eitaa logo
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه کریمه اهل بیت س قم
300 دنبال‌کننده
7هزار عکس
477 ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین: @farhang_k کانال ما در پیام رسان سروش: @farhangi_k
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺۴۷ روز مانده تا انتخابات 💠رهبر معظم انقلاب اسلامی: اگر من و شما که میخواهیم رأی بدهیم، با نیت صادق و خالص و برای انجام وظیفه و برای آینده‌ی کشور وارد میدان شویم و بخواهیم تصمیم بگیریم، ان‌شاءاللّه خدای متعال هم در این صورت دلهای ما را هدایت خواهد کرد. 🆔@farhangi_k
مرکز نشر هاجر ناشر تخصصی زن و خانواده برگزار می‌کند: 🔰مسابقه کتابخوانی "همسران همساز" 🗓 از‌ ١۵دی تا ٢ اسفند 🎁همراه با جوایز نفیس مادی و معنوی 📆مهلت شرکت در مسابقه: ٢ اسفندماه ١۴٠٢ همزمان با میلاد حضرت علی اکبر(علیه السلام) 📆زمان اعلام نتایج: ۶اسفندماه ١۴٠٢ مقارن با میلاد امام زمان‌(عج) (نیمه شعبان) 📥تهیه کتاب B2n.ir/d50012 🔻 شرکت درمسابقه در سایت نشر هاجر : B2n.ir/w58188 🔹ارسال پاسخ سوالات به شماره پیامکی ١٠٠٠٣١٠١۵ 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
هادی شدی که بر همگان سر شویم ما هادی شدی که از همه برتر شویم ما هادی شدی که جلد غم سامرا شویم هادی شدی شما که کبوتر شویم ما گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما (ع) 🥀 🏴 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگي نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی .. قصه دلبری به روایت:مرجان دُرعلی همسر شهید به قلم:محمد علی جعفری 🆔@farhangi_k
❤️قصّه دلبری ❤️۲۹ موقع برگشت از لبنان رفتیم سوریه.از هتل تا حرم حضرت رقیه س.راهی نبود،پیاده می‌رفتیم.حرم حضرت زینب س که نمی‌شد پیاده رفت،ماشین میگرفتیم.حال و هوای حرم حضرت زینب س را شبیه حرم امام رضا ع و امام حسین ع دیدم.بعد از زیارت،سرِ صبر نقطه به نقطه مکان ها را نشانم داد و معرفی کرد:دروازه ساعات،مسجد اموی،خرابه شام،محل سخنرانی حضرت زینب س.هرجا را هم که بلد نبود،از مسئول و اهالی مسجد اموی به عربی می پرسید و به من میگفت،از محمد حسین سوال ‌کردم:(کجا به لبای امام حسین چوب خیزران می‌زدن؟ریخت به هم.گفت:(من هیچ وقت این طوری نیومده بودم زیارت ).گاهی من روضه میخواندم،گاهی او.میخواستم از فضای بازار و زرق و برق های آنجا خارج شوم و خودم را ببرم آن زمان،تصویر سازی کنم در ذهنم، یک دفعه دیدیم حاج محمود کریمی در حال ورود به دروازه ساعات است.تنها بود،آستینش را به دهان گرفته بود و برای خودش روضه میخواند.حال خوشی داشت. به محمدحسین گفتم:(برو ببین اجازه میده همراهش تا حرم بریم؟به قول خودش :تا آخر بازار ما را بازی داد.کوتاه بود ولی پرمعنویت. به حرم که رسیدیم،احساس کردیم می‌خواهد تنها باشد از او خداحافظی کردیم. ماه هفتم در یزد رفتم سونوگرافی ،دکتر گفت(مایع آمنیوتیک دور بچه کمه.باید استراحت مطلق داشته باشی)..دوباره در یزد ماندگار شدم.میرفت و می‌آمد، خیلی هم بهش سخت می‌گذشت.آن موقع میرفت بیابان .وقتی بیرون از محل کار میرفت مانور یا آموزش ،میگفت:(میرم بیابان).