eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۷۱۰ خیلی زود خودم رو جمع وجور کردم، همسرم خدا خیرش بده برام هم همسر بود و هم خواهر و هم مادر. اصلا احساس تنهایی نمیکردم. از طرفی خوشحال به خاطر فرزند جدید، از طرفی نگاه مظلومانه پسرم که مریض بود حس قشنگی نبود. ولی انصافا من بیشتر وقتم رو برای پسرم که مریض بود، میذاشتم. باباش هم عاشقش بود، همیشه بغلش می‌کرد. پسرم که یک ماهه شد کرونا اومد. ما همینطوری چون پسرم مریض بود کسی خونه مون نمی اومد. کرونا که اومد کلا رفت و آمدا قطع شد. پسرم که قرار بود یه ماه سوند تو بینیش باشه چون موقع کرونا بود شد ۸ماه. بیمارستان ها شلوغ بود و بستریش نمیکردن که عمل کنه. روزهای خیلی سختی بود، باید غذا رو صاف میکردم و با سرنگ از راه بینی بهش غذا میدادم. لباش رو خیس میکردم که دهنش خشک نشه. خیلی سخت بود، غذا که درست میکردم اصلا از گلوم پایین نمی‌رفت. دلم نمیخواست آب بخورم چون احساس می‌کردم همیشه تشنه ست. ۸ ماه گذشت، بالاخره بستریش کردیم و عملش کردن وبراش پگ گذاشتن. پگ یک لوله هست که روی معده تعبیه میشه که غذا مستقیم وارد معده میشه. خیلی ناراحت بودم، فکر میکردم خیلی سخته. ولی اشتباه میکردم. کمی بغل کردنش سخت شده بود ولی غذای غلیظ تر و متنوع تری میتونستم بهش بدم. از وقتی براش سوند گذاشته بودن، تشنج هاش به کلی قطع شد. حرکاتش بهتر شد گریه میکرد می‌خندید. زندگیمون خیلی خوب شده بود و من عاشق ۳تا پسرام بودم. شاید تو شبانه روز ۴ساعت بیشتر نمیخوابیدم. کرونا بود و ما خونه کسی نمیرفتیم، کسی هم نمی اومد. فقط گاهی برای دیدن مادرم و مادر همسرم به شهرستان میرفتیم. من تمام رفت وآمدام رو قطع کرده بودم فقط وقتی پسر کوچیکه یک ساله شد، هفته ای نصف روز حرم مشرف میشدم و خدمت میکردم البته با رضایت کامل همسرم. هفته ای نصف روز رو به خودم اختصاص داده بودم ولی بازم عذاب وجدان داشتم که نکنه امام رضا(ع)خدمت منو قبول نکنن و تو خونه بیشتر به من نیاز باشه. برای همین اون روز خونه از همیشه مرتب تر بود، غذا از هر روز خوش مزه تر. سعی می‌کردم اون روز هیچ کم و کسری تو خونه نباشه که بچه ها و همسرم یک درصد اذیت شن. بچه ها رو پیش همسرم میذاشتم ومیرفتم حرم. وارد حرم که میشدم سلام میدادم و میگفتم آقاجون همه شون رو سپردم به خودتون. مواظبشون باشین. و دیگه همه غم وغصه ها و خستگی هام یادم میرفت. من میرفتم و برای هفته آینده انرژی میگرفتم. همسر وبچه هام هم روزی که من میرفتم حرم رو خیلی دوست داشتن میگفتن روز آزادیمونه. به همسرم میگفتم پسر کوچیکه مون ۲ ساله شد یکی دیگه بیاریم، ایشون میگفتن فعلا نه خیلی اذیت میشی. ولی من چون وقت کمی داشتیم، راضی بودم یکی دیگه تو همون شرایط سخت بیارم. البته همسرم میگفتن چون پسرم مریضه ممکنه در حقش ظلم بشه. همسرم یک کارگر بود و همون حقوق کارگریش بود و یارانه. دوتا بچه پوشکی داشتیم. این اواخر قیمت پوشک واقعا بالا رفته بود. من لباس برای بچه ها خیلی کم میگرفتم چون لباسای اولی رو برای دو برادرش استفاده میکردم. خودم وهمسرم هم واقعا پولی نمی موند که بخوایم لباس بخریم. حسابی قناعت میکردیم و از زندگیمون راضی بودیم. ۱۹ آذر ماه امسال بود که صبح که بیدار شدم و میخواستم به پسرم غذا بدم احساس کردم تپش قلب داره. بردیم بیمارستان بستریش کردن و همان داستان همیشگی رگ گرفتن...نزدیکای ظهر بود هوشیاری اومد پایین و شب گفتن خدا بهتون صبر بده😭😭😭 ایست قلبی کرده... یک ماه دیگه مونده بود ۴ سالش بشه. من و باباش واقعا عاشقش بودیم همیشه موقع انجام کاراش لذت می‌بردم. من ۴ سال هیچوقت غذا از گلوم پایین نرفت، جلوش آب نمی‌خوردم. داشتم ذره ذره آب میشدم خصوصا وقتی هم سن و سالاش رو می دیدم. ولی با داشتنش احساس خوبی داشتم. انرژی داشتم، پذیرفته بودم که این هم یه نوع زندگیه و واقعا بخاطر داشتنش خدا رو شکر میکردم. تنها کسی که پسرم باهاشون راحت بود من و باباش بودیم. من تو این سالها هیچ مجلسی نمیرفتم. نه که دلم بخواد و نرم. بودن کنار پسرم از هر دورهمی، مسافرت و تفریحی برام لذت بخش تر بود. نعمتی بود که خدا خیلی زود ازمون گرفت. الان پنج ماه از این اتفاق تلخ میگذره و من هنوز بعضی شبا سر ساعتی که بهش غذا می دادم، بیدار میشم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
معدن ریحانه رو پیدا کردم😍 مانتوهای پاییزی  و مجلسی  حراج شد خودم خریدم عالی بود 😍❤️ مشاهده  تخفیف 50 درصد از دست نده قیمت از ,تا سریع  و فوری  تا درب منزل 😍فروش حضوری😍وانلاین لینک 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2496069839C44e263b3dc
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
💞💞 فال حافظ 💞💞 💞 ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی 💞 💞لطفا نیت کنید یکی از قلب‌های زیر را لمس کنید💞 💗💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗 💗 خدایا به مـن در زندگے آرامـش عطا فرما💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از سقط جنین حتماً به این مکان سَری بزنید👆 ♨️ تأثیر سقط جنین روی سلامت روان والدین! 🔰 برشی از سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir
🔴آزمــون استـخـدام معـلـم 👩‍🏫 میـدونـسـتـی قـراره بـه زودی آزمــون استخـدام ۲۰ هزار معلم برگزار بشه 🤔 آمـوزش و پـرورش بـا کمبـود معـلـم مــواجه شـده و تـا اسفـنــد، آزمــون استخــدامـی بـرگـزار میکنـه 📝 🔻 منبع مطالعه ✓ 🔻 تست ✓ همگی در کانال زیر 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b اگه میخای بشی عضو شو👆 حتمـا نظــر قبـولی هـارو رو بخـــون .
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴خبــر فــوریاستـخـدام ۲۰ هزار معـلـم جدید به دستور دولت پزشکیان در ⚠️جـزئیـات آزمـون استخـدامـی و ادامه خبر رو در کانال زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b ❗️ برای استخدام حتما عضو بشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۷۱۱ من و همسرم هم دانشگاهی بودیم و در دانشگاه با هم آشنا شدیم، من اهل اصفهان و ایشون اهل قم و دانشجوی اصفهان بودن، سال ۸۸ با تایید خانواده ها با هم در حرم حضرت معصومه (س) عقد کردیم و البته بانو مهمان نوازی رو در حق من تمام کردن و توی یکی از زیباترین اتاق های حرم عقد ما خوانده شد و ما محرم شدیم. من ۲۱ ساله و همسرم ۲۳ ساله بودند. یکسال بعد یعنی در سال ۸۹ ما عروسی کردیم و طبقه پایین خونه پدر همسرم که بازسازی شده بود ساکن شدیم و تحت حمایت خانواده ها بودیم . سال اول ازدواجمون من هنوز در مقطع کارشناسی اصفهان مشغول تحصیل بودم و در مسیر قم و اصفهان در تردد، همسرم سرباز بودن و همزمان هم در دفتر پدرشون مشغول کار. بعد از تموم شدن درسم من هم توی دفتر پدر همسر مشغول