eitaa logo
🇮🇷قرارگاه کمیته های سعادت وصیانت از انقلاب اسلامی فارس _جهرم🇮🇷
161 دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
17هزار ویدیو
46 فایل
کانال اطلاع رسانی، توضیحی، رفع ابهام به ما بپیوندید 🇮🇷 قرارگاه کمیته های سعادت و صیانت از انقلاب اسلامی فارس _جهرم @farsjahrom
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴مهدی امنیتی نبود، اما به خاطر اشتباه برادر زاده همسرش شهید شد... ↩️قسمت اول مهدی متولد73 بود و کارش مسئول دفتری یک شخصیت نسبتا مهم بود. سوای آن، به طور مستقل و به دلیل علایق شخصی در حوزه امنیتی و دفاعی کارهای پژوهشی انجام می‌داد و بخاطر نوع پژوهش و کارهایش، ارتباطات گسترده‌ای با برخی از مسئولین امنیتی و نهادها داشت. مهدی به همین خاطر خیلی از مسائل حفاظتی و امنیتی و اصولی را رعایت میکرد و از طرفی با مطالب و تحلیل‌ها و کارهایی که در حوزه سایبری کرده بود، حساسیت دشمن را برانگیخته بود و تحت رصد دائم دشمن قرار داشت؛ و بعضا مطالبش را دشمن بازتاب میداد و درمورد آن در رسانه‌های ضدانقلاب نظیر ایران اینترنشنال و رسانه‌های آموزشی اغتشاشات، درموردش بحث می‌شد. شبی از شب های سرد زمستان، بله برون برادرزاده سمیه خانم«همسر آقا مهدی» بود. هم سمیه، هم مادرش، هم برادرش که پدر داماد میشد، به مهدی اصرار کردند که تو باید در این مراسم باشی. مهدی علیرغم تمام اصرارها به مراسم بله برون برادرزاده همسرش نمیرود و درخانه می‌ماند و آن شب را ترجیح میدهد به کارهای پژوهشی و مطالعات و... برسد. و آن شب، شبی میشود که امضای شهادتش را در مراسم بله برون برادرزاده همسرش کلید میزنند. قبل از مراسم بله برون/ در خانه مهدی/ سمیه خطاب به مهدی: _مهدی جان عزیزم، واقعا نمیخوای بیای؟ مهدی لبخندی میزند و میگوید: +میدونی که نمیام. جوابم همونیه که گفتم. نه. سمیه که خانم متدین و اهل ملاحظه‌ای است و عاشق شوهرش، از مهدی ناراحت می‌شود اما بروز نمیدهد تا با مهدی وارد بحث نشود و یک وقت مهدی را عصبی نکند. پس از نه محکمی که از همسرش آقا مهدی می‌شنود، میگوید: _خیلی دوست داشتم که تو هم بیای. دیدی که خان داداشمم بهت زنگ زده. برادرزاده‌م مهرداد هم بهت زنگ زده تا بیای. اما همش میگی نمیام. بابا والله بزن بکوب نیست. بیا دیگه عشق دلم. مهدی دستی به موهایش میکشد و کمی چشمانش را می‌مالد و میگوید: +سمیه جان، ما چندساله ازدواج کردیم؟ _سه سال و نیم! +به طور کامل من و شناختی یا نه؟ _چطور؟ +چطور نداره. میدونی که وقتی میگم نه، یعنی نه، و حرفم تا آخر نه هست. و وقتی میگم بله و آره و مثبت جواب میدم، یعنی تا تهش بله و آره و جوابم مثبت هست و کمتر زمانی پیش میاد رای من عوض بشه. این و خوب باید فهمیده باشی. _خب عزیزم، دوست دارم تو هم باشی. همه دارن میان. فقط تو نیستی. +جان مادرت انقدر به من گیر نده و با من وَر نرو. الانم زنگ بزن به پدرت اینا بگو بیان دنبالت با هم برید خونه داداشت. سلام منم برسونید. تبریک منم برسونید. سمیه دور از چشم مهدی اخمی میکند و میگوید: «باشه.» مهدی میرود نزدیک میز آرایش سمیه که مشغول بافت موهایش بوده، دستش را روی شانه‌های همسرش میگذارد و بوسه‌ای نثار گردن و گونه‌های همسرش میکند. تقریبا همه می‌دانستند که مهدی روی ثبت عکس از خودش و همسرش چقدر حساس است. مهدی به همسرش سمیه میگوید: +عزیزم، دیگه سفارش نکنم. یه کم توی مهمونی بیشتر رعایت کن. اگر قراره ازت عکس بندازن، بگو با گوشی شخصیت عکس بندازن ازت؛ و عکس‌ها رو هم منتقل کن به فلش شخصی که داری. حواست باشه وقتی داری با گوشی شخصی‌ت عکس میندازی، کسی با گوشی شخصیش ازت عکس