5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 من یک تنهامسیری هستم
#قسمت_هجدهم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۱۸ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_18
═══••••••○○✿
🔚2735🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
چون دنیا شیرینیش نقده، به تو اثبات میکنه من شیرین نیستم!👌 نه بابا شیرینه دیگه حاج آقا!🙃 نه عزیز دلم
کنترل ذهن برای تقرب 18
⭕️ گفتیم که #ذکر دنیا آدم رو خراب میکنه نه خود دنیا.
🔶 حتما هممون توی زندگیمون این رو تجربه کردیم که خیلی جاها یه گناهی رو کردیم بعدش چوبش رو خیلی سفت خوردیم!
ولی بعد از یه مدت دوباره اون کار زشت رو انجام میدیم! در حالی که میدونیم بازم چوبش رو میخوریم.😒
⭕️ خیلی وقتا دیدیم که عزیزان و اطرافیانمون جلوی چشممون ازدنیا رفتن ولی بازهم انگارنه انگار!خیال میکنیم قراره میلیونها سال توی این دنیا زندگی کنیم!
💢 چی میشه که آدم انقدر حواسش از اصلی ترین چیز در زندگیش یعنی بالابردن کیفیت زندگی در آخرت غافل میشه؟
🔵 چون 24 ساعته داره در مورد دنیا خیال پردازی میکنه!.
از بس فکر دنیا رو کرده و به خودش تلقین کرده.
بسوزه پدر تلقین!!!
اینکه امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: اصلِ هدایت ریشهش ذکره، اصل بدبختی ریشهش غفلته،
مال اینه.
چی آدم رو گمراه میکنه؟ دنیا؟ 😒
🔹 نه عزیزم! دنیا که مدام توی هر اتفاقی بی وفاییش رو بهت ثابت میکنه! نگو که دنیا آدم رو خراب میکنه!
🔶 خب حاج آقا اگه آدم یه چیزی رو نداشته باشه عقده ای میشه!!! بعدش دیگه فقط به همون چیز فکر میکنه!🙄
- نه عزیزم. "آدم" اینجوری نیست!
👈نداشتن یه چیز باعث عقده ای شدن آدم نمیشه
💢 بلکه تمرکز و #تفکر زیاد در مورد "نداشته ها" باعث عقده ای شدن آدم میشه.
⭕️ مثلا خونه نداره ولی صبح تا شب به این که خونه نداره فکر میکنه! بعدش کافیه ببینه یکی از فامیلاش یه خونه خریده! دیگه وجودش میشه پر از آتش #حسادت....🔥
فکر کردن به هر چیزی که آدم نداره باعث عقده ای شدنش میشه.
آقا همگی حله؟😊
الهی فدای امام حسن (ع) بشم... قربون این آقای نازنین بشم...
🌺 آقا میفرماید: اگه یه چیزی از دنیا رو خواستی و بهش #نرسیدی این رو اینجوری توی ذهن خودت در نظر بگیر که "انگار اصلا تا حالا چنین خواسته ای به ذهنت خطور نکرده..." مسالش رو توی ذهن خودت حل کنه بره...
🔶 این کلام رو بذاری پیش روان شناس ها مست میشن... مست...
میگن کی این حرف رو زده؟
🌷 بگو یه آقایی 1400 سال پیش گفتن...
بِمَنْزِلَةِ مَا لَمْ يَخْطُرْ بِبَالِكَ
✅ اصلاً به ذهنم نرسیده بود یه همچین چیزی میخوام، ریشهش رو بکَن از ذهنت خلاص میشی.
🔹 کشف الغمه، جلد 1،ص572
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#قسمت_هجدهم
#قسمت_اول
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4177🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
کنترل ذهن برای تقرب 18 ⭕️ گفتیم که #ذکر دنیا آدم رو خراب میکنه نه خود دنیا. 🔶 حتما هممون توی زندگیم
💢 چی آدم رو خراب میکنه؟ ذکر دنیا!
