eitaa logo
فصل فرهنگ | فلاح شیروانی
1.4هزار دنبال‌کننده
238 عکس
10 ویدیو
2 فایل
فضیلت «خوش خیالی» : «تاب بنفشه می‌دهد، طُرّۀ مُشک سای تو. پردۀ غنچه می‌درد، خنده دلگشای تو. شاه‌نشین چشم من، تکیه گه خیال توست، جای دعاست، شاه من! بی تو مباد جای تو!»(حافظ) ☘️ @fallahshirvani
مشاهده در ایتا
دانلود
• اندیشه • 1.5 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. در بحث سوم هستیم. ▫️مقدمه (22) ● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی 10 ❖ عناصر این چرخه : به دنبال پاسخ این سؤال بودیم که این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقی‌ای بین این عناصر می‌توان قائل شد؟ به چهار عنصر «هدایت‌های رهبری انقلاب»، «عاقلۀ نخبگانی فرهنگ»، «ایدۀ مادر فرهنگی» و «گفتمان پایۀ فرهنگی» اشاره شد و اکنون عنصر پنجم. 5• طراحیهای راهبردی / الگوی پیشرفت فرهنگی عنصر پنجم را می‌توان طراحیهای راهبردی با تکیه بر گفتمان پایۀ فرهنگی که ذهن‌گشا و راه‌گشا است، دانست. همان طور که گفته شد «گفتمان پایۀ فرهنگی» ـ که تلاش می‌شود به یک زمزمۀ فراگیر تبدیل شود ـ بهترین پوشش را برای ارتقای سطح تأملات و تحلیل‌ها و راه‌یابیهای نخبگان عرصۀ فرهنگ فراهم می‌نماید. گفتمان پایه نوعی انسجام شخصیّتی و تعالی هویّت پیشتاز شیعی را در ایشان رقم می‌زند. اساساً یکی از اقتدارات گفتمان این است که به ظرفیّتهای اجتماعی و فردی حیرت‌انگیزی دسترسی پیدا می‌کند، ظرفیت‌هایی که شناخته شده نیست، یا راهی امیدبخش برای فعال کردن آنها به نظر نمی‌رسیده است. با مرتب کردن و سمت و سو بخشیدن به افراد باعث می‌شود دست خود ایشان به امکانات و تجهیزات معنوی درونی خودشان بهتر برسد. رهیافت‌های ذخیره شده در وجودشان را زنده و تابناک می‌بینند و دائماً هیجان خلق معنی را در وجود خود حسّ می‌کنند. بین ایده‌ها ارتباط و تنسیق خاصی مشاهده می‌کنند، آهنگ متوازن یا سمفونی امیدبخش و اشتهاآفرین این راهبردها و راهکارها را می‌شنوند. لذا محیطی که از گفتمان گیجی برخوردار نیست، خیلی الهام‌بخش و ایده‌خیز است. این همان است که زمینه را برای «خلق مردمی معنی» فراهم می‌کند و پرچین‌های اندیشکده‌ها را فرومی‌ریزد و کل یک جامعه را به یک جامعۀ فراگیر اندیشگاهی با افرادی فکور و چاره‌اندیش یا ایده‌پرداز تبدیل می‌نماید. وقتی که «ایدۀ مادر فرهنگی» را به گفتمان فراگیر یعنی «ذهنیّت، مطالبه و زمزمۀ» ملی تبدیل نمودیم با سهولت بیشتری به سمت ترسیم الگوها و طراحیهای راهبردی پیشرفت فرهنگی حرکت می‌کنیم. البته اینجا هم نقش نخبگان بسیار بسیار جدی است. نخبگان باید با پیشتازی تمام از کل زمینه و زمانۀ مستعد بهره بگیرند و راه‌های برون‌رفت از رکود و خسارت و ولنگاری و کودنی فرهنگی را بیابند و با مجموع مباحثاتی که بین خود می‌کنند آنها را نهایی کنند. از جمله اموری که باید زودتر از بقیه روشن شود «الگوی پیشرفت فرهنگی» است. الگوی پیشرفت با تکیه به نظریۀ پیشرفت فرهنگی و ایدۀ مادر، به ترسیم واضح‌تر چگونگی تعالی فرهنگ می‌پردازد. الگوی پیشرفت با ترسیم تفصیلی‌تری از مطلوبیت‌های منتخب فرهنگی ـ برآمده از ایدۀ مادر ـ می‌نماید و سراغ ظرفیّت‌های متکثر فرهنگ رفته با دسته‌بندی آنها و طرح ایده‌هایی برای هم‌افزایی بین آنها در راستای پیگیری مطلوبیت‌های فرهنگی صفحۀ ظرفیت‌های میدانی را از باری به هر جهتی، همه‌چیزپیمایی، شانه خالی کردن از همه چیز و ... نجات بدهد. این بحثها صرفاً ناظر به نهادهای حاکمیتی نیست و کلی هم نیست، بلکه ناظر به همان مطلوبیتهای منتخب است. واقعاً امامان جمعه چه کاره‌اند؟ مدیران کل سازمان تبلیغات؟ وزارت ارشاد؟ آموزش و پرورش؟ سازمانهای فرهنگی هنری شهرداری؟ کانون پرورش فکری کودکان؟ کانونهای خودجوش فرهنگی؟ صدا و سیما؟ آپارات، فیلیمو، ...؟ وزارت گردشگری؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی؟ و ... چه کاره‌اند؟ کار کجا کلید می‌خورد، چگونه می‌چرخد، هر کدام چه می‌کنند، هر کدام چه می‌خواهند و چه مددهایی باید ببینند، نیرو را کجا تربیت می‌کند، برای کجا تربیت می‌کند، چه نیروهایی مورد نیاز است و ...؟ اگر برای الگو زحمت کشیده شده باشد می‌توان امید داشت که مهمترین نکته این است که این الگو مشکل تصمیم‌گیری را در صحنه حل کند و جمع متولیان امور فرهنگی را به سمت توافقهای شیرینی حرکت بدهد. معلوم است که اجرای آن به پیگیریهای دلسوزانه نیاز دارد، ولی وقتی که ایده نیستو الگو نیست جمع کردن بسیار کار سختی است، بلکه شدنی نیست. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام ☘️@faslefarhang
• تقدیر • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ مهر و دیدبانی چندی پیش استاد ارجمند جناب حجت‌الاسلام والمسلمین قنبریان منتی گذاشتند و یادداشتی بر کتاب «مقام مردم» نگاشتند که لطفی از جانب شان بود و مایه تشکری برای بنده. نامه ای به تقدیر خدمتشان نگاشتم که تقدیم می‌شود. در پست بعدی نیز نامه ایشان آمده است. ┄┅••؛••┅┄ جناب استاد قنبریان مد ظلّکم العالی، سلام علیکم! مثل همیشه و همراه مخاطبان نوشته های ارزشمندتان از مطالب کانالتان بهره مند می شویم و بابت نگاههای متین و پر از احساس مسؤولیتتان محظوظیم. چندی پیش بزرگواری فرموده بودید و یادداشتی بابت وجیزۀ «مقام مردم» نگاشته بودید که بدون هیچ مجامله ای بر شرمندگیهای بنده می افزود. بدون تردید موظفم از محضرتان تشکر کنم باز هم به خاطر دلسوزیهایی که نسبت به