eitaa logo
فاروق
459 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
141 فایل
مجموعه تحلیل های سیاسی،اجتماعی و... ارتباط با مدیر @Heifa5
مشاهده در ایتا
دانلود
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 و عملاً مهار کل منطقه می‌افتاد دست روس ها ، پیش بینی مهلک و شومی بود ، تهدید استراتژیک سهمناکی برای غرب بود، اگر ایالات متحده استراتژی تازه ای در پیش نمی گرفت، به عوض سیاست های بازدارنده‌ای که واینبرگر طرف دارشان بود مشاور امنیت ملی پیشنهاد تشنج زدایی و اشتی میداد، مک فارلین توصیه می کرد به واسطه ی همپیمانش امریکا به ایران اسلحه بفروشیم تا از گذرش بتوان نفوذ و نیروی شوروی در ایران را تضعیف کرد ، و طی این فرایند هم از عناصر میانه‌رو ی حکومت ایران سود برد این اقدام می‌توانست ایران را دوباره به اردوگاه غرب بازگرداند و نیروهایش را در برابر اتحاد جماهیر شوروی به صف کند، چون تصمیم گیری در باره چنین موضوعی فراتر از محدوده ی اختیارات پاول بود متن را از سر وظیفه برای واینبرگر فرستاد و روی تکه کاغذ کوچک سربرگ سفیدی نوشت، جناب وزیر دفاع ، این متن صرفا جهت ملاحظه شما آمده، توصیه می کنم بعد از ملاحظه شما بدهیم به ریچارد ارمیتاژ بررسی و تحلیلش کند، کارسپار واینبرگر وحشت کرد و جا خورد هیچ وقت حکومت وقت ایران را بابت تسخیر سفارت ایالات متحده و گروگان گرفتن ۴۴۴ دیپلمات‌های آمریکایی نبخشیده بود ، اتفاقی که به نظر تحقیر ملی امریکا بود ، به نظرش میانه‌رو ها صرفاً در گور خفته بودند ، حالا در کاخ سفید کسی داشت تلاش می کرد بگوید ما باید با منش و روحیه ی گذشت به حکومت ایران نزدیک شویم ، با این فرض که دور و بر ایت الله خمینی مصلحت گرا هست، واینبرگر متن را برای پاول پس فرستاد و روی کاغذ سفید ارسالی معاون نظامی اش با خطی خرچنگ قورباغه نوشت « چرند بود می‌شود گفت تحلیل زیادی یاوه ای بود به هر حال که بدهیدش به ریچارد ، اما این جا این فرض مطرح شده که چیزی نمانده حکومت ایران سقوط کند و ما میتوانیم با مبنایی منطقی با آنها مذاکره کنیم ، عین این است که از قزافی بخواهیم برای معاشرتی خودمانی بیاید واشینگتن ، واکنش ارمیتاژ هم به متن امریه عین رئیسش بود ، خیلی مختصر کفایت مذاکره را اعلام کرد « حرف مفت » چیزی که خرداد ماه سال ۱۳۶۴ هیچ کس نفهمید این بود که پیشنهاد مک فارلین سیاست خارجی ایالات متحده را عازم مسیری می‌کند که به بزرگترین رسوایی دولت ریگان خواهد انجامید ماجرای ایران _ کنترا سود حاصل از فروش سلاح به ایران خرج چریک های طرفدار امریکا شد که در نیکاراگوئه با دولت چپگرای این کشور می‌جنگیدند ، از پی ماجرا سه هیات تحقیق دولتی اعلام جرم های مختلفی کردند و نهایتاً هم سال ۱۳۷۲ بود که شورایی مستقل بعد مجموعه ای از عذرخواهی های جرج بوش رئیس جمهور در آستانه ی کناره گیری ماجرا را فیصله داد و رأی صادر کرد پرونده مختومه شود ، در واقعیت ایران_کنترا عملا شامل دو تا موضوع متمایز بود ، یکی تلاش دولت ریگان برای تجهیز مجدد چریکهای ضد کمونیست در نیکاراگوئه و دیگری فروش سلاح به ایران به این امید واهی که هفت گروگان امریکایی حزب الله لبنان در طلیعه ی از سر گیری روابط دیپلماتیک ایالات متحده با جمهوری اسلامی آزاد شوند این دو اقدام را در کاخ سفید یک سرهنگ دوم نیروی هوایی به نام الیور نورث با همدیگر ادغام کرد ، سرهنگ دومی که خودش را یک تنه جپهه ی حق می پنداشت، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 5⃣2⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313👈
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 بعد از ظهر روز ۱۲ تیر ماه دیوید گیمچ از مدیران کل وزارت امور خارجه اسرائیل و از دوستان نزدیک شیمون پرز نخست وزیر اسرائیل ، سری به دفتر کار در کاخ سفید زد بعد از شوخی های معمولی در باره ی هوای گرم و مرطوب واشنگتن گیمچ درخواست کرد تنها با مک فارلین صحبت کند مک فارلین به گیمچ فارغ‌التحصیل آکسفورد احترام می‌گذاشت که کارنامه ی برجسته ای هم در همکاری با سازمان اطلاعات اسرائیل موساد داشت، دو سال قبل ترش این دو سر ماجرای مداخله ی ایالات متحده در بیروت با یکدیگر همکاری کرده بودند ، و به نظر مک فارلین آدمی خیلی باهوش آمده بود با دیدگاهی در باره ی خاورمیانه که حسابی با دیدگاه های خودشان همسو بود ، باقی کارکنان که اتاق را ترک کردند، کیمچ گفت « می‌دانی مایک لدین آمد از ما پرسید نظری در مورد نیروهای ایرانی مخالف جمهوری اسلامی داریم یا نه گفتم داریم » متخصص خود خوانده ی وراجی در امور مربوط به خاورمیانه بود که شورای امنیت ملی حق العملی ازش نظراتی می‌گرفت، تعطیلات را اغلب به اسرائیل می‌رفت و در انجا روابط خوبی با مقام های بلند پایه ی دولت برقرار کرده بود، اواسط اردیبهشت ماه ۶۴ لدین رفته بود به اسرائیل و دیداری تقریباً یک ساعته با پرز کرده بود ، نخست وزیر اسرائیل از کار اطلاعاتی اسرائیل در مورد ایران اظهار نارضایتی کرده و تمایل نشان داده بود که ایالات متحده و اسرائیل در این زمینه همکاری کنند تا شناخت هر دو کشور از ایران بهبود یابد، لدین مشتاقانه این حرف پرز را گذاشته بود کف دست مک فارلین ، گیمچ گفت یک سالی یا در همین حدود هست که ما شروع کرده ایم به حرف زدن با ایرانی های ناراضی ،ما فکر می کنیم با ایرانی هایی رابطه گرفته ایم که اگر زمان داشته باشند و ازشان پشتیبانی بشود می‌خواهند و می‌توانند حکومت را تغییر بدهند ، گیمچ حکومت ایران را در آستانه ی فروپاشی توصیف کرد و گفت در داخل کشور مخالفت ها دارد افزایش می یابد اما ایرانی های میانه روی طرف دار غرب در داخل مجموعه ی حکومت نیاز به پشتیبانی خارجی داشتند ، بخصوص از طرف ایالات متحده برای نشان دادن حسن نیتشان هم پیشنهاد آزادی گروگان‌های امریکایی در لبنان را داده بودند، احتمالا هم از گذر مبادله با مقداری تجهیزات نظامی ، گیمچ در پایان حرف هایش گفت آنها مطمئن انند که می‌توانند این کار را بکنند ، ماجرا قشنگ تر از آن بود که حقیقی به نظر بیاید ، باز شدن بالقوه ی مسیر تعامل با میانه روهای ایران میانه روهایی که احتمالا می‌توانستند دوباره ایران را به سمت ایالات متحده سوق بدهند آزادی گروگان‌های اسیر در لبنان که رویش ، چند روز بعد حرف پیشنهاد گیمچ را پیش رئیس جمهور زد واکنش ریگان این بود که « خدای من »« این خبر که عالیه » به مک فارلین دستور داد این قضیه را بیشتر بشکافد به بکاود ، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 6⃣2⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313👈
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 پیشنهاد گیمچ هیچ تازه نبود سفیر اسرائیل در واشنگتن موشه آرنز در مهرماه سال ۱۳۶۱ طرح مشابهی پیشنهاد کرده بود ، استفاده از تسلیحات برای تحت تاثیر قرار دادن حکومت ایران ، جنگ ایران و عراق دو همپیمان را روبروی همدیگر قرار داده بود ، هر کدام در طرفی متضاد آن یکی به رغم حمایت ایران از حزب الله اسرائیل عراق صدام حسین را دشمنی بزرگتر از ایران می‌دید، دولت اسرائیل به شدت مخالف تلاش های دولت ریگان برای حمایت مخفیانه از عراق و اجازه دادن به کشورهای ثالث برای تأمین تسلیحاتی این کشور بود در دوران شاه اسرائیل و ایران روابط خوبی با همدیگر داشتند و بسیاری از مقام های بلند پایه ی اسرائیلی هنوز هم خیالاتی از این دست در سر داشتند که ایران هم پیمان طبیعی شان در برابر دشمنی مشترک،اعراب است ، اسرائیل مکرراً با مقام های بلند پایه ی دولت ریگان لابی می کرد، که طرح فروش سلاح به ایران را تأیید کنند تا روابط میان دو کشور بهبود یابد،، در تابستان ۱۳۶۴ مأمورانی که با اطلاع مقام های دولت ایالات متحده مخفیانه برای نیروهای مقاومت نیکاراگوئه ای سلاح می فرستادند ، در انباری در لیسبون پرتغال به تسلیحاتی اسرائیلی برخوردند که مقصدشان ایران بود اسرائیلی ها متوجه ماجرا شدند و یک مقام بلندپایه ی اسرائیلی جواب داد که از حیث فنی قانون ممنوعیت ارسال سلاح به ایران را نقض نکرده اند چون این سلاح ها را یک شرکتی خصوصی دارد به ایران می‌فرستد و ضمناً هر هواپیمایی که بی‌سروصدا سلاح هایش را تحویل می دهد یهودیانی ایرانی را هم با خودش برمی‌گرداند، دولت اسرائیل مجوز این کار را داده بود چون این اقدام وزنه ی عناصر میانه رویی را در نیروهای نظامی ایران بیشتر می‌کرد که ممکن بود چنان قوی شوند که بتوانند موضع حکومت ایران را معقول تر و منطقی تر کنند ، حالا گیمچ هم آمده بود سراغ مک فارلین تا همین نقشه را پیشنهاد بدهد ، رابط اسرائیل در درون حکومت ایران منوچهر قربانی فر بود ،متولد اوایل دهه ۱۳۲۰ در ایران به خودش می‌گفت تاجر صادرات و واردات و از گذر معاملاتش با سازمان های اطلاعاتی مختلفی در دنیا ( از جمله شان ساواک و موساد ) زندگی مرفهی به هم زده بود ، کوتاه قد بود چهار شانه ، با صورتی گرد و موهایی که داشتند مدام کم پشت تر می شدند، شخصیتی فوق و اثرگذار داشت و منشش به فروشنده های اتو کشیده ی ماشین های دست دوم می‌مانست، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 7⃣2⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313👈 در کانال فاروق به ما بپیوندید
