... ادامه،
«وقتى به حادثۀ هفتم تير نگاه مىكنيم، معناى بزرگى در اين واقعۀ تلخ وجود دارد، كه با همۀ تلخى، آن معنا شيرين است؛ و آن عبارت است از زنده بودن، پويا بودن، بالنده بودن انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى. درست مصداق اين آيۀ شريفه: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» اين يك مثال قرآنىِ الهى است كه مصداق آن در زمان ما، انقلاب، نظام اسلامى و رهبرى است و تجسمِ آن، امام بزرگوار ماست كه اينها زندهاند؛ درخت بالندهاى هستند كه ريشههاى آن سالم است، در معرض امتحانهاى گوناگون قرار مىگيرد، دچار مشكلات متعدد و گوناگونى مىشود؛ اما بعد از برگريزان و بعد از يك خزان، باز طراوت بهارانۀ ديگرى به سراغش مىآيد و ميوه مىدهد و برگ و بار نشان مىدهد و زنده بودن خودش را به همه ثابت مىكند» (7/ 4/ 1384)
این به معنای توصیه یا گرایش یا حتی مطلوب شمردن تعطیلی اندیشه در برابر ولی فقیه نیست. اگر این طور فکر کنیم که ولی فقیه نیز از امت خود تغذیه می کند در آن صورت امّت فرهیخته و آزاداندیش و ... به حکمت بالاتری دست پیدا می کند. از قضا چنین امتی مشتریان بهتری برای حکمتهای ولایی خواهند بود.
دربارۀ «هدایت رهبری» انصافاً باید خوب و مفصل سخن گفت. این پدیده آشنای غریب است، کمی برای فرهنگ ما جدید است، ولی تنها در این فرهنگ به خوبی شناخته میشود.
هدایتهای رهبری در حوزۀ فرهنگ باید جدی گرفته شود. اگر این هدایتها جدی گرفته شود آنچنان خواهد شکفت که شگفتی میآفریند. هرچند الحمدلله اعتنای خوبی به ولایت فقیه پیدا کرده ایم، ولی متأسفانه فعلاً توفیق خلق حادثههایی در این تراز را نداشتهایم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. به بحث سوم رسیدهایم.
حضرت آقا میفرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، بدین منظور باید حداقل دیدگاهی در باب «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» داشته باشیم. این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقیای بین این عناصر میتوان قائل شد؟
▫️مقدمه (19)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
7
❖ عناصر این چرخه :
عنصر اول «هدایتهای رهبری انقلاب» بود که اشارۀ بسیار ناقصی به اهمیّت آن صورت گرفت. از یک منظر واقعی و علمی ارائۀ توضیح و تبیینی دقیق و مناسب از وزن راهبردی و وزن مذهبی این عنصر لازم است تا بتوانیم پس از آن مواجهه و رفتاری متعادل را برای جامعۀ مذهبی و انقلابی ایران ترسیم نماییم. ما به رفتاری پرقدرت و اتفاقاً سنجیده و متعادل در این زمینهها احتیاج داریم، نه صرفاً رفتاری پرشور.
به لطف الهی طی سالهای پس از انقلاب به خاطر تلاشهای «مدرسۀ معرفتی امام خمینی» تلقی مؤثری در باب اهمیّت «ولایت فقیه» در ذهن مستعد جامعۀ ایرانی شکل گرفته است و ثمرات فوقالعادهای برای جامعۀ ما داشته است.
برخی صرفاً اشکالات این طرح را میبینند، ولی به این مسأله توجه کنیم که این نقطه با طراحی دینی تعریف شده، لذا بسیار حساس است و درست آن است که برای درک عمیق این عنصر اهتمام خوبی صرف کنیم و به الگوی شکفته و مترقیای دست بیابیم و کل صحنه را اعم از نقش و مسؤولیت «ولی فقیه» و نقش و مسؤولیت نخبگان و مردم در برابر آن، به وضوح ترسیم نماییم.
دربارۀ دو عنصرِ : 2• عاقلۀ نخبگانی فرهنگ ، و 3• ایدۀ مادر فرهنگی ، مقداری که متناسب این نوشته است تأمل صورت گرفت.
و اما عنصر چهارم :
4• گفتمان پایه
گفتمان با توجه به تعریف و زاویۀ نگاه رهبر انقلاب، آن معرفت یا ذهنیتی است که فراگیر شود و مطالبههایی متناسب با خود بربیانگیزد و واگویه و زمزمه شود؛ یعنی بستۀ «ذهنیّت، خواسته و زمزمه» وقتی که به یک پدیدۀ اجتماعی تبدیل شود گفتمان خوانده میشود. از نظر ایشان «گفتمان»ها که بخشی از فرهنگ هستند از اقتدارات فراوانی برخوردارند. به همین جهت در طرح اصلاحی ایشان و الگوی تحولیای که در نظر شریفشان هست، گفتمانسازی در جایگاه مهمی قرار دارد. ایشان با گفتمانسازی به هدایت جامعه میپردازند، صورتبندی اصلی ارادههای فراگیر مردمی ـ که از نظر ایشان جانمایۀ پیشرفت همهجانبه و حقیقی است ـ را رقم میزنند و ظرفیّتهای عظیم اجتماعی را مدیریت میکنند.
«گفتمان پایه» به دو معنی و دو مصداق اشاره دارد؛ یکی «عقلانیّت نوین شیعی»، «اصلیترین ایدهها و اندیشههای اسلامی معطوف به یک حیات نوین معنوی» که تشکیل دهندۀ «هویّت نوین تمدنی شیعه» است و از زندگی نوین شیعه پشتیبانی میکند و دیگری، همین «گفتمان پایه معطوف به حوزۀ خاص فرهنگ». طبعاً گفتمان پایۀ فرهنگی از عقلانیّت مادر تغذیه میکند و تجلی آن در حوزۀ فرهنگ به شمار میرود.
«گفتمان پایه» هرچند شخصیّت جامعه را شکل میدهد، ولی گویا به عنوان یک پدیدۀ قدرتمند بیش از بقیه ذهن نخبگان را هدف میگیرد تا مسیرهای متناسب با حیات اسلامی را در پیش بگیرند.
شاید این جمله عجیب باشد که بگوییم امروزه نخبگان قشر آسیبپذیر جامعۀ دینی ما هستند و کسی یا چیزی باید کمک کند که از هویّت عریق و ناب دینی به دور نیافتند، هویتی که زایایی خود را نشان داده و انقلاب بزرگ و پرسخنی را برآورده و تا به اینجا از آن حراست کرده است.
نخبگان به خاطر نخبگی بیش از دیگران گرفتار پارادایمهای تحجر یا التقاطند و نجات از این پارادایمها بسیار کار سختی است و به همین جهت «نهضت تولید علم» به سختی میتواند به سمت ثمرات انبوه متناسب با عطش زمانه حرکت کند.
حضرت آقا نیز معتقد بودند برای خلق الگوی پیشرفت ـ نه صرفاً پیاده کردن آن ـ ابتدا باید یک گفتمان پدید آورد.
«باید از طریق گفتمانسازی و بهرهگیری از دیدگاههای نخبگان و صاحبنظران، و با صبر و حوصله، الگویی فاخر، مستحكم و ارزشمند تدوین شود.» (14/ 12/ 91)
شاید به خاطر این که الگوی پیشرفت نیاز به غلبه بر پارادایم تحجر یا التقاط موجود دارد.
اعضای شورای علمی مرکز الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی میگویند طی این سالها وقتی با حضرت آقا جلسه میگرفتیم ایشان روی «اسلامی بودن الگو بدون هیچ ملاحظهای» خیلی تأکید میفرمودند.
اما گذشته از نقشی که گفتمان در خلق نظریههای اسلامی دارد،
«لازمۀ تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمانسازی آن در جامعه است.»(14/ 12/ 91)
(بحث ادامه دارد ...)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. در بحث سوم هستیم.
▫️مقدمه (20)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
8
❖ عناصر این چرخه :
دربارۀ عنصر چهارم :
4• گفتمان پایه
گفتمان که «ذهنیّت، خواسته و زمزمه»ای است که به یک پدیدۀ اجتماعی تبدیل شده از نظر رهبری دارای اقتدارات فراوانی است. از جمله این که روی تولید علم و تولید نظریههای اسلامی تأثیر میگذارد(این یک بحث جدی است و یک ایدۀ مهم و قابل توجه است).
آری پیش از مقام اجرا و تحقق، مهمترین مشکل ما در «تولید انبوه دانش تمدنگرای اسلامی» تنفس در بستر نظری(پارادایم) غربی یا متحجرانه است. تا این مانع برطرف نشود عقال از اندیشۀ خالقان سخن و ایدهپردازان و پیشبرندگان کاروان دانش اسلامی برداشته نخواهد شد.
خرق پارادایم نیز کار کوچکی نیست. گفتمان یک «شبهپارادایم» میسازد و زیر چتر گفتمان میتوان دگراندیش بود و خلاف معیارهای ثبتافتادۀ جامعۀ علمی حرکت کرد.
اما گذشته از نقشی که گفتمان در خلق نظریههای اسلامی دارد، برای تحقق الگوی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان به گفتمانسازی آن در جامعه احتیاج داریم.
همچنین گفتمان باعث سمت و سو دادن به مسؤولین میشود :
«تصمیمسازی کنید»، «گفتمانسازی کنید». این، مجری و مسئولین اجرائی را میکشاند دنبال این تصمیم، و تصمیمگیری خواهند کرد و عمل خواهد شد.» (14/ 2/ 87)
این یک طراحی موفق است :
«ببینید عزیزان! فکر شما و کاری که کردید و راه نوئی که پیدا کردید، پیشنهادی که به نظرتان رسیده، تأثیرگذاریاش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرائی منتقل بشود و فوراً یک ترجمۀ عملیاتی بشود و اجرائی و عملیاتی شود؛ نه، این تنها تأثیر نیست. یکی از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازی میکنید، گفتمانسازی میکنید. در نتیجه، در یک فضای معتقد به یک مبنای فکری یا عملی، رئیس جمهور هم همان جور فکر میکند، وزیر هم همان جور فکر میکند، مدیرکل هم همان جور فکر میکند، کارکنان هم همه همان جور فکر میکنند؛ این خوب است و شما این کار را انجام میدهید» (13/ 7/ 90)
حتی مسؤولینی که با یک تصمیم و یک سوگیری موافق هم نباشند اگر گفتمان موافق آن برساخته شود از روی ناچاری به آن عمل میکنند :
«جنبش عدالتخواهی هنگامیکه در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته میشود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواستهی عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبهی مهم از ذهنها دور شود؛ یعنی بایستی عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسؤولی ـ چه بنده و چه هر کس دیگری که در جایی مسؤول است ـ ناچار باشد به مقولۀ عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد.» (22/ 2/ 82)
ما یک مشکل ملی داریم : بر خلاف یهودیها «باور گفتمان» اصلاً در خونمان نیست. این البته یک نارسایی است.
