#داستانک
👀 شخصی میگفت: من بچه ای دارم. یک موقعی دیدم شبها خوابش نمی برد. خیلی تعجب کردم.
برای من جای سؤال بود که چرا این بچه دچار بی خوابی شده است.
یک شب به او گفتم: چرا نمی خوابی؟
⚡️گفت: من به خاطر شما خوابم نمی برد.
گفتم: چرا به خاطر من؟
🔥گفت: چون شما به جهنم میروی و میسوزی.
گفتم: از کجا میگویی؟
گفت: یادت هست که یک ماه قبل گفتی برایت فلان چیز را میخرم و به من وعده دادی؟
تو دروغ گفتی و دروغگو به جهنم میرود و میسوزد.
#حدیث
🔶امام کاظم عليه السلام فرمودند:
چون به اطفال وعدهاي داديد وفا كنيد (و تخلف ننمائيد)،
زيرا كودكان گمان ميكنند شما "رازق" آنها هستيد.
خداوند براي هيچ چيز به قدر نادیده گرفتن حقوق زنان و كودكان غضب نميكند.
الكافي، ج 6، ص 50
@Farzand_mahdavi 🌱
#داستانک
در حالات آیت الله اراکی آمده است که ایشان در بچگی شلوغ و بازیگوش بودند.
نه به مکتب میرفت، نه پیش معلم میرفت تا چیزی یاد بگیرد. فراری بود. خیلی پر جنب و جوش بود.
پدر ایشان میرود کربلا و به امام حسین پناهنده میشود که به داد ما برسید.
این بچه خیلی شلوغ کار است.
یکی از قوم و خویشهای ایشان در غیاب پدر ایشان با ایشان گرم میگیرد و او را نوازش میکند.
کم کم رام و از این رو به آن رو میشود و دنبال درس و بحث میرود و یکی از مراجع و علمای بزرگ و برجسته میشود.
🍁اگر در تربیت هایمان دعا و توسل نباشد،
اگر فضل و رحمت خدا نباشد،
اگر خدا از ما دستگیری نکند،
به جایی نخواهیم رسید.
🍂 اگر بچهها را به خدا بسپاریم، قطعا خدا کمک و یاور ما خواهد بود.
@Farzand_mahdavi 🌱
#داستانک
#تشویق
♥️ تشویــق مرده را زنده میکند. بسیاری از بزرگان با تشویق به اینجا رسیدند.
مرحوم آیت الله فاضـل لنکـرانی یک مرجع بزرگواری که به اهل بیت علیهم السلام خصوصا حضرت زهرا سلام الله علیها علاقه ویژه ای داشتند.
پدر بزرگوار ایشان از نزدیکان و از شاگردان مرحوم آیت الله بروجـردی بودند.
مرحوم آیت الله بروجردی تابستانها به خاطر شدت گرمای قم به یکی از روستاهای قم میرفتند.
پدر آیت الله فاضل به دیدن آیت الله بروجردی میروند. محمد فرزندشان هم که تازه طلبه شده بود، همراه ایشان می رود.
به آیت الله بروجردی میگویند: ایشان بنده زاده است، اسمش محمد است.
آقا میفرمایند: چه میخواند؟
میگوید: فلان کتاب ادبی را.
آقای بروجردی یک سؤال ادبی از ایشان میپرسد. ایشان هم خیلی قشنگ جواب میدهد.
آقای بروجردی که در آن زمان یک مرجع جهانــی بود، خیلی خوشش میآید،
برای تشویق مبلغ زیادی به ایشان میدهد و همین تشویق از ایشان یک مرجـــع میسازد.
#حدیث
امام صـادق علیه السلام فرمودند:
👏👏 کسی که به برادر دینی اش مرحبا و آفرین بگوید، خداوند تا روز قیامت برای گوینده اش آفرین و مرحبا مینویسد.
📖 مصادقة الإخوان، ص ۷۸؛ وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۳۷۵؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۹۸.
@Farzand_mahdavi 🌱
#دوست
#داستانک
مرحوم آقای قاضی می فرمودند:
پدر ما بزرگ محل دولاب بودند.
بعضی از این قهرمانها و پهلوانها و کسانی که وزنههای بلند بر میداشتند،
یا کشتی گیرهای قوی بودند را دعوت میکردند.
