بازدید فرماندهی و اعضای شورای
ح ۷ امام موسی کاظم (ع) از
پایگاه امام صادق(ع)
روستای فساران واهدا حکم های جدید شورای پایگاه.
چهارشنبه ۹۹/۸/۲۸
🇮🇷 #پایگاه_بسیج_امام_صادق
📱 @Basijefasaran
☀️ امروز جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹
🌙 ۴ ربیع الثانی ۱۴۴۲
🎄 ۲۰ نوامبر ۲۰۲۰
💠 امام علی عليهالسلام: هر کس به حساب نفس خود رسیدگی کند به عیبهایش آگاه شود.
🇮🇷 #پایگاه_بسیج_امام_صادق
📱 @Basijefasaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد دانلود📲
➕زندگي شهدا سرمشقی برای همه ما است
#خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🇮🇷 #پایگاه_بسیج_امام_صادق
📱 @Basijefasaran
☀️ امروز شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹
🌙 ۵ ربیع الثانی ۱۴۴۲
🎄 ۲۱ نوامبر ۲۰۲۰
💠 امام کاظم عليهالسلام: بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
🇮🇷 #پایگاه_بسیج_امام_صادق
📱 @Basijefasaran
#داستان_آموزنده
🍃💐🌿🌺🍃🌻
🌻🌿🌺🍃
🌿💐
🌺
🍃
#خاطره_ای_از_کرامت_شهدا
هر کی حاجت داره بخونه
برف شدیدی می بارید سوز سرما هم آدم رو کلافه میکرد؛
توی جاده برا انجام کاری پیاده شدیم
یادم رفت سوئیج رو بردارم یهو درهای ماشین قفل شد؛
به خانومم گفتم سوئیچ یدک کجاست؟
گفت اونم توی ماشینه
نمیدونستیم چیکار کنیم توی اون سرما
کسی هم نبود ازش کمک بگیریم
هر کاری کردم درب ماشین باز نشد
شیشه ی پر از برف ماشین رو پاک کردم
یهو چشمم افتاد به عکس شهید ابراهیم هادی که به سوئیچ ماشین آویزون بود
به دلم افتاد از ایشون کمک بگیرم .
به شهید ابراهیم هادی گفتم: شما بلدی چیکار کنی خودت کمکمون کن از این سرما نجات پیدا کنیم .
همینجور که با شهید حرف میزدم ناخوداگاه دسته کلید منزلم رو در آوردم
اولین کلید رو انداختم روی قفل ماشین
تا کلید رو چرخوندم ، درب ماشین باز شد .
خانومم گفت: چطور بازش کردی؟
گفتم با دسته کلید منزل
خانومم پرسید: کدومش ؟ مگه میشه؟
شروع کردم کلیدای منزل رو روی قفل امتحان کردن تا ببینم کدومش قفل رو باز کرده
با کمال تعجب دیدم هیچ کدوم از کلیدها توی قفل نمیره .
اونجا بود که فهمیدم عنایت شهید ابراهیم هادی شامل حالمون شده .
شهدا زنده اند .....
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
یاد شهدا با #صلوات 🌷
🇮🇷 #پایگاه_بسیج_امام_صادق
•✾📚 @Basijefasaran 📚✾•
#داستان_آموزنده 📸
شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت!
🔸اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهش میکردن.
یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“.
🔹عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!
ما هم خندیدیم ومسخرهش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…
🔸فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهش کردیم!
🔹وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف میزدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
🇮🇷 #پایگاه_بسیج_امام_صادق
•✾📚 @Basijefasaran 📚✾•