاريخ ، فاتحه ای با صلوات بفرستید...
لعنت خدا بر مذاکره کننده بد و بدترین مذاکره کنندگان تاریخ از جمله ابوموسی اشعری...