💪اینها معمولا هیکل قوی و بازوی کلفت داشتند. بچهها معمولا به اینها علاقه دارند. اینها که میآمدند منزل ما،
ما تماشا میکردیم و کیف میکردیم و لذت میبردیم.
می فرمودند: یک شب وقتی یک پهلوان منزل ما مهمان میشد، من میدیدم که فردا بچهها مثل آنها راه میروند.
🤼♀کشتی هم که میگیرند، طرف را زمین میزنند.
دیدن یک قهرمان در یک شب این قدر اثر میگذاشت.
اگر کسی با این پهلوان دوست و یگانه صمیمی شود چه خواهد شد.
⚡️شک نکنیم که اگر فرزندمان با دوستان بد رفت و آمد کند ، تاثیر خود را خواهد گذاشت.
@Farzand_mahdavi 🌱
#داستانک
#تشویق
🌿 مرحوم آقای فلسفی در کتاب خاطرات خود مینویسند:
من بچه بودم. پدرم امام جماعت و از علمای تهران بودند.
در مسجدی که پدرم اقامۀ جماعت میکردند، بعضیها منبر میرفتند، روضه خوانی و مداحی میکردند.
من هم از آنان الگو برداری میکردم.
آن موقع ملا مکتبی بود.
رفتم پیش یک ملایی و پولی دادم و گفتم: یک حدیث و چند شعر و یک روضه کوتاه برای من بنویس.
آمدم مسجد و از پدرم اجازه گرفتم. شاید چهار پنج ساله بودم. اینها را حفظ کرده بودم.
بعد از نماز پدرم، به منبر رفتم.
اتفاقا آن روز یکی از علمای بزرگ هم به مسجد پدر آمده بود. یک منبر پاکیزه چند دقیقه ای رفتم.
آن عالم برجسته در جمع بلند شد و مرا خیلی تشویق کرد.
آنقدر تشویق او در من اثر کرد که از من یک محمد تقی سخنران واعظ ساخت.
اگر نگوییم بی نظیر، کم نظیر بود.
@Farzand_mahdavi 🌱
#تربیت_فرزند #داستانک
دوستی می گفت:
مدتی بود که در تربیت فرزندانم،
به ویژه آنهایی که به مرحله ی نوجوانی پا گذاشته بودند،
مشکلات زیادی داشتم.
🐬یک روز به دعوت یکی از دوستانم برای دیدن نمایش دلفینها رفتیم.
در آن نمایش، دلفینها با آن جثه های بزرگ، با اشاره ی مربی خود حرکاتی بسیار هماهنگ و جالب را به نمایش گذاشتند.🐬
من بسیار شگفت زده شدم و در پایان برنامه از مربی دلفینها پرسیدم:
شما آنها را چطور تربیت می کنید که این گونه مطيع شما هستند؟
⚡️آیا از شوک الکتریکی استفاده می کنید؟
🌶یا آنها را گرسنه نگه میدارید تا برای دریافت غذا مجبور به اطاعت شوند؛
⚔شاید هم از تازیانه یا وسیله ای دیگر...
مربی گفت:
❌نه، هرگز استفاده از زور و خشونت در تربیت کارساز نیست.
این حیوانات قادرند مربی خود را در یک لحظه شکار کنند.
نتيجه ی خشونت ترس است و ترس هم مانع هر گونه رابطه ی سالم است.
♥️ما با دلفینهایمان "دوست" می شویم
و این دوستی بهترین دلیل برای اطاعت آنها است.
روزی چندین نوبت آنها را نوازش و لمس می کنیم و به موقع آنها را تغذیه می کنیم؛
به این ترتیب، به آنها می فهمانیم که نسبت به آنها مهربان هستیم.
برای تربیت فرزندانمان راهی جز دوستی با آنان نیست. ♥️♥️♥️
📣 لینک عضویت در کانال ما 👇👇👇
@Farzand_mahdavi 🌱
#تربیت_فرزند #داستانک
🧂می گویند در قدیم خانی زندگی می کرد که طعم و مزه ی غذاها را حس نمی کرد
و شوری، تلخی و شیرینی برایش یکسان بود.