این در حالی است که وقتی سوابق کارهای استعماری را در کشورهای مظلوم تحت سلطه از جمله کشور خودمان مطالعه میکنیم، میبینیم که مقولۀ تغییر ذهنیّت در کار استعمارگران بسیار بسیار جدی گرفته میشود. کارهایی که میکنند و طراحیهای سنجیده و منطقیای که میکنند و صبرهایی که نشان میدهند، واقعاً تحسینبرانگیز است.
البته، ما هم داریم کارهای بزرگی میکنیم و دارد اخلاقمان تغییرهای خوبی میکند. اگر این طرحواره که برای تغییر در همه چیز باید روی ذهنیّت مردم کار کنیم در ذهن دلسوزان و صاحبان عزم و اراده و تحرک و روحیه و حیات جهادی ایجاد شود واقعاً انقلاب زندگی جدیدی را شروع میکند و مردم هم وارد بهشت «رشد» میشوند.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. در بحث سوم هستیم.
▫️مقدمه (21)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
9
❖ عناصر این چرخه :
دربارۀ عنصر چهارم :
4• گفتمان پایه فرهنگی
بعد از همۀ توضیحات پیشین، دوباره روی این نقطه تأکید کنیم که گفتمان پایه هرچند در فضای عمومی جامعه نیز منتشر میشود و همه را درگیر میکند، ولی در این چرخه بیشتر و «بخصوص» نخبگان هدف گرفته شدهاند، تا با درگیریهای طبیعی و پرتکرار خود به این مفاد گفتمانی و بستۀ نظری «هویّت نخبگانی» بدهند.
این درگیری باعث میشود تا رهیافتهای نظری امروز به یک پدیدۀ وزین و اثرگذار اجتماعی تبدیل گردد. منظور این است که آنچه درست به نظر میرسیده در اثر آمیختن با ذهن نخبگان غنای انسانی و اجتماعی بیشتری پیدا کند و به چیزی از جنس نخبگیهای رنگارنگ موجود در جامعۀ ما تبدیل شود. در این صورت به شکلهای مختلف بخصوص و حداقل در حدّ ایدهها و اندیشهها و فرضیهها خود را به نمایش بگذارد.
ما اکنون با این گرفتاری مواجهیم که «اندیشۀ انقلاب» و «اندیشۀ رهبری»، یا مورد مطالعه نیست، یا اگر مطالعه میشود فهم درستی از آن صورت نمیگیرد یا اگر هم فهمیده میشود «هویّت نخبگانی» پیدا نمیکند و کسانی که به حضرت آقا علاقهمند هستند شاید در این باره سهلاندیشی میکنند و گمان میکنند که با تکثیر کتابهای ایشان ـ که پدیدۀ مبارکی است ـ میتوان این تعویق فکری و فرهنگی و انسانی را جبران نمود.
در حیات انقلابی ما جای این «حلقه» کم است؛ اندیشههای انقلابی «هویّت نخبگانی» پیدا نمیکند(منظور صرفاً خلق دانش نیست؛ زیرا خلق دانش فرایندی بسیار کند و زمانبر دارد).
البته تشکیل و پدیدآیی یک «هویّت نخبگانی» بر سر یک یا چند باور یا یک بستۀ فکری، نیز امر سریعی نیست و از مسیر پرسنگلاخی باید عبور نماید. نخبگان تا با یک اندیشه «درگیر» نشوند و آن را در الیاف ذهن خود چون پود نتابانند و حسابی به خورد گرههای ذهنی خود ندهند و بارها پایین و بالا نکنند و تقریرهای مختلف بومی از آن ارائه نکنند، نمیتوانند آن به آن ژرفای نخبگانی بدهند و به اصطلاح آن را تا تراز نخبگانی خود بالا بکشند و به آن «هویّت نخبگانی» بدهند و این حادثه اساساً چیزی است که ما هنوز بهخوبی آن را نشناختهایم و طبعاً «فرهنگ» و «فنّآوری» مناسبی برای آن پدید نیاوردهایم.
چیزی که این امر را تسهیل میکند هجوم یک گفتمان نیرومند بر ذهن و ضمیر و زندگی همه و از جمله نخبگان است. این کار باید با ظرافت و با مداقههای نخبگانی در قالب خلق «گفتمان پایۀ فرهنگ» پدید بیاید.
┄┅••؛••┅┄
گفتمان پایه فرهنگی دو ساحت دارد : الف.«اندیشۀ پایۀ توحیدی» و ب. «نگرشهای بنیادین معطوف به فرهنگ».
«اندیشۀ پایۀ توحیدی» را باید با توصیفاتی روشن معرفی کرد. اندیشۀ پایۀ توحیدی را باید چون یک طعام دید، طعامی که با آن میتوان شخصیّت اسلامی را زنده نگه داشت و به آن طراوت بخشید. اندیشۀ توحیدی همان محتوایی است که نماز عهدهدار بیان و تکرار آن است.
نماز رسالت بزرگی برعهده دارد ولی در مسیر خود به اندازۀ شایستهای فعال نیست. این که چرا نماز ستون دین است ـ «الصَّلاةُ عَمودُ الدِّينِ»(نهج البلاغة، نامه47) ـ طبعاً نیاز به تحقیق و مداقه دارد، ولی حتماً یک پایۀ آن تعلیماتی است که در اذکار نماز گنجیده است و توصیه شده که با توجه مرور شود. یعنی نماز عهدهدار مرور عقاید است و عقایدی که در نماز منطوی است اندیشههای پایه است.
نکته ای استطرادی :
این حادثۀ فوقالعاده بزرگی است که جمعیّت قابل توجهی از مردم ایران نماز میخوانند. اگر ما کاری کنیم که همین جمعیت نمازخوان در این تجربههای معنوی و عرفانی به سطوح راقیتری از حیات انسانی دست پیدا کنند بدون تردید حیات اجتماعی خویش را به پرواز درآوردهایم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. در بحث سوم هستیم.
▫️مقدمه (22)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
10
❖ عناصر این چرخه :
به دنبال پاسخ این سؤال بودیم که این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقیای بین این عناصر میتوان قائل شد؟
به چهار عنصر «هدایتهای رهبری انقلاب»، «عاقلۀ نخبگانی فرهنگ»، «ایدۀ مادر فرهنگی» و «گفتمان پایۀ فرهنگی» اشاره شد و اکنون عنصر پنجم.
5• طراحیهای راهبردی / الگوی پیشرفت فرهنگی
عنصر پنجم را میتوان طراحیهای راهبردی با تکیه بر گفتمان پایۀ فرهنگی که ذهنگشا و راهگشا است، دانست.
همان طور که گفته شد «گفتمان پایۀ فرهنگی» ـ که تلاش میشود به یک زمزمۀ فراگیر تبدیل شود ـ بهترین پوشش را برای ارتقای سطح تأملات و تحلیلها و راهیابیهای نخبگان عرصۀ فرهنگ فراهم مینماید. گفتمان پایه نوعی انسجام شخصیّتی و تعالی هویّت پیشتاز شیعی را در ایشان رقم میزند.
اساساً یکی از اقتدارات گفتمان این است که به ظرفیّتهای اجتماعی و فردی حیرتانگیزی دسترسی پیدا میکند، ظرفیتهایی که شناخته شده نیست، یا راهی امیدبخش برای فعال کردن آنها به نظر نمیرسیده است. با مرتب کردن و سمت و سو بخشیدن به افراد باعث میشود دست خود ایشان به امکانات و تجهیزات معنوی درونی خودشان بهتر برسد. رهیافتهای ذخیره شده در وجودشان را زنده و تابناک میبینند و دائماً هیجان خلق معنی را در وجود خود حسّ میکنند. بین ایدهها ارتباط و تنسیق خاصی مشاهده میکنند، آهنگ متوازن یا سمفونی امیدبخش و اشتهاآفرین این راهبردها و راهکارها را میشنوند.
لذا محیطی که از گفتمان گیجی برخوردار نیست، خیلی الهامبخش و ایدهخیز است. این همان است که زمینه را برای «خلق مردمی معنی» فراهم میکند و پرچینهای اندیشکدهها را فرومیریزد و کل یک جامعه را به یک جامعۀ فراگیر اندیشگاهی با افرادی فکور و چارهاندیش یا ایدهپرداز تبدیل مینماید.
وقتی که «ایدۀ مادر فرهنگی» را به گفتمان فراگیر یعنی «ذهنیّت، مطالبه و زمزمۀ» ملی تبدیل نمودیم با سهولت بیشتری به سمت ترسیم الگوها و طراحیهای راهبردی پیشرفت فرهنگی حرکت میکنیم.
البته اینجا هم نقش نخبگان بسیار بسیار جدی است. نخبگان باید با پیشتازی تمام از کل زمینه و زمانۀ مستعد بهره بگیرند و راههای برونرفت از رکود و خسارت و ولنگاری و کودنی فرهنگی را بیابند و با مجموع مباحثاتی که بین خود میکنند آنها را نهایی کنند.
از جمله اموری که باید زودتر از بقیه روشن شود «الگوی پیشرفت فرهنگی» است. الگوی پیشرفت با تکیه به نظریۀ پیشرفت فرهنگی و ایدۀ مادر، به ترسیم واضحتر چگونگی تعالی فرهنگ میپردازد. الگوی پیشرفت با ترسیم تفصیلیتری از مطلوبیتهای منتخب فرهنگی ـ برآمده از ایدۀ مادر ـ مینماید و سراغ ظرفیّتهای متکثر فرهنگ رفته با دستهبندی آنها و طرح ایدههایی برای همافزایی بین آنها در راستای پیگیری مطلوبیتهای فرهنگی صفحۀ ظرفیتهای میدانی را از باری به هر جهتی، همهچیزپیمایی، شانه خالی کردن از همه چیز و ... نجات بدهد.
این بحثها صرفاً ناظر به نهادهای حاکمیتی نیست و کلی هم نیست، بلکه ناظر به همان مطلوبیتهای منتخب است. واقعاً امامان جمعه چه کارهاند؟ مدیران کل سازمان تبلیغات؟ وزارت ارشاد؟ آموزش و پرورش؟ سازمانهای فرهنگی هنری شهرداری؟ کانون پرورش فکری کودکان؟ کانونهای خودجوش فرهنگی؟ صدا و سیما؟ آپارات، فیلیمو، ...؟ وزارت گردشگری؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی؟ و ... چه کارهاند؟
کار کجا کلید میخورد، چگونه میچرخد، هر کدام چه میکنند، هر کدام چه میخواهند و چه مددهایی باید ببینند، نیرو را کجا تربیت میکند، برای کجا تربیت میکند، چه نیروهایی مورد نیاز است و ...؟
اگر برای الگو زحمت کشیده شده باشد میتوان امید داشت که
مهمترین نکته این است که این الگو مشکل تصمیمگیری را در صحنه حل کند و جمع متولیان امور فرهنگی را به سمت توافقهای شیرینی حرکت بدهد.
معلوم است که اجرای آن به پیگیریهای دلسوزانه نیاز دارد، ولی وقتی که ایده نیستو الگو نیست جمع کردن بسیار کار سختی است، بلکه شدنی نیست.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• تقدیر •
#ناوک_مهر
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ مهر و دیدبانی
چندی پیش استاد ارجمند جناب حجتالاسلام والمسلمین قنبریان منتی گذاشتند و یادداشتی بر کتاب «مقام مردم» نگاشتند که لطفی از جانب شان بود و مایه تشکری برای بنده.
نامه ای به تقدیر خدمتشان نگاشتم که تقدیم میشود.
در پست بعدی نیز نامه ایشان آمده است.
┄┅••؛••┅┄
جناب استاد قنبریان مد ظلّکم العالی،
سلام علیکم!
مثل همیشه و همراه مخاطبان نوشته های ارزشمندتان از مطالب کانالتان بهره مند می شویم و بابت نگاههای متین و پر از احساس مسؤولیتتان محظوظیم.
چندی پیش بزرگواری فرموده بودید و یادداشتی بابت وجیزۀ «مقام مردم» نگاشته بودید که بدون هیچ مجامله ای بر شرمندگیهای بنده می افزود. بدون تردید موظفم از محضرتان تشکر کنم باز هم به خاطر دلسوزیهایی که نسبت به اندیشۀ انقلاب دارید و نکته هایی که برای استفاده در آن یادداشت گنجانده بودید.
بشر قرنها است در تکاپوی «راه» است. همان که ما هر روز حداقل ده بار یافتنش را و داشتنش را عاجزانه از خداوند متعال طلب می کنیم. همۀ نسلهای بشر برای یافتن آن کوشیده اند و دست مهربان الهی همواره برای مدد رساندن به انسان نوازشش کرده و این سمت و سو را به او نمایانده است، ولی گویا دریافت آن خود بخشی از رشد است که یک تاریخ مشغول آن هستیم و پیامبران و مکتب تعالی بخش آنها همچون مربیان پرحوصله و پردغدغه در کنار نهال وجودمان چرخیده اند و رشدهایی را رقم زده اند.
بشر چه بخواهد چه نخواهد هوسهای بزرگی در جان او جا گرفته است، او مراتب بلندی را در درون و بیرون خود می خواهد. بشر بی آرام است.
بشر امروز با دغدغۀ کرامت و زندگی بهتر و هزاران هوس بزرگ، به تدریج از مسیر الهی برید و امروزه روز ثمرۀ آن سوگیری چند سده ای را شاهدیم؛ جذابیتهای بسیار ولی یک شکست بزرگ نیز.
راه چیست؟
این چیزی است که در واقع «انقلاب بزرگ ایران اسلامی» برای آن شکل گرفت. سالها اندیشمندان جامعۀ ما به راه می اندیشیدند و الگوهای زندگی را به نقد می کشیدند. پیشنهادهای مختلفی بود، ولی مردم ایران سالها پیش یک انتخاب بزرگ کرده بودند و بر آن نیز راسخ مانده بودند، آنها نسخۀ تغییر و تعالی را اسلام می دانستند و همواره معتقد بودند که از اجرای آن بازمانده اند.
انقلاب ما با انبان شلوغی از این پرسشهای بزرگ رو به رو است. اعتقاد ما این است که به نام خدای شگفتی ساز پاسخهای نغزی نیز به آنها دارد، ولی کاوشهای ما در این اندیشه خیلی کم شمار بوده است و دربارۀ آن سهل نگر بوده ایم.
امیدوارم با اهتمامهای سرورانی چون جنابتان بتوانیم خطوط این نسخۀ عزیز را روشنتر ببینیم و در پیش بگیریم.
علت تعلل در تقدیر از جنابتان هم این است که احساس می کردم یادداشت شما از سر دلسوزی همیشگیتان نسبت به اندیشۀ انقلاب بوده است و ربطی به شخص پیدا نمی کرد. البته معلوم بود که تقدیر نکردن هم به هیچ وجه شرط ادب نبود. با تضلع و تواضع از محضرتان سپاسگزارم و توفیقات روز افزونی برایتان آرزومندم.
در پناه حق تعالی!
محمدرضا فلاح
چهارشنبه 1 دیماه 1400
🌸
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#بازخورد
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ یادداشت استاد قنبریان
بسم الله الرحمن الرحیم
جامعه هم نحوی از هستی دارد و صرف اعتبار نیست. با مسلمان شدن،"صورتی نو" می پذیرد و با تشیع، "فعلیتی برتر" می گیرد و با اسلام ناب و تولی به ولیّ عادل، تعالی می گیرد.
درجای خود ثابت است که هرموجود، فیوضات رب را با "صورت اخیر" و "فعلیت آخرِ" خود جذب می کند. نبات با فعلیت نباتی اش چیزی جذب می کند که جماد نمی تواند آنرا جذب کند. انسان با فعلیتِ عقل و نطقش، فیضی می گیرد که حیوان از آن بی خبر است.
حال جامعه ای که از دوگانه پرستی درآمد و مسلمان شد، از "اسلام فتوحات"، بالا آمد و" اسلام اهلبیت(ع)" را طوعاً پذیرفت؛ از "تشیع صفوی" به "تشیع انقلابیِ حسینی" رسید و علیه #سلطه و سلطنت و یزیدِ متشیع انقلاب کرد، مقابل سفیانی های اسلام نما ایستاد و اسلام ناب پابرهنگان را مقابل اسلام مرفهین آمریکایی قرارداد و دست بیعت با ولایت(درحصه غیبتش)داد؛ صورت اخیری یافته است که فیض بیشتری طلب می کند:
• ثبوتاً این فیض، جریان اراده الهی در اراده عمومی مردمِ متولی به ولایت است.
• اثباتاً ترجیح تشخیص و عمل مردم بر جمع ها و گروه های نخبگی است.
کتابچه با مسمای" #مقام_مردم" اثر فاضل ارجمند #استاد_محمد_رضا_فلاح_شیروانی با استناد به بیّناتی از فرمایشات امامین انقلاب مشحون این دو مقام برای مردم است:
۱. در صفحه۱۹و۲۰ می نویسند:《امام معتقد بود اگر تصدی گری حکومت توسط یک انسان موحد امر موجهی است، تنها برای آن است که خواست و اراده مشروع مردم را در جامعه جاری کند البته همانطور که از پیام تبریک ۱۲فروردین برمی آید او خواست و اراده فراگیر مردم را مظهر اراده حق تعالی می دانست》
در صفحه۳۶ می آورند:《درمکتب اسلام که امام، ذهن و دل خود را بدون پیش داوری به آن سپرده بود و هر آموزه ی برجسته ای را به جان خریده بود، قاطعانه گفته شده که اراده ی الهی به دنبال اراده عمومی مردم به میان خواهد آمد و طبعاً تغییر و تحول ها و معجزه های بزرگ اجتماعی با تغییر مردم در خود ایجاد خواهد شد. به همین جهت، حضرت امام یک نصیحت بیشتر نداشتند و آن این که بی معطلی به خاطر خدا به پا خیزید. حضرت امام برای دست یابی به آستان آن ناموس
بزرگ الهی( تحول عمومی مردم) بر وحدت کلمه تاکید پرتکراری داشتند و دست خدا را همراه جماعت می دانستند》
این نگاه راهگشا به آنجا می کشد که ولیّ " من انفسهم" بوده/گردد. چنانچه از امام عزیز نقل می کنند:《بارها گفته ام من با شما یکی هستم و رهبری در کار نیست》(مقام مردم ص۲۰)
۲.درصفحه ۲۳ نگرانی امام(ره) را چنین تصویر می کنند:《بعد از انقلاب نگران بود به نام اسلام و حکومت اسلامی، مردم را از صحنه کنار بزنند و نوعی نخبگی مذموم بلکه مشکوک و آفت دار یا آسیب پذیر را بر این کشور حاکم کنند》
از امام به جا نقل می کنند:《این ها می خواهند با شیطنت هایشان کار خودشان را انجام بدهند . آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است... و مابسیار ضرر خوردیم و آن ها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا می گویند که سیاست حق مجتهدین است. یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقی شان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه ی سابق بدتر است برای ایران. ما اگر نظارت نکنیم، یعنی ملت اگر نظارت نکنند در امور دولت و مجلس و همه چیز، اگرکنار بروند،بسپارند دست این ها و بروند مشغول کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد》(ص۲۲و۲۳)
از رهبر انقلاب هم نقل می کنند:《توده های مردم ،اصل و تعیین کننده و تصمیم گیرنده اند و آنها هستند که جریانها را هدایت می کنند》(ص۳۱)
از همین جا سپردن کارها به مردم ترجیح می یابد که نمونه هایی در "مقام مردم" شمارش و توضیح داده شده است. از نقطه مقابلش به درستی گلایه شده :《 بنام ملت، دولتی فربه پدید آوردن و علی رغم رهنمودهای مکرر امام همه چیز را دور و بر خود جمع کردن و نهادهای مردمی چون جهاد سازندگی را گام به گام به نابودی کشیدن رویه و خواست و منطق و بینش مردمی امام نبوده و نیست》(ص۴۱)
"مقام مردم" نکاتی بیش از اینها دارد که غیر از تحلیل و توجیه رویه رهبر انقلاب در تجربه مذاکرات و برجام، می تواند مبانی درست نگاه انتقادی بر برخی رویه های نخبه گرا مقابل رویکرد مردم گرا باشد.