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 ، شارون صراحتا پذیرفت اسرائیل مهماتی را برای ایران تأمین کرده تا بتواند ارتباطاتش را با نیروهای نظامی ایران حفظ کند و همچنین امید به در حکومت ایران پس از مرگ ایت الله خمینی و حفظ و حراست از یهودیان ایران را زنده نگه داشته است ، همزمان سعی می کرد ایالات متحده را ترغیب کند پشتیبان فروش سلاح به صدام حسین دشمن اصلی اسرائیل نباشد شارون گفت یک دلیل خاص نگرانی ها فروش متأخر و گسترده ی تانک های t62 مصری به عراق بوده تانکهایی که جایشان را تانک های امریکایی جدیدتر M60 امریکایی گرفته که ایالات متحده به قاهره فروخته است ، متعاقب یک ساعت گفتگوی رک و صریح نهایتاً این دیدار بی نتیجه باقی ماند ، دیدارهای مشابهش هم هر دو طرف توافق داشتند که با همدیگر توافق ندارند ، جان پوینت دکستر هم همین را در جلسه ای در کاخ سفید به تاریخ ۱۹ آبان ماه ۱۳۶۵ گفت ، ۵_ دولت ریگان هم در آغاز کارش مدتی با همین فکر بازی بازی کرد روز ۲۰ تیر ماه ۱۳۶۰ پیشنهاد داد کشور های ثالثی را ترغیب کند تسلیحات ایران را تأمین کنند این فکر در اصل متعلق به الکساندر میک وزیر بود استدلال او هم مشابه منطقی بود که مک فارلین چهار سال پیش بعدترش داشت ، تشویق کشور های طرفدار غرب به تامین سلاح برای ایران از وابستگی به شوروی خواهد کاست ، مجال را برای مسکو تنگ خواهد کرد که بتواند نفوذش را در این کشور گسترش بدهد اما شورای عالی مشاوران نظامی ایالات متحده مخالف این فکر بود در یادداشتی خطاب به معاون مخصوص وزیر امور خارجه ال پل برمر این زمان ۳۹ ساله و جوان که بعدها پس از حمله ی امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ از مقام های بلند پایه ی این کشور در عراق شد، نوشتند ، افزایش میزان تامین سلاح برای ایران به عوض پررنگ کردن امید به صلح احتمالا ایران را ترغیب خواهد کرد عملیات نظامی اش را تشدید کند و گزینه ی رسیدن به توافق از طریق مذاکره را پس بزند ، مخالفت نظامیان تا چهار سال بعد تر کماکان دست بالا را داشت ، ۸_مک فارلین هم با شولتز و هم با واینبرگر تماس گرفت ، روز شنبه ۲۲ تیر ماه با خط تلفن امن وزارتخانه با خانه ی وزیر دفاع در مک ئین ویرجینیا تماس گرفت ، واینبرگر توی باغ نشسته بود و داشت کاغذ هایی مربوط به کار را که برای مطالعه در تعطیلات به خانه آورده بود میخواند، در نخستین تماس از پنج تماسش با واینبرگر _ و تماس دیگرش با پاول_ مک فارلین پیشنهاد اسرائیلی ها را مطرح کرد ایت الله کروبی می‌توانست ترتیب آزادی گروگان‌ها را در لبنان بدهد اما به عوضش صدها موشک تاو از اسرائیل می‌خواست تا به پشتیبانانش نتیجه ای مثبت از تعامل با غرب را نشان بدهد پاسخ واینبرگر به مک فارلین همچون راز باقی ماند و خودش بعدها گفت هیچ خاطره ای از تماس های مکرر مک فارلین ندارد اما شولتز که درگیر سفر به اتریش بود خیلی محتاطانه‌ای پیشنهاد اسرائیلی ها را تأیید کرد « موافقم که باید بدون آنکه تعهدی بدهیم روش ابراز علاقه را بیازماییم» 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 9⃣2⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313👈
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 سال ۱۳۶۳ قربانی فر رفت سراغ یکی از افسران اطلاعاتی ارتش ایالات متحده که در خاورمیانه کار می کرد و این افسر هم وصلش کرد به دایره ی عملیات تهران سی آی ای در فرانکفورت ، قربانی فر ادعا کرد اطلاعاتی در مورد ویلیام باکلی دارد ، رئیس تازه ربوده شده ی پایگاه سی آی ای در بیروت ، و حتی مهم تر از این اطلاعاتی در مورد نقشه ای برای کشتن نامزد های انتخابات آتی ریاست جمهوری امریکا ، سی آی ای دستگاه دروغ سنج به قربانی فر نصب کرد ، طرف در پاسخ به هر سوال مهمی ناکام ماند، تیر ماه پایگاه سی آی ای در فرانکفورت یک بار دیگر از قربانی فر آزمایش دروغ سنجی گرفت اما قربانی فر از پس این یکی هم برنیامد ، لاتگلی به این نتیجه رسید که نمیشود به این آدم اعتماد کرد و به همه سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده هشدار « نااطمینانی» داد هشداری که بهشان اخطار می کرد ، قربانی فر را عامل اطلاعاتی شان نپندارید و ازش اجتناب کنند روز پنجشنبه ۲۲ تیر ماه لدین قرار ناهاری داشت با آدلف شویمر که که ال صدایش می کردند ، تاجر اسرائیلی اسلحه و از مشاوران رئیس جمهور پرز شویمر به لدین گفت قربانی فر به کسانی در سطوح عالیه ی حکومت ایران دسترسی دارد از جمله به روحانی بلندپایه ای که مشهور به میانه روی است ، ایت الله حسن کروبی ، قربانی فر پیشنهاد داده بود ایالات متحده در ازای هفت گروگانی که در لبنان بودند به اسرائیل اجازه بدهد حدود صد موشک ضد تانک تاو به ایران بفروشد ، مبادله سلاح با گروگان‌ها به بهبود روابط با حکومت ایران هم می‌انجامید ، لدین این فکر را پسندید و به مک فارلین نوشت که موشک های تاو بخشی از یک فرایند هستند «اثبات حسن نیت و نمونه ای از انچه اگر ایران حاضر به برقراری روابط دوستانه با ما بشود برایش اتفاق خواهد افتاد » چون این پیشنهاد از طرف کسی در بلند پایه ترین سطح دولت اسرائیل مطرح شده بود ، مک فارلین با دید خیلی انتقادی به پیشنهاد ها نگاه نکرد با خودش فکر کرد صد تا موشک ضد تانک قطعاً وضعیت توازن قدرت در جنگ ایران و عراق را هیچ تغییری نخواهد داد و اگر باعث می‌شود گروگان ها در لبنان در امان باشند و راه گفتگو با میانه روها را در ایران می‌گشاید دستاوردهایش حسابی به خطرش می‌ارزد ، پی‌نوشت‌ ها ۱_گفتگو با واینبرگر ۲_ گفتگو با مک فارلین ۳_ جان مک ماهون که کمی بعدتر قائم مقام سی آی ای شد اشاره کرده که اسرائیلی ها این موضوع را اوایل دهه ی ۱۳۶۰ با او مطرح کردند، در جریان سفری به اسرائیل مقاماتی سعی کرده بودند مک ماهون را مجاب کنند که فروش سلاح به ایران چه منفعت هایی دارد مثلاً در اردیبهشت ماه ۱۳۶۳ اریل شارون که وزیر دفاع اسرائیل بود با شولتز وزیر دفاع ایالات متحده دیدار کرد تا در مورد ایران و اختلاف نظر های دو کشور در قبال ایران صحبت کنند ، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 8⃣2⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @ farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 ، شارون صراحتا پذیرفت اسرائیل مهماتی را برای ایران تأمین کرده تا بتواند ارتباطاتش را با نیروهای نظامی ایران حفظ کند و همچنین امید به در حکومت ایران پس از مرگ ایت الله خمینی و حفظ و حراست از یهودیان ایران را زنده نگه داشته است ، همزمان سعی می کرد ایالات متحده را ترغیب کند پشتیبان فروش سلاح به صدام حسین دشمن اصلی اسرائیل نباشد شارون گفت یک دلیل خاص نگرانی ها فروش متأخر و گسترده ی تانک های t62 مصری به عراق بوده تانکهایی که جایشان را تانک های امریکایی جدیدتر M60 امریکایی گرفته که ایالات متحده به قاهره فروخته است ، متعاقب یک ساعت گفتگوی رک و صریح نهایتاً این دیدار بی نتیجه باقی ماند ، دیدارهای مشابهش هم هر دو طرف توافق داشتند که با همدیگر توافق ندارند ، جان پوینت دکستر هم همین را در جلسه ای در کاخ سفید به تاریخ ۱۹ آبان ماه ۱۳۶۵ گفت ، ۵_ دولت ریگان هم در آغاز کارش مدتی با همین فکر بازی بازی کرد روز ۲۰ تیر ماه ۱۳۶۰ پیشنهاد داد کشور های ثالثی را ترغیب کند تسلیحات ایران را تأمین کنند این فکر در اصل متعلق به الکساندر میک وزیر بود استدلال او هم مشابه منطقی بود که مک فارلین چهار سال پیش بعدترش داشت ، تشویق کشور های طرفدار غرب به تامین سلاح برای ایران از وابستگی به شوروی خواهد کاست ، مجال را برای مسکو تنگ خواهد کرد که بتواند نفوذش را در این کشور گسترش بدهد اما شورای عالی مشاوران نظامی ایالات متحده مخالف این فکر بود در یادداشتی خطاب به معاون مخصوص وزیر امور خارجه ال پل برمر این زمان ۳۹ ساله و جوان که بعدها پس از حمله ی امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ از مقام های بلند پایه ی این کشور در عراق شد، نوشتند ، افزایش میزان تامین سلاح برای ایران به عوض پررنگ کردن امید به صلح احتمالا ایران را ترغیب خواهد کرد عملیات نظامی اش را تشدید کند و گزینه ی رسیدن به توافق از طریق مذاکره را پس بزند ، مخالفت نظامیان تا چهار سال بعد تر کماکان دست بالا را داشت ، ۸_مک فارلین هم با شولتز و هم با واینبرگر تماس گرفت ، روز شنبه ۲۲ تیر ماه با خط تلفن امن وزارتخانه با خانه ی وزیر دفاع در مک ئین ویرجینیا تماس گرفت ، واینبرگر توی باغ نشسته بود و داشت کاغذ هایی مربوط به کار را که برای مطالعه در تعطیلات به خانه آورده بود میخواند، در نخستین تماس از پنج تماسش با واینبرگر _ و تماس دیگرش با پاول_ مک فارلین پیشنهاد اسرائیلی ها را مطرح کرد ایت الله کروبی می‌توانست ترتیب آزادی گروگان‌ها را در لبنان بدهد اما به عوضش صدها موشک تاو از اسرائیل می‌خواست تا به پشتیبانانش نتیجه ای مثبت از تعامل با غرب را نشان بدهد پاسخ واینبرگر به مک فارلین همچون راز باقی ماند و خودش بعدها گفت هیچ خاطره ای از تماس های مکرر مک فارلین ندارد اما شولتز که درگیر سفر به اتریش بود خیلی محتاطانه‌ای پیشنهاد اسرائیلی ها را تأیید کرد « موافقم که باید بدون آنکه تعهدی بدهیم روش ابراز علاقه را بیازماییم» 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 9⃣2⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 ارسال ۵۰۴ موشک تاو برای آزادی یک گروگان امریکایی ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ قسمت دوم تاریخ ایرانی _ جنگ گرگ و میش ، تاریخ سری مناقشه، ۳۰ ساله امریکا با ایران ، جدیدترین کتاب دیوید گریست سرهنگ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون است این کتاب که در جولای ۲۰۱۳ منتشر شده با بیش از سیصد گفتگو با مقامات و ارائه اسناد طبقه بندی شده نظامی جزئیات مناقشه پشت پرده امریکا با ایران طی سه دهه بعد از انقلاب ۵۷ را روایت کرده است دیوید کریست به واکنشهای مختلف روسای جمهوری ایالات متحده از جیمی کارتر گرفته تا باراک اوباما و سیاست های متفاوت آنها در قبال ایران اشاره می‌کند که هر یک به گونه‌ای تهدید به عملیات نظامی کرده اند « تاریخ ایرانی» فصل هایی از این کتاب که به نوشته روزنامه نیویورک‌تایمز در نوع خود تحقیقی گسترده و عمیق و با ادبیاتی ظریف است را ترجمه کرده که به کارزارهای پنهانی ایران و امریکا می‌پردازد رئیس جمهور ریگان در اتاق روی تخت بیمارستان نیروی دریایی بتدا خوابیده بود ، بیرون واشنگتن در منطقه ی حومه ای مریلند و داشت دوران نقاهت بعد از درآوردن پولیپی سرطانی از روده ی بزرگش را میگذارند ، مک فارلین رفت به اتاق رئیس جمهور، ریگان در تختش نیم خیز نشست خسته بود اما روحیه اش خوب بود بعد از صحبت هایی در باره مسائلی تازه که سرراه کنترل تسلیحاتی شوروی پیش آمده بود ، مک فارلین پیشنهاد اسرائیل را مطرح کرد ریگان از این که روزنه ی امیدی برای آزاد شدن گروگان‌ها پیدا شده گل از گلش شکفت و گفت درک می‌کند که چرا ایرانی ها دلشان می خواهد حکومت را سرنگون کنند ریگان مشاور امنیت ملی اش را تشویق کرد که پیشنهاد اسرائیلی ها برای گشایش روابط با ایران را پی بگیرد ، بعد کیمچ با هواپیما رفت به واشنگتن و مک فارلین را دید سوال این بود که آیا ایالات متحده میخواهد به ایران سلاح بفروشد؟، تأکید کیمچ روی این بود که اگر پاسخ منفی است « چه می‌شود اگر ما ( اسرائیلی ها) برایشان سلاح تأمین کنیم؟ این پیشنهاد هم هزینه ای برای واشنگتن نداشت و هم امریکایی ها را گرفتار وضعیت معذب تامین سلاح برای ایران نمی‌کرد کیمچ تضمین می‌خواست که اگر اسرائیل این کار را بکند ایالات متحده ذخیره ی خود اسرائیل از موشک‌های تاو را دوباره پر خواهد کرد، ریگان بعد بهبودی از اثرات عمل جراحی برگشت به کاخ سفید و صبح روز ۱۵ مرداد ماه در اقامتگاه طبقه ی دوم کاخ با مشاوران ارشدش دیدار کرد جمع در منتهی‌الیه غربی تالار اصلی و دراز این طبقه توی اتاق نشیمنی راحت و رنگ زرد خورده پای پنجره ی هلالی شکل بزرگی مشرف به دفتر رسانه ای و سرسرای سفید رنگی نشستند که می‌رسید به دیگر جاهایی از کاخ ریگان که ربدشامبر تنش بود رئیس جلسه هم بود 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 0⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 و روی صندلی گلدار سرخ رنگی نشسته بود مک فارلین خلاصه ی سریعی گفت از دیدارش با گیمچ و پیشنهاد اسرائیل در مورد رساندن موشک های تاو به ایران به نیابت از ایالات متحده به این شرط که « ما » ذخیره ی موشکی آنها را دوباره پر کنیم واینبرگر ( وزیر دفاع) در جا با این فکر مخالفت کرد در آمد که قضیه به نظر من قانونی نمی آید حتی اگر یک کشور سومی موشک ها را برساند بازهم باید به کنگره اطلاع بدهیم گفت در مورد گشایش روابط با ایران هم هیچ نشانه ای نیست از کوچکترین تغییری دربرخورد و رویکرد بشدت ضد غربی و ضد امریکایی مسئولان ایران بوجود آمده باشد» انگار خبر از تهدیدی بدشگون بدهد اضافه کرد ، این قضیه ما را در معرض باج‌خواهی هر کسی می‌گذارد که از ماجرا با خبر بشود، شولتز ( وزیر امور خارجه) و واینبرگر از همدیگر بیزار بودند و اغلب در بحث از سیاست ها اختلاف داشتند اما در این یک مورد تحلیلشان مشترک بود ، شولتز با نتیجه گیری واینبرگر موافق بود بعد از بررسی ای دقیق از نقشه ی مطرح شده نتیجه گرفت که این کار جدا دیپلماسی عمومی و علنی ما برای به انزوا کشاندن ایران را تضعیف و تخریب خواهد کرد و به زعم اعلام اینکه این اقدام سنگ بنای گشایش رابطه ی ما با ایران خواهد بود، به نظر شولتز بیشتر معامله ی مستقیم و صریح اسلحه در برابر گروگان‌ها می آمد ، با این که بیل گیسی در این جلسه شرکت نکرد او کسی بود که پشت مک فارلین ایستاد رئیس سی آی ای نگرانی هایی مشابه در مورد نفوذ شوروی و همچنین دلبری کردن از ایران به کمک اسلحه ها داشت روز اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۴ گراهام فولر مامور واحد اطلاعات ملی سی آی ای ، در یادداشتی از این دیدگاه حمایت و اشاره کرد که تحریم تسلیحاتی ایران ممکن است نتایجی خلاف منافع ایالات متحده به بار بدهد چون ایرانی هایی را که مستامل در بازار جهانی دنبال سلاح برای استفاده در جنگشان با عراق هستند سوق می‌دهد به سمت روابطی نزدیک تر و صمیمانه تر با اتحاد جماهیر شوروی به دید گیسی پیشنهاد مشاور امنیت ملی صرفا تکرار گوشزد دوباره ی سیاست جاری سی آی ای متعاقب انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ بود که باعث شده بود او در درون ایران برای نفوذ و اثرگذاری بر حکومت جمهوری اسلامی نقاب هایی ( یا تقب هایی) بزند بعد از چهار سال، دسترسی سازمان هنوز میسر و سهل نشده بود با اینکه شبکه ی جاسوسی شان را در داخل ایران گسترده کرده بودند اما این شبکه کماکان شامل افسران نظامی و اداری های رده میانی بود ، نتوانسته بودند نفوذ کنند به پس پرده خفایی که دور تا دور جمهوری اسلامی را فرا گرفته بود ، تصمیم گیران حقیقی دور و بر ایت الله خمینی هنوز دور از دسترس مانده بودند ، اگر اسرائیلی ها فکر می کردند رابط های تازه ای دارند که ممکن است بتوانند به تحقق خواسته های سی آی ای کمک کنند گیسی پشتشان بود ، گیسی نگرانی سرنوشت ویلیام باکلی را هم داشت ، رئیس پایگاه سی آی ای در لبنان که گروگان حزب الله بود و او ترغیبش کرده بود متعاقب بمبگذاری سال ۱۹۸۳ ایالات متحده در بیروت برود 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 1⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313👈 در کانال فاروق به ما بپیوندید
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 برود به لبنان ، آن سال بهار کم کم داشت خبرهایی به سازمان سی آی ای می‌رسید که ایرانی ها دارند باکلی را شکنجه می‌کنند، اگر اسرائیلی ها فکر می کردند ممکن است قربانی فر بتواند باکلی را آزاد کند چرا امتحان نکنیم، رئیس جمهور ریگان آن روز صبح تصمیمی نگرفت اما چند روز بعد تر مک فارلین را خواند به دفترش در کاخ سفید چنانکه مک فارلین بعدها گفت« رئیس جمهور چند لحظه ای را در سکوت غرق فکر بود نوک انگشت هایش را سفت به همدیگر فشار میداد و زل زده بود به فرش ، نهایتاً سرش را بالا آورد ، خب من من بهش فکر کرده ام و می‌خواهم این کار را بکنیم به نظرم کار درستی است، فکر گشایش روابط با ایران مدتها بود به دید رئیس جمهور همیشه خوش بین جذاب می آمد، ریگان در دوره ی اول ریاست جمهوری اش سه نامه با سربرگ کاخ سفید خطاب به دولت ایران امضا کرد که هرکدام را وزیر امور خارجه ی کشور متفاوتی به مقصد رساند و به اسرار از مقام های ایرانی خواست روابطشان را با ایالات متحده بهبود ببخشند، با این که هیچ جوابی به هیچ کدام از نامه هایش نگرفته بود ، اعتقاد داشت این دو تا کشور مذهبی کماکان متحدان طبیعی همدیکرند ، در برابر شوروی و در افغانستان هم هدف مشترکی دارند ، مخمصه ی هفت گروگان امریکایی هم ریگان را اذیت می کرد ، ریگان که ذاتا آدمی دلسوز و مهربان بود اغلب راه می‌داد دلش به عوض مغزش در تصمیم گیری ها دست بالا را داشته باشد بعدها پوین دگستر گفت « رئیس جمهور همیشه در مورد گروگان‌ها حرف می‌زد و گاهی وقتها به نظر می آمد اصلی ترین اولویتش همین مسأله است ولی دوتا مسأله ی به هم وابسته جلوی ما بود ما سعی مان را میکردیم که دستمان به ایرانی ها برسد حتی اگر گروگان‌ها به چنگ ما نمی آمدند ، روز ۲۹ مرداد ۱۳۶۴ یک هواپیمای