بکار شدم و توی این مدت نه من و نه همسرم اصلا به بچه دار شدن حتی فکر هم نمیکردیم نه اینکه مخالف باشیم اصلا انگار چنین وظیفه ای برای ما تعریف نشده بود و ما در خواب. سال ۹۳ بود که چشم چپ من مشکل دید پیدا کرد و من برای پیگیری به چشم پزشک مراجعه کردم، ایشون بررسی های لازم رو بعمل آوردند و گفتند که باید به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنم در همین حین یکی از انگشت های دست چپم بی حس میشد و پوست بدنم به شدت حساس شده بود طوری که آب به بدنم میخورد انگار سوزن وارد بدنم میشد تا اینکه بعد از آزمایش ها و تصویر برداری ها دکتر برای من تشخیص بیماری ام اس داد و دنیا برای من تیره و تار شد. کاملا خودم رو باختم و آینده تاریکی برای خودم متصور بودم، روزهای سخت و پراضطرابی رو میگذروندم و همسرم دلسوزانه به من دلگرمی میدادن و با اینکه خودش هم بسیار نگران بود اما جلوی من وانمود میکرد که اتفاق خاصی نیفتاده و همه چی خوب پیش میره. دکتر تا حداقل دوسال بارداری رو برای من منع کرد و تازه اولین تلنگر به ما خورد و چاره ای جز تسلیم هم نبود. دو سال من یک روز در میان آمپول تزریق میکردم که تزریق و نگه داری و جابجایی آمپول ها (چون داروها یخچالی بودند) دردسرهای خودش رو داشت و تقریباً بعد از هر تزریق من تب و لرز داشتم. دو سال گذشت و دکتر اجازه بارداری رو دادند. و ما با خیال راحت رفتیم که اقدام کنیم و دکتر متأسفانه به ما هشدار ندادند که فرصتمون برای باردار شدن کوتاهه. حدودا یکسال طول کشید تا من باردار شدم و همین که جواب تست من مثبت شد علایم ام اس عود کرد و راه رفتن برام سخت شد. دکتر گفت که بیماری شعله ور شده و باید بچه سقط بشه. اگر درمان رو با وجود بچه ادامه بدیم حداقل عوارض روی بینایی بچه است و اگر درمان رو شروع نکنیم خودت دچار مشکلات زیادی میشی. ما نظر چند تا دکتر دیگه رو هم گرفتیم و همه نظرشون همین بود. و ما با چشم گریون راهی پزشکی قانونی شدیم برای گرفتن مجوز سقط. همسرم به شدت ناراحت بود و اینجا دیگه من ایشونو دلداری میدادم. من اجازه ندادم جز خواهرم کسی از خانواده ام از ماجرا مطلع بشن، مخصوصا مادرم نه از ام اس خبر داشت نه از سقط. بیمارستان اجازه همراه داشتن نمیداد و من تنهایی بستری شدم و چه شب و روز سختی گذروندم تا اینکه بچه با دارو سقط شد و از دستم رفت. البته خانواده همسرم تو این مدت محبت شونو ازم دریغ نکردند و مخصوصا مادرشوهرم خیلی زحمت کشید. دکترم مجدد یکسال بارداری رو منع کرد ‌و زمان همینطور از دست ما می‌رفت. یکسال بعد یعنی آبان ۹۷ من باردار شدم و تیر ۹۸ بعد از تقریبا ۹ سال زندگی خدا یه گل پسر به ما داد و شد همه زندگیمون. حمایت و محبت پدر مادرامون مثل سیل روانه زندگیمون شد، طوری که من تا سه ماهگی پسرم حتی پوشکشو عوض نکرده بودم. دکتر اجازه داد من ۶ ماه شیر خودمو به پسرم بدم و بعد باید قطع میشد. گل پسرم سه ساله شد و تصمیم گرفتیم برای بچه بعدی اقدام کنیم. آذر ۱۴۰۱ تست بارداری من مثبت شد اما چند روز بعد که به پزشک مراجعه کردم، مشخص شد بارداری خارج از رحمیه و من جراحی شدم و متاسفانه یکی از لوله هامو از دست دادم. الان من ۳۵ ساله و همسرم ۳۷ ساله در انتظار بچه بعدی هستیم. و من به شدت احساس پشیمانی دارم بخاطر فرصتهایی که نصفشو به جبر و نصفشو به اختیار از دست دادیم، و میشد پدر مادر جوانتری می‌بودیم و اختلاف