#خاطرات #شهدا
#شهید #نوجوان محمدمهدی رضوان
مادر شهید: در تولد ۱۹ سالگیاش به من گفت که «مادر! سال دیگه تولد ۲۰ سالگی منه یک تولد خاص! شما باید برای من یک تولد خاص بگیرید»؛ اما من حرف فرزند خود را نفهمیدم! گفت «سال دیگه تولدم یک تولد خیلی قشنگی میشه؛ میخوام همه را دعوت کنم» من فکر کردم که میخواهد همه رفقای خود را دعوت کند . گفتم «باشه مادر جان! سال دیگه برایت جشن تولد میگیرم و همه رفقایت را دعوت کن» آنموقع نفهمیدم که منظور فرزندم چه بود اما بر سر مزارش تولدش را گرفتیم و خیلی خاص بود!»
🌷 آرزوی هر مادری است که دامادی پسرش را ببیند، اما محمدمهدی میگفت: «شهادت خیلی زیباتر از داماد شدن است»؛ ۱۰ روز قبل از شهادتش، گفت که «دوست داری زنگ خانه ما را بزنند و بگویند که پسرت تصادف کرد و مُرد! یا این قشنگتر است که بیایند و بگویند که پسرت #شهید شد پس برای من دعای شهادت کن و من را با دعاهای خود بیمه نکن!» او به آرزویش رسید وقتی... 🕊
@farzand_aftab