🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «گره گشایی از کار مؤمن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر است.»
ثمرات این گره گشایی آنجا بسیار ملموس بود. بیشتر این ثمرات در زندگی دنیایی اتفاق می افتد. یعنی وقتی انسان در این دنیا، خودش را به خاطر حل مشکل دیگران به سختی بیاندازد، اثرش رابیشتر در همین دنیا مشاهده خواهد کرد.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
#تلنگرانہ⚠️
به دڪتر گفتم: هـمه داروهامـو
میخــورم اما تاثــــــیر نداره
گفت: سـر وقــت میخـــوری⁉️
تازه فهمیدم چرا #نمازهام تاثیر نداره..!
@rafiq_shahidam96
🖐سلام و عرض ادب خدمت رمان خوانها و همراهان همیشگی مجموعه فرهنگی مجازی شهید ابراهیم هادی 🌷🕊
دوستان قرار هست از امشب رمان 《 #او_را....》در کانال شهدایی شهید مصطفی صدرزاده بار گیری شود 🌸😊
رمانی بسیار جذاب و عالی 🖐🌹
دوستان لینک کانال رو نشر دهید اجرتان با شهدا 🕊
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
کانال شهید مصطفی صدرزاده 👆👆
در نشر بنر کوشا باشید 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- شهادت سنگ را بوسیدنی کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 راهکار تکمیل کارها از امام رضا علیه السلام
✅ اللهم سلم و تمم
🎙آیت الله فاطمی نیا
✅ثواب ارسال این پست را به امواتتون هدیه کنید.
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
🌙 #ماه_رمضان_شهدایی
شهیدمدافعحرم#محسنحججی
#راوی_مادرشهید
ماه مبارک رمضان سال۱۳۹۶ بود و برای اینکه روزههایمان هم قضا نشود، قرار شد ۱۰ روز در مشهد بمانیم. شبهای قدر شد و شب ۲۱ ماه رمضان و شبی که تقدیر و سرنوشت همه افراد نوشته میشود.
در گوشهای از حرم امام رضا علیهالسلام نشسته بودیم که بعد از مدتی از آقا محسن جدا شدم و به صحنی دیگر رفتم تا بتوانم در جایی تکیه دهم. قبل از اینکه مراسم قرآن به سر در حرم امام رضا آغاز شود، همانطور که در صحن حرم امام رضا نشسته بودم، آقا محسن به من پیام داد.
در این پیام نوشته بود:"مامان تو را به خدا برایم دعا کن قسمتم شود تا به سوریه بروم و نزد حضرت زینب سلاماللهعلیها روسفید شوم." در آن لحظه حسّ غیرقابل وصفی وجودم را فرا گرفت و در جواب پیام آقا محسن نوشتم:" ان شاء الله"
مراسم قرآن به سر آغازشد و آقای رئیسی که تولیت حرم رضوی بود، مراسم قرآن به سر را آغاز کرد. دستهایم را به سوی آسمان بلند کردم و به سوی حرم امام رضا نگاه کردم وگفتم:" یا امام رضا! تو را به جوادت قسم می دهم حالا که اینقدر دلش میخواهد و بیتابی می کند،قسمتش کن تا به سوریه برود."
وقتی مراسم به پایان رسید به آقا محسن گفتم: "من رضایت دادم؛ اگر میخواهی به سوریه برو."
این را که گفتم آقا محسن خیلی خوشحال شد و برقی در چشمانش زد که تا آن لحظه اصلا چنین حالی را از او ندیده بودم. همان شب با چند نفر از دوستانش تماس گرفت و گفت: "من رضایتم را از امام رضا و مادرم گرفتم و برای اعزام آمادهام."
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنگیدن تو
تو سکوته
امنیت مردم صداشه...
#سرداردلها💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
¦→📓•••
یک زن نظامے بیشتر از یک مرد نظامے براے دشمن ترسناڪھ...😎👊🏻
#استوࢪے
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c
❤️جبهه فرهنگی سرلشکر بقایی ❤️
🔹شبی در عالم خواب خود را در مکانی دیدم که پشتدری به حالت انتظار ایستادهام، پس از چند لحظه اجازه ورود به من داده شد. من نیز به داخل اتاق رفتم❗️.
ناگهان دیدم مردی بالباس عربی تمام سیه و بیسر درحالیکه خون بر لباسش جاری است در برابرم ایستاده، در همین لحظه و در عالم خواب در مقابل آن مرد بیسر به زمین افتادم و هیچگونه توانایی تکلم و حرکت نداشتم.😞 در همین حین صدایی به گوشم رسید که چشمانت را باز کن، با زحمت بسیار فقط توانستم چشمانم را باز کنم. سپس به من ندا رسید که این مرد بیسر امام مظلومت حسین بن علی (ع) است.😭
پس از چند لحظه که از آن حال خارج شدم، دیدم اباعبدالله (ع) با سر مبارک و لباس زیبایی که به تن داشتند در سمت راست من و بافاصلهای اندک به روی منبر نشستهاند و به من خیره شدهاند و درحالیکه لبخندی نیز به لب داشتند❤️ در عالم خواب به خود نهیبی زدم و گفتم که اگر این فرصت را از دست بدهی عمرت سراسر تباهشده است.☝️
با هر مشقت و سختی که بود کشانکشان خود را به اولین پله منبر امام حسین (ع) رساندم و پله اول منبر ایشان را به دست گرفتم ، وجود نازنین اباعبدالله (ع) درحالیکه با تبسم به من نگاه میکرد از من پرسیدند: چه میخواهی؟❤️
عرض کردم مولا جان فقط میخواهم که برات شهادت مرا امضاء کنید. با همان لبخندی که بر لبان مبارکشان نقش بسته بود، سر مبارک خود را به حالت رضایت تکان دادند.✅
ای کسانی که امروز صدای من را میشنوید: مبادا، مبادا، مبادا پدر و مادرم را ملامت کنید که چرا اجازه دادید به تنها فرزند پسر شما در این شغل پرمخاطره مشغول به کار شود! اگر من تنها پسر پدر و مادرم بودم، مگر نمیدانید و نشنیدهاید که امام حسین (ع) نیز تنها یک علیاکبر (ع) داشت، مگر نمیدانید که مولایم حسین (ع) فرزند ششماهه خود را فدای اسلام کرد.💔
من خود این راه را از روی ایمان و اعتقاد قلبی انتخاب نمودهام.👌
#قسمتی از وصیتنامه
شهید امنیت حسن عشوری🌹
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d