#دلنوشته
#شب_قدر
سلام خدای مهربانیها
خدای لبخندها خدای آرزوها
دلم به اندازه هزار راه نرفته، حرف دارد
درد دارد ، غم دارد
دلم به اندازه تمام گریههای شبانه، زخم دارد.
امشب سر برآستان تو نهادهام و سجاده دلم را به وسعت مهربانیهایت گشودهام
کوچههای دلم مدتهاست که به بنبست رسیده و راه گریزی ندارد.
اکنون به هوای دیدن تو و کرامتت پا در مسیر بیانتهای شب قدر گذاشتهام
بار سنگین زندگی بیتابم کرده و امانم را بریده
نالههای شبانه بیماری، طاقتم را طاق کرده و شعلههای سرکش آن در جسمم مدام به این سو و آنسو زبانه میکشد.
به کدامین نام صدایت کنم که لایق دیدارت شوم
به کدامین ذکر، بجویمت که در کنار خوان کرامتت ، مرا مهمان جود و کرم بیانتهایت کنی
مدتهاست که امید از وجودم رخت بربسته و تنهایی در دلم سُکنی گزیده است
چشمانم از صدای هقهق قلبم، خواب ندارد و بیتاب و بیقرار نگاهش را به دستان تو دوخته.
میدانم که آسمان بخشندهگیات، همچنان آبیست.
چشم در چشم مهتاب میدوزم و تا سحر ندای یارب یارب را زمزمه میکنم .
میدانم که میخوانیام و میدانم که نمیرانی ام
میدانم که امشب ملکوتیان به شفاعت زمینیان دست به دامان تو خواهند شد و از دریای بخشندگیات ،آدمیان را سیراب خواهند کرد.
من امشب در ساحل مهربانیهایت
قایق قلبم را به آب سپردهام تا بتوانم مرواریدی صید کنم که لایق بندگیات باشد.
مرا در آغوش گرم خود، بپذیر که چون کودکی بیپناهم.
معبود من!
بارقههای امید را در دلم روشن کن و نور نگاهت را بر قلب خسته و شکستهی من بتابان تا مسیر سخت زندگی، برایم هموار شود تا بتوانم به منتهای جمال عشقت، برسم.
محبوب من !
صندوقچه قلبم را میگشایم و کلیدش را به دست مهربان تو میسپارم تا آنطور که تو میخواهی، سامانش دهی.
تو میدانی که دستم کوتاه است و پایم در رکاب بندگیات ناتوان.
تو را به مهربانیهای مدامت قسم،
تو را به دلسوزیهای مکررت سوگند،
دل آشفته مرا از جام عشق خودت، سرمست کن که مشتاقان درگاه تو در انتظار چنین لحظهی ناباند.
یا غیاثالمستغیثین 🙏
#فاطمه_روحی