نگیره. _چشم عزیزم. حواسم هست. شما نگران نباش. شب بله برون/ منزل عروس خانم! خانواده داماد و عروس، همه در منزل پدر همسر مهرداد«داماد» جمع می‌شوند. مراسم انجام میشود و موقع انداختن عکس‌های آخر مراسم می‌شود. سمیه همسر مهدی تا اینجا حواسش بودکه کسی از او تصویر یا فیلمی ثبت نکند وهربار کسی میخواست فیلم بگیرد،او چادرش را بیشتر جمع میکرد وحلقه صورتش را با چادر تنگ‌تر میکرد تا چهره‌اش به راحتی قابل تشخیص نباشد موقع عکس انداختن سمیه خانم با عروس وداماد که میرسد، او به صراحت و باشجاعت کامل میگوید: «لطفا ازمن کسی عکس نگیره.من با گوشی شخصی خودم که الان میدمش به یکی از خواهرام،میگم از من ومهرداد وخانم گلش عکس بندازه» به چندنفر ازخانواده عروس بر میخورد و ازاین حرف دلخور میشوند،اما برای سمیه ذره ای مهم نبود که در این زمینه چه کسی ازاو ناراحت می‌شود.حتی اگر خانواده خودش هم ناراحت می‌شدند برایش مهم نبود؛ البته تقریباخانواده سمیه با این موضوع کنار آمده بودند وبرایشان موضوع تازه‌ای نبود سمیه هم آنقدر روی خودش کارکرده بودکه هیچ چیزی جز خواسته همسرش ویکسری اصولی که به او از اول زندگی گوشزد شده بود،مهم نبود. آن شب خیلی عادی تمام شد وهمه رفتند سراغ زندگی شخصی‌شان ✍ادامه دارد... ❌کپی و استفاده از این مطلب با ذکر منبع و لینک کانال خیمه‌گاه ولایت مجاز است ❌ ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید. https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff به ما بپیوندید 🇮🇷 قرارگاه کمیته های سعادت و صیانت از انقلاب اسلامی فارس _جهرم🇮🇷 @farsjahrom
اما مهدی چگونه به شهادت رسید... مهدی توسط یکی از افراد مرتبط با اعظم در یک تصادف ساختگی در جاده تهران به سمت قم، خودروی شخصی‌اش با سرعت بالا منحرف می‌شود. اما اعظم که بود. اعظم یک عنصر بهایی مخفی در ایران بود و یکی از تشکیلات‌های مخفی بهائیت در ایران را اداره می‌کرد و به اسرائیل خوش خدمتی می‌کرد. اما آرین چگونه جذب شد... آرین به دلیل مشکلات مالی در تور بهائیت قرار گرفت و مورد سوء استفاده واقع شد. والعاقبة للمتقین ✍پایان ❌کپی و استفاده از این مطلب با ذکر منبع و لینک کانال خیمه‌گاه ولایت مجاز است ❌ ◀️ پایگاه خبری تحلیلی https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff به ما بپیوندید 🇮🇷 قرارگاه کمیته های سعادت و صیانت از انقلاب اسلامی فارس _جهرم🇮🇷 @farsjahrom
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
🔴واشنگتن پست: دستگاه‌های پیجر لبنان در اسرائیل و تحت نظارت موساد ساخته شده‌اند/ باتری‌های بی‌سیم بمب‌گذاری‌شده بزرگ و حاوی مواد منفجره و سیستم شنود مکالمات بودند 🔸واشنگتن پست به نقل از مقامات اسرائیلی و آمریکایی گفت: موساد در سال ۲۰۲۲ برای انفجار دستگاه‌های پیجر لبنان برنامه‌ریزی کرده بود. دستگاه‌های پیجر لبنان در اسرائیل و تحت نظارت موساد ساخته شده‌اند. 🔹️مواد منفجره به طرز ماهرانه‌ای در داخل دستگاه‌های پیجر جاسازی شده بودند تا حتی در صورت جداسازی قطعات، قابل شناسایی نباشند. 🔸️موساد از سال ۲۰۱۵ شروع به وارد کردن دستگاه‌های بی‌سیم بمب‌گذاری‌شده به لبنان کرد. 🔹️باتری‌های بی‌سیم بمب‌گذاری‌شده بزرگ و حاوی مواد منفجره و سیستم شنود مکالمات بودند. 🔸️اسرائیلی‌ها به مدت ۹ سال به مکالمات بی‌سیم حزب‌الله گوش می‌دادند و گزینه‌ی تبدیل آنها به بمب را حفظ کرده بودند. 🔹️خواندن پیام‌ها در پیجرها نیازمند فشردن دو دکمه بود، به این معنی که استفاده از هر دو دست به طور همزمان لازم بود. ◀️به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff