#امام_زمان
✨ *دوست داشتنت*
نه فلسفه است و نه منطق و ریاضیات
که قانون داشته باشد!
✨ *دوست داشتن تو*
بهانه گیری های کودکیست چند ساله
✨ *دلتنگ پدر*
که هیچ نبودن سرش نمی شود...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@farzand_aftab
💢 #اطلاعیه
سلسله جلسات سخنرانی #استاد_شجاعی
✦ برنامه شب شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام✦
با مداحی: حاج حسن اسکندری و سید حیدر موسوی
※زمان: شنبه ۷ اسفندماه بعداز نماز مغرب وعشاء
※ شهرری، میدان هادی ساعی، روبروی فروشگاه رفاه، خیابان آستانه، حسینیه قرائت قرآن
حضور برای عموم با رعایت پروتکلهای بهداشتی آزاد است 🔺
📡 پخش زنده از ↓
heyatonline.ir/heyat/3179
Montazer.tv
aparat.com/ostad.shojae/live
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▪️▫️▪️
@farzand_aftab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#این_الرجبیون
#آشتی_کنون ❤️
#ماه_رجب فرصتی است برای
اتساع قلـ♥️ـب، سعه صدر وسعت روح 🌸
#استاد_شجاعی 🎬
@farzand_aftab
#مناسبتی
✦ وا میکند بر روی ما بنبستها را
بابالحوائج شد بگیرد دستها را...
#یا_باب_الحوائج علیهالسلام
ویژه شهادت حضرت موسی بن جعفر
@farzand_aftab
#مهارت_تفکر ۲۸
فکر کردن برای آماده شدن بعد از دنیا چهار مرحله است:
1⃣ وفات
2⃣ برزخ
3⃣ قیامت
4⃣ حیات ابدی
@farzand_aftab
مهارت تفکر 28.mp3
5.18M
#مهارت_تفکر ۲۸
✨خلـــوت...
توام نیاز به خلوت داریــا....
یک بخشی از وقتت رو اختصاص بده به خودت و خدا...
به این فکر کن؛ بین تو و خدا، چه رازی هست که نباید رشته ی اتصالتون از هم ، باز بشه‼
@farzand_aftab
#مهارت_تفکر ۲۸
به هیچ چیز عادی نگاه نکنید! نگاه عادت رو از خودتون دور کنید. من کیم؟ اینا برای من خلق شده، من برای چی خلق شدم؟ وظیفه من روی زمین چیه؟ من بعنوان یک انسان چه رسالتی دارم؟ 🧐
*ربنا ماخلقت هذا باطل سبحانک فقنا عذاب النار*
خدایا مارو جهنمی نکن 🤲
خدایا مارونسوزن و عاقبت به خیر کنه 🤲
خدایا نمیخوام غلط زندگی کنم میخوام اونجور که شایسته من است لیاقت من است زندگی کنم 🤲
وقتی یک توت فرنگی 🍓یا یک سیب🍎 بدستت می گیری بهت میگه حواست هست خدا منو برای تو خلق کرده، پس خودت برای چی آفریده شدی؟ میدونی چقدر فرشته🧚♂ رو من کار کردن رنگم🍀 طرحم 🌱صورتگری من🌿 مزه و ویتامین من انرژی من چقدر با زحمت درست شده بعد تو راحت میزاری تو دهنت
میفهمی برای چی خلق شدی ؟ 🤔
اگه یذره انسان چشم 👀و گوشش 👂رو باز کنه میبینه تمام آیه های خدا با انسان حرف می زنند. پیاز🧅 با این همه زیبایی با چینش زیبا و لایه لایه بودنش معجزه خداست🙄
ما به همه چیز عادت کردیم و راحت از کنارش میگذریم چقدر خدا از غفلت و بیخبری و کوری ما گله میکنه ❕
👈آیه ۱۰۵ سوره یوسف 👉
🌹*و چه بسیار آیه ها و نشانه ها در آسمان ها و زمین هست و با اعراض از کنارشان میگذرند* 🌹
اگه میخواهید به آرامش برسید ساعتی ⏰از روز رو به خودتون اختصاص بدید یا سر سجاده 🕌یا برید پشت بام خونه🏠 و به آسمان 🌑نگاه کنید
اینقدر دغدغه های الکی تهش چی میشه ؟ کمی در تنهایی فکر و تمرکز کنید.
یه چیزی از مخلوقات خدا رو از یخچال 🥦بردارید ببینید خدا زیباتر از خود شما خلق کرده ؟
به دستاتون🖐 به پا🦶 به گوشتون🦻 دقت کنید به اندامتون 🧍که چطور تراش خورده با تفکر نگاه کنید.
من این دنیا نیامدم که زندگی حیوانی داشته باشم نیامدم جوانیم 🧑🦱رو به غفلت بگذرونم بعد هم پیر👨🦳 بشم و بعد هم بمیرم.
💭فکر کنیم که چه جوری زندگی کنم تا شاد باشم. مگه در قرآن 📖نیامده که هر چه شما مومن تر باشید، شادتر و آرامتر می شوید مگه نگفته هرچه انسان 🧍♂انسان تر، شادتر و راحت تر زندگی میکنه
چرا باید با غصه زندگی کنیم ؟ مگه پیامبر نگفته که *مومن نشاطش دائمی هست*
خدایا میخوام یه نشاط دائمی داشته باشم پس فکر کنیم و فکر کنیم 🤔🤔
💭تفکر و تعمق خیلی رو انسان کار میکنه
#استاد_محمد_شجاعی
@farzand_aftab
#رجب
💠 ماه توحید و همنشینی با محبوب و
موسم نجوا و سخن گفتن با حضرت دوست است.
#این_الرجبیون
@farzand_aftab
#داستانک
حاج آقا باید برقصه!!!
چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان👩🏻 دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب.
چشمتان روز بد نبیند… 😳😳😳
آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند.
وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود.
آرایش آنچنانی💄، مانتوی تنگ👗🕶و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.👰
اخلاقشان را هم که نپرس…😡😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند😀😀😀 و مسخره میکردند😜😜😝😍 و آوازهای آنچنانی بود که...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایدهای ندارد!
گوش این جماعت، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست...
باید از راه دیگری وارد میشدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔🤔🤔 اما…
سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند😁😁😁 و گفتند: اِاِاِ …
حاج آقا و شرط!!!
شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟🤔🤔
گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.🥀
گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم🥀🥀
دوباره همهشون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄😃😀😜😎😏
حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از
جلف بازیهای این جماعت حرص میخوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟
نکند مجبور شوم…!
دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک میخواستم...🙏🏻🙏🏻
میدانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته 🔥و قبرهای آنها بیحفاظ است…🥀🥀🥀
از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم …
اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف🤗و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.😜
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت:
پس کو این معجزه حاج آقا😭🎋😭🎋😭🎋🎋
!
به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏👏👏👏
برای آخرین بار دل سپردم.
یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...😭🎋😭🎋
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد…😭😭😭😭😭😭
عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود!
همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😳😳😳😳.
طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😌😌😓😓😭😭😭😭😩😫😩😩!
سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند … 😭😭😭😭😭
شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد.🎋🎋🎋🎋
هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم.
قصد کرده بودند آنجا بمانند. 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم...
به اتوبوس🚌🚌 که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند…
چند دقیقهای گذشت…
همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔🤔
چیزی نگفتند.
سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعةالزهرای قم رفتهاند …
آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند..👏👏👏👏👏👏
تهیه و تنظیم راوی رزمنده هشت سال دفاع مقدس شهباز همت پور
@farzand_aftab