مروارید یا خزف؟!
یک نفر دُر، یکی صدف شدهاست
دستخالیتر از خزف شدهاست
یک نفر گوهری در اعماق است
یک نفر روی آب کف شدهاست
یک نفر آفتاب نورانی
دیگری شب، معالاسف، شدهاست
یکی انگارۀ دروغ و نفاق
یکی اسطورۀ شرف شدهاست
یک نفر شد شهید و آنیک گفت:
کشتۀ جنگ بیهدف شدهاست!
طعنه زد بر شهید مظلومی
که فدای شهید طَف شدهاست
طعنه زد بر کسی که خاطرهاش
قاب عکسی به روی رف شدهاست
یکطرف آنکه رانده مردانه
هرکه را با وطن طرف شدهاست،
یکطرف هم کسی که همّت او
صرف خواب و خور و علف شدهاست
آنکه گندید و آنکه پر واکرد؟
چه کسی اینمیان تلف شدهاست؟!
خوش به حال کسی که بدرقهاش
همّت شحنۀ نجف شدهاست
#محمدرضا_ترکی
#دفاع_مقدس
#مدافعان_حرم
@faslefaaseleh
ظلمتی بیهوده میتابد از این فانوسها
بندانگشتیست اینجا عمق اقیانوسها
گوش عالم کر شده، بینکتۀ سنجیدهای
زین خروش سنجها و این غریو کوسها
کِرمهای پیلهاند این کاسبان فلسفه
سودی از آنان نمیبینی مگر افسوسها
مدّعیّ فلسفه، لیک از غرور و از سفه
منکران راز «یاسبّوح» و «یاقدّوسها»
همگنانِ غار افلاطون و چون اصحاب کهف
خفته امّا در شب آشفتۀ کابوسها
نکتههای تازۀ این فیلسوفان کهنهتر
از حدیث کاهنان در عهد دقیانوسها
طوطیانی چندحرف از این و آن آموخته
زاغکانی خویشتنآراتر از طاووسها
نیست درمان و دوایی درد اینان را که نیست
چارۀ درد جهالت نزد جالینوسها
نکبت است این حکمت نابالغ این کودکان
همچنان چون هیئتِ منحوس بطلمیوسها
#محمدرضا_ترکی
#فلسفه_بافان
#کاسبان_فلسفه
@faslefaaseleh
محمدرضا ترکی میگوید: هیچ منع و محدودیتی برای انعکاس تلخیهای دفاع مقدس وجود ندارد، اما نباید این بعد فرعی اصل و اصالت یک رویداد بزرگ ملی را در محاق فروببرد.
این شاعر و پژوهشگر در پاسخ مکتوب به سوال ایسنا مبنی بر اینکه «کلیتی به نام جنگ عراق با ایران داریم که این جنگ هشت سال به طول انجامید، در این هشتسال اتفاقات زیادی افتاد مثلا چندین عملیات، شهید شدن بسیاری از افراد بویژه جوانان یا به اسارت گرفته شدنشان و همچنین افراد بسیاری که پشت جبهه در حال مبارزه بودند. یکی از محلهایی که جزئیات هر یک از اینها میتواند بازتاب پیدا کند، رمان و داستان است. داستانها و خاطرات بسیاری هم نوشته شده است. چقدر نویسندهها در بازتاب این جزئیات توانمند بودهاند؟ تا چه حد میتوان وارد این جزئیات شد تا واقعیت جنگ را برای آیندگان و نسل جدید بیان کرد؟ و آیا محدودیتی برای بیان این جزئیات وجود دارد؟» نوشته است:
«اجازه بدهید با بعضی پیشفرضهای شما موافق نباشم.
جنگ هشتساله ملت ایران یک دفاع مشروع و قانونی بود. این جنگ را نباید «جنگ عراق و ایران»، به معنی جنگ دو ملّت یا کشور نامید. این جنگ بین دولت بعث عراق، به نمایندگی از قدرتهای جهانی و ملت ایران اتفاق افتاد. مردم عراق و ایران هرگز جنگی نداشتهاند و نباید دولت متجاوز بعثی را نماینده مردم و کشور عراق تلقی کرد.
از یک منظر کلی، رویدادهای دفاع مقدس را به دو دسته اصلی و فرعی، یا منفی و مثبت، باید تقسیم کرد.
بخش فرعی همان است که شما اشاره کردهاید. در طی هشتسال شمار زیادی از مدافعان ایران به شهادت رسیدند و اسیر و مجروح و...شدند. همچنین بسیاری از هموطنان ما آواره شدند و شاهد خسارتهای سنگین اقتصادی بودیم و....
