#اعمال_مناسبتی 👈پنجشنبه ۹۹/۴/۲۶ شب دحوالارض و جمعه ۹۹/۴/۲۷ روز دحوالارض است👇 ✅شب ۲۵ ماه ذالقعده شب دحوالارض است (یعنی پهن شدن زمین از زیر کعبه بر روی آب) ✅ازشب های بسیار شریف که رحمت خدادرآن نازل وقیام بعبادت درآن اجربسیار دارد ✅روز ۲۵ روز دحوالارض است یکی ازچهار روزی است که درتمام سال در فضیلت روزه ممتاز است ✅💐امام رضا(ع): در این روز حضرت قائم(عج)، قیام خواهد کرد💐💐💐 ✅هرکه این روز راروزه بدارد و شب رابعبادت بسرآورد برای او عبادت صدسال نوشته شود ✅وبرای روزه دار این روز هرچه میان آسمان وزمین است استغفار کند ✅اعمال روز دحوالارض 🔸روزه، 🔸عبادت، 🔸غسل، 🔸۲رکعت نماز پیش از ظهر هردورکت بعداز حمد ۵مرتبه سوره والشمس وسپس دعای وارد شده در مفاتیح الجنان،اعمال ماه ذالقعده ✅🔴زیارت امام رضا(ع)دراین روز از افضل اعمال مستحبه وموکد است.🔴 ⬅️ 🔸کتاب شریف مفاتیح الجنان اعمال ماه ذالقعده🔸➡️ @farzand_aftab

#عکس_نوشته ⚜خواهـــر باحجــابم... وقتی دلـــ❤️ت میگیرد از پوزخند های به ظاهر روشنفکر ها..... 📖قرآن را باز کن و سوره «مطففین» آیات ۲۹ تا ۳۴ را نظاره کن آنان که امروز به تو می خندند فردا😭 گریانند و تو خندان 😃 @farzand_aftab

🔹یکی از بهترین صوت های #صابر_خراسانی حتما دانلود کنید...👌🏻 #حیاء_عفاف_حجاب ⚜--⚜--⚜--⚜--⚜ @farzand_aftab

#نوجوانان نکات تربیتی هر چقدر میزان صداقت بین شما و نوجوانتان بیشتر باشد. سهولت ارتباط بیشتر است. راحت­­تر با شما ارتباط مي­ گيرد راحت­تر می­ آید دردودلش را با شما درميان مي­ گذارد که مثلا پسري به من پیامک داده است. این میزان اعتمادی که بین من و نوجوانم ایجاد می­ شود. میزان صداقت من است. بچه در رفتارهای ما چیزهایی می ­بیند که نمی ­تواند به ما اعتماد کند. یه جایی که او علیرغم میل من بوده گویا رفتاری کردم که به صداقت من شک کرده و نمی­ تواند اعتماد کند. باید اعتماد بین فرزندان و والدین پدر یا مادر فرق نمی­کند؛ شکل بگیرد. خیلی مهم است که من و شما در حیطه نوجوانی فرزندانمان (یکی از والدين) منبع اعتماد باشیم و دیگری اقتدار یعنی به یکی اعتماد کند و از دیگری نه اینکه حساب ببرد ولی بداند که دیگری پدر احترام بیشتری برایش قائل است. جنس فرزندتان هر چه که باشد دختر یا پسر، بهتر است مادر منبع محبت باشد و پدر نشان اقتدار. 🌈 @farzand_aftab 🌈

🎥 #شب_های_دلتنگی | دوستــت دارم حسیــن❤️❤️ 🎤باصدای: ذبیح الله ترابی #شب_های_جمعه هر هفته منتظر باشید @farzand_aftab

#امام_زمان جــوری زندگی کن که خــدا خط آخر زندگیت بنویسـه 😊لبخنــد امــام زمــان @farzand_aftab

#صوتی ☀️ سرود #خورشید 🖊 شاعر: محمدجواد الهی پور 🎵 آهنگساز: حامد جلیلی 🎼 تنظیم احسان جوادی 🎶 اجرا گروه هنری سرود وصال @farzand_aftab

#داستانک ريحانه ،ميزبغل دست من بود ،آخه ماباهم همکاربوديم،صبح ها پدر، باBMWماتيکي دودرش،من و پیاده می‌کرد ،دم اداره،وميرفت، مانتو کوتاه، آستينهاي بالازاده، چهره ي آرايش کرده، ،ريحانه همزمان بامن ميرسيد،دخترمحجوبي بود اما خيلي محجبه بود،یک روز با هم صحبت شدیم،من کتاب‌های عرفاني زيادي خونده بودم ،ازحال عجیبی داشتم بهش ميگفتم، ریحانه فقط با لبخند نگاه میکرد بعضی وقت ها هم صحبت هایی از محافل مذهبي خودش برایم ميگفت،ديگه باهم رفيق شده بوديم،براي همه جاي سوال بود ،بدحجابترين دختراداره،ومحجبه ترين ،باهم دوست شده بودن،پچ پچ هازيادبود،مابي توجه به همه چي باهم گپ ميزديم و رفاقتمون طوري شد که ديگه ناهارهاهم باهم ميخورديم،....یک روز ريحانه،به من گفت بیتا، به نظرت سنگر تو بیشتر محکمتر کنی بهتر نیست؟ نمیفهمیدم ،چی میگه!!! منظورش از سنگر چیه؟؟؟ با لبخند نگاهش کردم، گفتم: کدوم سنگر؟مگه اینجا جنگه؟😅گفت :آره ، جنگه!! من و تو یک رزمنده ایم!! رزمنده ای که نباید ظاهر زیبا اندام زیباي زنونمون راهر کسی ببینه ،سخته ،بايدباهاش بجنگي،تازيبايي اصليتو پيداکني،بهتر نیست که کامل ترش کني؟لبخند تمسخر آمیزی بهش زدم، گفتم ، من اهل جنگ نيستم اهل صلحم😉🥴 دوباره ادامه داد، بیا با امام زمان عهدببندو چادر سرت کن ، بلند شدم رفتم این چیزی نیست که بتونم بپذیرم ،من از حجاب چادر متنفرم😠.... یک هفته با هم حرف نميزديم، اما تو این یک هفته حال عجيبي داشتم کلا،حالم از روزگاری که داشتم ، هم بهم،می‌خورد دیگه از مهمونی ها و خوش گذرونی ها و دوست ها و رفت و آمدها و پوشیدن ها ،ماشين مدل بالاسوارشدن،ها،خوردن ها ،ریختن ها،برند پوشیدن ها، خسته بود و تو یه حس پوچی و تهوع به سرميکردم،نمیدونم شاید یک دفعه خواستم یک تحول ایجاد کنم ، شايد،ریحانه صدای کسی دیگه ای بود که درونم را متحول کرد ،اره اما چادر؟!!!!🤦‍♀️مگه میشه؟!! من دختری برند پوش! شهره خاص و عام از نظر تیپ و قیافه!!!! چه جوری میتونم یه دفعه محافلی که تا دیروز گل سرسبد شون بودم باچادر،حاضر بشم؟؟!!! نه اصلا امکان پذیر نیست!! به خاطر شرایط خاص خانوادگی و اعتقادی خانواده نمی تونستم این موضوع را بپذیرم !!!شبها تا صبح فکرمی کردم ،اصلاً دوست نداشتم باهمچنین چهره ظاهر بشم،چندروزباخودم جنگيدم ،انگارهرشب يک نفر،مدام توي گوشم حرف ميزد، اين يک وروده،اگه سرت کني ،ديگه تمومه......🤦‍♀️🤦‍♀️ یک شب تصميممو گرفتم ،گورباباي همه، توی یک مهمونی خانواده گي، با چادر ظاهر شدم ،😒🙄همه با چشمای گرد و تعجب آمیز بهم نگاه می کردند☹️😳😱😨 پوزخند ميزدن، صداهاي ويزويزشون مي اومد ،جوگيرشده....کي مرده؟؟؟چيشده؟؟؟ امامزاده بودي؟؟؟وووووووو تموم شد ،واقعا ورودم همون بود اماتازه شروع جنگ بود طعنه ها توهينها بي محليها ازدست رفتن دوستها ووووو خيلي اتفاقات............ اما تواون حال وهوا،تناقضها، حس خوبي به شهدا وزيارتشون داشتم ، عجيب بود اما بااينکه خيلي چيزهارونپذيرفته بودم،... اما دلم براي هر پنجشنبه با ریحانه به قطعه شهدا رفتن پرميزد، پنجشنبه ها روز عجیبی بود..... دستفروشی جلوی قطعه شهدا ، بساط عکس های شهدا را پهن کرده بود، تا چشمش به ما خورد صدامون کرد.... خانوما ....!!!!!خواهرا!!!!! میشه ازم عکس شهدا بخرید؟؟!! من و ریحانه مشتاقانه جلو رفتیم، برای دفتر خاطرات جديدم،چند تا عکس از شهدای نامدار، جدا کردم ،دستفروش عکس شهیدی را برداشت، از این شهدا هم عکس بردارید ،عکس شهید شهبازی را نمی خواهید؟؟ از این شهید هم عکسش رو بردارید ! توی دلم گفتم چه اصراری داره ؟!که ما این را بخریم!! نمی شناسم!!! دوست ندارم بخرم، با اکراه اون عکس رو برداشتم، بعد از زیارت قطعه شهدا به نمازخانه بهشت زهرا رفتیم در آنجا فرش ها را جمع کرده بودند کمی از از فرش را باز کردیم و روی آن نشستیم هوا خیلی سرد بود ، عکس های شهدایی که خریده بودیم را نگاه می کردیم ، همینجور که سرگرم بوديم، پیرزنی وارد شد.... 👇

معلوم بود ،سرما اذيتش کرده و به نمازخونه پناه اورده،خیلی به ما نگاه کرد گفت دخترم فرش کمی با سر کن تا من هم بشینم فرش باز کردیم ، پیرزن اومد نشست کنارم، چشمانش سمت ما بود، به عکسهای ما نگاه می کرد، یک دفعه پرسید :عکس شهید رضا شهبازی را هم خریدید؟ با تعجب بهش نگاه کردم😨 گفتم بله !!!ايناهاش*چطور مگه ؟ عکس را گرفت وبالبخندغمگيني بهش نگاه کرد .....وگفت: از امام رضا خواستمش،يعني گفتم اگه آقا به ما پسری بده که اسمش را بگذاریم رضا...25سالش بود،شهيدشد،وقتي شهيدمحمودوند وبقيه ...رفقاش رفتن ،گفت مادرمن ديگه نميتونم بمونم ،منم بايدبرم،اينجابمونم خفه ميشم،سرکارکه رفت ،هيچوقت پول توجيببش نبود ، ميگفتم رضا عروسي کن يه دختربيار يه پسر ،باخنده ميگفت😄 باشه اسم دخترموميزارم زينب،ميگفتم نه رضا زينب هاخيلي سختي ميکشن،ميگفت چه ساده هست مادر،من ازدواج نميکنم،......بااصرارمن براي ازدواج ،دختري را ازخانواده ي بي بضاعتي گرفت و فقط عقدش کرد تواون چندوقت توصورت دختر نگاه نميکرد،ميخواست فقط به اون خانواده حقوقش برسه، تاخبرشهادتش اومد ،بعدهاچندين خانواده ،سراغشوميگرفتن ،که آقا رضا ،سربرج به ماخرجي ميداد پس کجاست؟همه ي حقوقش براي مستمندها خرج ميشد ،حتي بيشتروقتها پول بنزين هم نداشت،جنازشو که آوردن مثل نوزاد بود،روي دست ،راحت وسبک ،گذاشتنش توخاک......واااي حال عجيبي بود اونروز ،اماگذشت ،ومن بارهاوبارها ،بازهم به بهشت زهرا رفتم و حال هاي عجيب بيشتري راديدم 😔♥ بابت طولانی بودن مطلب پوزش می طلبم اما واقعا ارزشمند است. @farzand_aftab

#امام_زمان #کلیپ_تصویری #استاد_شجاعی ✨ارزش و قدرت ماه های مبارک از امام زمان است. از رحم زمانی امروز غافل نشید دوستان @farzand_aftab

#اربعین ۹۸ #کلیپ_۲۹ 🎙بیست و نهمین مصاحبه با دانش آموز پایه ششم از شیراز در اربعین @farzand_aftab

🌾 #جمعه ها را بايد از تقويمـ🗓 بيرون كشيد پخش كرد بين روزهای #هفته 🌾انصاف نيست❌ كه همه ی #دلتنگی ها جمع شود در یک روز مشخص پخش شود در یک #عصر_دلگیر😔 #این_جمعه_هم_نیامدی... #عصر_جمعه💔 @farzand_aftab 🌸🍃

#زندگی_شاد و آرام ۲۲ ❇️ معنویت یعنی : 🔹وقتی به 🧕🏻👨🏻 همسرت نگاه می کنی، تا قیامت و بعد از قیامت، او رو به عنوان موجودی می بینی که 👈 خدا خلق کرده؛ ❌ نَه اینکه به هر شکلی دوست داری، وجودش رو معنا کنی! @farzand_aftab موسسه منتظران منجی (عج) شعبه لارستان

#زندگی_از_نو 19 #کلیپ_تصویری 📹 #استاد_شجاعی خداوند سوره توحید را در درون همه انسان ها قرار داده است.(بخش اول) @farzand_aftab 🌷🌿🌷🌿🌷🌿

#طنز معلم دینی پارسال یه بار سرکلاس ﮔﻔﺖ 😊😊😊😊 ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺑﯽ دلیل ﺧﻠﻖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ . ﺑﻌﺪﺵ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ 😐 . 😂😂😂😂 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ‏دوران دانش آموزی یه دوست داشتیم واسه اینکه نماز نخونه گفت من مکبری میکنم. مکبری بلد نبود امام جماعت که رفت رکوع گفت آقا خم شد😂 @farzand_aftab

#کلیپ_علمی ✅تاثیرات پوشش و عفاف از منظر نوروبیولوژیک و عصب شناختی @farzand_aftab