اندیشۀ انقلاب دارید و نکته هایی که برای استفاده در آن یادداشت گنجانده بودید. بشر قرنها است در تکاپوی «راه» است. همان که ما هر روز حداقل ده بار یافتنش را و داشتنش را عاجزانه از خداوند متعال طلب می کنیم. همۀ نسلهای بشر برای یافتن آن کوشیده اند و دست مهربان الهی همواره برای مدد رساندن به انسان نوازشش کرده و این سمت و سو را به او نمایانده است، ولی گویا دریافت آن خود بخشی از رشد است که یک تاریخ مشغول آن هستیم و پیامبران و مکتب تعالی بخش آنها همچون مربیان پرحوصله و پردغدغه در کنار نهال وجودمان چرخیده اند و رشدهایی را رقم زده اند. بشر چه بخواهد چه نخواهد هوسهای بزرگی در جان او جا گرفته است، او مراتب بلندی را در درون و بیرون خود می خواهد. بشر بی آرام است. بشر امروز با دغدغۀ کرامت و زندگی بهتر و هزاران هوس بزرگ، به تدریج از مسیر الهی برید و امروزه روز ثمرۀ آن سوگیری چند سده ای را شاهدیم؛ جذابیتهای بسیار ولی یک شکست بزرگ نیز. راه چیست؟ این چیزی است که در واقع «انقلاب بزرگ ایران اسلامی» برای آن شکل گرفت. سالها اندیشمندان جامعۀ ما به راه می اندیشیدند و الگوهای زندگی را به نقد می کشیدند. پیشنهادهای مختلفی بود، ولی مردم ایران سالها پیش یک انتخاب بزرگ کرده بودند و بر آن نیز راسخ مانده بودند، آنها نسخۀ تغییر و تعالی را اسلام می دانستند و همواره معتقد بودند که از اجرای آن بازمانده اند. انقلاب ما با انبان شلوغی از این پرسشهای بزرگ رو به رو است. اعتقاد ما این است که به نام خدای شگفتی ساز پاسخهای نغزی نیز به آنها دارد، ولی کاوشهای ما در این اندیشه خیلی کم شمار بوده است و دربارۀ آن سهل نگر بوده ایم. امیدوارم با اهتمامهای سرورانی چون جنابتان بتوانیم خطوط این نسخۀ عزیز را روشنتر ببینیم و در پیش بگیریم. علت تعلل در تقدیر از جنابتان هم این است که احساس می کردم یادداشت شما از سر دلسوزی همیشگیتان نسبت به اندیشۀ انقلاب بوده است و ربطی به شخص پیدا نمی کرد. البته معلوم بود که تقدیر نکردن هم به هیچ وجه شرط ادب نبود. با تضلع و تواضع از محضرتان سپاسگزارم و توفیقات روز افزونی برایتان آرزومندم. در پناه حق تعالی! محمدرضا فلاح چهارشنبه 1 دیماه 1400 🌸 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• اندیشه • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ یادداشت استاد قنبریان بسم الله الرحمن الرحیم جامعه هم نحوی از هستی دارد و صرف اعتبار نیست. با مسلمان شدن،"صورتی نو" می پذیرد و با تشیع، "فعلیتی برتر" می گیرد و با اسلام ناب و تولی به ولیّ عادل، تعالی می گیرد. درجای خود ثابت است که هرموجود، فیوضات رب را با "صورت اخیر" و "فعلیت آخرِ" خود جذب می کند. نبات با فعلیت نباتی اش چیزی جذب می کند که جماد نمی تواند آنرا جذب کند. انسان با فعلیتِ عقل و نطقش، فیضی می گیرد که حیوان از آن بی خبر است. حال جامعه ای که از دوگانه پرستی درآمد و مسلمان شد، از "اسلام فتوحات"، بالا آمد و" اسلام اهلبیت(ع)" را طوعاً پذیرفت؛ از "تشیع صفوی" به "تشیع انقلابیِ حسینی" رسید و علیه و سلطنت و یزیدِ متشیع انقلاب کرد، مقابل سفیانی های اسلام نما ایستاد و اسلام ناب پابرهنگان را مقابل اسلام مرفهین آمریکایی قرارداد و دست بیعت با ولایت(درحصه غیبتش)داد؛ صورت اخیری یافته است که فیض بیشتری طلب می کند: • ثبوتاً این فیض، جریان اراده الهی در اراده عمومی مردمِ متولی به ولایت است. • اثباتاً ترجیح تشخیص و عمل مردم بر جمع ها و گروه های نخبگی است. کتابچه با مسمای" " اثر فاضل ارجمند با استناد به بیّناتی از فرمایشات امامین انقلاب مشحون این دو مقام برای مردم است: ۱. در صفحه۱۹و۲۰ می نویسند:《امام معتقد بود اگر تصدی گری حکومت توسط یک انسان موحد امر موجهی است، تنها برای آن است که خواست و اراده مشروع مردم را در جامعه جاری کند البته همانطور که از پیام تبریک ۱۲فروردین برمی آید او خواست و اراده فراگیر مردم را مظهر اراده حق تعالی می دانست》 در صفحه۳۶ می آورند:《درمکتب اسلام که امام، ذهن و دل خود را بدون پیش داوری به آن سپرده بود و هر آموزه ی برجسته ای را به جان خریده بود، قاطعانه گفته شده که اراده ی الهی به دنبال اراده عمومی مردم به میان خواهد آمد و طبعاً تغییر و تحول ها و معجزه های بزرگ اجتماعی با تغییر مردم در خود ایجاد خواهد شد. به همین جهت، حضرت امام یک نصیحت بیشتر نداشتند و آن این که بی معطلی به خاطر خدا به پا خیزید. حضرت امام برای دست یابی به آستان آن ناموس بزرگ الهی( تحول عمومی مردم) بر وحدت کلمه تاکید پرتکراری داشتند و دست خدا را همراه جماعت می دانستند》 این نگاه راهگشا به آنجا می کشد که ولیّ " من انفسهم" بوده/گردد. چنانچه از امام عزیز نقل می کنند:《بارها گفته ام من با شما یکی هستم و رهبری در کار نیست》(مقام مردم ص۲۰) ۲.درصفحه ۲۳ نگرانی امام(ره) را چنین تصویر می کنند:《بعد از انقلاب نگران بود به نام اسلام و حکومت اسلامی، مردم را از صحنه کنار بزنند و نوعی نخبگی مذموم بلکه مشکوک و آفت دار یا آسیب پذیر را بر این کشور حاکم کنند》 از امام به جا نقل می کنند:《این ها می خواهند با شیطنت هایشان کار خودشان را انجام بدهند . آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است... و مابسیار ضرر خوردیم و آن ها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا می گویند که سیاست حق مجتهدین است. یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقی شان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه ی سابق بدتر است برای ایران. ما اگر نظارت نکنیم، یعنی ملت اگر نظارت نکنند در امور دولت و مجلس و همه چیز، اگرکنار بروند،بسپارند دست این ها و بروند مشغول کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد》(ص۲۲و۲۳) از رهبر انقلاب هم نقل می کنند:《توده های مردم ،اصل و تعیین کننده و تصمیم گیرنده اند و آنها هستند که جریانها را هدایت می کنند》(ص۳۱) از همین جا سپردن کارها به مردم ترجیح می یابد که نمونه هایی در "مقام مردم" شمارش و توضیح داده شده است. از نقطه مقابلش به درستی گلایه شده :《 بنام ملت، دولتی فربه پدید آوردن و علی رغم رهنمودهای مکرر امام همه چیز را دور و بر خود جمع کردن و نهادهای مردمی چون جهاد سازندگی را گام به گام به نابودی کشیدن رویه و خواست و منطق و بینش مردمی امام نبوده و نیست》(ص۴۱) "مقام مردم" نکاتی بیش از اینها دارد که غیر از تحلیل و توجیه رویه رهبر انقلاب در تجربه مذاکرات و برجام، می تواند مبانی درست نگاه انتقادی بر برخی رویه های نخبه گرا مقابل رویکرد مردم گرا باشد. سپاس و دست مریزاد به استاد ارجمند حاج آقا فلاح شیروانی، ان شاء الله توشه راه جوانان انقلابی واقع شود. محسن قنبریان ۲۴مهر۱۴۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ؟ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ مقاومت کارخانه نوشابه حسن مؤمنیان / کتاب «من به این آرم اعتماد دارم» دو تا زد تو گوشم و گفت: «گور بابای تو و انقلاب!» نگهبان کارخانه بود و بهش گفته بودند سپاهی، بسیجی یا روحانی آمد بزنش. لباس نهضت هم شبیه لباس سپاه بود، ولی بدون آرم. برگشتم نهضت و به همکارها گفتم: «من دو سه روزی نمی آیم. می‌خواهم هر طور شده وارد آن کارخانه بشوم. پپسی اگر قسر دربرود، کارخانه های دیگر هم زیر بار نمی روند» رخت وشکلم را شبیه خودشان کردم؛ ریشم را کوتاه کردم، لباس هایم را تغییر دادم و رفتم. شیفت عوض شده بود و یک نفر دیگر نگهبان بود. گفتم: «آمده ام نمایندگی پپسی کولا را برای شهرستان شیروان بگیرم.» نگهبان گفت: «آنجا نمایندگی داریم.» گفتم: «بنده خدا حال ندارد، خوب پخش نمی کند.» باکلی مکافات اجازه داد وارد شوم، وقت نماز بود. یک راست رفتم نمازخانه، با امام جماعت صحبت کردم که اجازه بدهد چند دقیقه بین دو نماز صحبت کنم. کارگرهای زیادی برای خواندن نماز آمده بودند. بلند شدم و گفتم: « مسئول های شما دکتر و مهندس هستند که در آمريکا درس خوانده اند، اما نمی دانم چرا در قبال بی‌سوادی شما بی‌اعتنایند و از من که دیروز آمده بودم تا برای کارگرهای بی سواد این کارخانه کلاس برگزار کنم، با کتک استقبال کردند» توجه همه جلب شده بود و روحانی بنده خدا ترسیده بود چون او هم آنجا تحت فشار بود. کاغذ بخش نامه را از جیبم درآوردم، به دیوار زدم و گفتم: «حق شماست که باسواد شويد. دیگر خودتان می دانید» یک دفعه مردی با سبیل های چخماقی وارد شد. یادم نیست باقرخان بود يا كاظم خان. اولش مؤدبانه گفت: «آقا، با من تشریف بیاورید دفتر مدیرعامل.» بعد که مقاومت من را دید، لحنش تغییر کرد و به زور من را به دفتر برد. مدیرعامل، سرگرد وجدانی، رئیس سابق ژاندارمری مشهد بود. هنوز ننشسته بودیم که یکی از مهندس‌ها آمد به سرگرد گفت: «آقا مخزن ۲۰۰ هزار لیتری شربت نوشابه سوراخ شده و شربت ها دارند می ریزند زمین» سرگرد با عصبانیت گفت: «بروید درستش کنید» مهندس گفت: «آقا، ورق گالوانیزه می خواهد که در بازار نیست.» سرگرد که دست و پایش می لرزید، گفت: «بروید از خارج بیاورید.» مهندس گفت: «تا سفارش بدهیم بخواهند از ژاپن بیاورند خیلی طول می کشد.» مهندس و سرگرد که چانه زنی شان تمام شد، پرسیدم: «چقدر ورق لازم دارید؟» صدایش را بلند کرد و با عصبانیت گفت: «آقا شما تاجری؟ شما ورق فروشی که می‌پرسی؟» گفتم: «کارتان را راه می اندازم. بگویید چقدر می خواهید» گفت: «حداقل ده ورق» آن موقع با آقای نوراللهیان ، بدنه اجاق گاز می ساختم. یادم می آید کلی ورق گالوانیزه با نرخ دولتی خریده بودیم و در انبار داشتیم. یک تکه کاغذ را که سربرگ شرکت خودشان رویش بود برداشتم و برای عمویم در پاساژ رحیم پور نوشتم که دویست ورق گالوانیزه بهشان بدهد. سرگرد تعجب کرده بود. یک چمدان پول گذاشت جلویم، اما قبول نکردم و گفتم بعدا حساب میکنیم. فردای آن روز در نهضت بودم که گفتند یک نفر کراواتی با شما کار دارد. مثل کارخانه که کسی را با ریش و قیافه بسیجی راه نمی دادند، نهضت هم کسی را با کراوات راه نمی داد. هماهنگ کردم بیاید بالا. باز یک چمدان پول گذاشت روی میز. گفتم: «من آن را با شما حساب میکنم، آن هم به نرخ دولتی نه با نرخ بازار سیاه. اما دیروز که به کارخانه شما آمدم، حرفم چیز دیگری بود.» گفت: «بله بله. ما ۱۲۲ نفر بی سواد داریم و شما حتما باید بیایید در کارخانه کلاس تشکیل دهید.» برای اینکه تولید کارخانه کم نشود، اول ۲۵ نفر از جوان ترها را ثبت نام کردیم تا به مرور برای همه کلاس برگزار کنیم. سرگرد دیگر با من دوست شده بود، جوری که در آن کارخانه که ما را حتی راه نمی دادند، مراسم سخنرانی آقای قرائتی را برگزار کردیم. از همه کارخانه‌های اطراف هم دعوت کردیم بیایند آنجا. آن سخنرانی آن قدر تأثیرگذار بود که باعث شد کارخانه های دیگر هم با نهضت همکاری کنند و توانستیم مبلغ زیادی برای کمک به جبهه ها جمع آوری کنیم. ┄┅••؛••┅┄ این باطن ناب و این منطق روشن باید بر کل کشور حاکم شود. راه درست را پیدا