سپاس و دست مریزاد به استاد ارجمند حاج آقا فلاح شیروانی، ان شاء الله توشه راه جوانان انقلابی واقع شود.
محسن قنبریان ۲۴مهر۱۴۰۰
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#کدام_انقلاب؟
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ مقاومت کارخانه نوشابه
حسن مؤمنیان / کتاب «من به این آرم اعتماد دارم»
دو تا زد تو گوشم و گفت: «گور بابای تو و انقلاب!» نگهبان کارخانه بود و بهش گفته بودند سپاهی، بسیجی یا روحانی آمد بزنش. لباس نهضت هم شبیه لباس سپاه بود، ولی بدون آرم.
برگشتم نهضت و به همکارها گفتم: «من دو سه روزی نمی آیم. میخواهم هر طور شده وارد آن کارخانه بشوم. پپسی اگر قسر دربرود، کارخانه های دیگر هم زیر بار نمی روند»
رخت وشکلم را شبیه خودشان کردم؛ ریشم را کوتاه کردم، لباس هایم را تغییر دادم و رفتم. شیفت عوض شده بود و یک نفر دیگر نگهبان بود. گفتم: «آمده ام نمایندگی پپسی کولا را برای شهرستان شیروان بگیرم.» نگهبان گفت: «آنجا نمایندگی داریم.» گفتم: «بنده خدا حال ندارد، خوب پخش نمی کند.»
باکلی مکافات اجازه داد وارد شوم، وقت نماز بود. یک راست رفتم نمازخانه، با امام جماعت صحبت کردم که اجازه بدهد چند دقیقه بین دو نماز صحبت کنم. کارگرهای زیادی برای خواندن نماز آمده بودند. بلند شدم و گفتم: « مسئول های شما دکتر و مهندس هستند که در آمريکا درس خوانده اند، اما نمی دانم چرا در قبال بیسوادی شما بیاعتنایند و از من که دیروز آمده بودم تا برای کارگرهای بی سواد این کارخانه کلاس برگزار کنم، با کتک استقبال کردند»
توجه همه جلب شده بود و روحانی بنده خدا ترسیده بود چون او هم آنجا تحت فشار بود. کاغذ بخش نامه را از جیبم درآوردم، به دیوار زدم و گفتم: «حق شماست که باسواد شويد. دیگر خودتان می دانید»
یک دفعه مردی با سبیل های چخماقی وارد شد. یادم نیست باقرخان بود يا كاظم خان. اولش مؤدبانه گفت: «آقا، با من تشریف بیاورید دفتر مدیرعامل.» بعد که مقاومت من را دید، لحنش تغییر کرد و به زور من را به دفتر برد.
مدیرعامل، سرگرد وجدانی، رئیس سابق ژاندارمری مشهد بود. هنوز ننشسته بودیم که یکی از مهندسها آمد به سرگرد گفت: «آقا مخزن ۲۰۰ هزار لیتری شربت نوشابه سوراخ شده و شربت ها دارند می ریزند زمین» سرگرد با عصبانیت گفت: «بروید درستش کنید» مهندس گفت: «آقا، ورق گالوانیزه می خواهد که در بازار نیست.»
سرگرد که دست و پایش می لرزید، گفت: «بروید از خارج بیاورید.» مهندس گفت: «تا سفارش بدهیم بخواهند از ژاپن بیاورند خیلی طول می کشد.» مهندس و سرگرد که چانه زنی شان تمام شد، پرسیدم: «چقدر ورق لازم دارید؟»
صدایش را بلند کرد و با عصبانیت گفت: «آقا شما تاجری؟ شما ورق فروشی که میپرسی؟» گفتم: «کارتان را راه می اندازم. بگویید چقدر می خواهید»
گفت: «حداقل ده ورق»
آن موقع با آقای نوراللهیان ، بدنه اجاق گاز می ساختم. یادم می آید کلی ورق گالوانیزه با نرخ دولتی خریده بودیم و در انبار داشتیم. یک تکه کاغذ را که سربرگ شرکت خودشان رویش بود برداشتم و برای عمویم در پاساژ رحیم پور نوشتم که دویست ورق گالوانیزه بهشان بدهد. سرگرد تعجب کرده بود. یک چمدان پول گذاشت جلویم، اما قبول نکردم و گفتم بعدا حساب میکنیم.
فردای آن روز در نهضت بودم که گفتند یک نفر کراواتی با شما کار دارد. مثل کارخانه که کسی را با ریش و قیافه بسیجی راه نمی دادند، نهضت هم کسی را با کراوات راه نمی داد. هماهنگ کردم بیاید بالا.
باز یک چمدان پول گذاشت روی میز. گفتم: «من آن را با شما حساب میکنم، آن هم به نرخ دولتی نه با نرخ بازار سیاه. اما دیروز که به کارخانه شما آمدم، حرفم چیز دیگری بود.» گفت: «بله بله. ما ۱۲۲ نفر بی سواد داریم و شما حتما باید بیایید در کارخانه کلاس تشکیل دهید.»
برای اینکه تولید کارخانه کم نشود، اول ۲۵ نفر از جوان ترها را ثبت نام کردیم تا به مرور برای همه کلاس برگزار کنیم. سرگرد دیگر با من دوست شده بود، جوری که در آن کارخانه که ما را حتی راه نمی دادند، مراسم سخنرانی آقای قرائتی را برگزار کردیم. از همه کارخانههای اطراف هم دعوت کردیم بیایند آنجا. آن سخنرانی آن قدر تأثیرگذار بود که باعث شد کارخانه های دیگر هم با نهضت همکاری کنند و توانستیم مبلغ زیادی برای کمک به جبهه ها جمع آوری کنیم.
┄┅••؛••┅┄
این باطن ناب و این منطق روشن باید بر کل کشور حاکم شود.
راه درست را پیدا کنیم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند شهدای انقلاب رضوان الله تعالی علیهم
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#دوباره_انقلاب
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ نقدهای سرگردان
انقلاب اسلامی یک چهارچوب نگاه است. صرفا یک نظام سیاسی نیست تا با آن نگاهها را محدود کنیم.
این انقلاب خدا را باور دارد، شریعت اسلامی را باور دارد، انسان را مسؤول می داند، انسان را دارای اقتدارات بی نهایت می بیند، زندگی دنیا را با صفا و زیبا و آباد و رو به آخرت می خواهد، برای نخبگی حساب ویژه ای باز می کند، نخبگی را به ذلت نفس می داند، همۀ مردم را چوپان جامعه و همه را پاسخگوی نقصها می شمرد، طاغوت را تحمل نکردنی و قدرت طاغوت را تضعیف و نابود کردنی می بیند، معتقد است باید در برابر طاغوت ایستاد مدام با او چالش کرد و یک جریان و هویّت بین المللی زنده و خسته نشو در برابر آن به راه انداخت تا نظام سلطه را سرنگون کرد، کار درست و در شمار عمیقترین چالشها را برساختن یک الگوی زندگی الهی ـ انسانی می داند، برخاستگان را با نشستگان برابر نمی نهد، همه را دعوت به احترام و همراهی و مساعدت برخاستگان می نماید و... حکمتهای بسیار.
باز هم یک چشم حیرت زده و سرگردان چیزی را دیده است.
وقتی انقلاب را برخاسته در برابر طاغوت قرائت نمی کنی و نمی بینی که واقعاً این اتفاق افتاده است و این طاغوت دائماً در حال فرسودن است و بالاترین کینه ها را نه از امثال تو بلکه از مبارزین واقعی دارد و نقش ولی فقیه را در این میان نمی فهمی باید هم روی کاریزما حساس شوی.
وقتی دشمن انقلاب را دانشهای تا مغز استخوان نفوذ کردۀ غربی نمی بینی و با تربیت شدگان این دانشها کنار می آیی و به خیال خود «بازتر» و در واقع ولنگارتر فکر می کنی باید هم متوجه نشوی که حفظ آرمانها و ارزشها در این معرکه و "مقاومت در برابر «وسوسه»هایی که غیر قابل مقاومت به نظر می رسیدند" شبیه معجزه بوده است و سهم ولی فقیه در این میان جدی است.
چرا این نگاه و این حنجره متوجه جریان مسموم دنیاگرایی نمی شود؟ چرا وقتی که جریان لیبرال را نقد می کند آن را اختلاف سلیقه می خواند؟ چرا به بهانۀ حیرت و ثلمۀ فقدان امام زمان عج واضحات را هم زیر پا می گذارد؟ چرا خط امام زمان عج را دنبال نمی کند و «المسارعین الیه فی قضاء حوائجه» رفتار نمی کند؟ چرا بر پیکر دشمنان طواغیت زخم می زند؟ چرا هر چه می نویسد خوش آمد چشمها و دلهای فاسد و طواغیت است؟ چرا ... . در یادداشتی پیشین(و نه سرگردانها) نوشته بودم که مسأله عاطفی است. عزیزی فرمودند بعد فکری کار اینها را هم باید دید، ولی همین نکته نشان می دهد که بعد فکری ای در کار نیست.
امام به ما آموخت که باید کل جامعۀ اسلامی انسجام و وحدت خود را حفظ کند و وحدت آن چیزی است که حضرت امیر ع را هم به صبر و سکوت و رفتار مسالمت آمیز وادار کرد و تفرقه آن چیزی است که دشمن آن را از سویدای دل آرزو می کند و ... . این آموزه برای ما معجزه کرد و انسجام اجتماعی بی نظیری پدید آورد و عامل مهم آن همین ولایت فقیه بود و این تحلیلگر متوجه آن نمی شود و نمی خواهد واقعیتها را ببیند و تنها طرد چند نفر را بهانۀ چنین غفلتی قرار می دهد؛ چون به نگاه خمارآلود و عافیت طلب و حیرت زده پناه برده است.
انقلاب واقعاً انفجار معنویت و توجه به خدا بود. دغدغۀ لقاءالله را و «قیام برای خدا» که تنها موعظۀ الهی بود و معنویت تمدن ساز و واقعی و نبوی و علوی و بقیةاللهی را در میان کالاهای بدلی و وهمی و نارسا بالا می آورد و به ما می آموخت، این دغدغه را امام به مبارزین و غیرتمندان جامعه داد. به آنها که وقتی می خواستند علیه ظلم بایستند به مکتب الحادی کمونیزم پناهنده می شدند و امام یاد داد که چطور تنها به دیدار خدا بیاندیشید، ولی با نام خدا علیه ظلم و دشمنان بشریت قیام کنید و خود را در آغوش اصنافی از رعایتهای الهی بیاندازید. این نگاه این را متوجه نخواهد شد زیرا که برای پا روی انصاف گذاشتن انگیزه پیدا کرده است.
فرهنگ اهتمام به علم و دانش را در رأس قرار دادن و همه را دعوت به توسعۀ دانش نمودن و آن را گلوگاه همۀ پیشرفتها خواندن و ... اهتمام بزرگ ولایت فقیه در این کشور بوده است. در گفتمان کردن ارزش علم پیشتاز و پرثمر بوده است و امثال ما به سهولت پژمردن نهال دانش توسط مخالفان اسلام و انقلاب و رهبری را دیدیم و هیچ غلطی نکردیم. ولی این رویکرد تعالی بخش دیده نخواهد شد؛ زیرا دلمان قساوت پیدا کرده است.
تأکید بر آزاداندیشی، اهتمام به خانوادۀ شهدا و جانبازان، تأکید بر قدرت درون زا، تأکید بر این که جوانان باید رشد سیاسی داشته باشند و صف بندیها را متوجه شوند و هر چه را لازم دیدند نقد کنند و هزاران ارزش متعالی اینچنینی را بیش از همه ـ راه برای همه باز بوده است ولی او بیش از همه دنبال کرده است ـ پی گرفته است، ولی نگاه بیمار روی کاریزما که فکر و ادبیات و واژه اش غربی است تمرکز می کند؛ زیرا ...
تنها فکر و روحیۀ واقعی انقلابی نجات بخش است.
خدایا خود نگهدارمان باش!
┄┅••؛••┅┄
☘️@faslefarhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• تحلیل •
#دوباره_انقلاب
#دوباره_انحراف
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ نقدهای زهرآگین
صف آرایی دشمنان هوشیار و غدّار حقیقت و بشریّت و اسلام عزیز به من و شما نشان می دهد که جبهۀ حق کدام است و رزمنده کیست.
بودند کسانی که پیامبر را هم نصیحت می کردند و نمازی که از او آموخته بودند می خواندند، ولی به دستورات او بی اعتنا بودند و حضرت لعنشان می کرد.
یکی از ویژگیهای آخر الزمان این است که جریانهای انحرافی با زبان دین سخن می گویند ولی خواسته های باطل را پیش می برند.
ما امروزه به نقدهای خوب و عالمانه بیش از همیشه احتیاج داریم، ولی نه نقدهای زهرآگین و بی انصاف.
این آیات برای کجا است؟
«إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ ،
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ» ﴿المدثر،18 و 19﴾
واقعاً اندیشید و نقشه کشید. پس مرگ باد! چگونه نقشه کشید.
«"تقدير از روى تفكير" به معناى آن است كه چند معنا و چند وصف را در ذهن بچينى، يعنى آنها را در ذهن جابجا كنى، يكى را بگذارى و ديگرى را بردارى تا از رديف شدن آنها غرض مطلوب خود را نتيجه بگيرى، وليد بن مغيره هم در اين انديشه بود كه چيزى بگويد كه با آن گفته، دعوت اسلام را باطل كند، و مردم معاند مثل خودش آن گفته را بپسندند، پيش خود فكر كرد آيا بگويد اين قرآن شعر است، يا بگويد كهانت و جادوگرى است؟ آيا بگويد هذيان ناشى از جنون است، يا بگويد از اسطورهها و افسانههاى قديمى است؟ بعد از آنكه همه فكرهايش را كرد اينطور اندازهگيرى كرد كه بگويد: قرآن سحرى از كلام بشر است، چون بين زن و شوهر و پدر و فرزند جدايى مىاندازد»(المیزان)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#کدام_انقلاب؟
#سازندگی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ حرکت خودجوش
«بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجوئی - جنبش دانشجوئی، حضور دانشجوئی - صحنۀ عجیبی است.
در همان ماههای اول، مسئلۀ تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصلۀ چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به وسیلۀ خود دانشجوهاست، که خود دانشجوها جهاد سازندگی را تشکیل دادند و خودشان آن را توسعه دادند؛ خودشان آن را پیش بردند، که یکی از برکات و افتخارات نظام اسلامی، جهاد سازندگی بود»(۱۳۸۷/۰۹/۲۴)
«جوانانِ جهاد سازندگی آن روزی کارهای بزرگ را در این کشور شروع کردند که حتی آن کسانی که جلوی چشمشان این کارهای بزرگ انجام میگرفت، باور نمیکردند که جوان ایرانی قادر به این کارهاست. در دوران رژیم طاغوت، گندم را از امریکا میخریدند و سیلو را روسها برایشان میساختند؛ آنها سیلو را هم نمیتوانستند بسازند! باید روسها میآمدند؛ این صنعت در ایران نبود. در سالهای اول انقلاب، این جوانان جهاد دانشگاهی آمدند و گفتند امام دستور دادهاند مردم گندم بکارند؛ خوب، گندم سیلو لازم دارد؛ درِ خانهی چه کسی برویم، جز درِ خانهی همت و ابتکار خودمان؛ شروع کردند. افرادی میدیدند که این سیلو بالا میرود - البته در روز اول، با ظرفیت کم - اما باور نمیکردند! و امروز کشور ما یکی از کشورهای مطرح از لحاظ سیلوسازی در دنیاست؛ به برکت همین جوانها. کار جهادی، این است»(۱۳۸۴/۱۰/۱۴)
«جهاد سازندگی از جمله دستگاههایی است که بیش از همه، ما را به یاد امام عزیزمان میاندازد. چهقدر ایشان به این مجموعهی جوان و انقلابی و بااخلاص و کارآمد اهمیت میدادند، و چهقدر لذت میبردند وقتی میشنیدند جهاد سازندگی موفقیتهایی را در جبههی جنگ و مناطق دورافتادهی روستایی به دست آورده است. آن دل بزرگ، از دیدن این همه تلاش، پُر از امید و شادی میشد. تیزبینی و روشننگری و تشخیص آن عزیز، درست و بجا بود و میدانست این مجموعه که از عناصر مؤمن و انقلابی و جوان و فعال و کارآمد و باسواد تشکیل یافته است، تا چه اندازه میتواند برای کشور مفید باشد»(۱۳۶۸/۰۳/۲۰)
«جهاد حقاً یکی از برکات خدا در این کشور است»(۱۳۷۰/۰۳/۲۸)
«جهاد سازندگی در میدان سازندگی شهید داد؛ چون كسانی دشمن این بودند كه انقلاب توفیق پیدا كند»(۱۳۷۷/۰۷/۱۵)
ویژگی جهاد این بود که فکر و روحیۀ انقلابی داشت؛ یعنی باورهای مذهبی در او عمیق بود و درد بشریّت در نهاد او موج می زد، ویژگی جهاد این بود که خودباور بود و به قدرتهای درونزا تکیه داشت، کاملاً آمادۀ ابتکار و یافتن راههای نوین حل مسأله بود، اهل جنگیدن با سختیهای عجیب و غریب میدان و نه صرفاً اسطوره های داستان بود، در همه کار به مردم متوسل می شد(به تعبیر حضرت امام «ما در مشکلات باید متوسل بشویم به ملت»)، اهل نگاه جامع به یک مسأله و دیدن ابعاد فرهنگی، رفاهی، اقتصادی و ... با هم بود. کارها را کم هزینه انجام می داد، بوروکراسی سبکی برای انجام کار داشت و ... .
یکی از مشکلاتی که با آن درگیر بود لیبرالهای دولت موقت و بعدها دیگر غربگراها بود. آقای ناطق نوری می گوید : «دولت موقت از دانشجوها خوشش نمیآمد و این موضوع خیلی عجیب بود؛ اینها چشم دیدن جوانان دانشجو را نداشتند»
ولی کار جهاد گرفت و به نقطه های شکوهمندی رسید.
┄┅••؛••┅┄
در دی ماه ۱۳۷۹، در آن سالها که بالاترین اهتمام جریان حاکم ـ اصلاحات ـ با جنجال فراوان و فشارهای پی در پی، ویرایش قانون اساسی، حذف قید اسلامیّت نظام یا اصل ولایت فقیه و ... بود و به این خواسته و بسیاری از ویرایشهای اساسی مد نظر دست نیافت، بالاخره یکی از ثمرات بزرگ انقلاب به مسلخ رفت و طرح ادغام جهاد با وزارت کشور تصویب و اجرا شد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به ارواح بلند شهدای جهادسازندگی رضوان الله تعالی علیهم
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#جنگ_بیامان
#فریضۀ_قطعی
«این را من از روی اطّلاع عرض میکنم ...»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ چرا فوری؟
این که ««جهاد تبیین» یک فریضۀ قطعی [است]» و این که «هر کسی که میتواند [باید اقدام کند]» حتماً جملات مهمی است، حتماً دستور بزرگی است، حتماً نشان میدهد که نباید از کنار آن ساده گذشت، ولی این که میفرمایند ««جهاد تبیین» ... یک فریضۀ فوری است»(19 دیماه 1400)، برای هر کسی که ذائقۀ اجتماعی و انقلابی دارد تولید نگرانی میکند.
همیشه دریافتهایم که جملات رهبری سنجیده است. ایشان چندی است که «جهاد تبیین» را به عنوان یک ضرورت بزرگ ملی معرفی مینمایند، اما قید «فوریّت» جدید بود و توجه را جلب میکرد. ظاهراً صحنه را درست نمیبینیم که به تأیید سخنان ایشان و تحرکات نه چندان پرحرارت بسنده میکنیم.
ایشان تبیین را همیشه بسیار کلیدی و تعیین کننده شمرده اند :
«تبیین، موضوع بسیار مهمّى است. انسانها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر كسى بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف كند، یعنى در واقع عمل و بازو و ارادۀ مردم را به سمت گمراهى كشانده است. این همان چیزى است كه دشمن مىخواهد.» (14/3/80)
بلکه اساساً راهبردیترین روش پیشبرد انقلاب را تبیین میدانند و میگویند از قدیم هم معتقد بودم که اسلام روش جذبش تنها تبیین است، نه زورگویی یا دغلبازی یا عملیات پنهانی یا حتی هو و جنجال.
«من با حرکت روشنگرانه از سوی هر کسی، از سوی هر نهادی، هیچ مخالفتی ندارم، بلکه علاقهمندم و معتقدم به مسئلۀ تبیین. یعنی اصلاً جزو راهبردهای اساسی کار ما از اول، مسئلۀ تبیین بوده است. تبیین لازم است.»