در بخش اصلی و کلی، اما، یک حماسه بزرگ تاریخی آفریده شد و ملت ایران تقریبا با دست خالی توانستند سایه تجاوز را از سر کشورشان دور کنند و علیرغم تحمل آسیبهای فراوان ضمن حفظ تمامیت ارضی، آینده کشورشان را پایهگذاری کنند. این اتفاق برای کشورهای دیگر هم افتاده و کشورهای زیادی موفق شدهاند از زیر خاکستر جنگهای ملی، سرنوشت استقلال و پیشرفتهای بعدیشان را رقم بزنند.
این دو بخش اصلی و فرعی هردو مهم و ارزشمندند و باید به هر دو پرداخت.
روایتهایی که تنها به یکی از این ابعاد توجه میکنند، یعنی فقط به عوارض منفی جنگ میپردازند یا فقط ابعاد مثبت آن را بیان میکنند غیرمنصفانه و ناقص و یکسویه هستند و نمیتوانند در اغلب موارد روایتی واقعگرا و جذاب و باورپذیر از جنگ را به مخاطب ارائه کنند و ناکام میمانند.
تصور بفرمایید آتشسوزی بزرگی در جایی رخ داده و عدهای داوطلبانه لباس آتشنشان پوشیده و خود را به دل حریق زدهاند و بعد از فداکاری بسیار و دادن قربانیان زیاد توانستهاند، جلو خسارتها را بگیرند و جان عده زیادی را نجات داده و کاری کردهاند که دیگر تا سالهای طولانی آن آتشسوزی تکرار نشود.
روایت واقعی در ماجرای مثالی ما آن است که هم ابعاد آتشسوزی و خسارات آن را نشان دهد و هم عظمت فداکاری آتشنشانان و آثار مثبت آن را ثبت کند. اگر کسی به بهانه ثبت جزئیات تنها عدسی دوربینش را روی پیکرهای سوخته آتشنشانها و قربانیان آتش متمرکز کند و با گزینش تصاویری سهمناک از آتش و خون تنها راوی فاجعه باشد و ابعاد انسانی فداکاریها را نادیده بگیرد، قطعا روایت منصفانهای از رویداد را به ما نشان نداده و بخش اصلی واقعه را ناجوانمردانه سانسور کردهاست.
اگر کسی هم واقعه را بهگونهای روایت کند که گویی آن آتش بزرگ چون آتش حضرت ابراهیم تنها گلستانی سرسبز آفریده هم تصویر درستی از واقعیت تاریخی نشان ندادهاست.
روایت واقعی جنگ روایتی نیست که تنها تلخیها و خسارتها را سیاهه میکند و حماسهها و پیروزیها و فداکاریها و بروز شرافت یک ملت را نادیده میگیرد.
نویسندگان و شاعران و هنرمندان حتما باید دفاع مقدس را، چنانکه بوده و اتفاق افتاده در قالب یک حماسه ملی بنگرند.
باید توجه داشت که ادبیات «ضد جنگ» که همواره تصویری سیاه از جنگ نشان میدهد همیشه به معنی «ادبیات صلح» نیست. بسیاری مواقع نویسندگان و هنرمندانی که با بیان مبالغهآمیز و یکطرفه تلخیهای جنگ حقانیت یک ملت و دفاع مشروع و مظلومانه او را زیر سوال میبرند، عملا با متجاوزان ستمگر در یک سنگر قرار میگیرند و در زیر تظاهر ریاکارانه به دشمنی با جنگ و صلحطلبی عملا به تایید تجاوز و تخطئه یک دفاع مشروع میپردازند و در ستم به یک ملت با دشمنان جنگطلب او همدستی میکنند.
اگر دفاع هشتساله ملت ایران جنگی بود برای کشورگشایی و تجاوز و دستاندازی به سرزمینهای دیگر، چنانکه اغلب جنگها در دنیای امروز از همین قبیلاند، جا داشت کسانی با برملا کردن خسارتهای انسانی و اقتصادی آن و شرح جزئیات منفی آن نوعی ادبیات اصیل ضدجنگ، از آن نوع که در جهان در مورد جنگ ویتنام و امثال آن آفریده شده، به وجود بیاورند،
اما وقتی جنگ ما دفاع مقدسی بوده برای حفظ مرزها و شرافت و موجودیت یک ملت، تخطئه این نبرد مظلومانه، هرچه باشد ادبیات صلحخواهانه و ضدجنگ، به معنی مثبت آن، نیست، بلکه نوعی تحریف تاریخ و پوشاندن جامه تجاوز بر تن قربانی و دست کم مساوی تلقی کردن متجاوز و مدافع و قربانی و جلاد است. این برخورد خود نوعی تجاوز یا همدستی با متجاوز است.