کنیم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند شهدای انقلاب رضوان الله تعالی علیهم ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ نقدهای سرگردان انقلاب اسلامی یک چهارچوب نگاه است. صرفا یک نظام سیاسی نیست تا با آن نگاهها را محدود کنیم. این انقلاب خدا را باور دارد، شریعت اسلامی را باور دارد، انسان را مسؤول می داند، انسان را دارای اقتدارات بی نهایت می بیند، زندگی دنیا را با صفا و زیبا و آباد و رو به آخرت می خواهد، برای نخبگی حساب ویژه ای باز می کند، نخبگی را به ذلت نفس می داند، همۀ مردم را چوپان جامعه و همه را پاسخگوی نقصها می شمرد، طاغوت را تحمل نکردنی و قدرت طاغوت را تضعیف و نابود کردنی می بیند، معتقد است باید در برابر طاغوت ایستاد مدام با او چالش کرد و یک جریان و هویّت بین المللی زنده و خسته نشو در برابر آن به راه انداخت تا نظام سلطه را سرنگون کرد، کار درست و در شمار عمیقترین چالشها را برساختن یک الگوی زندگی الهی ـ انسانی می داند، برخاستگان را با نشستگان برابر نمی نهد، همه را دعوت به احترام و همراهی و مساعدت برخاستگان می نماید و... حکمتهای بسیار. باز هم یک چشم حیرت زده و سرگردان چیزی را دیده است. وقتی انقلاب را برخاسته در برابر طاغوت قرائت نمی کنی و نمی بینی که واقعاً این اتفاق افتاده است و این طاغوت دائماً در حال فرسودن است و بالاترین کینه ها را نه از امثال تو بلکه از مبارزین واقعی دارد و نقش ولی فقیه را در این میان نمی فهمی باید هم روی کاریزما حساس شوی. وقتی دشمن انقلاب را دانشهای تا مغز استخوان نفوذ کردۀ غربی نمی بینی و با تربیت شدگان این دانشها کنار می آیی و به خیال خود «بازتر» و در واقع ولنگارتر فکر می کنی باید هم متوجه نشوی که حفظ آرمانها و ارزشها در این معرکه و "مقاومت در برابر «وسوسه»هایی که غیر قابل مقاومت به نظر می رسیدند" شبیه معجزه بوده است و سهم ولی فقیه در این میان جدی است. چرا این نگاه و این حنجره متوجه جریان مسموم دنیاگرایی نمی شود؟ چرا وقتی که جریان لیبرال را نقد می کند آن را اختلاف سلیقه می خواند؟ چرا به بهانۀ حیرت و ثلمۀ فقدان امام زمان عج واضحات را هم زیر پا می گذارد؟ چرا خط امام زمان عج را دنبال نمی کند و «المسارعین الیه فی قضاء حوائجه» رفتار نمی کند؟ چرا بر پیکر دشمنان طواغیت زخم می زند؟ چرا هر چه می نویسد خوش آمد چشمها و دلهای فاسد و طواغیت است؟ چرا ... . در یادداشتی پیشین(و نه سرگردانها) نوشته بودم که مسأله عاطفی است. عزیزی فرمودند بعد فکری کار اینها را هم باید دید، ولی همین نکته نشان می دهد که بعد فکری ای در کار نیست. امام به ما آموخت که باید کل جامعۀ اسلامی انسجام و وحدت خود را حفظ کند و وحدت آن چیزی است که حضرت امیر ع را هم به صبر و سکوت و رفتار مسالمت آمیز وادار کرد و تفرقه آن چیزی است که دشمن آن را از سویدای دل آرزو می کند و ... . این آموزه برای ما معجزه کرد و انسجام اجتماعی بی نظیری پدید آورد و عامل مهم آن همین ولایت فقیه بود و این تحلیلگر متوجه آن نمی شود و نمی خواهد واقعیتها را ببیند و تنها طرد چند نفر را بهانۀ چنین غفلتی قرار می دهد؛ چون به نگاه خمارآلود و عافیت طلب و حیرت زده پناه برده است. انقلاب واقعاً انفجار معنویت و توجه به خدا بود. دغدغۀ لقاءالله را و «قیام برای خدا» که تنها موعظۀ الهی بود و معنویت تمدن ساز و واقعی و نبوی و علوی و بقیةاللهی را در میان کالاهای بدلی و وهمی و نارسا بالا می آورد و به ما می آموخت، این دغدغه را امام به مبارزین و غیرتمندان جامعه داد. به آنها که وقتی می خواستند علیه ظلم بایستند به مکتب الحادی کمونیزم پناهنده می شدند و امام یاد داد که چطور تنها به دیدار خدا بیاندیشید، ولی با نام خدا علیه ظلم و دشمنان بشریت قیام کنید و خود را در آغوش اصنافی از رعایتهای الهی بیاندازید. این نگاه این را متوجه نخواهد شد زیرا که برای پا روی انصاف گذاشتن انگیزه پیدا کرده است. فرهنگ اهتمام به علم و دانش را در رأس قرار دادن و همه را دعوت به توسعۀ دانش نمودن و آن را گلوگاه همۀ پیشرفتها خواندن و ... اهتمام بزرگ ولایت فقیه در این کشور بوده است. در گفتمان کردن ارزش علم پیشتاز و پرثمر بوده است و امثال ما به سهولت پژمردن نهال دانش توسط مخالفان اسلام و انقلاب و رهبری را دیدیم و هیچ غلطی نکردیم. ولی این رویکرد تعالی بخش دیده نخواهد شد؛ زیرا دلمان قساوت پیدا کرده است. تأکید بر آزاداندیشی، اهتمام به خانوادۀ شهدا و جانبازان، تأکید بر قدرت درون زا، تأکید بر این که جوانان باید رشد سیاسی داشته باشند و صف بندیها را متوجه شوند و هر چه را لازم دیدند نقد کنند و هزاران ارزش متعالی اینچنینی را بیش از همه ـ راه برای همه باز بوده است ولی او بیش از همه دنبال کرده است ـ پی گرفته است، ولی نگاه بیمار روی کاریزما که فکر و ادبیات و واژه اش غربی است تمرکز می کند؛ زیرا ... تنها فکر و روحیۀ واقعی انقلابی نجات بخش است. خدایا خود نگهدارمان باش! ┄┅••؛••┅┄ ☘️@faslefarhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ نقدهای زهرآگین صف آرایی دشمنان هوشیار و غدّار حقیقت و بشریّت و اسلام عزیز به من و شما نشان می دهد که جبهۀ حق کدام است و رزمنده کیست. بودند کسانی که پیامبر را هم نصیحت می کردند و نمازی که از او آموخته بودند می خواندند، ولی به دستورات او بی اعتنا بودند و حضرت لعنشان می کرد. یکی از ویژگیهای آخر الزمان این است که جریانهای انحرافی با زبان دین سخن می گویند ولی خواسته های باطل را پیش می برند. ما امروزه به نقدهای خوب و عالمانه بیش از همیشه احتیاج داریم، ولی نه نقدهای زهرآگین و بی انصاف. این آیات برای کجا است؟ «إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ ، فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ» ﴿المدثر،18 و 19﴾ واقعاً اندیشید و نقشه کشید. پس مرگ باد! چگونه نقشه کشید. «"تقدير از روى تفكير" به معناى آن است كه چند معنا و چند وصف را در ذهن بچينى، يعنى آنها را در ذهن جابجا كنى، يكى را بگذارى و ديگرى را بردارى تا از رديف شدن آنها غرض مطلوب خود را نتيجه بگيرى، وليد بن مغيره هم در اين انديشه بود كه چيزى بگويد كه با آن گفته، دعوت اسلام را باطل كند، و مردم معاند مثل خودش آن گفته را بپسندند، پيش خود فكر كرد آيا بگويد اين قرآن شعر است، يا بگويد كهانت و جادوگرى است؟ آيا بگويد هذيان ناشى از جنون است، يا بگويد از اسطوره‏ها و افسانه‏هاى قديمى است؟ بعد از آنكه همه فكرهايش را كرد اينطور اندازه‏گيرى كرد كه بگويد: قرآن سحرى از كلام بشر است، چون بين زن و شوهر و پدر و فرزند جدايى مى‏اندازد»(المیزان) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ؟ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ حرکت خودجوش «بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجوئی - جنبش دانشجوئی، حضور دانشجوئی - صحنۀ عجیبی است. در همان ماه‌های اول، مسئلۀ تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصلۀ چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به وسیلۀ خود دانشجوهاست، که خود دانشجوها جهاد سازندگی را تشکیل دادند و خودشان آن را توسعه دادند؛ خودشان آن را پیش بردند، که یکی از برکات و افتخارات نظام اسلامی، جهاد سازندگی بود»(۱۳۸۷/۰۹/۲۴) «جوانانِ جهاد سازندگی آن روزی کارهای بزرگ را در این کشور شروع کردند که حتی آن کسانی که جلوی چشم‌شان این کارهای بزرگ انجام میگرفت، باور نمیکردند که جوان ایرانی قادر به این کارهاست. در دوران رژیم طاغوت، گندم را از امریکا میخریدند و سیلو را روس‌ها برایشان میساختند؛ آنها سیلو را هم نمیتوانستند بسازند! باید روس‌ها میآمدند؛ این صنعت در ایران نبود. در سال‌های اول انقلاب، این جوانان جهاد دانشگاهی آمدند و گفتند امام دستور داده‌اند مردم گندم بکارند؛ خوب، گندم سیلو لازم دارد؛ درِ خانه‌ی چه کسی برویم، جز درِ خانه‌ی همت و ابتکار خودمان؛ شروع کردند. افرادی میدیدند که این سیلو بالا میرود - البته در روز اول، با ظرفیت کم - اما باور نمیکردند! و امروز کشور ما یکی از کشورهای مطرح از لحاظ سیلوسازی در دنیاست؛ به برکت همین جوان‌ها. کار جهادی، این است»(۱۳۸۴/۱۰/۱۴) «جهاد سازندگی از جمله دستگاههایی است که بیش از همه، ما را به یاد امام عزیزمان می‌اندازد. چه‌قدر ایشان به این مجموعه‌ی جوان و انقلابی و بااخلاص و کارآمد اهمیت می‌دادند، و چه‌قدر لذت می‌بردند وقتی می‌شنیدند جهاد سازندگی موفقیتهایی را در جبهه‌ی جنگ و مناطق دورافتاده‌ی روستایی به دست آورده است. آن دل بزرگ، از دیدن این همه تلاش، پُر از امید و شادی می‌شد. تیزبینی و روشن‌نگری و تشخیص آن عزیز، درست و بجا بود و می‌دانست این مجموعه که از عناصر مؤمن و انقلابی و جوان و فعال و کارآمد و باسواد تشکیل یافته است، تا چه اندازه می‌تواند برای کشور مفید باشد»(۱۳۶۸/۰۳/۲۰) «جهاد حقاً یکی از برکات خدا در این کشور است»(۱۳۷۰/۰۳/۲۸) «جهاد سازندگی در میدان سازندگی شهید داد؛ چون كسانی دشمن این بودند كه انقلاب توفیق پیدا كند»(۱۳۷۷/۰۷/۱۵) ویژگی جهاد این بود که فکر و روحیۀ انقلابی داشت؛ یعنی باورهای مذهبی در او عمیق بود و درد بشریّت در نهاد او موج می زد، ویژگی جهاد این بود که خودباور بود و به قدرتهای درونزا تکیه داشت، کاملاً آمادۀ ابتکار و یافتن راههای نوین حل مسأله بود، اهل جنگیدن با سختیهای عجیب و غریب میدان و نه صرفاً اسطوره های داستان بود، در همه کار به مردم متوسل می شد(به تعبیر حضرت امام «ما در مشکلات باید متوسل بشویم به ملت»)، اهل نگاه جامع به یک مسأله و دیدن ابعاد فرهنگی، رفاهی، اقتصادی و ... با هم بود. کارها را کم هزینه انجام می داد، بوروکراسی سبکی برای انجام کار داشت و ... . یکی از مشکلاتی که با آن درگیر بود لیبرالهای دولت موقت و بعدها دیگر غربگراها بود. آقای ناطق نوری می گوید : «دولت‌ موقت‌ از دانشجوها خوشش‌ نمی‌آمد و این‌ موضوع‌ خیلی‌ عجیب‌ بود؛ این‌ها چشم‌ دیدن‌ جوانان‌ دانشجو را نداشتند» ولی کار جهاد گرفت و به نقطه های شکوهمندی رسید. ┄┅••؛••┅┄ در دی ماه ۱۳۷۹، در آن سالها که بالاترین اهتمام جریان حاکم ـ اصلاحات ـ با جنجال فراوان و فشارهای پی در پی، ویرایش قانون اساسی، حذف قید اسلامیّت نظام یا اصل ولایت فقیه و ... بود و به این خواسته و بسیاری از ویرایشهای اساسی مد نظر دست نیافت، بالاخره یکی از ثمرات بزرگ انقلاب به مسلخ رفت و طرح ادغام جهاد با وزارت کشور تصویب و اجرا شد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به ارواح بلند شهدای جهادسازندگی رضوان الله تعالی علیهم ☘️@faslefarhang