سنی مون با بچه مون کمتر میشد. متاسفانه دکتر اجازه دو بارداری به من داده و داشتن یه خانوداه پر جمعیت برای من آرزو شده. انشاالله که امام زمان ظهور کنن و به برکت وجودشون خدا به ما بچه های بیشتری عنایت کنه تا سرباز آقا بشن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کی به کیه😂 همه خیال میکنن اینا همه واس جهیزیمه🙊 آخه بعد۱۰سال زندگی کلی وسایل جدید و بِروز دارم☺️ پیش خودت بمونه کسی نمیدونه همه رو از اینجا👇خریدم🛍 تا حالا دزدگیر پادری دیده بودی⁉️🚪 تو فامیل باسلیقَم کلی چِش و چال دراومده😁 https://eitaa.com/joinchat/800391434Cc0d59d27e9 عمرا بتونی نمونه وسیله های آشپزخونم رو هیچ جا پیدا کنی😂
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
‼️حتما عضو کانالش شین خودم‌کلی ازشون خرید کردم از بس هر چی لوازم خونه آشپزخونه داره مفت مفت میده😍 ♨️با تنوع بالا زیر قیمت همه جا😇 ♨️اول مقایسه کن بعد بخر👌 🔵پس بزنید رو لینک و عضو کانالش شین تا از قیمتای استثنایی که‌ دارن جا نمونید👇 https://eitaa.com/joinchat/800391434Cc0d59d27e9
هدایت شده از دوتا کافی نیست
با هم بسازید... سال ۶۰ وقتی امام خطبه‌ی عقد من و همسرم را خواندند، امام رو به ما کردند و فرمودند: «با هم بسازید». بعد از اتمام فرمایش ایشان به امام عرض کردم، نصیحت دیگر هم بفرمایید. امام مجدداً فرمودند: «با هم بسازید». بار سوم که باز خدمتشان عرض کردم آقا نصیحت دیگری بفرمایید، نگاه نافذشان را به من دوخته و فرمودند: «نصیحت من همین است با هم بسازید». 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - ج ۱ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از مسجد حضرت قائم(عج)
🏮کمک به ساخت منزل خانواده‌ی محروم! یکی از خانواده‌های پرجمعیت روستایی به سختی تونسته در زمینی که براشون تهیه شده ساخت و ساز رو شروع کنه ولی بیشتر از این براشون مقدور نیست و توان تکمیل کردن خونه رو ندارن! توی شرایط سخت زمستان ان‌شاءالله با کمک شما بتونیم خونه‌ی این بندگان خدا رو تکمیل کنیم. با هر مبلغی که توان دارید شریک باشید؛ حساب خیریه‌ی مسجد حضرت قائم(عج)👇
6037997599856011
900170000000107026251004
مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می‌شود 🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
یکی از معتبرترین خیریه‌های مناطق محروم کشور؛ مجموعه‌ و مسجد حضرت قائم(عج) هست که مورد اعتماد فعالان رسانه‌ای و کانال های مختلف هست و می‌تونید نذورات و صدقات خودتون رو به حساب‌های این مجموعه واریز کنید. اطلاعات بیشتر از این مجموعه👇 https://eitaa.com/joinchat/2846883849Cbf3af7a7e9
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۷۱۲ قبل ازدواج نمی‌تونستم با بچه ها ارتباط بگیرم راستش زیاد از بچه ها خوشم نمیومد و همیشه میگفتم من ازدواج کردم فقط یک بچه میارم که فقط بچه داشته باشم. خودم بودم و یه داداش که ۷ سال از من بزرگتر بود و حسرت عمیق از نداشتن خواهر... متولد ۷۳ بودم، میخواستم روانشناسی بخونم که یکدفعه با حوزه آشنا و راهیه حوزه شدم. از ۱۶ سالگی پشت سر هم خواستگار داشتم ولی همه نیومده، رد می‌شدند مخصوصاً از طرف داداشم. خودم آرزو داشتم با یک طلبه ازدواج کنم و تازه وارد حوزه شده بودم، ولی پدرم موافق نبودند و فقط بخاطر من حاضر بودن قبول کنند. یک روز از طریق