دربست اسرائیلی با محموله ای شامل ۹۶ موشک تاو ساخت امریکا در تهران به زمین نشست ، از هیچ گروگانی از لبنان خبری نشد قربانی فر که همراه محموله به ایران رفته بود ادعا کرد سپاه پاسداران به محض تخلیه موشک ها را قاپیده و فلنگ را بسته ، سلاح ها به دست میانه روهای مورد نظر نرسیده بودند ،قربانی فر در جلسه ای اکنده از بحث و جدل در اروپا ، توضیح داد ایالات متحده باید محموله ی دومی شامل چهارصد موشک تاو به ایران بفرستد تا فقط یکی از گروگان‌ها را آزاد تحویل بگیرد بعد از مکالمه ای تلفنی بین ریگان و مک فارلین ، ریگان با فرستادن محموله ی دوم موشک ها موافقت کرد، عصر صبح روز ۲۴ شهریور ماه یک هواپیمای اسرائیلی دربست دیگر در شهر تبریز به زمین نشست، بارش ۴۰۸ موشک ، این بار حرف قربانی فر راست از آب در آمد ، ایرانی ها پیشنهاد آزادی یکی از گروگان‌ها را دادند و ایالات متحده هم می‌توانست انتخاب کند ، کدام، مک فارلین و گیسی ازادی باکلی را می‌خواستند اما ایرانی ها به میانجی قربانی فر پیغام دوباره دادند که « باکلی مریض تر از آن است » که آزاد شود واقعیت اینکه باکلی تقریباً سه ماه پیش تر مرده بود ، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 2⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 واقعیت اینکه باکلی تقریباً سه ماه پیش تر مرده بود ، بعد مک فارلین درخواست آزادی کشیش بنجامین ویر را کرد تا حدی به این دلیل که خانواده ی او منتقد صریح و علنی تلاش های دولت برای آزاد کردن گروگان‌ها بودند ، تا اینجا حاصل ۵۰۴ موشک تاو شده بود، یک گروگان شورای مشاوران وزارت دفاع با پیش بینی آزادی محتمل گروگان‌ها شروع کرد به کار روی طرحی احتمالی برای تأمین جانی گروگان‌های آزاد شده در بیروت و تضمین انتقالشان به قبرس و بعد به ایالات متحده زمینه چینی و پرداختن به جزئیات کار در چهارچوب شورای امنیت ملی ، افتاد دست سرهنگ دوم نیروی دریایی به نام اولیور نورث ، نورث که شخصیتی گیرا و پرشور داشت ، کهنه سرباز جنگ ویتنام بود ، جنگی که مدال و احترام برایش به ارمغان آورده بود، پایش سال ۱۹۸۱ به کاخ سفید باز شد وقتی به همراه چند افسر نظامی دیگر منصوب شدند برای کار در اتاقی بی هیچ زینت و زیور در طبقه سوم ساختمان اداری کاخ نورث می‌توانست خدمت موفق نظامی اش را ادامه بدهد و به جایی برسد اما هیجان و قدرت برآمده از شغلش در شورای امنیت ملی زیر زبانش مزه کرد و دوره ی کاری اش در کاخ سفید را ادامه داد، حالا دیگر شده بود پنج سال و چنانکه رابرت کیتز افسر سی آی ای اشاره کرده ، نورث آوازه ای یافته بود که حقش هم بود ، کسی بود که « می‌رفتی پیشش و بعد کارت راه می افتاد » پی نوشت ها //// ۴_ گفتگو با واینبرگر و ،،،، ////// ۵_ این نامه ها را وزیر امور خارجه ی پاکستان ، وزیر امور خارجه ژاپن و معاون وزیر امور خارجه ی آلمان به دست ایرانی ها رساندند، حمایت ایت الله از معامله مخفیانه عملگرایان ۱۵ مرداد ماه سال ۱۳۹۳ ، قسمت سوم ⁦🖍️⁩ تاریخ ایرانی « جنگ گرگ و میش» تاریخ سری مناقشه ۳۰ ساله امریکا با ایران » جدید ترین کتاب دیوید گریست سرهنگ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون است این کتاب که در جولای ۲۰۱۳ منتشر شده با بیش از سیصد گفتگو با مقامات و ارائه اسناد و مدارک طبقه بندی شده نظامی ، جزئیات مناقشه پشت پرده امریکا با ایران طی سه دهه بعد از انقلاب ۵۷ را روایت کرده است ، کریست به واکنشهای مختلف روسای جمهوری ایالات متحده از جیمی کارتر گرفته تا باراک اوباما و سیاست های متفاوت آنها در قبال ایران اشاره می‌کند که هر یک به گونه‌ای تهدید به عملیات نظامی کرده اند ، « تاریخ ایران» فصل هایی از این کتاب که به نوشته روزنامه ی نیویورک تایمز در نوع خود « تحقیقی گسترده و عمیق و با ادبیاتی ظریف» است را ترجمه کرده که به کارزارهای پنهانی ایران و امریکا می‌پردازد، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 3⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 قربانی فر در باره ی کلی چیزها دروغ می گفت اما واقعا به مقام های بلند پایه در دولت ایران دسترسی داشت که مستأصل و مشتاق طالب تسلیحات امریکایی بودند، کل تجهیزات نظامی ایران ساخت ایالات متحده بود بعد شش سال جنگ و تحریم تسلیحاتی که امریکا پیشگامش بود با کمبود های شدید موجود در ذخایر مهمات و قطعات یدکی باید جوری ماشین جنگی شان را سرپا نگه می‌داشتند ، آنهم در شرایطی که عراق از حیث هواپیما و تانک برتری داشت، برای مقابله با این همه موشک مشخصاً و بخصوص مهم بود ، اگرچه حکومت ایران کماکان مصمم بود به پیروزی در جنگ و بسط و گسترش انقلابش اما در داخل مجموعه ی حکومت میان عملگراها و اصولگراها سر رویکرد به غرب و از جمله ایالات متحده برای تأمین سخت افزار نظامی لازم اختلاف ها افتاده بود ، هاشمی رفسنجانی که محرم و معتمد ایت الله خمینی و رئیس مجلس ایران بود ، اردوگاه واقع گراها را رهبری می کرد ، او که از گذر خشونت های انقلاب جان سالم به در بود ، سیاست مداری بود ماهر اما پشت سرش حرف هم زیاد بود ، اوایل جنگ ارتش ایران را فرماندهی کرده بود ، اما بعد ترها ایران را دست گرفت و خودش را ثروتمندتر کرد ، بیم و دریغی نداشت برای پیروزی در جنگ با شیطان بزرگ هم معامله کند ، اگر این معامله به بهبود روابط هم منجر می‌شد که چه بهتر ، میرحسین موسوی نخست وزیر کشور طرفدار رفسنجانی بود ، موسوی که منشی محکم و یک‌دنده داشت قبل از انقلاب معمار بود، متعلق به بدنه ی چپگرای نهضت اسلامی ، دیدگاههای مشترکی با رفسنجانی داشت و طرفدار همکاری بود اگر چه انگار بیشتر نیازهای مبرم جنگ سوقش می‌داد به این سمت تا دغدغه ی گشایش روابط با غرب ، آنسوی منازعه جانشین منصوب رهبری نشسته بود، ایت الله « » او که به معنای ایرانی اش بود در قم تحصیلات مذهبی کرده و سفت و سخت طرفدار انقلاب بود اما که در آن فقهای اسلامی بر حکومتی چند حزبی و از جنس نوعی دموکراسی محدود و متعین حکومت کنند اما به رغم شخصیت دموکرات منش اش هیچ علاقه ای به برقراری روابط حسنه با ایالات متحده نداشت ، دار و دسته ی شبه نظامی خودش را داشت که رئیسشان برادر دامادش بود ، مهدی هاشمی، هاشمی که متعصبی لات منش و بزن بهادر بود در دوران حکومت شاه مدتی را به جرم کشتن روسپی ها و همجنس گرایان در زندان گذرانده بود خودش را کماکان به تمامی وقف منتظری میکرد و اقدامات و فعالیت هایش در راستای صدور انقلاب به لبنان به واسطه‌ی حزب الله بود، ایت الله خمینی بعد از انتقال دومین محموله از موشک‌های تاو به ایران از معاملات مخفیانه با امریکایی ها و اسرائیلی ها خبردار شد 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 4⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 خبردار شد طرف رفسنجانی عملگرا را گرفت انچه مک فارلین متوجه نشده و قربانی فر هم کمکی به فهمش نکرده نبود اینکه در ایران هیچ جناح « میانه رو» یی وجود نداشت سردسته های همه ی جناح ها از این معاملات باخبر بودند و رهبر انقلاب هم تأیید شان کرد ، برای ایت الله خمینی قضیه مطلقا نه گشایش استراتژیک روابط با غرب بلکه کسب توانایی برای شکست دادن عراق و گسترش و بسط انقلاب بود، پروا و دریغی نداشت سلاح های ساخت امریکا را به سمت سازنده شان نشانه بگیرد ایرانی ها که خوششان آمده بود فشار می آوردند برای گرفتن تسلیحاتی بیشتر ، فهرست خرید قربانی فر از جمله شامل موشک های هوا به هوا موشک های ضد دریایی هارپون و نوع پیشرفته ای از موشک‌های ضدهوایی هاواک ساخت امریکا بود که قربانی فر به دروغ ادعا می‌کرد ایران برای مقابله با بمب افکن های بی پر شوروی لازمشان دارد که مکرراً حریم هوایی ایران را نقض می‌کردند از آن جور استدلال هایی بود که می‌توانست در آن دوران جنگ سرد نظر جنگ طلبانی را در مجموعه ی دولت ایالات متحده جلب کند و باعث موافقت‌شان شود ، قربانی فر برای دلبری کردن از امریکایی‌ها لدین را با حسن کروبی آشنا کرد که به ادعای قربانی فر رهبر «خط میانه» در ایران بود , او جناح میانه‌روی فرضی در حکومت ایران را به این عبارت می‌خواند « کروبی ادعا داشت مشاور نزدیک ایت الله خمینی است و هفته ای سه روز را در خانه ی رهبر انقلاب ایران میگذارند ، از آن مقام های بلند پایه ای بود که امید ارتباط گرفتن با آن را داشت ، با اینکه مک فارلین حاضر به پذیرش فروش برخی تسلیحات پیشرفته تر نبود اما ریگان مجوز ارسال هشتاد موشک ضد هوایی هاوک به ایران را از طریق اسرائیل صادر کرد شب اول آذر ۱۳۶۴ دوئین کلریچ با تلفن الیور نورث از خواب بیدار شد« ببین» من به مشکلی خورده ام و پای پرتغال هم وسط است باید همین الان ببینمت نورث و کلریچ رفیق بودند و هر از گاه در مک ئین ویرجینیا با همدیگر توی باری به اسم چارلی قرار می‌گذاشتند و پیاله ای می‌زدند چند ساعت بعد این تماس همدیگر را در دفتر کلریچ در پایگاه