شرایط خیلی سخت تر از زمانی بود که میرفت دانشکده. میگفت(عذابه،خسته و کوفته برم توی اون خونه سوت و کور..😔از صبح برم سرکار و بعدازظهرم برم توی خونه ای که تو نباشی.دکتر ممنوع السفرم کرده بود ،نمی‌توانستم برم تهران.سونوگرافی ها بیشتر شد .یواش یواش به من فهماندند ریه بچه مشکل دارد.آب دور بچه که کم میشد،مشخص نبود کجا می‌رود. هرکسی نظری میداد، _آب به ریه اش میره _اصلا هوا به ریه اش نمیرسه _الان باید سزارین بشی دکترها نظرات متفاوتی داشتند .دکتری گفت(شاید وقتی به دنیا بیاد،ظاهر بدی داشته باشه. )چندتا از پزشکان گفتند (میتونیم نامه بدیم به پزشک قانونی که بچه رو سقط کنی )😔😢 اصلا تسلیم چنین کاری نمی‌شدم.فکرش هم عذاب بود.با علما صحبت کرد ببیند آیا حاکم شرع اجازه چنین کاری را به ما می‌دهد یا نه.اطرافیان تحت فشارم گذاشتند.که اگر دکترا این طور میگن و حاکم شرع هم اجازه میده بچه رو بنداز.خودت راحت،بچه هم راحت.زیر بار نمی‌رفتم. میگفتم :نه پزشک قانونی میام ،نه پیش حاکم شرع،یکی از دکترها میگفت:اگر منم جای تو بودم تسلیم هیچ کدوم از این حرفا نمی‌شدم،جز تسلیم خود خدا.میدانستم آن کسی که این بچه را آفریده،می‌تواند نجاتش بدهد.چون روح در این بچه دمیده شده بود،سقط کردن را قتل می‌دانستم.اگر تن به این کار میدادم تا آخر عمر خودم را نمی بخشیدم. اطرافیان میگفتند:شما جوونین و هنوز فرصت دارین.با هر تماسی به هم می‌ریختم، حرف و حدیث ها کشنده بود😢 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ الله شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ مدرسه کریمه اهل بیت علیها السلام-قم 🆔@farhangi_k
امام موسي كاظم عليه السلام می فرمایند : هركس بخواهد قوي ترينِ مردم باشد بايد توكّل در همه امور، بر خداوند سبحان نمايد. مَنْ اَرادَ أنْ يَكُونَ أقْوي النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ علَي اللّهِ. بحارالأنوار، جلد 75، صفحه 327 🆔@farhangi_k
📣 ویژه‌نامه شهادت امام هادی علیه‌السلام 💢 معرفی اجمالی: ▪️امام هادی (ع) پیشوای دهم شیعیان، بنا بر نظر مشهور در نیمۀ ذی‌حجه سال ۲۱۲ هـ. ق در مدینه به دنیا آمد. ▪️پدر بزرگوارش پیشوای نهم، امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی «سمانه مغربیه» است که کنیزی با فضیلت و تقوا بود. ▪️مشهورترین القاب امام دهم، «نقی» و «هادی» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز می‌گویند. ▪️علم و دانش امام هادی (ع) همانند آباء و اجداد گرامی‌اش، علم لدنی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و سنت رسول الله (ص) و پدران بزرگوارش دریافت می‌نمود. ▪️امام هادی (ع) در سال ۲۵۴ هـ . ق در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد، به شهادت رسیدند. 🆔@farhangi_k
قابل توجه طلاب عزیز سلام علیکم برای دانلود مجموعه روزشمار انتخابات، برگرفته از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی به کانال فرهنگی اجتماعی کوثر به نشانی زیر مراجعه نمایید. 🔹بدون لوگو 🔸بدون واترمارک 🔹با کیفیت بالا https://eitaa.com/farhangikowsar 🆔@farhangi_k
-387899645_116571848.pdf
18.31M