• تحلیل • «این را من از روی اطّلاع عرض می‌کنم ...» ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ چرا فوری؟ این که ««جهاد تبیین» یک فریضۀ قطعی [است]» و این که «هر کسی که می‌تواند [باید اقدام کند]» حتماً جملات مهمی است، حتماً دستور بزرگی است، حتماً نشان می‌دهد که نباید از کنار آن ساده گذشت، ولی این که می‌فرمایند ««جهاد تبیین» ... یک فریضۀ فوری است»(19 دیماه 1400)، برای هر کسی که ذائقۀ اجتماعی و انقلابی دارد تولید نگرانی می‌کند. همیشه دریافته‌ایم که جملات رهبری سنجیده است. ایشان چندی است که «جهاد تبیین» را به عنوان یک ضرورت بزرگ ملی معرفی می‌نمایند، اما قید «فوریّت» جدید بود و توجه را جلب می‌کرد. ظاهراً صحنه را درست نمی‌بینیم که به تأیید سخنان ایشان و تحرکات نه چندان پرحرارت بسنده می‌کنیم. ایشان تبیین را همیشه بسیار کلیدی و تعیین کننده شمرده اند : «تبیین، موضوع بسیار مهمّى است. انسان‌ها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر كسى بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف كند، یعنى در واقع عمل و بازو و ارادۀ مردم را به سمت گمراهى كشانده است. این همان چیزى است كه دشمن مى‏خواهد.» (14/3/80) بلکه اساساً راهبردی‌ترین روش پیشبرد انقلاب را تبیین میدانند و میگویند از قدیم هم معتقد بودم که اسلام روش جذبش تنها تبیین است، نه زورگویی یا دغلبازی یا عملیات پنهانی یا حتی هو و جنجال. «من با حرکت روشنگرانه از سوی هر کسی، از سوی هر نهادی، هیچ مخالفتی ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئلۀ تبیین. یعنی اصلاً جزو راهبردهای اساسی کار ما از اول، مسئلۀ تبیین بوده است. تبیین لازم است.» «من معتقد به تبیین هستم. ... کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگری، بیان منطقی، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقی را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع می‌شوند. این، حرف ماست. این، عرض ماست.»(۱۳۹۰/۴/۱۳) به عنوان یک شاهد تاریخی حتی ثمره دادن قیام خونین سیدالشهدا ع را در گروی جهاد تبیینی و جهاد روایت حضرت زینب س میدانند. «نکتۀ مهمّ دیگر در زندگی این بزرگوار که آن هم باز نشانۀ تدبیر است، این است که این بزرگوار جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت. نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند. کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند. حالا تا امروز روایت زینب کبری س از حادثۀ عاشورا در تاریخ مانده، [امّا] در همان زمان هم تأثیر گذاشت در شام، در کوفه، در مجموعه‌ی سالهای حکومت اموی و منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی. ببینید! این درس است؛ این همان حرفی است که بنده همیشه میگویم: شما روایت کنید حقایق جامعۀ خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت می‌کند»(روز پرستار،21 آذرماه 1400) اما گویا مسألۀ امروز مسألۀ ویژه‌ای است. حضرت آقا این روزها با نگرانی تمام برای چندمین بار میگویند که الآن یک جنگ نرم بزرگی علیه ایران اسلامی و حیات نوین ما به راه افتاده است و آن را یک «جنگ بی‌امان» می‌خوانند. «این را من از روی اطّلاع عرض می‌کنم که امروز انبوهی از رسانه‌ها با هزاران متخصّص؛ متخصّص هنر، متخصّص رسانه، متخصّص علوم ارتباطات، با پشتیبانی مالی انبوه، با پشتیبانی امنیّتی انبوه در کارند. برای چه؟ برای اینکه در نظام جمهوری اسلامی افکار را برگردانند، مذاقها را برگردانند، ایمانها را و باورها را تضعیف کنند، تخریب کنند. این [جور] است»(۳، بهمن ۱۴۰۰) این را یک واجب قطعی می‌خوانند؛ یعنی تردیدی نیست که این کار به حدی ضروری شده است که گریبان مؤمنان را به صورت الزامی گرفته است. البته این را یک واجب فوری نیز می‌خوانند. قطعاً آنچه دارد این واجب را فوری می‌کند، مؤثر بودن حملۀ دشمن است، همچنین بدموقع بودن این حملات است، همچنین حجیم و پرتعداد و حرفه‌ای و ... بودن آن و احیاناً ضعیف بودن جبهۀ خودی در برابر آن است. ما آثار این حملات را جابجا مشاهده می‌کنیم. ولی باز هم با خود می‌گوییم که گویا فشارها جدی شده است که اعلام فوریت می‌شنویم. امیدوارم بسم الله بگوییم و قیامی مؤمنانه کنیم و زمانی را و فرصتی را از دست ندهیم و مجاهدانه و مؤثر به میدان بیاییم. حضرت آقا دردمندانه می‌گویند : «ما از خودمان سؤال کنیم که ما در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بی‌امانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها- ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟» بلکه می‌افزایند : «این را باید مشخّص کنیم برای خودمان و خاطر خودمان را جمع کنیم، کجا ایستاده‌ایم؟» (۳ بهمن ۱۴۰۰) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به ارواح تابناک شهدای تبلیغ در تمام سالهای انقلاب اسلامی رضوان الله تعالی علیهم ☘️@faslefarhang
• تحلیل • ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️ نقطۀ امید هر رهبر اجتماعی که واقعاً به دنبال شکوفایی چشمگیر کشور خود است و می خواهد با مدد عزم و ارادۀ مردمش گامهای بلندی به سوی پیشرفت بردارد، مهمترین عنصر جوشش مردمی را «امید» خواهد یافت. «پیش از همه چیز، نخستین توصیۀ من امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همۀ قفلها، هیچ گامی نمی‌توان برداشت»(بیانیه گام دوم) ما در زندگی فردی خود و تلاشهای خرد یا کلان اجتماعی خود نیز تجربه هایی داریم که جایگاه کلیدی امید را تأیید می کند. امید آن نقطه ای است که از آنجا می توان فردایی نورانی را دید و در دل گرمای خواستن و داشتنش را احساس کرد. ولی حوزه مفخّم شیعه نقطۀ امید اصلاح طلبان واقعی است. کسانی که واقعاً طالب آن هستند که کشورشان انقلابی اداره شود و از چنگال فکر مادی نجات