مرکزی سی آی ای دیدند نورث توضیح داد که به کمک کلریچ برای تسهیل رساندن محموله ای اسرائیلی از تجهیزات حفاری نفتی به ایران احتیاج دارد ، آن هواپیما در حقیقت حامل موشک های هاوک بود 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 5⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @ farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 خبردار شد طرف رفسنجانی عملگرا را گرفت انچه مک فارلین متوجه نشده و قربانی فر هم کمکی به فهمش نکرده نبود اینکه در ایران هیچ جناح « میانه رو» یی وجود نداشت سردسته های همه ی جناح ها از این معاملات باخبر بودند و رهبر انقلاب هم تأیید شان کرد ، برای ایت الله خمینی قضیه مطلقا نه گشایش استراتژیک روابط با غرب بلکه کسب توانایی برای شکست دادن عراق و گسترش و بسط انقلاب بود، پروا و دریغی نداشت سلاح های ساخت امریکا را به سمت سازنده شان نشانه بگیرد ایرانی ها که خوششان آمده بود فشار می آوردند برای گرفتن تسلیحاتی بیشتر ، فهرست خرید قربانی فر از جمله شامل موشک های هوا به هوا موشک های ضد دریایی هارپون و نوع پیشرفته ای از موشک‌های ضدهوایی هاواک ساخت امریکا بود که قربانی فر به دروغ ادعا می‌کرد ایران برای مقابله با بمب افکن های بی پر شوروی لازمشان دارد که مکرراً حریم هوایی ایران را نقض می‌کردند از آن جور استدلال هایی بود که می‌توانست در آن دوران جنگ سرد نظر جنگ طلبانی را در مجموعه ی دولت ایالات متحده جلب کند و باعث موافقت‌شان شود ، قربانی فر برای دلبری کردن از امریکایی‌ها لدین را با حسن کروبی آشنا کرد که به ادعای قربانی فر رهبر «خط میانه» در ایران بود , او جناح میانه‌روی فرضی در حکومت ایران را به این عبارت می‌خواند « کروبی ادعا داشت مشاور نزدیک ایت الله خمینی است و هفته ای سه روز را در خانه ی رهبر انقلاب ایران میگذارند ، از آن مقام های بلند پایه ای بود که امید ارتباط گرفتن با آن را داشت ، با اینکه مک فارلین حاضر به پذیرش فروش برخی تسلیحات پیشرفته تر نبود اما ریگان مجوز ارسال هشتاد موشک ضد هوایی هاوک به ایران را از طریق اسرائیل صادر کرد شب اول آذر ۱۳۶۴ دوئین کلریچ با تلفن الیور نورث از خواب بیدار شد« ببین» من به مشکلی خورده ام و پای پرتغال هم وسط است باید همین الان ببینمت نورث و کلریچ رفیق بودند و هر از گاه در مک ئین ویرجینیا با همدیگر توی باری به اسم چارلی قرار می‌گذاشتند و پیاله ای می‌زدند چند ساعت بعد این تماس همدیگر را در دفتر کلریچ در پایگاه مرکزی سی آی ای دیدند نورث توضیح داد که به کمک کلریچ برای تسهیل رساندن محموله ای اسرائیلی از تجهیزات حفاری نفتی به ایران احتیاج دارد ، آن هواپیما در حقیقت حامل موشک های هاوک بود 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 5⃣3⃣ ⁦@farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 قرار بود هواپیما در پرتغال توقف کند و آنجا موشک ها به هواپیمای بی‌طرفی منتقل شوند که مقصدش تهران خواهد بود اما اسرائیل بدون آنکه از پیش اجازه ی فرود بگیرد هواپیمایش را فرستاده بود و دولت پرتغال مشکوک شده بود که نکند بارش چیزی بیش از تجهیزات حفاری نفتی است و جلوی فرود هواپیما به لیسبون را گرفته بود کلریچ برای اینکه مانع دخالت پرتغال بشود دستور داد هواپیمایی متعلق به شرکت سنت لوسیا ایر لاینز شرکتی که صاحبش سی آی ای بود موشک ها را مستقیماً از اسرائیل به تهران ببرد ، این هواپیما که خلبانش ملیت آلمان غربی داشت ، کمی بعد نیمه شب چهارم آذر ماه در تهران به زمین نشست ، روی باند مردی که به استقبال هواپیما رفت ، کسی نبود غیر نخست وزیر موسوی ، هواپیمای کوچکتر سی آی ای فقط می‌توانست هجده موشک را با خودش حمل کند و اسرائیلی ها هم به عوض محموله ی وعده داده شان موشک های قدیمی تری فرستاده بودند که سرتاسر هر کدامشان نوشته هایی به عبری و نشان ستاره ی داوود چاپ شده بود ، موسوی از جا دررفت و زنگ زد به قربانی فر و او هم زنگ زد به لدین قربانی فر به لحنی در آستانه ی جنون مدام سر لدین نعره می‌کشید که ایالات متحده سرشان را کلاه گذاشته ، افتضاح موشک‌های هاوک قاعدتاً باید ماجرای فروش تسلیحات به ایران را کلا مختومه میکرد به عوض مختومه کردن اما صرفاً طرفداران برقراری رابطه را مجاب کرد که ایالات متحده باید نقشی مستقیم تر در انتقال سلاح به ایران به عهده بگیرد ، پی نوشت ها ۱__ اما نه سی آی ای و سازمان اطلاعات دفاعی قضیه را نپذیرفتند جفت این سازمان های اطلاعاتی به این نتیجه رسیدند که هیچ هواپیمایی متعلق به شوروی در حریم هوایی ایران نگذشته ، دروغ قربانی فر با این که هیچ اثری از واقعیت نداشت اما ظن گیسی و دیگر آدم های مشابه را در مجموعه ی دولت ایالات متحده به اغراض و نیات مسکو در قبال ایران برانگیخت، ۲__ نیمه های مهر ماه گذشته بود که لدین در ژنو با کروبی دیدار کرد اگر چه روایت های مختلفی از مباحث مطرح شده در این دیدار هست اما قربانی فر مشخصاً تمایل حکومت ایران را به آزادی همه‌ی گروگان‌های باقی مانده در برابر این محموله از تسلیحات پیشرفته ی امریکایی تصریح کرد، لدین در بازگشت گزارش دیدارش را هم به نورث و هم به مک فارلین داد یادداشت دست نویس نورث در مورد این دیدار اشاره دارد که کروبی می‌خواهد هم پیمان ایالات متحده باشد و از تهران هم پشتیبانی هایی می‌شود، با این که خود لدین از ماجرای سلاح در برابر گروگان احساس معذب بودن داشت به مک فارلین اصرار کرد از این اقدام با توجیه گشایش روابط با حکومت ایران حمایت کند، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 6⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 ۳__ گفتگو با گلریچ و،،، امریکا اسرار نظامی عراق را به ایران داد ۲۰ مرداد سال ۱۳۹۴ قسمت چهارم ⁦🖍️⁩ تاریخ ایرانی « جنگ گرگ و میش» تاریخ سری مناقشه ۳۰ ساله امریکا با ایران » جدید ترین کتاب دیوید گریست سرهنگ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون است این کتاب که در جولای ۲۰۱۳ منتشر شده با بیش از سیصد گفتگو با مقامات و ارائه اسناد و مدارک طبقه بندی شده نظامی ، جزئیات مناقشه پشت پرده امریکا با ایران طی سه دهه بعد از انقلاب ۵۷ را روایت کرده است ، کریست به واکنشهای مختلف روسای جمهوری ایالات متحده از جیمی کارتر گرفته تا باراک اوباما و سیاست های متفاوت آنها در قبال ایران اشاره می‌کند که هر یک به گونه‌ای تهدید به عملیات نظامی کرده اند ، « تاریخ ایران» فصل هایی از این کتاب که به نوشته روزنامه ی نیویورک تایمز در نوع خود « تحقیقی گسترده و عمیق و با ادبیاتی ظریف» است را ترجمه کرده که به کارزارهای پنهانی ایران و امریکا می‌پردازد، روز شنبه نهم آذر ۱۳۶۴ رئیس‌جمهور ریگان کار هرس کردن درخت گردویی بزرگ را در حیاط جلویی مزرعه اش در کالیفرنیا تمام کرده بود که نامه ای صرفاً جهت ملاحظه برایش رسید ، مک فارلین استعفاء داده بود و در نامه دلیل میآورد که مدتهاست دلش می خواهد وقت بیشتری را با خانواده اش بگذارند، پنج روز بعدتر سیزدهم آذر ماه رئیس‌جمهور ریگان در جلسه ی رسانه ای اعلام رفتن مک فارلین شوخی پیامبرانه ای کرد « باید بهت هشدار بدهم که احتمالاً هر از گاهی بهت زنگ بزنم و ازت مشاوره ها و توصیه های عاقلانه تو را بگیرم » ریگان اعلام کرد معاون مک فارلین دریابان جان پوین دگستر مشاور تازه ی امنیت ملی خواهد بود ، چهارمین مردی که در دولت او این منصب را مال خود می کرد، پوین دگستر بی‌شک زیرک و باهوش بود، اول از اناپولیس فارغ‌التحصیل شده بود و بعد رفته بود سال ۱۹۶۴ در رشته ی فیزیک هسته‌ای از کلتک دکترا گرفته بود ، لاینقطع پیپ می‌کشد و رفتار آرام و سنجیده ای داشت اما به نظر واینبرگر ، پوین دگستر برای منصب مشاور امنیت ملی آدم بی ربطی بود ، اعتبار خیلی زیادی در حوزه سیاست خارجی ندارد ، اما پوین دگستر سر مدیریت اعضای کمیته امنیت ملی کاری حسابی کرده و ثابت هم کرده بود ادم مطیعی وفادار به کاخ او مثل رفیق صمیمی اش بیل گیسی نسبت به دخالت های کنگره در امور خارجی احساس تحقیر داشت، پوین دگستر و ریگان آبان ماه در مورد افتضاح ماجرای انتقال سلاح های اسرائیلی با همدیگر حرف زده بودند جفتشان متفق‌القول بودند که اسرائیلی ها سر آن قضیه گند زده بودند برای ایالات متحده راه حل این بود که نقشی فعال‌تر ایفا کنند صبح روز ۱۶ آذرماه که هم روز پرل هارپر و هم نیروی دریایی ارتش بود ریگان دوباره با مک فارلین، شولتز ، واینبرگر، پوین دگستر، و جان مک ماهون قائم مقام رئیس سی آی ای که به جای گیسی آمده بود که داشت در نیویورک سرطانش را مداوا می‌کرد جلسه گذاشت ، جلسه خیلی وخیمی شد و به جر و بحث های صریح رئیس جمهور ، شولتز، و واینبرگر انجامید ، شولتز بحثی پرشور در مخالفت با معامله با تروریست‌ها کرد گفت « ما باید این عملیات را بیخیال شویم » این عملیات باید متوقف بشود داریم به ایران پیغام می‌دهیم که می‌تواند آدم بدزدد و ازش استفاده ای را که می‌خواهد ببرد ، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 7⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 ریگان رو کرد به کاسپار واینبرگر « تو نظرت چیه ؟ » وزیر دفاع که خیلی خوب می‌دانست رئیس جمهور خبر دارد او از همان روز اول مخالف این فکر بوده جواب داد « واقعاً دوست دارید نظر من را بدانید؟» ریگان بی هیچ توضیح اضافه ای جواب داد بله، واینبرگر به زبانی دیگر همان نظرات شولتز را تکرار کرد و تا حد انتقاد از ادامه ی همکاری با روابط های ایرانی هم پیش رفت ، حکومت ایران کماکان از بن ضد امریکایی بود « این کار برنامه ی تلاش برای جلوگیری از فروش سلاح های امریکایی به ایران و کل اقدام های بازدارنده ی ما را نابود می‌کند ، جز مشکلات مربوط به سیاستگذاری ها ، مشکلات قانونی هم هست اقای رئیس جمهور ، نقض سند ممنوعیت صادرات سلاح حتی اگر واسطه اش اسرائیلی ها باشند نقض تحریم تسلیحاتی ما در قبال ایران است، غیر قانونی است، ریگان که از مخالفت های شدید واینبرگر و شولتز سرخورده شده بود جواب داد، « خب مردم امریکا هیچ وقت من را نمی‌بخشند ، اگر رئیس جمهور معظم و قدرتمندشان بابت مسائل قانونی بحث آزاد کردن گروگان‌ها را نادیده گرفته باشد » واینبرگر به طعنه جواب داد « پس آقای رئیس‌جمهور ،ساعت ملاقات پنجشنبه هاست » ریگان دو دل بود یادداشت های دست نویسی که واینبرگر حین جلسه کرده نشان می دهند، رئیس‌جمهور معتقد بوده سلاح ها به دست عناصر میانه روی حکومت ایران می‌افتند،نه سپاه پاسداران، در پایان جلسه واینبرگر معتقد بود همسویی نادرش با شولتز باعث شده رئیس‌جمهور عقب بکشد، به محض بازگشتش به پنتاگون مشاور نظامی اش کالین پاول آمد سراغش و پرسید جلسه چی شد ، واینبرگر با نیشخندی مختصر جواب داد « فکر کنم بچه را تو گهواره خفه کردیم» اما ریگان کماکان میلی به دست شستن از آنچه که به نظرش یگانه رشته ی امید برای تضمین آزادی گروگان‌ها میآمد نداشت، به رغم همه ی خلف وعده ها ، معامله ی تسلیحات ، آزادی یکی از گروگان‌هایی را که در بیروت نگهداری می شدند تضمین کرده بود، ریگان صرفاً نمی‌توانست بپذیرید از دست ایالات متحده خیلی کاری برای اثر گذاشتن بر حزب الله لبنان برنمی‌آید، پوین دگستر به یاد می‌آورد که بیرون کاخ سفید هیچ کس فکر نمی‌کرد داخل ایران میانه‌روهایی هستند که ما میتوانیم باهاشان کار کنیم نظر من که فکر می کنم رئیس‌جمهور هم موافقش بود،این بود که ما باید سعی مان را بکنیم بیل گیسی هم همین اعتقاد را داشت به رئیس جمهور گفت خطر دارد ولی خیلی چیزها هست که بابت آنها می‌ارزد این کار را بکنیم ، نه فقط بچه توی گهواره خفه نشده بلکه شورای امنیت ملی زیر دست پوین دگستر دوباره به بدنش جان دمید روز ۲۷ دی ماه سال ۱۳۶۴ ریگان حکمی تازه برای عملیاتی مخفیانه امضاء کرد، این حکم به سی آی ای ماموریت می‌داد مسئولیت انتقال سلاح ها را به عهده بگیرد ، هدف هیچ تغییری نکرده بود ، ریگان می‌خواست عناصر میانه روی داخل ایران بتوانند نشان بدهند توانایی بدست آوردن منابع مورد نیاز برای دفاع از کشورشان در برابر عراق و مداخله ی اتحاد جماهیر شوروی را دارند» 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 8⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 و از این طریق این عناصر میانه رو را تقویت بکنند حالا دیگر ایالات متحده به عوض استفاده از سلاح های اسرائیلی ، خودش مستقیما و به واسطه ی اسرائیلی ها که محموله ها را به دست واسطه های قربانی فر در تهران می رساندند تاو یا هاوگ به ایران می فروخت ، رئیس سی آی ای سرلشکر بازنشسته نیروی هوایی ریچارد سگورد را فرا خواند، تا در تسهیل فرایند رساندن سلاح های امریکایی به ایران کمک کند ، سگورد که خودش اسلحه فروش بود هم کار گیسی و هم کار نورث را که می‌خواستند برای چریک های مخالف نیکاراگوئه سلاح بفرستند راه می‌انداخت ، در حکم رئیس جمهور آزادی گروگان‌ها عایدی ضمنی این اقدام ذکر شده بود ، اما این جنبه ی قضیه کماکان در ذهن ریگان از همه مهمتر بود ، همچنان که ریگان در کتابش اشاره کرده پیش از رفتن به بتدا برای انجام معاینه ای عمومی حکم را امضاء کرد « دیگر فقط منتظر تصمیمات شورای امنیت ملی ناظر بر اقداماتمان برای بدست آوردن پنج گروگان‌مان در لبنان بودیم از جمله شامل تصمیم برای فروش موشک های ضد تانک تاو به ایران من چراغ سبز نشان دادم، قربانی فر باز از طرف روابط هایش در تهران درخواست هایی تازه مطرح کرد ، ایرانی ها در مورد عراق اطلاعات می‌خواستند ، مک ماهون رفته بود به کاخ سفید تا پوین دگستر را ببیند و مخالفت شدیدش را با هر جور تأمین اطلاعاتی ایران ابراز کند ،استدلال مک ماهون این بود که « تامین موشک دفاعی یک چیز است ، تأمین اطلاعاتی در مورد آرایش نظامی عراق یک چیز دیگر ، این جوری ما داریم ابزار دست ایرانی ها می‌دهیم که حمله بکنند ، این کار می‌توانست ایرانی ها را برنده ی جنگ کند ، و نتایج فاجعه باری هم برای ایالات متحده داشته باشد ، پوین دگستر مخالفتی با این حرف نداشت اما جوابش این بود که یک فرصت است فرصتی که باید بررسی اش کنیم و اضافه کرد « نقشه ی آرایش جنگی عراق هم که به هر حال زود به زود عوض می‌شود» بعد از ظهرش نورث افرادی از سی آی ای را دید ، رابرت گیتس ، جان مک ماهون و تام تولتن تا در باره ی این که چه جور اطلاعاتی به ایران بدهند حرف بزنند گیتس با تلفن امن با چارلز آلن تماس گرفت از ماموران با تجربه ی سی آی ای که شده بود افسر اطلاعاتی ملی ویژه برای مقابله با تروریسم و از او خواست با چندتایی از تحلیلگران واحد خاور نزدیک بنشینند و اطلاعاتی محدود برای ایران جفت و جور کنند ، گیتس گفت درخواست از طرف کاخ سفید است ، اما به الن تاکید کرد مطمئن شود اطلاعات تأمینی « هیچ سود مهمی برای نظامی های ایران نخواهد داشت» فردایش الن نقشه ای به گیتس داد که در آن وضعیت نیروهای عراقی که در امتداد مرزشان با ایران ترسیم شده بود از جمله جاهایی که ستادهای فرماندهی و تاسیسات نظامی اصلی عراق قرار گرفته بودند، این نقشه در تلاش برای کم کردن از اثرات تخریبی اش یکی از واحدهای نظامی خط مقدم عراقی ها را در مرکز مرز عراق نشان می داد، جایی خیلی دور از جبهه ی مستحکمشان در جنوب نزدیک بصره ، چند روز بعد تر نقشه تحویل قربانی فر شد و بعد به دست نظامیان ایران رسید، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 9⃣3⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 آنها هم از این گنج بادآورده برای حمله ای شبانه به قصد حدوداً دو کیلومتر پس راندن نیروهای عراقی استفاده کردند، عراق مجبور شد لشکرش را به سلاح های ذخیره کرده مجهز کند تا بتواند دوباره خط مقدمش را سامانی بدهد ، در این کار موفق هم شد اما به قیمت بیشتر از هزار نفر تلفات ، نقشه ی کامل آرایش جنگی نیروهای زمینی و هوایی عراق هم به ایرانی ها داده شد اطلاعاتی متعلق به سازمان اطلاعات دفاعی ایالات متحده که روحشان هم از این ماجرای تامین اطلاعات خبر نداشت، اعضای سی آی ای به قربانی فر بی‌اعتماد بودند روز ۲۳ دی‌ماه چارلی الن در خانه ی لدین قربانی فر را دید تا ببیند طرف ایرانی اش واقعاً چقدر از حکومت ایران شناخت دارد الن به این نتیجه رسید که این تاجر ایرانی « متقلب و کلاهبردار » است، جک دیواین مسئول میز ایران در سی آی ای هم همین احساس را داشت و درخواست آزمایش دوباره ی دروغ سنجی داد قربانی فر باز هم از جواب دادن به سیزده پرسش از پانزده پرسش در مورد دسترسی هایش در ایران و صحت گفته هایش در باره ی حکومت ایران ناکام ماند اما رئیس سی آی ای کماکان به برنامه و تصمیم گرفته شده متعهد ماند ، به نظر او شاید قربانی فر در مورد نفوذ و برشش در حکومت ایران اغراق میکرد ، اما اگر می‌توانست دسترسی مطمئنی به حکومت ایران مهیا کند ارزش دارد خطر کنند ، جواب گیسی این بود که « خب ، شاید این آدم کلاهبرداری است که دارد از یک کلاهبردار دیگر می‌دزدد» با همین استدلال بود که عملیات پیش رفت ، با حکم رئیس جمهور، واینبرگر ناراضی پاول را برای همکاری با ارتش در انتقال موشک های تاو به سی آی ای فرستاد ،پاول در این روند با قائم مقام رئیس ستاد کل ارتش همکاری می کرد، سرتیپ مگسول تورمن روز ۲۶ بهمن ماه هواپیمای سفید رنگ ساده و معمولی ای با نشان « ترابری هوایی جنوب» بر بدنه اش در پایگاه نیروی هوایی گلی نزدیک سن انتونیوی تگزاس ، اولین محموله ی پانصد تایی موشک های تاو را بار زد و بردشان به اسرائیل ، آنجا خدمه ی زمینی موشک های تاو را برای آخرین بخش سفر منتقل کردند به هواپیمایی اسرائیلی که روز ۲۸ بهمن ماه در ایران به زمین نشست ، ده روز بعدتر دومین محموله ی پانصد تایی موشک های تاو به فرودگاه هم نظامی و هم غیرنظامی بندرعباس رسید و رغم هزار موشکی که به ایران فروخته شده بود ، حتی سر و کله ی یک گروگان