معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
✅ حیف آدم است که بپوسد !
🔸اینکه میفرماید شیعیان ما اولوا الالباب هستند؛ یعنی ای شیعه! بکوش «اولوا الالباب» باش!
🔸اینکه فرمودند «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ» درست است که جمله خبریه است و «العلماء» میشود مبتدا، «بَاقُونَ» میشود خبر؛ ولی حضرت در صدد این است که بگوید «نمیر! نپوس!»؛ این جمله، جمله خبریهای است که به داعی انشا القا شده.
🔸حیف آدم است که بپوسد؛ فرمود: کاری بکن که باقی باشی.
🔸راه باقی بودن این است که «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» (1)؛ یک چیز «عنداللهی» تهیه کنید، اگر کسی چیز «عند اللهی» تهیه کرد، واقعاً باقی است.
🔸غرض این است که به حسب ظاهر این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر»(2) را وقتی به یک عالم نحوی بگویی، میگوید «العلماء» مبتدا، «باقون» خبر و این جمله خبریه است؛ ولی اگر به دست یک فقیه یا حکیم بدهی، میگوید، این جمله خبریه است که به داعی انشا القا شده؛ یعنی «ایها العلماء» بکوشید که نپوسید.
🔸خیلی ها میمیرند میپوسند، اینجا هم که حضرت فرمود شیعیان ما «اولوا الالباب» هستند؛ یعنی شیعه! بکوش که «لبیب» شوی!، وگرنه وصف و جمله خبریه گفتن، بر بعضی صادق است بر بعضی ها که صادق نیست.
🔸اما اگر جمله خبریهای بود که به داعیه انشا القا شد، صدق و کذب بردار نیست، چون خبر نیست، امر، دستور و راهنمایی است و وظیفه همه شیعیان را مشخص میکند.
↙️پی نوشت ها:
1- سوره نحل، آیه97
2- نهج البلاغه(للصبحی صالح)، حکمت147
🔹درس تفسير #حضرت_آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی/سوره مبارکه «زمر»، آيات 8 الي 12
معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
✅ بکوشید حرف اول را شما بزنید.
🔸 «اَنَس» وقت ملاقات تنظیم میکرد؛ اتاق حضرت هم که خیلی وسیع نبود، وقتی این «طیر مشوی» از ملکوت رسید، اَنَس هم که دربان است و فاصله کم است، شنید که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد خدایا! اَحبِّ خلق را برسان که در این «طیر مشوی» شرکت کند.
🔸اَنَس این را شنید، طولی نکشید که وجود مبارک حضرت امیر رسید؛ حضرت امیر هم وقت قبلی نگرفته بود، میخواست بیاید، اَنس موافقت نکرد، حضرت مقداری صبر کرد و دوری زد و دوباره آمد، باز اَنس موافقت نکرد؛ بار سوم که آمد وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اَنس بگذار بیاید، اجازه داد و آمد.
🔸حضرت، یعنی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اَنَس گفت چرا اجازه ندادی علی بیاید؟
🔸عرض کرد یا رسول الله! شما دعایی کردید، گفتید خدایا اَحبِّ خلق را برسان! من دلم میخواست یکی از قبیله من ـ انصار ـ بیاید که این شرف نصیب ما شود! (*)
🔸حضرت اعتراض نکرد و نگفت این چه تعصّبی است؛ این یک تعصّب خوبی است.
🔸اینجا نه حضرت امیر اعتراض کرد، نه پیغمبر اعتراض کرد؛ حرف اَنَس حجت نیست، اما در حضور پیغمبر اَنَس حرف را زده؛ حالا آدم کسی را پیدا کند که فرهیخته کشور خودش باشد، حرف اول را او بزند، چه در مسائل دینی، چه در مسائل علمی که آن هم دینی است، چه در مسائل سیاسی، یک تعصّب خوبی است.
🔸... شما هم بکوشید در ایرانِ خود حرف اول را در همه امور بزنید که دیگری از شما یاد بگیرد، نه اینکه دیگری پرچم خود را بالا ببرد شما ببیند کجا بالا میبرد، شما هم همان جا بالا ببرید، این بالا رفتن نیست.
🔸شما طرزی بالا بروید که پرچم را به سَمت علم و معرفت بالا ببرد، نه به سَمتهای دیگر.
🔹درس تفسیر #حضرت_آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی/سوره مبارکه «زمر»، آیات 11 الی 18