بازا ای #دلبرا
یکسال گذشت...
یکسال دگر از عمر نوکریم گذشت
یکسال دگر با هرچه بالا و پائین گذشت
یکسال دگر با هرچه بی مهری و هرچه محبت گذشت
یکسال دگر ...
چقدر حرف نگفته دارم امشب
سال سختی را گذراندم
چه در کار چه در رفاقت چه در رزم و چه در بزم
سینۀ م پر از حرفاییاند که تو این مدت خفه شدن توی گلوم.، فروخورده شدن و گفته نشدن..
پر از ترکام مثل ی چینی هزار بند انداخته...
بغض تمام وجودم را در این دیار حبیب گرفته
و اگه #صابر #سینا نبودند که دگر رمقی در جان خسته م نمانده بود
به خودم و این چند سال عمرم و رفتارم با آدمای پیرامونم که فکر میکنم، از خودم خیلیییی بدم میاد!!
آخه چرا اینقدر شور دربیار به آدما مهربونی و عصبانیت میکنم!
چرا نمیتونم مث بقیه سرد بشم... بی معرفت بشم... بد بشم... با سیاست رفتار کنم... دروغ بگم!؟ طغیان کنم، اعتراض کنم... آخه چرااااااا؟؟؟؟
امسال اولین سالی است که اینگونه شروع میکنم
چون نه گفتن بلد نیستم...
رها کردن بلد نیستم...
جا زدن و کم آوردن بلد نیستم...
برای خودم بودن بلد نیستم...
همیشه ی سنگ صبورم برای بقیه
اما
هیشکی آرومم نکرد،
سنگ صبورم نشد،
بغیر #صابر #سینا و خانواده م
و البته خدا،یگانه معبود و هستی م یگانه دار و ندارم
شاید گاهی باید محکم استوار قاطع نه میگفتم ولی بخاطر همان مهربانی و عصبانیت شل گفتم
اما خدا بهتر از هرکس از کلمه کلمه ، قدم به قدم نیت گفتار و رفتارم خبر داره و میدونه که بغیر خودش و رضایش هیچ هدف و نیتی نداشتم شاید خیلی از رک بودنام، از کوره در رفتنا از عصبانیت ها و... بخاطر اینه که هدف م جلب رضایت خودش هست نه خلق ش و نبودم اونی که با کمک ۵۰ تومنی توقع میلیونی داره راستش اصلا توقعی ندارم
همیشه بی مهابا وارد شدم چه در کار ،چه در رفاقت ،چه در رزم و چه در بزم و خیلی هم چوبش خوردم
به لطف نون پدر و شیر مادر همیشه سعی کردم به هر شکلی بوده در زمان بزنگاه دلم نلرزه و در تصمیم تردید نکنم و طرف درست بایستم، گاهی در عمق میدان رزم،گاهی در عمق کار ،گاهی هم در اوج آماج تهمت ها،دروغ ها ، غیبت ها و... ولی حتی لحظه ای از خطوط قرمزم عدول نکردم و در همه جا ۱۰۰خودم گذاشتم ولو سهم من ۱درصد بوده باشه چون معتقدم لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها و همانا إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ به شرط اینکه يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ باشیم و بدانیم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَىٰ و شاهد صحت و صدق این رفتارم بغیر خدا #صابر و #سینا هستند
ولی با همه این حرف ها نمیدانم گیر کارم کجاست فقط میدانم که هرکه کرده ام خودم با خودم کردم و شدیدا معتقدم به ظلمت نفسی
گفتم و باز میگویم نمی دانم شایدم چشمی منتظر یا دلی وابسته م هست نمی دانم ولی خود دل بریده م و تنها #صابر #سینا همدم همراز همراه من هستند و سخت میسوزم در فراق شان و سخت محتاج وصالشان هستم
امسال فهمیدم تا خریدارم نشود و از جان و دل یارش نشوم لایق دیدارش نخواهم شد.
و خود را بدجور شرمسار و شرمنده تمام اعضا و جوارح م میدانم دست و پای خسته و لرزان ، چشم و گوش و زبان
دل و قلب که سخت سرکوبشان کردم و اجازه حتی بیان ندادم و همه ش گفتم ؛ خودتو نگه دار و نگفتم اونی که باید میگفتم و وقتی هم گفتم خورد توی ذوقش
عقل م که استفاده ای ازش نکردم فقط بهش عاشقی یاد دادم چون سخت اعتقاد دارم عقل که عاشق بشه عاقبت بخیری رقم میخوره
خدایا تا عاقبت بخیری رهایم نکن و نگذار رهایت کنم
دام و دانه در سر راهت زیاد است نگذار هرجایی شم
بگذار جلد و اهلی تو شم
بگذار به دید همگان چشم و گوش بسته ، ساده و بی عرضه باشم ، ولی به چشم تو بیایم
خدایا سخت بیقرار اتمام این فاصله و رجعت به سوی تو و عاقبت بخیری هستم
#ایران
#سوریه
#لبنان
#رجعت
#فاصله
#سینا
#صابر
#سيدحسن_نصرالله
@fasele_rejat
امروز استوری الیاس بدجور بهم تلنگر زد و به فکر فرو برد
گاهی تو زندگی به یه جاهایی میرسی که باید خودت رو تموم شده بدونی!
که نه فرصت شروع دوباره و درست کردن خطاهای گذشته رو داری و نه گزینه ای جلوت میبینی جهت جبران.
اینکه میگن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست به نظر من فقط یه شعار کلیشهای جهت دور زدن اشتباهاتی هست که مقصرش خودت بودی. وگرنه این آب مدت هاست به گندآبی کشیده شده که هیچ جنبندهای توان نفس کشیدن توش رو نداره چه برسه به ماهی!
زندگی از یک جاهایی به بعد میشه مثل یک موزیکی که خیلی دوستش داشتی و مدام توی گوشت پلی میشده. ولی این تکرارها باعث عادی شدن این ملودی شده. تا جایی که اگر موزیک پخش هم نشه تو حس میکنی هنوز داره توی گوشت اجرا میشه و حتی باهاش زمزمه هم میکنی!
همه چیز همینطوری خیلی زود عادی میشه. تغییر فصلها، صدای گنجشکهای اول صبح، رگبارهای ناگهانی بهاری و ریزش برگهای پاییزی هم نمیتوانند این بی تفاوتی رو تحت تاثیر خودشون قرار بدن.
خلاصه ما خیلی هامون زود دچار نوعی بی تفاوتی در زندگیمون میشیم و در واقع خواهیم شد.
بی تفاوتی من از زمانی شروع شد که بین من و #صابر و #سینا فاصله افتاد
و واقعا فکر میکردم چی میشم و الان میبینم چی شدم
ولی علی رغم همه این حرفام باز امید دارم و ناامید دشمن خداست
#رجعت به #صابر #سینا شیرین ترین ، جذاب ترین و عاقبت بخیر ترین ، نهایت آمال و آرزوی منه...
ان شالله
#شهید_احمد_کاظمی
#مکتبسلیمانی
#سيدحسن_نصرالله
@fasele_rejat