#اذن_شهادت_ازحضرت_زهرا_س
✾شهیدبرونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای #شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، #یازهرا(س)
✾چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند❌ در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم #بیدارشان کنم، ناراحت شد😔 به سمت اتاق دیگری🚪 رفت، من نیز پشت سرش رفتم دیدم گوشهای نشست، اسم #حضرت_فاطمه(س) را صدا میزد و از شدت گریه😭 شانههایش میلرزد؛
آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم #اذن_شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم😭
#همسرشهید
#شهید_عبدالحسین_برونسی
_❤️🩹🕊
#همسرشهید:
همه دور تا دور سفره نشسته بودیم ؛ پدر و مادر مهدی، خواهر و برادرش. من رفتم توی آشپزخانه، چیزی بیاورم وقتی آمدم، دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من بیایم.
#سالروز_شهادت
#شهید_مهدی_زینالدین
____🍃💫🍃______
@farmandemajid
|•🙂✨•|
خاطــــــــــره📚
آقا مصطفی احترام خاصی برای سادات قائل بودن.
مادرم سادات هستند؛اوایل ازدواج وقتی میرفتیم منزل مادرمآقامصطفی دست مادرم رو می بوسیدن، یه بار ازش پرسیدمچرا دست مامان رو می بوسی؟
گفت:مامان سادات هستن.
بار دوم که از سوریه برگشتن، وقتی رفتیم خونه مادرم، دست مادرم رو بوسید؛با ذوقی گفت:مامان اسم بابا بزرگ رو زنده کردم؛تو یه جمعی نشسته بودیم حرف از انتخاب اسم جهادی بود،منم داشتم به بچه ها چیزی تعارف میکردم چند نفر برنداشتن
منم یاد بابا بزرگ سید ابراهیم افتادم
گفتم :(مالم رو بدم منت هم بکشم)
بعد گفتم من اسم جهادیم رو میذارم «سید ابراهیم» اما گذاشتم سید ابراهیم احمدی
ولی مامان این بار میذارم سید ابراهیم نبوی.
#همسرشهید
@farmandemajid
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
نیت کردم چهل روز روزه بگیرم و دعای توسل بخوانم.🤲
بعدازچهلروزهرکسیامدجوابممثبتباشد..
شب سی و نهم یا چهلم بود که ابراهیم آمد خواستگاری.
آمده بود بله را بگیرد.💍
گفتم:من مهریه نمیخوام،
خانواده ام را شما راضی کنید.
خیلی راحت گفت: من وقت این کارها را رو ندارم..🙃
از حرفش عصبانی شدم و گفتم:
شما که وقت ندارید چرا می خواید ازدواج کنید؟
گفت: درسته که وقت ندارم ولی توکل که دارم💞
🎙راوی#همسرشهید
#شهیدمحمدابراهیمهمت💔
#فرمانده_مجید
🆔 @farmandemajid