ملت ایران هرگز مثل دیگران در پی انکار خسارات و پوشاندن ابعاد تلخ جنگ نبوده و نیست. به همیندلیل است که این ملت دهها سال است در اعماق میدانهای خنثینشده مین، با تقدیم شهدای تازه، به دنبال پلاکهای گمشده و پارهاستخوانهای شهدای خویش است و آنچه را می یابد با افتخار بر سر دست میگیرد و علنا تشییع میکند؛ این اتفاقی است که در جاهای دیگر دنیا نمیافتد.
بنابراین هیچ منع و محدودیتی برای انعکاس تلخیهای دفاع مقدس وجود ندارد، اما نباید این بعد فرعی اصل و اصالت یک رویداد بزرگ ملی را در محاق فروببرد و باعث شود روایتی مخدوش و مطابق با روایتهای دشمنان و جنگآفرینان متجاوز برای نسلهای آینده که خود شاهد این حادثه نبودهاند به یادگار بماند.»
انتهای پیام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی از مرحوم استاد اسماعیل سعادت
بر شانهاش همای سعادت داشت
مردی که خالصانه سه عادت داشت:
"سعی" و "سکوت" و "نظم" سه خصلت بود
کز هر کمال و وصف زیادت داشت
همچون هما گشوده پر دانش
بر قلّههای عشق سیادت داشت
عزلت گرفته همچو هما در خویش
در معبد سکوت عبادت داشت
همچون هما به جیفۀ این زاغان
هرگز نه رغبتی، نه حسادت داشت
از قیلوقال مدّعیان فارغ
تنها به پیر عشق ارادت داشت
۵ مهرماه ۱۴۰۲
#محمدرضا_ترکی
#استاد_اسماعیل_سعادت
#فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@faslefaaseleh
خانۀ شیشهای
تا چند دم از فریب و نیرنگ زدن
در گوش زمانه نعرۀ جنگ زدن
در خانۀ شیشهای نشستن، آنگاه
بیهوده به سوی دیگران سنگ زدن!
#محمدرضا_ترکی
#رباعی
#طوفان_الاقصی
@faslefaaseleh
خانۀ عنکبوت
از رخوت یک سکوت هم سستتر است
از سایۀ یک سقوط هم سستتر است
میگفت که کوهم و....خلایق دیدند
از خانۀ عنکبوت هم سستتر است!
#محمدرضا_ترکی
#رباعی
#ان_اوهن_البیوت_لبیت_العنکبوت
#طوفان_الاقصی
@faslefaaseleh
غیر قابل ترمیم!
تحقیرشده، پر از هراس و بیم است
تنها راهش فرار یا تسلیم است
فرمود که این شکست سنگین شما
یک رخنۀ غیر قابل ترمیم است!
#محمدرضا_ترکی
#رباعی
#طوفان_الاقصی
@faslefaaseleh
نشست تخصصی بزرگداشت مقام خواجه شمسالدین محمد حافظ امروز پنجشنبه 20 مهرماه در پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری برگزار شد.
محمّدرضا ترکی در این نشست با عنوان"
تأملی در پرداختن از معشوق به ممدوح در شعر حافظ" سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری میراث آریا محمدرضا ترکی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش: برخی بر حافظ ایراد گرفتهاند که چرا در پایان غزلیات عرفانی یا عاشقانه ناگهان به مدح ممدوح میپردازد و از ارزش سخنش میکاهد، به سنت شعر فارسی اشاره کرد که شاعران معمولا بعد از تغزل و تشبیب به ستایش ممدوح گریز میزنند.
او افزود: این تخلص به مدحها که امروزه برای ما غریب مینماید، در گذشته در عالم شعر امری متداول بوده است.
ترکی تصریح کرد: نکته دیگر اینکه در بسیاری مواقع فاصلۀ محسوسی میان ممدوح و معشوق در شعر حافظ وجود ندارد و او ممدوح را تا سطح معشوق والایی میبخشد. البته این اتفاق در مورد ممدوحان خاص مثل شاه شجاع انجام میشود.
این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران اظهار کرد: البته همۀ ممدوحان در نظر حافظ شایستگی ندارند که مشمول عواطف خاص او قرار بگیرند.غزل حافط در سیر تغزل فارسی نوعی قصیده مینیاتوری یا نوعی «غزلقصیده» است، در چنین حال و هوایی است که حافظ در غزل خویش از معشوق به ممدوح میپردازد.
#محمدرضا_ترکی
#حافظ_شیرازی
#پرداختن_از_معشوق_به_ممدوح
#خبرگزاری_میراث_آریا
@faslefaaseleh