eitaa logo
دختران🌸شهر هرند
358 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
125 فایل
برای انتقادات و پیشنهادات و ارسال خاطرات تلخ و شیرین زندگیتون که طنزه یا تجربه است و پند اموز و نام کتاب مورد علاقه اتون لطفا جهت تبلیغات پیام نفرستید @sadatmosavi59186
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴وقتی عشق به ایران دختــر نخــبه ایـرانی را از اروپـا بـرمـی‌گــرداند «طناز بحری» از ده سالگی در هلند زندگی کرده و حالا یکی از نخبگان ایرانی‌است. تا چندسال پیش رئیس کلینیک هماتولوژی بیمارستان« آراسموس» روتردام هلند بود اما استعفا داد به وطن بازگشت! برایش اهمیت داشت که در کشور خودش خدمت کند و نامش کنار نام ایران خوانده شود! در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید:« باید دینم را به کشورم ادا کنم! 45 درصد از حقوق ماهانه‌ام به عنوان مالیات برداشته می‌شود و بخش زیادی از این مالیات خرج تروریست‌هایی مثل اسرائیل می‌شود. خرج کشتن کودکان مظلوم! من نمی‌توانم این را بپذیرم باید به وطن برگردم باید دینم را به وطن ادا کنم!»‌وقتی قرار از ایران حرف بزند آن را به کشتی نوح تشبیه می‌کند. می‌گوید :« احساس می‌کنم هر کس سوار این کشتی بشود عاقبت به خیر می‌شود!»‌  آری دختران ایران در آغوش مام میهن آرام می‌گیرند مثل طناز بحری که با همه حرف و حدیث هایی که برای برگشتن می‌شنید یک کلام وطن را با سخت و آسانش خواست!  ✍🏻 این دختر باسواد در خارج درسش رو تمام میکنه اما برمیگرده و به وطنش خدمت میکنه👌👏❤️ 🔥انوقت چند سلبریتی پخمه، بیسواد و کوته فکر ِ غربزده ِ افسادطلب ِ گمراه، که حقوق نجومی هم از بیت المال این مردم و کشور بردن و کاخ و... کردند بر علیه وطنشون دست به میزنند😏🤨😑😡 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
استاد اخلاق و معرفت و دانشمند متواضع ، استاد نیا نقل می کنند از زبان جعفری و او از زبان ، که: در شهر خوی حدود 200 سال پیش ماهرخ و وجیهه و مومنه‌ای زندگی می‌کرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق می‌ترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت. عاقبت به فردی به نام متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او می‌ترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور. این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید. مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد. خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد. مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه می‌کنی؟ علی باباخان گفت: از روزی که را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در که به من سپرده بودی کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیده‌ام و اینجا خانه‌ای اجاره کرده‌ام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی. ❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک ❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد ❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم🌱