🔰پاسخ به ۴۰ سوال و شبهه درباره عملکرد مجلس شورای اسلامی 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران قم 🆔@farhangi_k
🏴فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی کریمه اهل‌بیت علیهاالسلام_قم مراسم 《عزاداری شهادت امام هادی علیه السلام به همراه سفره احسان》برگزار می کند. ◾️مداح :خانم آقایی ◾️طلاب گرامی لطفا حضور خود را به نمایندگان کلاستون اطلاع دهید ◾️ زمان سه شنبه ۲۶ دی ماه ساعت 11 🆔@farhangi_k
🔰فراخوان ثبت‌نام دومین کنگره استانی بانوان تاثیرگذار 🔹️از شما بانوان موفق و تاثیرگذار ایرانی که ضمن نقش‌آفرینی موثر بر ارتقاء هويت و اصالت خانواده و ساير فعاليت‌هاى ارزشمند، در عرصه‌هاى علمی و پژوهشی، تعلیم و تربیت،گفتمان‌سازی، فرهنگ و هنر، رسانه و فضای مجازی، فن‌آوری و کنشگری اجتماعی، سیاست‌گذاری و حکمرانی، اقتصاد و کارآفرینی و فعالیت‌های ورزشی، پرتلاش و موثر هستيد دعوت می‌شود که ما را در دومين كنگره استانی بانوان تاثيرگذار همراهى كنيد. 🌐لینک ثبت‌نام: www.banooghom.ir 🗓 آخرین مهلت ثبت‌نام: ۵ بهمن ۱۴۰۲ 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران قم
زندگي نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی .. قصه دلبری به روایت:مرجان دُرعلی همسر شهید به قلم:محمد علی جعفری 🆔@farhangi_k
❤️قصه دلبری ❤️۳۰ حتی یکی از دکترها وجهه مذهبی مان را زیر سوال برد.خیلی ما را سوزاند.با عصبانیت گفت:شماها میگین حکومت جمهوری اسلامی باشه،شماها میگین جانم فدای رهبر،شماها میگین ریش،شما ها میگین چادر،اگه اینا نبود میتونستم راحت توی همین بیمارستان خصوصی این کار و تمام کنم.شماها که مدافعان این حکومتین، پس تاوانش روهم بدین. داشت توضیح می‌داد که می‌تواند بدون نامه پزشک قانونی و حاکم شرع بچه را بیندازد.نگذاشتیم جمله اش تمام شود،وسط حرفش بلند شدیم آمدیم بیرون.خودم را در اتاقی زندانی کردم.تند تند برایمان نسخه جدید می پیچیدند.گوشی ام را پرت کردم گوشه ای و سیم تلفن را کشیدم بیرون،به پدر ومادرم گفتم :اگر کسی زنگ زد احوال بپرسه،گوشی را برام نیارین. هرهفته باید می آمد یزد.بیشتر از من اذیت میشد،هم نگران من بود ،هم نگران بچه.حواسش دست خودش نبود ،گاهی بی هوا از وسط پیاده رو میرفت وسط خیابان.مثل دیوانه ها. به دنبال نقطه ای می‌گشتم که بفهمم چرا این داستان تلخ برای ما رخ داده است؟دفتر هیچ مرجعی نبود که زنگ نزنیم.حرف همه شان یکی بود:(در گذشته دنبال چیزی نگردید ،بالاترین مقام نزد خدا تسلیم بودنه،)در علم پزشکی،راهکاری برای این موضوع وجود نداشت.یا باید بچه را خارج کنند و در دستگاه بگذارند یا اینکه به همین شکل بماند.دکتر میگفت:(در طول تجربه پزشکی ام،به چنین موردی برنخورده بودم.بیماری این جنین خیلی عجیبه!عکس العملش از بچه طبیعی بهتره و از اون طرف چیزایی رو میبینم که طبیعی نیست!هیچ کدوم از علائمش باهم همخونی نداره،). نیمه شب درد شدیدی حس کردم،پدرم زود مرا رساند بیمارستان.نبودن محمدحسین بیشتر از درد آزارم می‌داد.دکتر فکر میکرد بچه مرده است. حتی در سونوگرافی ها گفتند ضربان قلب ندارد.استرس و نگرانی افتاده بود به جانم که وقتی بچه به دنیا بیاید،گریه می‌کند یا نه‌.دکتر به هوای اینکه بچه مرده،سزارینم کرد.هرچه را که در اتاق عمل اتفاق می افتاد متوجه می‌شدم، رفت و آمد ها و گفت و شنود های دکتر و پرستارها. 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ الله شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ مدرسه کریمه اهل بیت علیها السلام-قم 🆔@farhangi_k