✔️ همه ی داستان سر ذکر و غفلته.
⭕️ حتی سر #واقعیت هم نیست. ممکنه یه نفر صبح تا شب هزار تا مشکل هم داشته باشه ولی ذهنش همش توی بهشت سیر میکنه.
ولی یه نفر صبح تا شب بیکار نشسته ولی فکرش همش توی مشکلات هست!
🔶 واقعیت زندگی آدم یه ذره اثر داره. 90 درصدش فکر انسان هست.☺️
حالا بذارید یه حدیث دیگه براتون بخونم حالش رو ببرید...
بازم جاااااانم به امام صادق (ع).... چه بزرگوارانی بودن آقایان ما...
میفرماید: إِذَا أَحْبَبْتَ شَيْئاً فَلاَ تُكْثِرْ مِنْ ذِكْرِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يَهُدُّكَ ..
🌺 آقا میفرمایند: وقتی چیزی رو خیلی دوست داری، "زیاد بهش فکر نکن!"
(بله میدونم دوستش داری ولی انقدر بهش فکر نکن! باشه خب دوست داری دیگه! اما هر موقع اومد میاد دیگه! انقدر نرو توی فکرش!)
🔶 خب آقا جان اگه زیاد رفتیم توی فکرش چی میشه؟🙄
🌺 حضرت میفرماید: فَاِنَّ ذالِکَ مِمّایَهُدُّکْ
👈 اگه زیاد به چیزی که دوست داری فکر کنی این تو رو میشکنه... خوردت میکنه... نابودت میکنه...
به دوست داشتنی هات زیاد فکر نکن(علاقه های سطحی البته)
🔹اصول کافی، ج۶، ص ۴۵۹
✅ امشب و فردا یه نگاهی به لیست دوست داشتنی های خودت بنداز
ببین در طول روز چقدر به اونا فکر میکنی؟
🔶 چند تا از دوست داشتنی هات سطحی هستن و چند تاش عمیق؟
⭕️ وقتی که زندگی یه نفر پر باشه از تفکر روی دوست داشتنی های سطحی و دنیایی، خب این چطور میتونه از علاقه های آخرتی و عمیق لذت ببره؟
این انتظار بیجایی نیست؟😒
👈 البته اینکه دقیقه چه چیزایی دنیایی محسوب میشه و چه چیزایی نمیشه بعدا صحبت میکنیم ولی در کل ببین #چقدر و به #چه علاقه هایی فکر میکنی...
🌹 #کنترل_ذهن برای موفقیت
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#قسمت_هجدهم
#قسمت_دوم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4185🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#قسمت_هفدهم مزد خون #بر_اساس_واقعیت لبخندی زدم و گفتم: بیا حاجی اینم قیافهی خوب! ولی خدایش ک
#قسمت_هجدهم
مزد خون
#بر_اساس_واقعیت
کمی متعجب نگاهم کرد و گفت: مرتضی داری جدی میگی!!!!
قاطع گفتم: کاملاً!!!!
فاطمه ساکت شد، یک سکوت ممتد...
بیست دقیقهای با همین سکوت گذشت و من طی مدت با خودم هزار جور فکر و خیال میکردم که یکدفعه فاطمه بلند شد و بیمقدمه گفت: من یه سر میرم داخل حرم، ضریح رو زیارت کنم، برمیگردم...
اصلا نتونستم از حالت چهرهاش بفهمم الان با قم زندگی کردنمون موافقه یا مخالف!!!
یک ساعتی گذشت و خبری ازش نشد!
تماس گرفتم با گوشی همراهش همون زنگ اول جواب داد، گفتم: کجایی خانم؟!
صداش خیلی گرفته بود...
گفت: ببخشید طول کشید تا ده دقیقهی دیگه میام...
از لحن صداش نگران شدم...
نکنه همراهم نشه!
به خودم نهیب زدم مرتضی به خدا توکل کن ...
تو تلاشت رو بکن، بقیهاش رو هم بسپار به خودش...