دوستم با خانمی که پسرشون طلبه بودن قرار گذاشتیم که فردا باهم بریم بیرون و آشنا بشیم. اون شب خیلی استرس داشتم که فردا چی میشه، چون اولین بار بود با یک خواستگار روبه رو میشدم که یکدفعه عمه ام با منزل ما تماس گرفت برای خواستگاری😳 پدرم که انگار بال درآوردن چون خیلییی موافق ازدواج فامیلی بودن و پسر خواهرشون را خیلی قبول داشتن. انگار قسمت بود اون قرار آشنایی با اون خانواده هیچ وقت انجام نشه. من یک کلام میگفتم نه، چندین ساله ایشون را ندیدم و نمیخوام اما پدرم گفتن حالا اونا بیان خواستگاری غریبه که نیستن انگار اومدن مهمونی و شب خواستگاری برقرار شد. شب خواستگاری ورق برگشت و حسابی از پسر عمه خوشم اومد😜 رفتیم مشهد عقد کردیم و بعدا فهمیدیم که پنج ماه قبل عقد هردومون توی یک روز مشهد بودیم و هردومون از امام رضا یه همسر خوب خواستیم😊😊 شوهر من عاااشق رهبری هستن و من از طریق همسرم ایشون را شناختم و الان ارااااادت خاصی نسبت بهشون دارم. من ۹ ماه بعد عروسی اولین دخترم را باردار شدم. خیلی خوشحال بودم ولی یک غمی بخاطر بچه نداشتن داداشم ته دلم بود دخترم توی بیست سالگیم به دنیا اومد ولی متأسفانه با سزارین. بخاطر بچه ام مجبور شدم حوزه نرم چون کسی نبود بچه را پیشش بذارم و البته دوست داشتم بچه ام پیش خودم بزرگ بشه و مهد حوزه هم زیر ۱ سال قبول نمی‌کردند. همون موقع ها بود که امر رهبری به گوش من رسید و با شوهرم تصمیم گرفتیم بچه ی زیاد با فاصله ی کم بیاریم. پسر خوشگلم را اوایل سال ۹۶ باردار شدم و زمستون ۹۶ به دنیا اومد ولی باز هم ناراحت بودم بخاطر داداشم چون ۱۰ سالی از ازدواجشون می‌گذشت و بچه نداشتند. البته اونا خیلی سال جلوگیری داشتن ولی چندسالی بود که بچه میخواستند و نمی‌شد خیلی هم دنبال درمان بودند ولی خبری نبود که نبود. اول سال ۹۸ بچه ی سوم را باردار شدم و تمام طعنه ها و کنایه ها شروع شد. آخه فامیل و آشنا و همسایه اطراف ما اکثرا یک یا نهایت دوتا بچه داشتند و فرزندآوری ما براشون عجیب بود. ولی برای من اصلاً مهم نبود چی میگن اتفاقاً خیلییی هم سعی میکردم تبلیغ فرزندآوری کنم. ۵ هفته بودم که قرار بود برم مشهد شب قبل از حرکت وقتی از داداشم خداحافظی کردم موقع برگشت به خونه گریه ام گرفت و از ته دلم برای بچه دار شدنشون دعا کردم. نمی‌تونستم حسرت بچه نداشتن را تو صورت داداشم ببینم. خلاصه فردا راه افتادیم و رفتیم مشهد و وقتی رسیدیم خونریزی من شروع شد و هنوز نرسیده رفتیم کلینیک و بیمارستان وو بچه ام سقط شد. یکماه بعد اون قضیه مجدد باردار شدم و چند روز بعدترش فهمیدیم زن داداشم بعد از چند سال بارداره 😍 بارداری چهارم من با زنداداشم گذشت و اردیبهشت ۹۹ خدا بهم یه دختر ناز داد. بچه چهارم من هم الان یک‌ماهه به دنیا اومده و یه دختر گوگولی دیگه اومده خونه مون... الان من ۲۹ سالمه و چهار تا بچه دارم البته که خیلی سخته چون دست تنهام ولی شیرینی هایی داره که با دنیا عوض نمیکنم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از ساماندهی مهاجرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یا منم بازی یا بازی خراب! 🔹 بزرگ از جریان مهاجرستیزان! 🔹چگونه شخصیت‌های دولتی توسط مافیای رسانه‌ای می‌شوند؟ 🔹در کلاس‌های آنلاین چه می‌‌گذرد؟ 📌پ.ن: در کلیپ بالا پشت پرده‌‌‌ی توهین‌های جریان ضد مهاجر نسبت به رهبری با سندیت نمایش داده شده است. 👇به ما بپیوندید: ایتا / بله / تلگرام/ اینستاگرام کانال ساماندهی مهاجرین👇👇 @samandehi_afg
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشالله😁😁😍😍 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
هدایت شده از دوتا کافی نیست
کوتاه نیومدم... آبان ماه سال ۹۱ بود که جشن عروسی رو برگزار و زندگی مشترک مون رو شروع کردیم. من از روز اول دوست داشتم بچه دار شم اما همسرم مخالف بودن و میگفتن مدتی صبر کنیم تا چرخ زندگی بچرخه و دستمون بازتر شه و بتونیم ماشین بخریم تا اگه موقع بارداری نیاز به دکتر رفتن بود، راحت باشیم. اما من اصرار کردم و الحمدلله دوماه بعدترش باردار شدم و خداوند سال ۹۲ دخترم رو بهم هدیه داد. نگم که چه رزق و روزی هایی به زندگی ما سرازیر شد☺️ کار همسرم رونق گرفت و تونستیم ماشین بخریم. دخترم که سه ساله شد باز من پیشنهاد بچه دادم و باز همسرم مخالف بودن ولی با اصراااار من اقدام کردیم و الحمدلله دختر دومم رو باردار شدم و سال ۹۶ متولد شد.☺️ سه سال بعد یعنی سال ۹۹ باز بچه خواستم و ایندفعه همسرم کوتاه نیومد و یک کلام گفت دیگه بسسسه😂 هرچی توان داری بذار واسه همین دوتا. خدا این دوتا بچه رو بهمون ببخشه و به اونایی که بچه ندارن بده. ولی من که کوتاه نیومدم به هر بهانه ای این مسئله رو پیش میکشیدم 😎 تاااا اینکه ایام فاطمیه سال ۱۴۰۱ متوسل شدم به حضرت زهرا سلام الله علیها که بی بی جان فرزندآوری امر ولی فقیه هست و من وظیفه خودم میدونم و این مخالفت همسرم رو یک ناشکری به درگاه خداوند مهربان میدیدم و واقعا ناراحت بودم😔 چند شب گذشت. با همسرم نشسته بودیم که خودش سرصحبت باز کرد. گفت که فکرامو کردم و تصمیم دارم بچه دار شیم😍 اینقدر خوشحااال شدم که احساس کردم همون لحظه بچه تو بغلمه😂 اقدام کردیم و خداراشکر بهمن ماه ۱۴۰۱ جواب مثبت شدو الان پنج ماهه باردارم و ان شاالله خدا بخواد مهرماه گل پسرم رو بغل میکنم👶❤️ دعا کنید چهارمی رو بدون اصرار و التماس باردار شم🤪🌺 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🔴 تَهیه لوازم خونه بِدونِ چِک‌‌وسَفته🤯‼️ 💯هزینه ها رفتن بالا و سردرگمی❓😣 🚨یه کانال پِیدا کردم بِدونِ ضامِن وام میدَن و اَقساطی،بِــــــدونِ چِک یا سَفته از اینجا هر لَوازِم خانِگی که میخوای رو تهیه کنی 😎 💎 ❌سَریع بِکـــــوب رو لینک تا پــــــــاک نَشده🤫👇 https://eitaa.com/joinchat/3216311270Cdee7276d9f ⭕️بدونِ چک و سفته😱دروغ بود لف بده😳☝️
🔴 جذاب ترین روش های یادگیری ریاضی که جایی ندیدی 😳 امتحانات نیمه اول نزدیکه و اوضاع ریاضی بچت اصلا تعریفی نداره😭 دلت می خواد با یه تدریس جذااااب تو درس ریاضی بدرخشه😍 از وقتی باهاشون آشنا شدم خیالم بابت نمره پسرم صد در صد آسودست ،اونقدر که جذب تدریسشون شده و کتاب از دستش نمی افته👇🤩 https://eitaa.com/joinchat/3897819523C73da4f7216 راستی ۶۰ درصد تخفیف روی دوره شون گذاشتن ،زود برو و ببین😉
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
💌یه دعوتنامه از طرف خدا داری💌 اول نیت کن بعد بزن رو قلب قشنگمون👇           ♥️♥️         ♥️♥️        ♥️ 🤍 ♥️ ♥️ 🤍 ♥️        ♥️ 🤍 🤍 🤍 🤍 🤍 ♥️         ♥️ 🤍 🔐🔐🔐🤍 ♥️          ♥️ 🤍 🔐🔐 🤍 ♥️              ♥️🤍 🤍 🤍 ♥️                  ♥️ 🤍 ♥️                       ♥️ یه بسم الله بگو، وارد شو ببین خدا چه هدیه 🎁 زیبا و معنوی برات فرستاده👆👆👆👆