هم از کوچه پس کوچه‌های بیروت پیدا نشد ، با این حال نورث و پوین دگستر هنوز خوش بین بودند ، روز ۶ اسفند ماه قربانی فر در هتل شرایتون فرانکفورت قرار دیداری گذاشت « بین نورث و محسن کنگرلو » از مشاوران دفتر نخست وزیر ایران میرحسین موسوی و همراه کنگرلو یک نظامی سپاه پاسداران هم آمده بود، علی سمیعی ، همچنین دوتا از مأموران اطلاعاتی نظامی بلندپایه ی ایران متعاقبش دو روز بحث و گفتگو کردند ، امریکایی ها فشار می آوردند برای آزادی گروگان‌ها ، و کنگرلو که آدمی بود خیلی مشکوک ، به امریکایی ها می‌گفت ،،،،، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 0⃣4⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 ایالات متحده برای ناوگان اف ۱۴ های ایران موشک های هوا به هوای پیشرفته تأمین کند نورث نقشه ی مواضع یگان های عراقی در جبهه ی مرکزی را به ایران ها داد نقشه ای که سی آی ای آماده کرده بود و به کرات سعی کرد تأکید کند روی تهدیدی که از جانب اتحاد جماهیر شوروی متوجه کشورشان است به این امید که چنین تاکیدی احتمال همکاری میان ایالات متحده و ایران را در دوران جنگ سرد تقویت کند این دیدار با توافق طرفین خاتمه یافت که دوباره دیداری در سطح مقام های بلند پایه ی هر دو طرف در کیش انجام بشود نورث ایمیل خوش بینانه‌ای به کامپیوتر طبقه بندی شده ی خانه ی مک فارلین فرستاد ممکن است سراسر توهم باشد اما من فکر می کنم ممکن است در آستانه ی تحولی عظیم باشیم نه در مورد قضیه گروگان‌ها و تروریسم بلکه کلا در مورد رابطه با ایران، مک فارلین به ایمیل نورث جواب داد « به به عالی عالی شد » اگر دنیا می‌دانست تو چند بار درستی و ابتکار را به سیاستگذاری امریکا تزریق کرده ای تو را می کردند وزیر امور خارجه، در این ماجرای پر پیچ و خم هیچ چیز مطابق برنامه پیش نرفت دیدار در کیش هیچ وقت اتفاق نیفتاد حالا درخواست قربانی فر این بود که مجموعه سلاح هایی حتی بیشتر به ایران فرستاده شود این مجموعه ی درخواستی از جمله شامل ۲۴۰ قطعه ی یدکی مختلف برای موشک های هاوگ ، موشک های هوا به هوا و موشک های ضد دریایی پیشرفته ی هارپون می‌شد، نورث این درخواست را پذیرفت و برنامه ی پیچیده ای ریخت که چطور پول ،گروگان‌ها و سلاح ها طی عملیات هایی متوالی مبادله شوند اما این برنامه هم از حد حرف و بحث فراتر نرفت، گیسی تصمیم گرفت نورث را تقویت کند و در اسفندماه ۱۳۶۴ تحلیلگر مسن تر سی آی ای در مورد مسائل ایران ، جرج گیو را به همکاری در ماجرای ایران گماشت استدلال گیسی این بود که به یک افسر عملیاتی با تجربه احتیاج دارند که بتواند فارسی سلیس حرف بزند ، گیو نظر خوشی به قربانی فر نداشت ، دیده بود دو ماه پیش تر در آزمایش دروغ سنجی رد شده و باور نمی‌کرد اسرائیلی ها این آدم را تائید کرده باشند گیو با هواپیما رفت به پاریس و با قربانی فر و یک طرف اسرائیلی تازه ، امیرام نیر دیدار کرد نیر سی و چند ساله که خوش قیافه بود و موی فر فری مشکی پرپشت داشت قبلش مدت کوتاهی را در تلویزیون اسرائیل خبرنگار امور نظامی بود و بعد سرنوشتش را با سرنوشت حزب کار اسرائیل گره زده بود سال ۱۳۶۳ پرز ترفیعش داد به مشاور امور ضد تروریسم، در این مقام سر ماجرای هواپیما ربایی آچیل نورو همکاری نزدیکی با نورث کرده بود و پاییز ۱۳۶۴ هم سر قضیه ی همکاری با واشنگتن برای فروش سلاح به ایران کمک هایی به کیمچ کرده بود وظیفه نیر این بود که امریکایی ها با قربانی فر مرتبط نگه دارد گیو نیر را کنار کشید و پرسید « شما قربانی فر را کامل بررسی کرده اید؟» 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 1⃣4⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 نیر جواب داد « آره قابل اطمینانه » اما گیو هنوز مجاب نشده بود گاهی از هر دو حکم عملیات محرمانه ی رئیس جمهور و منعاقبشان ارسال سلاح، در دایره ی بسته ی افرادی در شورای عالی امنیت ملی و سی آی ای باقی ماند الیور نورث نگران بود نکند سازمان امنیت ملی جزئیات انتقال سلاح ها را فاش کند و درخواست کرد درسترسی به همه ی مکاتبات محدود شود و به رئیس سازمان ویلیام ادم هم دستور داد هیچ اطلاعاتی به شولتز و واینبرگر ندهند ادم نورث را رنجاند و به زیر بار دستور نرفت، ادم کله شق جواب داد « من برای وزیر دفاع و رئیس جمهور کار می‌کنم نه بیل کیسی یا الی نورث » او خبرهای مربوطه را به پاول می‌داد ، واینبرگر ظرف چند روز خبرهای درآمده از اسراق سمع را در باره هرکدام از محموله ها می‌گرفت، ادم پایین و بالا کرد همین اطلاعات را به شولتز هم بدهد اما وزیر امور خارجه قبول نکرد او به شدت مخالف معامله ی سلاح بود و به نظرش هر قدر کمتر می‌دانست خوشحال تر بود و حس بهتری داشت ، اما سازمان تحت امرش قطعاً از کلیت معاملات خبر نداشت آرمیتاژ ، معاون وزیر دفاع هر روز با آرنولد رفل همتایش در وزارت امور خارجه در باره ی تحولات مهمی که در گزارش های محرمانه در مورد معاملات مخفیانه با ایران بهشان اشاره شده بود حرف می‌زد ادم فکر می کرد این فکر کلا کله خری است، یک روز بعد از ظهر در دفتر واینبرگر دو نفری نشستند در باره ی عملیات سلاح در برابر گروگان حرف زدند ادم گفت « می دانی این قضیه لو می‌رود و بیزارم که این را بگم ولی یک بحران بزرگی می‌سازد چرا تو نمی‌روی رئیس جمهور را راضی کنی بی‌خیال بشود امکان ندارد امکان ندارد این عملیات موفق بشود» واینبرگر سرخورده جواب داد ، بیل من سعی ام را کرده ام نمی‌شود راضی اش کرد » ویلیام کرو رئیس ستاد مشترک ارتش کسی بود که از اخبار این کثافت کاری بی‌خبر نگه داشته شده بود ، تیرماه سال ۱۳۶۵ بود که خیلی اتفاقی ماجرا را فهمید ، مدیر اجرایی اش ، سپهبد جان مولرینگ ، توی یکی از جلسات شورای امنیت ملی شرکت کرده و آنجا اشاره ای به فروش سلاح به ایران از دهان نورث در رفته بود بعد آن جلسه، او و ریچ آرمیتاژ همراه همدیگر با یک ماشین برگشتند به پنتاگون ، مولرینگ پرسید ، « اشاره به ایران و سلاح چی بود؟» « نمی دانی چه برنامه ای دارند؟» برگشتیم بیا بالا دفتر من تا روشنت کنم» مولرینگ در جا ماجرا را برای گرو تعریف کرد، گرو برخورد به واینبرگر، واینبرگر بی‌تفاوت شانه انداخت که ، من مخالف بودم اما تصمیمی است که گرفته شده و رئیس جمهور هم نمی‌خواهد نظرش را عوض کند ، دلیلی نمی‌دیدم نظر تو را بپرسم، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 2⃣4⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 ریگان به عوض این کار تصمیم گرفت مک فارلین و نورث را به لندن بفرستد نورث قبلاً در آنجا با قربانی فر و اسرائیلی ها دیدار کرده بود دیدار در عمارتی ویکتوریایی در ویت اند لندن انجام شد ، مک فارلین در جا از قربانی فر بدش آمد مک فارلین شروع کرد که ایالات متحده از گفتگو با ایران و بهبود روابط استقبال می کند، ما دوست داریم رابطه مان را با چهره های سیاسی که مصمم اند سیاست های ایران را تغییر بدهند، تثبیت کنیم، هر وقت شما و همکارانتان برای این کار آماده بودید بگویید ولی تا آن وقت ما هیچ علاقه ای نداریم باز سلاح به شما بدهیم، قربانی فر از عصبانیت ترکید با مشت کوبید روی میز کوچکی ، چی دارید میگویید ؟ دیوانه ای ؟ رابط های من دنبال تغییر هستند ولی الان موضعشان برای گفت و گوی سیاسی با شما خیلی ضعیف است باید قوی بشوند و قدرت بگیرند، اگر این حرف را ببرم به همکارانم بزنم از کوره در می روند ممکن است، بگویند گروگان‌ها به جهنم ، بذار حزب الله بکشدشون » کیمچ دیدگاه مشابه و البته سنجیده تری داشت ابراز اطمینان کرد که این کار در طول زمان تغییراتی در هیأت حاکمه ی ایران خواهد داد « به نظر من شما دارید یک فرصت بزرگ را از دست می‌دهید این تغییرات زمان می‌برند و این آدم ها هم دارند چیزهای مهمی در اختیار ما میگذارند ، اطلاعات ما بر اساس اطلاعات خودمان یک نشانه هایی میبینیم که میگوید دارند قدرت می‌گیرند » مک فارلین برگشت تا نظر رئیس جمهور را جویا بشود ، او که یکی از معماران اصلی نقشه ی فروش سلاح به ایران بود جلسه ی لندن را که ترک کرد دیگر مجاب شده بود قربانی فر آدمی فاسد و دورو است او فقط علاقه داشت برای حکومت ایران سلاح جور کند ، / گفتگو با آدم / گفتگو با آلن / گفتگو با آرمیتاژ مذاکره با مشاور هاشمی / فرار از گروه مهدی هاشمی ۲۲ مرداد ۱۳۹۲ ، قسمت پنجم تاریخ ایرانی جنگ گرگ و میش ، تاریخ سری مناقشه ۳۰ ساله امریکا با ایران » جدیدترین کتاب دیوید کریست سرهنگ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون است این کتاب که در جولای ۲۰۱۳ منتشر شده با بیش از سیصد گفت و گو با مقامات و ارائه اسناد و مدارک طبقه‌بندی شده نظامی ، جزئیات مناقشه پشت پرده امریکا با ایران طی سه دهه بعد از انقلاب ۵۷ را روایت کرده است، کریست به واکنش های مختلف روسای جمهوری ایالات متحده از جیمی کارتر گرفته تا باراک اوباما و سیاست های متفاوت آنها در قبال