از قضای روزگار، آشپزی داشت که همیشه غذاها را شور می کرد و چون خیالش راحت بود که خان مزه ها را حس نمی کند، هر طور که می خواست آشپزی می کرد.
منزل خان همیشه پر از میهمان بود.
با اینکه غذاها همیشه شور بود،
چون خان حرفی نمی زد، کسی جرأت اعتراض نداشت.
یک شب غذا آن قدر شور بود که خان آشپز را صدا زد و گفت:
«چرا غذا این قدر شور است؟»
آشپز که انتظار نداشت خان مزه ی غذا را متوجه شود، گفت: «نه،شور نیست.»
یکی از میهمانان که صبر خود را از دست داده بود، گفت:
«خانه خراب،
این غذا آن قدر شور است که خان هم فهمید؛ آن وقت تو شوری آن را انکار می کنی؟!»
🔻🔻🔻🔻
👀 گاهی ما نیز مانند این آشپز،
خیال می کنیم
چون فرزندانمان به رفتار هایمان اعتراض و ما را به خودخواهی متهم نمی کنند،
پس رفتارمان درست و بی عیب است؛
💤 لذا در خواب غفلت فرو می رویم
گاهی رفتارهای ما به قدری خودخواهانه است که اگر آنها جرأت اعتراض هم کنند،
قبول نخواهیم کرد.
@farzand_mahdavi 🌱
#تربیت_فرزند #داستانک
🐐می گویند ملانصرالدین دو بز داشت که مانند چشم هایش از آنها مراقبت می کرد.
روزی بند گردن یکی از آنها باز شد و فرار کرد.
وقتی ملانصرالدین متوجه شد،
از زور ناراحتی و عصبانیت شروع به زدن بز دوم کرد.
آن قدر بز بیچاره را زد که صدای بع بع حیوان به هوا برخاست.
همه به او گفتند: «چرا این حیوان زبان بسته را می زنی؟ مگر او چه تقصیری دارد؟»
ملانصرالدین گفت: «آخر اگر این هم بندش باز می شد، از آن یکی هم تندتر فرار می کرد.»
🔻🔻🔻🔻
در حقیقت ما نیز گاهی مانند ملا نصرالدین
به جای مجازات خودمان،
بی دلیل فرزندانمان را مجازات می کنیم.
❓ممکن است بلافاصله سؤال کنید پس چه کسی باید به فرزندانمان ادب و نزاکت بیاموزد؛
چه کسی باید به تربیت و اصلاح آنان بپردازد؟
✉️در جواب باید گفت که:
فرزندانمان ما را الگوی خود قرار می دهند و رفتارهای مناسب را از ما خواهند آموخت،
به شرط اینکه ما رفتارهای نادرست خود را اصلاح کنیم.
البته میدانیم که بین پذیرش و فرار کردن از مسؤولیت،
با واگذاشتن آن به فرزندان،
تفاوت زیادی وجود دارد.
قدرت و توانایی واقعی ما در
✅خویشتنداری، صبر و اصلاح خود است،
❌نه در
اقدام تربیتی عجولانه.
@farzand_mahdavi 🌱
#داستانک
🌴روزى پدری که دیگر از دست فرزندش بسیار کلافه شده بود و آرامش و آسایش را از ربوده بود،
دست فرزند خود را گرفت و نفس زنان، نزد حضرت ابوالحسن (علیه السلام ) آورد و از وى شكايت كرد.
حضرت نگاهى به آن مرد كردند و خواستند راه و روش تربيت كردن را به او بياموزدند.
❌فرمودند : «فرزندت را نزن.»
مرد از خودش پرسيد :
⁉️پس چگونه فرزندم را تربيت كنم؟
⚜امام ادامه دادند:
«براى ادب كردنش از او دورى و قهر كن.»
مرد گويا دنياى جديدى در تربيت فرزند به رويش گشوده شد.
درهمان لحظه تصميم گرفت شيوه قهر و دورى را پيشه خود سازد و با فرزندش سخنى نگويد.
در همين فكر بود كه ادامه كلام امام، او را آگاهتر كرد.
⚜امام فرمودند:
«ولى مواظب باش قهرت زياد طول نكشد و هرچه زودتر با فرزندت آشتى كن.»
📖بحارالانوار،ج 101،ص 99