«من معتقد به تبیین هستم. ... کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگری، بیان منطقی، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقی را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند. این، حرف ماست. این، عرض ماست.»(۱۳۹۰/۴/۱۳)
به عنوان یک شاهد تاریخی حتی ثمره دادن قیام خونین سیدالشهدا ع را در گروی جهاد تبیینی و جهاد روایت حضرت زینب س میدانند.
«نکتۀ مهمّ دیگر در زندگی این بزرگوار که آن هم باز نشانۀ تدبیر است، این است که این بزرگوار جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت. نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند. کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند.
حالا تا امروز روایت زینب کبری س از حادثۀ عاشورا در تاریخ مانده، [امّا] در همان زمان هم تأثیر گذاشت در شام، در کوفه، در مجموعهی سالهای حکومت اموی و منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی. ببینید! این درس است؛ این همان حرفی است که بنده همیشه میگویم:
شما روایت کنید حقایق جامعۀ خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند»(روز پرستار،21 آذرماه 1400)
اما گویا مسألۀ امروز مسألۀ ویژهای است. حضرت آقا این روزها با نگرانی تمام برای چندمین بار میگویند که الآن یک جنگ نرم بزرگی علیه ایران اسلامی و حیات نوین ما به راه افتاده است و آن را یک «جنگ بیامان» میخوانند.
«این را من از روی اطّلاع عرض میکنم که امروز انبوهی از رسانهها با هزاران متخصّص؛ متخصّص هنر، متخصّص رسانه، متخصّص علوم ارتباطات، با پشتیبانی مالی انبوه، با پشتیبانی امنیّتی انبوه در کارند. برای چه؟ برای اینکه در نظام جمهوری اسلامی افکار را برگردانند، مذاقها را برگردانند، ایمانها را و باورها را تضعیف کنند، تخریب کنند. این [جور] است»(۳، بهمن ۱۴۰۰)
این را یک واجب قطعی میخوانند؛ یعنی تردیدی نیست که این کار به حدی ضروری شده است که گریبان مؤمنان را به صورت الزامی گرفته است.
البته این را یک واجب فوری نیز میخوانند. قطعاً آنچه دارد این واجب را فوری میکند، مؤثر بودن حملۀ دشمن است، همچنین بدموقع بودن این حملات است، همچنین حجیم و پرتعداد و حرفهای و ... بودن آن و احیاناً ضعیف بودن جبهۀ خودی در برابر آن است.
ما آثار این حملات را جابجا مشاهده میکنیم. ولی باز هم با خود میگوییم که گویا فشارها جدی شده است که اعلام فوریت میشنویم.
امیدوارم بسم الله بگوییم و قیامی مؤمنانه کنیم و زمانی را و فرصتی را از دست ندهیم و مجاهدانه و مؤثر به میدان بیاییم.
حضرت آقا دردمندانه میگویند :
«ما از خودمان سؤال کنیم که ما در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بیامانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها- ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟»
بلکه میافزایند :
«این را باید مشخّص کنیم برای خودمان و خاطر خودمان را جمع کنیم، کجا ایستادهایم؟» (۳ بهمن ۱۴۰۰)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به ارواح تابناک شهدای تبلیغ در تمام سالهای انقلاب اسلامی رضوان الله تعالی علیهم
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#خیز_تمدنی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ نقطۀ امید
هر رهبر اجتماعی که واقعاً به دنبال شکوفایی چشمگیر کشور خود است و می خواهد با مدد عزم و ارادۀ مردمش گامهای بلندی به سوی پیشرفت بردارد، مهمترین عنصر جوشش مردمی را «امید» خواهد یافت.
«پیش از همه چیز، نخستین توصیۀ من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همۀ قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت»(بیانیه گام دوم)
ما در زندگی فردی خود و تلاشهای خرد یا کلان اجتماعی خود نیز تجربه هایی داریم که جایگاه کلیدی امید را تأیید می کند. امید آن نقطه ای است که از آنجا می توان فردایی نورانی را دید و در دل گرمای خواستن و داشتنش را احساس کرد.
ولی حوزه مفخّم شیعه نقطۀ امید اصلاح طلبان واقعی است.
کسانی که واقعاً طالب آن هستند که کشورشان انقلابی اداره شود و از چنگال فکر مادی نجات پیدا کند منطقاً تنها می توانند به حوزه امیدوار باشند و حوزه نیز کانون این امیدها هست.
این یعنی حوزه مادر انقلاب خواهد ماند.
ما باید دست از رفتار سرگردان برداریم. با راهنمائیهای رهبری گرم شویم. فرماندهان میدان را جدی بگیریم.
نخبگان مبارز و گره گشا و راهگشا را پشتیبانی کنیم، دعایشان کنیم برای موفقیتشان گاهی نذرهایی بکنیم(گاهی برای بزرگترها و گاهی حتی برای مجاهدان خرد).
به جای نق زدن، نقطه های مثبت را بیابیم و با آنها ایده های امیدبخش بسازیم.
«می شود»ها را خوب خوب ببینیم.
نخبگان انقلابی نباید خاموش باشند. باید سخن بگویند و دیده شوند.
مسؤولین حوزه باید دربارۀ ایده های امیدبخش سخن بگویند، سخنانی دقیق و سنجیده و الهامبخش، با عباراتی ورز خورده که نقطه های سایش عاطفی را رد کند و واقعاً چون مرهمی بر دل بنشیند.
«بزرگان حوزه» الآن بهترین زمان سخن گفتنشان است. توصیه هایشان الآن بسیار بسیار شنیدنی است.
در ایران به همت دولت و مجلس و قوۀ مقننه جوششی برای آبادانی شروع شده است، پشتیبانی و هدایت و اسلامی و الهی کردن این جوشش برعهده بزرگترهای ما است.
الآن بیش از هر زمانی به شنیدن صدای بزرگانمان نیاز داریم. این که دعا کنند، این که امید بدهند، این که مقاطعی از تلخیهای تاریخ اسلام و تاریخ معاصر را بگویند و بگویند که این ایام گذشت و هر که صابر بود و به خدا تکیه داشت کاری برای کشور خود کرد و این که خدا چه وعده هایی داده و این که باید تکیه مان به خدا باشد و این که ...
الآن وقت اسلامی و الهی و اهل بیتی کردن فضای ذهن و زندگی مردم برخاسته است.
مردم نمی خواهند غر بزنند ولی نق و غر زدن می آید و کسانی باید به داد مردم برسند و چه کسانی شایسته تر از بزرگانی که یک عمر، زیبا زیسته اند؟!
اگر دلسوزان واقعی که عمر و عزت و آبرویشان را برای انقلاب داده اند الآن سخن نگویند و هدایت نکنند و فضای زندگیمان را گرم نکنند زوزه های مأیوسان و خنّاسان و مأموران و مزدوران در فضا شنیده خواهد شد. این قطعاً روشی خطا است.
البته نصیحت هم بکنند ولی برای این که این مرحلۀ کُپ کردگی و زمین گیر شدن و نق زدن و ناامیدی را بگذارنیم بیشتر به نجوای گرم امید احتیاج داریم.
الآن چیزی که باعث خطاهای بسیار و از دست دادن فرصتها و باز شدن میدان برای مفسدان می شود وجود جوّ مأیوسانه و پر هراس در کشور است.
همه باید حرف از سازندگی و حرف از کارهایی که باید کرد بزنند. حرفهایی نه تلخ و سرد و مأیوسانه، بلکه سخنانی از سر شور و دلسوزی و امید.
این گونه سخنان اثر خود را خواهد گذاشت.
┄┅••؛••┅┄
«يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اَللّٰهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدٰامَكُمْ» ﴿محمد، 7﴾
ای مؤمنان! اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می کند و گام هایتان را محکم و استوار می سازد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند حضرت زینب سلام الله علیها که در تلخترین و یأس آفرین ترین نقطۀ تاریخ بشر از سخن باز نایستاد و با تمام موجودیت خود خلق خدا را به نصرت الهی و فرداهای الهی امیدوار کرد و خیز قیام به آنها بخشید. حتی آنچه بر او رفته بود را از جانب الهی «زیبا» می خواند.
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#رهزن_اقدام 1
#جهاد_تبیین
#استراتژی_سیل
باید بباریم، تا لور، تندآب، سیل!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️از قطره تا سیلاب
الف. جهاد تبیین «واجب»، «قطعی»، «فوری»، «تعیین کننده»، «همگانی»، «راهبرد اساسی پیشبرد انقلاب» و ... است.
پس عجب چیز بلندمرتبه ای است!
پس چقدر دور از دسترس است!
ب. اینها با همۀ تخصصشان و همۀ امکاناتشان به میدان آمدهاند، کارهای اساسی میخواهد تا با این شیاطین در بیافتیم.
نتیجه : پس توان من برای این همآوردی چیز کمی است؛ نه سخنی دارم و نه تخصصی.
معلوم است، اگر «خیز همگانی» میخواهیم باید مراقب این زمزمه باشیم.
حضرت آقا چندی پیش وقتی که می خواستند یکی از افتخارات دوران دفاع مقدس را بیان کنند میفرمودند سبک جنگیدن ما در جهان بینظیر بود، همۀ مردم میتوانستند در جنگ مشارکت کنند، حتی با کوچکترین اقدامات.
این توصیف با ظاهر سادهاش بیانگر یکی از ظرفیتهای بزرگ انقلاب اسلامی است، انقلابی که حقیقتاً مردمی است و سرشتمایهاش «قیام مردم» است و سخن نوی آن این است، «ای بشر به نام خدا بیشائبه به صحنه بیا تا همه چیز تغییر کند».
الآن «جهاد» هم، «تبیین» میخواهد، جهاد تبیین را هم حتی پذیرفتهایم.
همۀ جلوههای جهاد و این که اثر میبخشد باید تبیین شود، تبیین پشت تبیین. تجربه کرده ایم که «تبیین پشت تبیین» گفتمانسازی میکند.
ما میتوانیم چون سیل خروشان بر زندگی و بساط جنگ نرم خبیثان و صفحۀ افسون ساحران بیهمه چیز بریزیم و این بنیادهای واقعی ظلم به ملت ستم دیدۀ ایران را ویران کنیم.
سیل طوفان نیست، سیل از بادهای تند یا آبشار تغذیه نمیکند، سیلها با همۀ سهمگینی و شویندگی و اقتداری که دارند از «قطرهها» تشکیل شدهاند؛ قطرههای بسیار زیاد.
اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی(گلستان)
سیل یعنی آب بسیار که روان باشد، بی پروا، بیتاب، بی زینهار، پرشور، لاابالی، تندرو، دریادیده، سبکرو، سبکرفتار، سبکخیز، خانهبرانداز، خانهکن، گرانتمکین و ... این یعنی مردم ایران.
یورش «سیل آسا» بر دشمن یعنی تو «قطره» باش، عیبی ندارد، «هیچ» نباش، ولی در دل این حادثه باش تا سیلی قدرتمند ببالد و بالا بیاید. آن وقت داستان دیگری میشود، واقعاً زندگی شروع میشود.
جهان که آمد و ما همچو سیل از سر کوه / روان و رقص کنانیم تا به دریایی
اگر چه سیل بنالد ز راه ناهموار / قدم قدم بودش در سفر تماشایی(غزلیات مولانا)
«چون سیل» خروشیدن را میتوان در این معرکۀ نامرد به یک راهبرد پایه تبدیل کرد و به چیز دیگری نیاندیشید.
وقتی که مردم سیلآسا به صحنه بیایند، ولو هر یک کار کوچکی بکنند، به تعبیر رهبری «نقشۀ جامع دشمن» را به هم میریزند و این سود بسیار دارد، فوق العاده راهبردی است. ما نشستهایم که دشمن کارش پیش میرود، روی این نشستن حساب باز کرده است، اگر برخیزیم چارۀ جدیدی ندارد.
آری آنچه می تواند «رهزن» فعال شدن این راهبرد شود گنده فکر کردن است.
کسانی البته مسؤولیت دارند گنده فکر کنند، ولی صحنه را باید خلاص کرد و به حرکت انداخت.
ما با وسوسه طرفیم و وسوسه را با نگاه نگاه کردن و با کارهای اساسی کردن و ... نمیشود خاموش کرد، وسوسه را باید کنار زد و این با قطره قطره باریدن شدنی است.
┄┅••؛••┅┄
"«همه» تنها «گامهایی کوچک»"، این باید راهبرد ما باشد :
اگر هیچ سخن نمی گفته سخن بگوید، ولو با یک نفر.
اگر با کسی تنها حال و احوال می کرده به آن چیزی از جنس تبیین را هم اضافه کند، بسیار خُرد، بسیار بسیار خُرد.
اگر در دامنۀ خاصی سخن می گفته تنها کمی آن را گسترش دهد.
اگر در یک زمینه سخن می گفته و می تواند در «یک» زمینۀ دیگر هم نکاتی بگوید آنها را بگوید.
اگر در یک زمینه سخنان معمولی می گفته کمی آنها را ارتقا بدهد و به ارتقای آنها بیاندیشد.
اگر می تواند کسی را به «تبیین» توجیه کند از این کار دریغ نکند.
اگر دسترسی به فعال کردن هنرمندان دارد تدبیری برای آن بکند و حتماً قدمی بردارد.
اگر احساس می کند که یک کانون فعال در حوزۀ تبیین می تواند ظرفیت بیشتری را به کار بگیرد آن ظرفیت را با محبت و احترام به ایشان یادآور شود.
همۀ اعضای خانواده را فعال کند، دختر دبستانی، پسر دبیرستانی و ... . همه را هم همین طور فعال کند که «قدمی بردارید ولو خیلی ناچیز».
«أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنىٰ وَ فُرٰادىٰ» ﴿سبإ، 46﴾
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلاکش حضرت عمار رحمت الله تعالی علیه
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#رهزن_اقدام 2
#جهاد_تبیین
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در نوشتۀ قبلی یک رهزن اقدام جهادی همگانی/ ملی برای «تبیین» را معرفی کردیم که عبارت بود از «بزرگ دیدن عملیات تبیین»، که طبیعتاً میدان را در دست مردم نمیبیند. اکنون دو رهزن دیگر نیز میتوان معرفی کرد.
▫️دو راهزن دیگر
• رهزن یک
دشمن در جنگ نرم تردید نمیکند، ضربهها و حملههای خود را حسابی روی آن متمرکز کرده است، ولی حتی افسران جنگ نرم ما هم بارها تردید میکنند که آیا وظیفه ذهنپروری است یا برویم روی کارآمدی عینی نظام اسلامی کار کنیم. مدتها است جبهۀ انقلاب تا به این موضوع نزدیک میشود یاد «بحران کارآمدی» میافتد.
وقتی میگویی «نهضت گفتمانسازی» میگویند "ول کن بابا مردم در مشکلات غوطهورند؛ یعنی چه با مردم حرف بزنیم، چه بگوییم؟!"، وقتی میگویی «جهاد تبیین» چون اصطلاحی است که حضرت آقا فرمودهاند و شنیده است، چیزی نمیگوید. ولی این خوب نیست، چند بار خوب نیست؛
اولاً، معلوم است این عزیز، این سرباز انقلاب، گرفتار الفاظ است و الا عقل خودش نمیرسیده است؛ چون فقط الفاظ را جابجا کنید دربارۀ رسیدگی به ذهن مردم تردید نشان میدهد.
ثانیاً، این مدل «ولایتمداری» واقعاً نگران کننده است. این در طرح رهبری بودن نیست. ما از این مدل ولایتمداری تا به حال خیلی لطمه خوردهایم. این مدل تعامل با رهبری برای گردنههای حساس، اقدامات لطیف و طرحهای پیچیده مناسب نیست. هر چه میگوییم بیشتر متهم میشویم و میشنویم که "ما همه باید روی قسمت «تنوری بودن» بیشتر کار کنیم!"
• رهزن دو
با یکی از مسؤولین فرهنگی تهران صحبت میکردم. میگفت نگران «جهاد تبیین» هستم، نه به لحاظ کلی، بلکه به لحاظ عملی و آنچه که نهایتاً اجرا خواهد شد.
گفتم چرا؟
گفت زیرا مشکل اصلی امروز ما از دست رفتن پیوستگی و اخوّت و صمیمیت و همدلی بین مردم عزیز و شریف و دیندار و در واقع انقلابی ایران است. ما حواسمان به این نکته نیست و همین دارد توان اجتماعی ما را فرومیکاهد و از ما یک ملّت ضعیف میسازد. این نقطه بسیار کلیدی است و ما نباید روی عواملی که گسلها را فعال کند سرمایهگذاری کنیم. این انقلاب به مردم تعلق دارد و نگهبان انقلاب خود خود مردم هستند. ما اگر مردم را همدل نگهداریم خودشان انقلاب را به خوبی نگه میدارند. مردم ایران انقلاب را دوست دارند ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم.
گفتم جهاد تبیین چطور نگرانی تولید می کند؟
گفت به خاطر این که ما شروع میکنیم از انقلاب دفاع کردن و یک عده منحرف فریب خورده را آگاه کردن و به راه آوردن و به جای نگرانی از فاصلههایی که داریم از مردم میگیریم و فاصلههایی که داریم در مردم ایجاد میکنیم، سوژهای پیدا میکنیم تا دوباره بالای منبر برویم و از بالا به مردم نگاه کنیم و بیگانه با دردهای آنها اعصابشان را خرد کنیم.
چه باید گفت؟
طبعاً این نگاه هرچند متین و هوشمندانه است، ولی روی جهاد تبیین نخواهد آمد، یا هُرم و حرارتی از خود نشان نخواهد داد. این در حالی است که معلوم است راست و حسینی، حضرت آقا نگران است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلاکش حضرت عمار رحمت الله تعالی علیه
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#رهزن_اقدام 3
#جهاد_تبیین
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
سه رهزن اقدام شمرده شد؛ «بزرگ کردن کار»، «دغدغۀ کارآمدی» و «پرهیز از شقاق». هر کدام از جنبههای حقی تغذیه میکردند و توجیهات فاخری داشتند، ولی میتوانستند مانع اقدام نیز شوند.
▫️دریغ از مردی و سنگی
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب حکمتها و اندرزها سخن زیبایی در باب صبر دارد. در صدر نوشتار حدیثی از امير المؤمنين على عليه السلام میآورد که مىفرمايد:
«آدم صبور و پرحوصله پيروزى را از دست نخواهد داد هرچند مدت درازى براى رسيدن به آن طول بكشد»(نهج البلاغه، حكمت 153)
در ادامه میگوید : «افراد و اشخاص در تشخيص اين وسيله يكسان نيستند. كسانى كه هيچ گونه واقع بينى در آنها نيست و با وهم و خيال قضايا را بخواهند حل كنند خيال مىكنند يگانه چيزى كه بايد به كمك و يارى آدمى بيايد و به او ظفر و موفقيت بدهد بخت و تصادف است» و وردشان این است : بدبخت اگر مسجد آدينه بسازد / يا سقف فرود آيد و يا قبله كج آيد. گروه دیگری هم هستند که از این دام رهیدهاند، ولی دام دیگری گرفتارشان کرده است :
«برخى ديگر از مردم كه در جستجوى وسيله ظفر و موفقيت هستند اين قدر مىفهمند كه به يك عامل موهوم و غير واقعى تكيه نكنند، تكيه خود را روى عوامل موجود مىاندازند ولى در ميان عوامل موجود، خود را فراموش مىكنند و فقط ديگران را به حساب مىآورند، چشم طمع به ديگران دارند، مىخواهند پارتى و توصيه همواره كارشان را روبهراه كند. داستان اين اشخاص داستان همان فردى است كه مارى بر سكويى خفته ديد و گفت: «دريغ از مردى و سنگى». چيزى را كه به حساب نمىآورند همان شخصيت خودشان است.
فكر نمىكنند كه در همان جامعهاى كه آنها در آن زندگى مىكنند ... نيز يك عده ـ و لو عده قليل ـ وجود دارند كه مستقل و متكى به خود مىباشند و ديگران متكى به آنها مىباشند. پس ... چرا انسان سعى نكند از آن اقليت مستقل و متكى به خود باشد نه از آن اكثريت طفيلى و متكى به غير»
در همین امتداد میتوان نکتۀ نزدیکی را نیز مطرح نمود و آن وجود یک «روح عافیتطلبی» است که مانع اقدام میشود. کسان بسیاری در جامعۀ ما تربیت میشوند که حتی خوبند و مسیر حق را انتخاب کردهاند یا فرهنگ ایثار را نیز پذیرفتهاند و علاقه دارند برای انقلاب خود را هزینه کنند، ولی میخواهند کارها ساده باشد.