ایران اشاره می‌کند که هر یک به گونه‌ای تهدید به عملیات نظامی کرده اند، «تاریخ ایرانی » فصل هایی از این کتاب که به نوشته روزنامه نیویورک تایمز در نوع خود « تحقیقی گسترده و عمیق و با ادبیاتی ظریف »است را ترجمه کرده که به کارزارهای پنهانی ایران و امریکا می‌پردازد، فروردین ماه ۱۳۶۵ بود که سروکله قربانی فر دوباره به قصد کسب موفقیتی دیگر پیدا شد از ایران برگشت و پیشنهاد دیداری در تهران با تعدادی از سران حکومت ایران داد از جمله دیداری با رئیس مجلس شورای اسلامی ایران ، رفسنجانی و نخست وزیر موسوی ، دیدارهایی که بخشی از دور نهایی ماجرای تبادل سلاح به ازای آزادی گروگان‌ها می‌شدند ، اولش قرار بود کیو و نورث همراه قربانی فر با هواپیما بروند به تهران تا زمینه را برای دیدار مهم تر مهیا کنند ، قربانی فر پیشنهاد داد با هواپیمای لیر جت بروند و در تهران هم در خانه‌ای بمانند اما پوین دگستر این پیشنهاد را رد کرد و گفت زیادی خطری است ، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 3⃣4⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 احتمالاً می‌ترسید قبل دیدار مهم تر مک فارلین خبر درز کند ، نورث یادداشتی برای پوین دگستر فرستاد « من فکر می کنم ما موفق شده ایم خدا را شکر _ دعاهایمان را مستجاب کرد» ساعت هشت و نیم صبح روز ۴ خرداد سال ۱۳۶۵ یک هواپیمای اسرائیلی بی‌نشان که آدم هایی از سی آی ای خلبانش بودند در فرودگاه تهران به زمین نشست، هیات امریکایی شامل مک فارلین ، الیور نورث ، جرج گیو ، هوارد تایچر، از اعضای شورای امنیت ملی ، امیرام نیر اسرائیلی ( که وانمود می کرد امریکایی است) و یک مسئول خبررسانی از طرف سی آی ای بود ، که خبرهای اعضای هیأت را به طریقی امن برای پوین دگستر در واشنگتن می‌فرستاد ، یک هواپیمایشان محموله ای از قطعات موشکی هاوگ هم بود و یک هواپیمای دیگر هم پشت سرشان توی اسرائیل آماده بود تا به محض آزادی گروگان‌ها فرستاده شود ، بارش دوازده محموله ی موشکی دیگر یکی از پاسدارهای فرودگاه تهران گروه را راهنمایی کرد به اتاقی وی آی پی ، آنجا منتظر شدند بلاخره کسی بیاید سراغشان ، راضی از اینکه مکالمه ی مختصر مؤدبانه ای با فرمانده ی ایرانی این قرارگاه داشته اند ، فرمانده با یک برنامه ی نمایش هوایی سرگرمشان هم کرد و چندتایی از هواپیماهای اف_۴شان را به آسمان فرستاد ، هواپیماهایی که به تازگی محموله ای از قطعات یدکی شان از غرب رسیده بود حقیقت این بود که سفر هیأت امریکایی ایرانی ها را یک سر به شگفت واداشت به رغم برنامه ریزی ها و مشخص بودن روز رسیدن مک فارلین ایرانی ها فکر نمی کردند امریکایی ها واقعاً بیایند وقتی سپاه پاسداران از حضور این هیأت غریب در تهران خبردار شد کسانی را فرستادند به سفارتخانه ی سابق ایالات متحده در تهران تا پرونده‌های کارکنان را بررسی کنند ‌پرونده ها را سرسری جوریدند و هیچ اسمی از مک فارلین یا نورث نیافتند، اما از جورج گیو چرا ، این شد که با این هیأت دیدار کنند ، بیشتر از یک ساعت بعدتر سروکله قربانی فر همراه کنگرلو پیدا شد هر دو هم درب و داغان ، قربانی فر بهانه آورد که امریکایی ها زود رسیده اند و راهنمایی شان کرد سمت چندتایی ماشین قدیمی که قرار بود کاروان رفت و آمد محقرشان باشند رفتند به هتل قدیمی هیلتون_ که حالا اسمش شده بود هتل استقلال، آنجا سپاه پاسداران با عجله کل طبقه ی بالایی را برای اقامت هیات نامنتظر امریکایی خالی کرده بود یک پیغام محفوظ برای کاخ سفید فرستاده شد که خبر می‌داد رسیده اند « با ما مؤدبانه رفتار شد اگر چه کسانی که به نظر می آمد اعضای سپاه پاسداران باشند به تعداد زیاد دورمان را گرفتند و همه جا همراهمان بودند کسانی که هم به لحاظ فیزیکی و هم به لحاظ فنی مسئول حفاظت اتاق هایمان هم هستند» نخستین دیدار ساعت پنج بعد از ظهر آغاز شد سه تا ایرانی آمدند که به نظر نمی آمد هیچ کدامشان مقام بلند پایه ای باشند و ظرافت زبان مذاکره بدانند ایرانی ها حرفشان را با انشایی طولانی در مورد شکایت هایشان و خطاهای امریکا شروع کردند ، مک فارلین بی‌اعتنا به حرف هایشان این بحث را کنار گذاشت و حرف های خودش را با اشاراتی از پیش اندیشیده آغاز کرد، که برای پیشبرد مذاکرات تدارک شده بودند، رئیس‌جمهور ریگان از او خواسته بود هر کاری لازم است بکند تا باب مشترکی برای مذاکرات آتی و همکاری پیدا شود، مک فارلین به ایرانی ها گفت ایالات متحده تمایلی به سرنگونی انقلاب ایران ندارد و می‌خواهد با این حکومت همکاری کند اما خیلی سریع معلوم شد دیدگاه های دو طرف درباره اینکه سر چه چیزهایی توافق شده کاملا متفاوت از همدیگر است ، و با این دیدگاه های متفاوت سر میز مذاکره نشسته اند، امریکایی ها انتظار داشتند گروگان‌ها در جا و قبل از آنکه هیچ موشک هاوک دیگری به تهران برسد آزاد شوند ، ایرانی ها فکر می کردند قرار است ایالات متحده مجموعه ی عظیمی تسلیحات و قطعات یدکی برایشان مهیا کند و بعد از این نقل و انتقالات گروگان‌ها آزاد شوند، 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 4⃣4⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
🖍️ رونوشت از کتاب نوشته دکتر حسن عباسی ⁦🖍️⁩ 📜مطلب منتشر شده از پایگاه اینترنتی نشریه یدیعوت احاروئوت اسرائیل ۱۹۹۴ برداشت شده است /ادامه ی قسمت قبل 👇 و بعد از این نقل و انتقالات گروگان‌ها آزاد شوند ، کیو فهمید قربانی فر در مورد سلاح ها تعداد خیلی بیشتری از رقم مورد موافقت ایالات متحده به ایرانی ها داده قربانی فر به هر دو طرف دروغ گفته بود، مک فارلین در پیغامی که برای پوین دگستر فرستاد دیدگاهش را در باره حکومت ایران بیان کرد احتمالا مهمترین کار برای ما این است که بکوشیم تصور کنیم اگر حمله ای هسته ای اتفاق می افتاد بعدش چه می شد خیاطی نجات یافته می‌شد معاون رئیس‌جمهور ، تازه فارغ‌التحصیلی از دانشگاه می‌شد وزیر امور خارجه و مسئول باجه ی شرط بندی اسب ها می‌شد مسئول همه ی مذاکرات با کشورهای خارجی با اینکه سران بلند پایه شان یک سر و گردن از این حد و حدود بالاترند اما بی‌کفایتی در مراوده و تبادل ما را وامی‌دارد در مورد نقش خودمان در انبوه ناکامی‌ها و سرخوردگی هایی که برای ایران به ارمغان آورده ایم تجدید نظر کنیم ، مک فارلین تهدید به ترک ایران کرد ، ایرانی ها قول دیداری با مقامی بلند پایه تر دادند کمی بعد تر یک نماینده ی مجلس که از مشاوران ارشد سیاسی رفسنجانی بود هادی نجف آبادی به طبقه ی پانزدهم هتل قدیمی هیلتون آمد تا با امریکایی ها دیدار کند ، نجف آبادی مرد کوتاه قامتی بود که محاسن داشت و در جا کاری کرد هیأت امریکایی تحت تاثیر قرار بگیرند ، روحانی بود و بعد که آمد عمامه اش را برداشت ، چند سر و گردن بالاتر از دیگر ایرانی ها بود ، اعتماد به نفس داشت تحصیل کرده ی غرب و با فرهنگ بود و می‌توانست عالی انگلیسی حرف بزند، مک فارلین تکرار کرد که چرا الان در ایران اند و گفت امید داره این سفر و گفت و گو ها طلیعه ی گشایش روابطی دوستانه و استراتژیک میان دو کشور باشد تأکید کرد روی خطر و تهدید اتحاد جماهیر شوروی برای ایران ، بهشان گفت ایالات متحده خبر دارد شوروی طرح حمله به ایران داشته و اینکه نیروهای شوروی دو بار هم برای این حمله تمرین و تدارک کرده بودند ایالات متحده یک منبع اطلاعاتی خیلی بلند پایه داشت، سرلشکری روس به نام ولادیمیر ، که این مقصود شوروی را تأیید کرده بود، ماجرا یکسر جعلی بود، و در راه توی هواپیما سر هم شده بود اما موضوعی که ایالات متحده می‌خواست درست و حسابی حالی ایرانی ها کرد ، اینکه مسکو خطر بزرگ تری برای امنیت ایران است تا واشنگتن ، مک فارلین بسته ای تر و تمیز از اطلاعاتی که سی آی ای در مورد صف بندی نیروهای شوروی در مرز ایران فراهم آورده بودند، به نجف آبادی داد بعد به ایرانی ها خبر داد شوروی به تازگی به رقیبشان صدام حسین گفته هرکاری از دستشان بر بیاید می‌کنند، تا نگذارند عراق جنگ را ببازد ، مک فارلین خیلی راحت و خودمانی گفت سیاست آشکار ایالات متحده هم در مورد عراق همین بوده است، با ارزیابی مک فارلین در مورد خطر شوروی موافق بود همچنین به یاد همتای امریکایی اش اورد که دولت او بابت دیدار با امریکایی‌ها چه خطری را به جان خریده ، همه چیز به نظر امیدوار کننده می آمد پیغامی که به مخابره کرد کمی خوش بینانه بود « بلاخره دستمان به یک مقام حسابی ایران رسید در مسیر رسیدن به چیزی هستیم که می‌تواند دست آوردی حقیقتا استراتژیک در برابر شوروی باشد اما رنج آور اینکه همه چیز خیلی کند پیش می رود » 📜 ⁦🖍️⁩قسمت 5⃣4⃣ ⁦🖍️⁩ ادامه دارد @farooq313
1758404353_762289714.pdf
1.62M
| جزوه آموزشی چیستی و چگونگی بازنمایی رسانه‌‌ای 🔻 جهت استفاده شبکه روشنگران فرهنگی @farooq313
1758404353_762289714.pdf
1.62M
| جزوه آموزشی چیستی و چگونگی بازنمایی رسانه‌‌ای 🔻 جهت استفاده شبکه روشنگران فرهنگی @farooq313