فاطمه از روبه رو داشت آهسته آهسته میاومد سرش پایین بود...
بهم که رسید نگاهم به چشمهاش افتاد دیدم یا علی چکار کرده با این چشمهای پف کرده!
به شوخی گفتم: خانمم همینجوری نشسته بودی گفتی خوش به حال مجاورای بی بی(س) بعد این شد!
حالا با این چشمها و حالتت چی دعا کردی؟
بگو لااقل من در جریان باشم تکلیفم رو بدونم!
لبخندی نشست روی صورتش گفت: بله خدا ما را با حرفهامون امتحان میکنه ببینه راست میگیم یا نه؟!
خدااایش من که طلبه بودم از تحلیلش شوکه شدم و توی دلم گفتم: سید هادی دمت گرم که آدرس درست به من دادی!
گفتم: خب فاطمه خانم شما الان توی این امتحان بردی یا باختی!!!!
گفت: میخوای این چند روزی اینجاییم چند جا بریم دنبال خونه، بالاخره مجاورای بی بی که توی چادر زندگی نمیکنن!!
نمیدونستم از خوشحالی چکار کنم...
فقط به فاطمه گفتم خداروشکر خدا تو را همراه من کرده...
با کلی انرژی همون موقع راه افتادیم....
دنبال خونه گشتن پروژهی جدید ما توی شهری بود که جز حرم و جمکران جای دیگه ازش رو نمیشناختیم!
تمام روز رو از این املاکی به اون املاکی، ولی آخرش هم هیچی...
خسته برگشتیم محل اسکانمون...
روز بعد دوباره مشغول گشتن شدیم ولی جای مناسبی ندیدیم...
چند روز کارمون فقط همین بود ...
دیگه واقعاً خسته شده بودیم و هم زمان موندنمون خیلی طول کشیده بود. باورم نمیشد دست خالی برگردیم ولی ظاهرا برگشتیم....
فکر نمیکردم پیدا کردن یه خونهی نقلی دو نفره اینقدر سختی داشته باشه!
البته با قیمتی که ما میخواستیم خونه اجاره کنیم حقیقتا مثل پیدا کردن آب وسط یه کویر خشکیده بود!
ولی خب حکایت ما، حکایت یه وقتایی که یه جوری نگاهمون به آسمونه و شاکی خدایم که وسط این بیابون برهوت آب کجاست و اینجا که همش سرابه!
فارغ از اینکه چشمهای زیر پاست و تقصیر سر به هوا بودنمون هست که چشمه رو نمیبینیم...
ادامه دارد...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
ادامهی داستان در کانال به دنبال ستاره ها 👇
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2624🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های #بر_اساس_واقعیت #قسمت_هفدهم بحث داشت به جاهای جالبش می رسید که ایندفعه گوشی لیلا
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_هجدهم
خانم حسینی ماشین رو گوشه ایی پارک کردو گفت: پیاده شو!
کمی قدم بزنیم با هم صحبت کنیم حالت بهتر میشه... جالب اینجا بود که خانم حسینی بدون اینکه اصرار کنه چی شده بیشتر ساکت بود و من تمام آشوب و غوغای دلم رو میون اشک چشمام و بغض گلوم رها کردم...
توی مسیری که پیاده قدم می زدیم با خانم حسینی کلی صحبت کردم ولی ایندفعه نه برای تحقیق! برای آروم کردن دلم.... احساس عجیبی بود ....
هیچ وقت نزدیکی به فردی رو اینقدر
احساس نکرده بودم...
روز بعد هر چی به لیلا زنگ زدم جواب
نداد باید سوال هام رو ازش می
پرسیدم باید حقیقت رو می
فهمیدم....ولی لیلا جواب نداد ...
چند روز گذشت و خبری از لیلا نشد!
نه دانشگاه می اومد! نه تلفنش رو جواب میداد...
دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم باخودم گفتم به جای کلنجار رفتن بی خود با روح و روانم بهتر یه سری به خانم حسینی بزنم ... زنگ زدم بوق دوم گوشی رو برداشت بعد از احوالپرسی گفتم: می خوام ببینمتون مثل همیشه استقبال کرد... فوری آماده شدم و رسیدم جلوی ساختمان محل کار خانم حسینی...
اما متفاوت با دفعه قبل! خیلی مطمئن و
محکم به سرباز جلوی ورودی گفتم: با
خانم حسینی کار دارم، راهنمایی ام کرد لحظاتی بعد جلوی در اتاق خانم حسینی بودم در زدم خودش در را باز کرد بعد ازحال و احوال پرسی گفتم: اومدم بقیه تحقیق رو کامل کنم!
مِن مِن کنان ادامه دادم: راستش من هنوز به نتیجه کامل نرسیدم! تا یک جایی برام حل شده ولی خوب هنوز فکرم درگیره!
گفت:خوب دفعه قبل رسیدیم به لا اکراه فی الدین... درسته!
سری تکون دادم و منتظر موندم که خانم حسینی گفت: دخترم بیا کنار من روبه روی لپ تاپ بشین چند تا مطلب جالب می خوام برات بخونم...
جابه جا شدم و صندلی کنار خانم
حسینی نشستم شروع کرد سرچ کردن
قوانین پوشش در دانشگاههای معتبر
دنیا....
کلی مطلب اومد چند تا را شروع کرد به
خوندن...
1.دانشگاه آکسفورد (انگلیس)/
در مقررات مربوط به پوشش دانشگاهی
به معاونت رئیس دانشگاه اختیار داده
شده تا تمام قوانین ذیل را اجرا نماید.
- فارغ التحصیلان دانشگاه باید لباس
بلند، گشاد و روپوش های رنگی مصوب
دانشگاه را بپوشند.
- مردان باید از کت و شلوار تیره، پیراهن
سفید ساده کراوات و جوراب استفاده
کنند.
- زنان باید دامن تیره یا شلوار، بلوز
سفید، کراوات سیاه، کفش سیاه و در
صورت نیاز یک کت تیره بپوشند.
- مردان از پوشیدن لباس باز و بدن نما
باید پرهیز کنند. اندازه شلوارک ها باید
تا زانو باشد.
- مو باید رنگ طبیعی داشته باشد،
همچنین خالکوبی مجاز نیست.
- لباس زنان نباید پشت باز یا بدون
آستین، تنگ و بالای زانو باشد.
2.دانشگاه ایالتی فلوریدا (آمریکا)/
- تمام شلوارها و دامن هایی که پوشیده
می شوند نباید بیش از حد کوتاه باشند.
- کفش های شکیل و ساده یا بدون مدل
قابل قبول می باشند. تردد با پای برهنه،
پوشیدن دمپایی و کفش های راحتی،
کفش های پاشنه میخی یا پاشنه بلند
(بلندتر از 2 اینچ)، یا کفش چرخدار و
گیره دار مجاز نمی باشند.
- هر نوع پوششی که در بردارنده عبارات
زشت یا توهین آمیز به مقدسات،
وسوسه انگیز و ناشایست ممنوع است
اما چیزی که در این دانشگاه قابل تأمل نشون میداد، نوع برخورد با دانشجوی خاطی بود:
- بار اول تخلف ثبت خواهد شد.
- بار دوم، یک روز شنبه دانشجو
بازداشت خواهد شد.
- بار سوم، دو روز بازداشت خواهد شد.
- از چهارمین مرتبه به بعد و تمام دفعات
بعدی یک روز اخراج از دانشکده یا
حالت تعلیق و یا روش تأدیب دیگری که
از سوی مسئول تعیین سطح معین
نماید.
متعجب و متحیر صفحه ی لپ تاپ رو نگاه می کردم! و قشنگ چشمهای از حدقه بیرون زدم مشهود بود! آخه مگه میشه این همه میگن غرب مهد تمدن! فلان... چنین قوانینی! اون هم برای نسل جوونش!
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2744🔜