❤🍃 رسول خدا صلي الله عليه واله می فرمایند : با برکت‌ترین ازدواج آن است که کمترین هزینه‌ها را داشته باشد. أعْظَمُ النِّکاحِ بَرَکَةً أیْسَرُهُ مَؤُونَةً. کنز العمّال، جلد 16، صفحه 299 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی کریمه اهل‌بیت علیهاالسلام_قم به مناسبت شهادت حضرت امام هادی علیه السلام مراسم عزاداری با مداحی خانم آقایی برگزارنمود ◾️ در ادامه میهمانان از سفره بابرکت حضرت بهره مند شدند 🆔@farhangi_k
زندگي نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی .. قصه دلبری به روایت:مرجان دُرعلی همسر شهید به قلم:محمد علی جعفری 🆔@farhangi_k
❤️قصّه دلبری ❤️۳۱ دربیابان بود .می‌گفت انگار به من الهام شد.نصفه شب زنگ زده بود به گوشی ام که مادرم گفته بود بستری شده.همان لحظه بدون اینکه برگه مرخصی امضا کند،راه افتاده بود سمت یزد. صدای گریه اش آرامم کرد.نفس راحتی کشیدم .دکتر گفت:(بچه رو مرده به دنیا آوردم، ولی به محض دنیا اومدن گریه کرد).اجازه ندادند بچه را ببینم .دکتر تاکید کرد:(اگه نبینی به نفع خودته!).گفتم:(یعنی مشکل داره؟).گفت:(نه،هنوز موندن و رفتنش اصلا مشخص نیست.احتمال رفتنش زیاده، بهتره نبینی ش).وقتی به هوش آمدم، محمدحسین را دیدم.حدود هشت صبح بود و از شدت خستگی داشت وا میرفت،نا و نفسی برایش نمانده بود.آنقدر گریه کرده بود که چشمش شده بود مثل کاسه خون.هرچه بهش می‌گفتند اینجا بخش زنان است و باید بروی بیرون.به خرجش نمی‌رفت.اعصابش خرد بود و با همه دعوا میکرد.سه نصفه شب حرکت کرده بود،میگفت؛(نمی‌دونم چطور رسیدم اینجا).وقتی دکتر برگه ترخیصم را امضا کرد،گفتم:(میخوام ببینمش)باز اجازه ندادند.گفتند:بچه رو بردن اتاق عمل ،شما برین خونه و بعد بیاین ببینیدش. محمدحسین و مادرم بچه را دیده بودند.روز چهارم پنجم رفتم بیمارستان دیدمش.هیچ فرقی با بچه های دیگر نداشت، طبیعیِ طبیعی .فقط کمی ریز بود،دو کیلو و نیم وزن داشت و چشم های کوچک معصومانه اش باز بود.بخیه های روی شکمش را دیدم،دلم برایش سوخت.هنوز هیچ چیز نشده،رفته بود زیل تیغ جراحی.دوبار ریه اش را عمل کردند،جواب نداد.نمیتوانست دوتا کار را هم زمان انجام بدهد،اینکه هم نفس بکشد و هم شیر بخورد. پرسنل بیمارستان میگفتند:(تا ازش دل نکنی،این بچه نمیره) دوباره پیشنهادها و نسخه هایش مثل خوده افتاده به جانم. با دستگاه زندس،اگه دستگاه رو جدا کنی،بچه میمیره. _رضایت بدین دستگاه رو جدا کنیم .هم به نفع بچه.اگه بمونه تا آخر عمر باید کپسول ببنده به کولش.وقتی میشد با دستگاه زنده بماند،چرا باید اجازه می‌دادیم جدا کنند.۲۴ ساعته اجازه ملاقات داشتیم ،ولی نه من حال و روز خوبی داشتم نه محمدحسین. هر دو مثل جنازه ای متحرک خودمان را به زور نگه می‌داشتیم. (نا منظم می رفتیم سر میزدیم. ) 🆔@farhangi_k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا