eitaa logo
کانون بسیج مداحان شهرستان فلاورجان
89 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
267 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی خدمات و اشعار مداحی و... ایجاد شده و کلیه برنامه ها و اطلاعیه ها درکانال قرارداده میشود. #لطفا کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید با تشکر. فرهنگی بسیج مداحان شهرستان فلاورجان
مشاهده در ایتا
دانلود
. قدربشناسیدمستان،آخرین پیمانه را ساقی امشب میکندتعطیل،این میخانه را گو به مهمانان که مهمانی به پایانش رسید خورده یا ناخورده باید ترک کرد این خانه را . اعمال عبادی شبهای آخر ماه رمضان امام صادق(ع) فرموده اند در دهه آخر ماه رمضان، هر شب این دعا را بخوانید: اَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الکَریم، أنْ یَنْقَضِىَ عَنّى شَهْرُ رَمَضان، اَوْ یَطْلُعَ الفَجرُ مِن لَیلَتى هذِه، وَ لَکَ قِبَلى ذَنْبٌ اَو تَبِعَـةٌ تُعَذِّبُنى عَلَیْه پناه میبرم به جلال ذات بزرگوارت، از این که ماه رمضان بر من بگذرد یا سپیده امشب طلوع کند، درحالیکه از من در نزد تو گناهی مانده باشد که بدان عذابم کنی
. ماه رمضان میرود و بار نبستم من توبه بسته به شب قدر شکستم آمدم سحر یا الهی بار من بخر یا الهی یک نیمه ی شب توبه مردانه نکردم سوزی بده ای دوست بر این ناله ی سردم با سوز جگر یا الهی بار من بخر یا الهی ممنونم از این لطف کریمانه خدایا دادی تو رهم باز به میخانه خدایا با دیده تر یا الهی بار من بخر یا الهی بی چاره کسی که دل مغموم بماند ماه رمضان رفته و محروم بماند از من بگذر یا الهی بار من بخر یا الهی برگوهر حب علی(ع) همچون صدفم کن امسال بیا زائر صحن نجفم کن با دست علی(ع) طینت ما را تو سرشتی برصورت ما نام علی(ع) را بنوشتی کن نظر به من یا الهی بار من بخر یا الهی با عشق حسین(ع) حاجت این خسته روا کن عصر عرفه روزی ما کرببلا کن یک حرم ببر یا الهی بار من بخر یا الهی ......................... روضه وداع اهسته تر ای داروندار دل زینب(س) با هر قدم خود بشوی قاتل زینب(س) الوداع اخا یابن زهراء(س) میکشی مرا یابن زهراء(س) بازی مکن این قدر حسین با جگر من من یک زن تنها وسط این همه دشمن می روی کجا یابن زهراء(س) میکشی مرا یابن زهراء(س) داغی گلوی تو زد آتش جگرم را پیش قدمت پهن کنم موی سرم را شاه کربلا یابن زهراء(س) میکشی مرا یابن زهراء(س) با ناز مرو از بر من ای کس و کارم من پیر شدم طاقت ناز تو ندارم با زلف رها یابن زهراء(س) میکشی مرا یابن زهراء(س)
مناجات به سبکِ خداحافظ ای برادر زینب کریم العفو یا الهی الهی خداحافظ ماهِ ذکر و مناجات خداحافظ لحظه هایِ ملاقات خداحافظ ماهِ خوبِ خدا کریم العفو یا الهی الهی خداحافظ افتتاحِ سحرها به ما می شد نیمه شب چه نظرها خداحافظ ماهِ خوبِ خدا کریم العفو یا الهی الهی خداحافظ سفره هایِ ضیافت به ماکردی بارِ دیگرِ عنایت خداحافظ ماهِ خوبِ خدا کریم العفو یا الهی الهی خداحافظ سوز ونالة یارب خداحافظ اشک و روضة هرشب خداحافظ ماهِ خوبِ خدا کریم العفو یا الهی الهی خداحافظ تشنگی دمِ افطار ننوشیدنِ آب، شبیهِ علمدار خداحافظ ماهِ خوبِ خدا کریم العفو یا الهی الهی خداحافظ گریه با دلِ بی تاب جداشد زینب چگونه ز ارباب خدارا از این غم چه چاره کنم؟ حسین جان ای آبروی دوعالم نگینِ سلیمان به حلقة خاتم خدارا از این غم چه چاره کنم؟ خداحافظ ای برادر ِ زینب روی میدان در برابر زینب خدارا از این غم چه چاره کنم به دنبالت خیمه خیمه دویدم قسم بر این گیسوانِ سپیدم مرو میدان ای برادر من ببوسم آهسته زیرِ گلویت مده دست این و آن سرِ مویت قسم بر این دیدةترِ من بگو بر سر من چه خاکی بریزم اگر زیرِ پا بیفتی عزیزم حسین جان ای سایة سر ِمن چه سازم بینم به مویِ پریشان تنت عریان رویِ خاکِ بیابان به گوش آید آهِ مادر من بهم ریزد ذره ذره تنِ تو شود آخر بوریا کفنِ تو سرت بر نیزه برابر من میانِ لشگر بگو منِ تنها چه سازم با بی پناهیِ زن ها شود غارت بی تو معجر من
. 🔰# به سبک اباصالح التماس دعا..... خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابوحمزه خداحافظ ای رفیق دلم، می‌روی ز بَرَم، با چنین غمزه خداحافظ افتتاح سحر، ای مجیر سحر، گریه ی شب ها خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل ها، هدیه ی زهرا همه هستم، رفته از دستم، امید دل را، به تو بستم ای خدا العفو، ای خدا العفو اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور مبر ای ماه آبروی مرا، جان آل عبا، پیش پیغمبر مَکُن شکوه از معاصیِ من، روح عاصی من، در برِ حیدر مکن شرم و روسیاهی من آشکارا بر دیده ی کوثر نما ای مه آبروداری؛ که داری با من سرِ یاری ای خدا العفو، ای خدا العفو سحرخیزان، کو مه رمضان؟ سایه سرمان، همنشین ما چه شد ای هم سفره ی سحرم؟ سوز آه و دل آتشین ما ندانستم قدر تو را؛ ای عطای خدا، ای مه خوبان مَبَر با خود سوز و دعا، شور و حال مرا، در شب هجران به تاب و تب عادتم دادی؛ به اشک شب عادتم دادی ای خدا العفو، ای خدا العفو کنون که تو می‌روی ز بَرَم؛ ای تو تاج سرم، ای حبیب من نما عهدی بر دل و جگرم، چشم و روی تَرَم، ای طبیب من شب عید و دست خالی من، خسته بالی من، شوق هر عهدی مرا فرما با امام هُدی؛ همچنان شهدا، یاور مهدی من و هجرِ صاحب این ماه، تو و یاری در تمام راه ای خدا العفو، ای خدا العفو. 👇
مناجات شب ۲۹رمضان .شریفی .وروضه.m4a
17.17M
شب۲۹رمضان۱۴۰۰ ۱۴۰۰/۲/۲۱ می سوزه قلبم این شبا از درد بارونه چشمـام می بـاره نم نم نزدیک شـدیم به روزای آخـر این سُفره داره جمع میشه کم کم یا ربنا،الهی العفو توو سرنوشتِ من شبای قدر تقدیرِ سالِ دیگه چی بوده..؟ یعنی نوشتن اهلِ تقوا شم..؟ از دستِ نَفْسم میشم آسوده..؟ یا ربنا،الهی العفو کاشکی شهادت قسمتم میشد داشتم یه جو مردونگی، غیرت توو مُصحفِ اعمال من حک بود سـربازِ خـوبِ دوره ی غیبـت یه لحظه ام چِشْم برندار از من می خوام پیشِ لطفت نَرَم از یاد مشهـد، زیـارت، قسمـتِ من کن مهمون کنـم یه روضـه گوهرشاد شبهـای آخـر رو بـه پایانه دارم توو سینه یه غمِ جانکاه میخوام واسه توبه شفیعم شه دستِ منـو دامـانِ ثـاراللّه از من نگیر درکِ مُحرّم رو دور از تو میشم خیلی سر در گُم اذنم بده با روضـه ی اکبـر تا که بمیـرم مـن شـبِ هشتـم یاربّ به عصـرِ روز عاشـورا یاربّ بـه اون اذکـار ِ در گـودال از روی تَل أمَّن یُجیب می خوند یاربّ به زینب که میرفت از حال یه مادری با ناله ای جانسوز میـگه بُنَیّـه کُـشتنـت. مظلـوم لبْ تشنه سر از پیکرت بُردن از جرعه ی آبی شدی محروم یاربنا یا ربنا العفو .
. آمدیم از سفر دور و دراز رمضان پی نبردیم به زیبایی راز رمضان... سر به آیینهٔ الغوث زدم در شب قدر آب شد زمزمهٔ راز و نیاز رمضان دیدم این قدر همان آینهٔ خلّصناست دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان بیش از این، ناز نخواهیم کشید از دنیا بعد از این، دست من و دامن ناز رمضان نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک نکند بسته شود دیدهٔ باز رمضان صبح با بادهٔ شعبان و رجب آمده بود آن که دیروز مرا داد جواز رمضان شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان ............. الغرض! فیض خاص گشت تمام سهم ما باز، فیض عام شده‌ست دل ناباورم صدا می‌زد: میهمانی مگر تمام شده‌ست؟ گفته بودند آخر این ماه عاشقش سر به زیر خواهد شد گفته بودند با دلم هر شب توبه کن، توبه! دیر خواهد شد رمضان‌های بی‌شمار رسید همه شب‌ها گذشت پی در پی با خودم گفتم ای دل بی‌درد فرصت توبه می‌رود، پس کی؟ فکر این باش سال دیگر هم رمضان می‌رسد ز راه اما تو مگر می‌شوی عوض؟ هرگز تو مگر توبه می‌کنی؟ اصلا! تو فقط فکر آمدن، رفتن فکر در مسجدِ خدا بودن فکر با اشک خود غریبه شدن با همه شهر آشنا بودن چیست دیگر بگو که قلب تو را به تأمل، به فکر وا دارد؟ تو گمان می‌کنی به راه آیی؟ مرگ باید تو را به راه آرد ای دل، از حال خود مشو غافل چهره با اشک خود معطر کن فرصت گفت‌وگو کمی باقی‌ست خیز و فریاد توبه‌ای سر کن