پیدا کند منطقاً تنها می توانند به حوزه امیدوار باشند و حوزه نیز کانون این امیدها هست. این یعنی حوزه مادر انقلاب خواهد ماند. ما باید دست از رفتار سرگردان برداریم. با راهنمائیهای رهبری گرم شویم. فرماندهان میدان را جدی بگیریم. نخبگان مبارز و گره گشا و راهگشا را پشتیبانی کنیم، دعایشان کنیم برای موفقیتشان گاهی نذرهایی بکنیم(گاهی برای بزرگترها و گاهی حتی برای مجاهدان خرد). به جای نق زدن، نقطه های مثبت را بیابیم و با آنها ایده های امیدبخش بسازیم. «می شود»ها را خوب خوب ببینیم. نخبگان انقلابی نباید خاموش باشند. باید سخن بگویند و دیده شوند. مسؤولین حوزه باید دربارۀ ایده های امیدبخش سخن بگویند، سخنانی دقیق و سنجیده و الهامبخش، با عباراتی ورز خورده که نقطه های سایش عاطفی را رد کند و واقعاً چون مرهمی بر دل بنشیند. «بزرگان حوزه» الآن بهترین زمان سخن گفتنشان است. توصیه هایشان الآن بسیار بسیار شنیدنی است. در ایران به همت دولت و مجلس و قوۀ مقننه جوششی برای آبادانی شروع شده است، پشتیبانی و هدایت و اسلامی و الهی کردن این جوشش برعهده بزرگترهای ما است. الآن بیش از هر زمانی به شنیدن صدای بزرگانمان نیاز داریم. این که دعا کنند، این که امید بدهند، این که مقاطعی از تلخیهای تاریخ اسلام و تاریخ معاصر را بگویند و بگویند که این ایام گذشت و هر که صابر بود و به خدا تکیه داشت کاری برای کشور خود کرد و این که خدا چه وعده هایی داده و این که باید تکیه مان به خدا باشد و این که ... الآن وقت اسلامی و الهی و اهل بیتی کردن فضای ذهن و زندگی مردم برخاسته است. مردم نمی خواهند غر بزنند ولی نق و غر زدن می آید و کسانی باید به داد مردم برسند و چه کسانی شایسته تر از بزرگانی که یک عمر، زیبا زیسته اند؟! اگر دلسوزان واقعی که عمر و عزت و آبرویشان را برای انقلاب داده اند الآن سخن نگویند و هدایت نکنند و فضای زندگیمان را گرم نکنند زوزه های مأیوسان و خنّاسان و مأموران و مزدوران در فضا شنیده خواهد شد. این قطعاً روشی خطا است. البته نصیحت هم بکنند ولی برای این که این مرحلۀ کُپ کردگی و زمین گیر شدن و نق زدن و ناامیدی را بگذارنیم بیشتر به نجوای گرم امید احتیاج داریم. الآن چیزی که باعث خطاهای بسیار و از دست دادن فرصتها و باز شدن میدان برای مفسدان می شود وجود جوّ مأیوسانه و پر هراس در کشور است. همه باید حرف از سازندگی و حرف از کارهایی که باید کرد بزنند. حرفهایی نه تلخ و سرد و مأیوسانه، بلکه سخنانی از سر شور و دلسوزی و امید. این گونه سخنان اثر خود را خواهد گذاشت. ┄┅••؛••┅┄ «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اَللّٰهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدٰامَكُمْ» ﴿محمد، 7﴾ ای مؤمنان! اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می کند و گام هایتان را محکم و استوار می سازد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند حضرت زینب سلام الله علیها که در تلخترین و یأس آفرین ترین نقطۀ تاریخ بشر از سخن باز نایستاد و با تمام موجودیت خود خلق خدا را به نصرت الهی و فرداهای الهی امیدوار کرد و خیز قیام به آنها بخشید. حتی آنچه بر او رفته بود را از جانب الهی «زیبا» می خواند. ☘️@faslefarhang
• تحلیل • 1 باید بباریم، تا لور، تندآب، سیل! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ▫️از قطره تا سیلاب الف. جهاد تبیین «واجب»، «قطعی»، «فوری»، «تعیین کننده»، «همگانی»، «راهبرد اساسی پیشبرد انقلاب» و ... است. پس عجب چیز بلندمرتبه ای است! پس چقدر دور از دسترس است! ب. اینها با همۀ تخصصشان و همۀ امکاناتشان به میدان آمده‌اند، کارهای اساسی می‌خواهد تا با این شیاطین در بیافتیم. نتیجه : پس توان من برای این همآوردی چیز کمی است؛ نه سخنی دارم و نه تخصصی. معلوم است، اگر «خیز همگانی» می‌خواهیم باید مراقب این زمزمه باشیم. حضرت آقا چندی پیش وقتی که می خواستند یکی از افتخارات دوران دفاع مقدس را بیان کنند می‌فرمودند سبک جنگیدن ما در جهان بی‌نظیر بود، همۀ مردم می‌توانستند در جنگ مشارکت کنند، حتی با کوچکترین اقدامات. این توصیف با ظاهر ساده‌اش بیانگر یکی از ظرفیتهای بزرگ انقلاب اسلامی است، انقلابی که حقیقتاً مردمی است و سرشتمایه‌اش «قیام مردم» است و سخن نوی آن این است، «ای بشر به نام خدا بی‌شائبه به صحنه بیا تا همه چیز تغییر کند». الآن «جهاد» هم، «تبیین» می‌خواهد، جهاد تبیین را هم حتی پذیرفته‌ایم. همۀ جلوه‌های جهاد و این که اثر می‌بخشد باید تبیین شود، تبیین پشت تبیین. تجربه کرده ایم که «تبیین پشت تبیین» گفتمانسازی می‌کند. ما می‌توانیم چون سیل خروشان بر زندگی و بساط جنگ نرم خبیثان و صفحۀ افسون ساحران بی‌همه چیز بریزیم و این بنیادهای واقعی ظلم به ملت ستم دیدۀ ایران را ویران کنیم. سیل طوفان نیست، سیل از بادهای تند یا آبشار تغذیه نمی‌کند، سیلها با همۀ سهمگینی و شویندگی و اقتداری که دارند از «قطره‌ها» تشکیل شده‌اند؛ قطره‌های بسیار زیاد. اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی(گلستان) سیل یعنی آب بسیار که روان باشد، بی پروا، بی‌تاب، بی زینهار، پرشور، لاابالی، تندرو، دریادیده، سبک‌رو، سبک‌رفتار، سبک‌خیز، خانه‌برانداز، خانه‌کن، گران‌تمکین و ... این یعنی مردم ایران. یورش «سیل آسا» بر دشمن یعنی تو «قطره» باش، عیبی ندارد، «هیچ» نباش، ولی در دل این حادثه باش تا سیلی قدرتمند ببالد و بالا بیاید. آن وقت داستان دیگری می‌شود، واقعاً زندگی شروع می‌شود. جهان که آمد و ما همچو سیل از سر کوه / روان و رقص کنانیم تا به دریایی اگر چه سیل بنالد ز راه ناهموار / قدم قدم بودش در سفر تماشایی(غزلیات مولانا) «چون سیل» خروشیدن را می‌توان در این معرکۀ نامرد به یک راهبرد پایه تبدیل کرد و به چیز دیگری نیاندیشید. وقتی که مردم سیل‌آسا به صحنه بیایند، ولو هر یک کار کوچکی بکنند، به تعبیر رهبری «نقشۀ جامع دشمن» را به هم می‌ریزند و این سود بسیار دارد، فوق العاده راهبردی است. ما نشسته‌ایم که دشمن کارش پیش می‌رود، روی این نشستن حساب باز کرده است، اگر برخیزیم چارۀ جدیدی ندارد. آری آنچه می تواند «رهزن» فعال شدن این راهبرد شود گنده فکر کردن است. کسانی البته مسؤولیت دارند گنده فکر کنند، ولی صحنه را باید خلاص کرد و به حرکت انداخت. ما با وسوسه طرفیم و وسوسه را با نگاه نگاه کردن و با کارهای اساسی کردن و ... نمی‌شود خاموش کرد، وسوسه را باید کنار زد و این با قطره قطره باریدن شدنی است. ┄┅••؛••┅┄ "«همه» تنها «گامهایی کوچک»"، این باید راهبرد ما باشد : اگر هیچ سخن نمی گفته سخن بگوید، ولو با یک نفر. اگر با کسی تنها حال و احوال می کرده به آن چیزی از جنس تبیین را هم اضافه کند، بسیار خُرد، بسیار بسیار خُرد. اگر در دامنۀ خاصی سخن می گفته تنها کمی آن را گسترش دهد. اگر در یک زمینه سخن می گفته و می تواند در «یک» زمینۀ دیگر هم نکاتی بگوید آنها را بگوید. اگر در یک زمینه سخنان معمولی می گفته کمی آنها را ارتقا بدهد و به ارتقای آنها بیاندیشد. اگر می تواند کسی را به «تبیین» توجیه کند از این کار دریغ نکند. اگر دسترسی به فعال کردن هنرمندان دارد تدبیری برای آن بکند و حتماً قدمی بردارد. اگر احساس می کند که یک کانون فعال در حوزۀ تبیین می تواند ظرفیت بیشتری را به کار بگیرد آن ظرفیت را با محبت و احترام به ایشان یادآور شود. همۀ اعضای خانواده را فعال کند، دختر دبستانی، پسر دبیرستانی و ... . همه را هم همین طور فعال کند که «قدمی بردارید ولو خیلی ناچیز». «أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنىٰ وَ فُرٰادىٰ» ﴿سبإ، 46﴾ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلاکش حضرت عمار رحمت الله تعالی علیه ☘️@faslefarhang
• تحلیل • 2 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در نوشتۀ قبلی یک رهزن اقدام جهادی همگانی/ ملی برای «تبیین» را معرفی کردیم که عبارت بود از «بزرگ دیدن عملیات تبیین»، که طبیعتاً میدان را در دست مردم نمی‌بیند. اکنون دو رهزن دیگر نیز می‌توان معرفی کرد. ▫️دو راهزن دیگر • رهزن یک دشمن در جنگ نرم تردید نمی‌کند، ضربه‌ها و حمله‌های خود را حسابی روی آن متمرکز کرده است، ولی حتی افسران جنگ نرم ما هم بارها تردید می‌کنند که آیا وظیفه ذهن‌پروری است یا برویم روی کارآمدی عینی نظام اسلامی کار کنیم. مدتها است جبهۀ انقلاب تا به این موضوع نزدیک می‌شود یاد «بحران کارآمدی» می‌افتد. وقتی می‌گویی «نهضت گفتمان‌سازی» می‌گویند "ول کن بابا مردم در مشکلات غوطه‌ورند؛ یعنی چه با مردم حرف بزنیم، چه بگوییم؟!"، وقتی می‌گویی «جهاد تبیین» چون اصطلاحی است که حضرت آقا فرموده‌اند و شنیده است، چیزی نمی‌گوید. ولی این خوب نیست، چند بار خوب نیست؛ اولاً، معلوم است این عزیز، این سرباز انقلاب، گرفتار الفاظ است و الا عقل خودش نمی‌رسیده است؛ چون فقط الفاظ را جابجا کنید دربارۀ رسیدگی به ذهن مردم تردید نشان می‌دهد. ثانیاً، این مدل «ولایتمداری» واقعاً نگران کننده است. این در طرح رهبری بودن نیست. ما از این مدل ولایتمداری تا به حال خیلی لطمه خورده‌ایم. این مدل تعامل با رهبری برای گردنه‌های حساس، اقدامات لطیف و طرح‌های پیچیده مناسب نیست. هر چه می‌گوییم بیشتر متهم می‌شویم و می‌شنویم که "ما همه باید روی قسمت «تنوری بودن» بیشتر کار کنیم!" • رهزن دو با یکی از مسؤولین فرهنگی تهران صحبت می‌کردم. می‌گفت نگران «جهاد تبیین» هستم، نه به لحاظ کلی، بلکه به لحاظ عملی و آنچه که نهایتاً اجرا خواهد شد. گفتم چرا؟ گفت زیرا مشکل اصلی امروز ما از دست رفتن پیوستگی و اخوّت و صمیمیت و همدلی بین مردم عزیز و شریف و دیندار و در واقع انقلابی ایران است. ما حواسمان به این نکته نیست و همین دارد توان اجتماعی ما را فرومی‌کاهد و از ما یک ملّت ضعیف می‌سازد. این نقطه بسیار کلیدی است و ما نباید روی عواملی که گسلها را فعال کند سرمایه‌گذاری کنیم. این انقلاب به مردم تعلق دارد و نگهبان انقلاب خود خود مردم هستند. ما اگر مردم را همدل نگهداریم خودشان انقلاب را به خوبی نگه می‌دارند. مردم ایران انقلاب را دوست دارند ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم. گفتم جهاد تبیین چطور نگرانی تولید می کند؟ گفت به خاطر این که ما شروع می‌کنیم از انقلاب دفاع کردن و یک عده منحرف فریب خورده را آگاه کردن و به راه آوردن و به جای نگرانی از فاصله‌هایی که داریم از مردم می‌گیریم و فاصله‌هایی که داریم در مردم ایجاد می‌کنیم، سوژه‌ای پیدا می‌کنیم تا دوباره بالای منبر برویم و از بالا به مردم نگاه کنیم و بیگانه با دردهای آنها اعصابشان را خرد کنیم. چه باید گفت؟ طبعاً این نگاه هرچند متین و هوشمندانه است، ولی روی جهاد تبیین نخواهد آمد، یا هُرم و حرارتی از خود نشان نخواهد داد. این در حالی است که معلوم است راست و حسینی، حضرت آقا نگران است. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلاکش حضرت عمار رحمت الله تعالی علیه ☘️@faslefarhang