وقتی که کار میپیچد یا کشدار میشود به تدریج در همه چیز شک میکنند. ابتدا برنامه، سپس شیوه، سپس راهکار، سپس راهبرد، سپس رویکرد، سپس حتی هدف. برخی از اینها که نخبهترند هیچگاه متوجه نمیشوند که مشکلشان «بیصبری» و «عافیتطلبی» بوده است.
جامعۀ انقلابی امروز در عافیت بزرگ شده است. این حال و هوا به استقبالها یا در میدان ماندنها لطمه میزند و تا به حال زده است. گاهی البته شور که میگیرند کارهای سختی هم میکنند، ولی پیشفرض بلاکشی نیست.
جهاد تبیین کار ساده و هلویی نیست. مثل حضور در راهپیمایی فلان یا مجلس ختم بهمان و پس از آن تقدیر پشت تقدیر شنیدن نیست. هرچند گفتیم که تا میشود باید آن را ساده کرد تا حرکتی شکل بگیرد.
یک چیز روشن در صحنه داریم؛ دشمنان هر آنچه را که مکرر گفتند، به زبانهای مختلف گفتند، در حالات مختلف گفتند و هر چه پاسخ داده شد بی اعتنایی کردند و از چیزی مأیوس نشدند و ادامه دادند و ادامه دادند، روی جامعۀ ما مؤثر واقع شد و ذهنیت و ذائقۀ ما را تغییر داد، همۀ ما را.
یعنی دشمنان ما به قاعدۀ «صبر و استمرار» بیش از ما معتقدند.
ما هم همین طور.
الآن ذهنیت و ذائقه ای که مردم ما نسبت به جنگ و دفاع مقدس و شهادت دارند تا حدی پیشرفته تر از زمان جنگ است (البته خود حقیقت نه در زمان جنگ و نه الآن هنوز به درستی تبیین نشده است). علت آن هم تلاش مستمر و نسبتاً حجیم روایتگران جنگ است. اگر این روایت نبود مثل روز روشن بود که همه چیز از دست می رفت.
جالب است که در این موضوع واقعاً موفق، نقش رهبرانۀ رهبری کاملاً جدی و تعیین کننده است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلاکش حضرت عمار رحمت الله تعالی علیه
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#جهاد_تبیین
#نهضت_گفتمانسازی_مکتب_امام
#نادانی_راحت_جان!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ جهاد آشنا، جهاد تکراری
• نگرانی
بعد از تشکیل دولت یازدهم ظاهراً حضرت آقا در جلسه ای فرموده بودند من نگران اسلام سیاسی هستم. یعنی معلوم بود که نگران تحریف مکتب امام هستند.
• خواهش
ابتدای سال 94 در سخنرانی حرم امام رضا فرمودند :
«من خواهش میکنم بهخصوص صاحبنظران و همچنین جوانان و عامّۀ مردم عزیزمان به این نکته توجّه کنند که دو جور نگاه به رونق اقتصادی و پیشرفت اقتصاد وجود دارد»
این دو نگاه عبارت بود از،
1) اقتصاد درون زا :
«یک نگاه میگوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیّتهای درون کشور و درون مردم تأمین بکنیم»
و 2) اقتصاد وابسته به غرب :
«نگاه دوّم می گوید با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند»
و چنین اظهار نظر کردند «امروز شرایط کشور به ما نشان داده است که این نگاه دوّم یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بیفایده است»
و افزودند :
«امروز خارجیها و رؤسای قدرتهای مستکبر میخواهند همین نگاه دوّم را در مردم ما تقویّت کنند»
• اعلام خطر
در خرداد همان سال 94 در سالگرد رحلت امام «خطر تحریف مکتب امام» را آشکارا گوشزد نمودند:
«خطر تحریف امام بهعنوان یک هشدار باید در گوش و چشم مسئولان کشور،
صاحبنظران فکری انقلاب،
شاگردان قدیمی امام،
کسانی که علاقهی به این راه دارند،
و عموم جوانان،
فرزانگان،
دانشگاهیان،
حوزویان،
تلقّی بشود.»
و ادامه دادند :
«اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»
امید می رفت حرکتهای تبیینی پرشوری به ویژه از طرف کسانی که مسؤولیتهای فرهنگی داشتند در این راستا رقم بخورد و نگرانیهای ایشان را کاهش بدهد، ولی واقعاً هیچ اتفاقی نیافتاد.
• تصریح بیشتر
وقتی چنین شد اواسط تیرماه همان سال 94 دوباره موضوع را یادآوری کردند و تصریح بیشتری به کار بردند :
«یک واقعیّت این است که در این کشور از بعد از رحلت امام، سعی یک مجموعۀ مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بهکلّ بشویند بگذارند کنار ... بیوقفه هم کار کردند»
• دعوت خاص
تا آخر سال هم هیچ اتفاقی نیافتاد، این در حالی بود که تذکرات ایشان خیلی صریح و برجسته بود.
تا این که اواخر اسفندماه به یکباره از «نمایندگان طلاب» دعوت به جلسه کردند. در آنجا فرمودند تا به حال دربارۀ ارتقا و تحول حوزه سخن گفته ام و باز هم خواهم گفت، ولی اکنون من نگران «فرهنگ انقلابی حوزه» هستم. دارند باورهای انقلابی حوزه را تغییر می دهند.
انقلاب وقتی پیروز شد که همۀ مردم به یک باور رسیدند که باید این حکومت ساقط شود. این باور را شما طلاب ایجاد کردید که حرفهای امام را شنیدید و به مردم رساندید. و این طور گفتمانسازیها اساساً کار شما طلاب است. اکنون هم باید هوای ذهن طلاب را داشته باشید تا همین کار را نسبت به مردم انجام بدهند.
دسته ای نشست دربارۀ «حوزۀ انقلابی» برگزار شد و کسی به «ذهن پروری طلاب» و بسیج آنها برای توجیه مردم نپرداخت.
• حدیث مکرر
و هنوز هم «جهاد تبیین» ...
┄┅••؛••┅┄
اگر این روایت را کامل کنیم می بینیم که این عزیز اسلام حداقل در تمام این هشت سال سوخته است و به خود پیچیده است و ما را از خطر با خبر کرده است و به ما حکم جهاد داده است، ولی در واقع اتفاقی نیافتاده است.
مأموریت روشن است، ما تعصب نداریم.
اینجا دیگر عموم مردم نیستند که کوتاهی می کنند، تا بگوییم دستمان به آنها نمی رسد و از ناکارآمدی انقلاب ذلّه شده اند و ... سخنان صدتا یه غاز این طوری، بلکه دقیقاً کسانی که خود را به عنوان یاران ایشان معرفی می کنند و روی برخی رفتارهای ظاهری از خود تعصب نشان می دهند، خود را به نفهمیدن می زنند :
«يُبَيِّنْ لَنٰا مٰا هِيَ إِنَّ اَلْبَقَرَ تَشٰابَهَ عَلَيْنٰا»﴿البقرة، 70﴾
این جهاد تبیین هم به جایی نخواهد رسید اگر دلهای ما هنوز نلرزیده باشد و تنها دست و پاهایی برای رفع تکلیف بزنیم.
هنوز خیلی راحتیم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلاکش حضرت عمّار رحمت الله تعالی علیه
☘️@faslefarhang
• تسلیت •
#سوگ_مرجع
«اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ،
قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»﴿البقرة، 156﴾
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ مهر، تواضع و تعهد
آیت الله علوی گرگانی نگران اسلام و ایران بود و چون همۀ مراجع ما باصفا، متواضع و اهل دقت و موضعگیری مسؤولانه
وقتی که خوب و بادقت و با دلسوزی گوش میکرد و پس از تواضعی بیتکلف پاسخ میداد و از خود تعهد نشان میداد انسان احساس خوبی از گفتگو با ایشان داشت و بهخوبی احساس میکرد که بزرگتری دارد.
خدا به ایشان با نظر عنایات خاصۀ خود بنگرد، به آن جان مهربان عالیترین مراتب اولیای خود را عنایت کند و آن وجود شریف را دعاگوی ما قرار بدهد!
┄┅••؛••┅┄
این ضایعه را به مقام معظم رهبری، خانوادۀ مکرم ایشان، شاگردان و همۀ علاقهمندان تسلیت میگوییم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل فاتحه و صلوات، هدیه به روح بلند مرجع شیعه آیت الله علوی گرگانی رضوان الله تعالی علیه
◾️@faslefarhang
• تبریک •
#سال_نو
#حال_نو
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ زیستن با خدا
سال نو به اخلاق طبیعت و به حکم تدابیر الهی همراه است با شکفتن گلها و درختان و مطبوع شدن هوا در بسیاری از مناطق زمین. چه انتخاب جالبی و چه موضوع تأملخواهی!
ما به لحاظ عاطفی و روانی مشغول پوست ترکاندن هستیم. پس از فراز و فرودهای ملی بسیار داریم انسان جدیدی میشویم. به نظر میرسد نوعی بلوغ در راه است.
نسبت به نظام هیجانات پیشین کرختی ملموسی داریم و به سمت هیجانات مبهمی در حال حرکتیم. گویا در کرانۀ یک زایش هستیم.
این رویش را میتوان سمت و سویی نیز بخشید، در صورتی که از یک فلسفۀ نیرومند حیات برخوردار باشیم و مبتنی بر آن انتخابهای فاخر و مطلوبهای عزیزی داشته باشیم.
متفکران جامعۀ عزیزمان بیش از همیشه مسؤولند و پرکارتر از هر قشر دیگری باید بکارند و بدارند تا سفرۀ عقل و احساس و زندگی مردمان این جامعه رنگین و سنگین بشود.
البته آنچه که همواره مهم است و همواره هست و باطراوت است این است که کل طبیعت و کل هستی در حال زیستن با خدا است.
اگر زمینۀ ادراک و احساس داریم و اگر ملایم و ناملایماتی بر ما حاکم است همه به انتخاب الهی است. خدایی که از ما بر ما مهربانتر است.
با جرعه هایی از یاد و هشیاری، الطاف شاهانه اش را بیش از همیشه همراه خود میکنیم.
و باز آنچه که همواره مهم است این است که به حکم تدابیر الهی یک ابرانسان، یک بشر رشدیافته و کامل با وضعی بسیار عجیب و معنادار نگران و نظارهگر ما است و لحظهلحظه زندگیهای ما را سرشار از سعادت و سرشار از خدا میخواهد. عزیز خدا است، دعاگوی ما است و از هر آنچه مقدور او باشد و به زندگی ما رونق بدهد دریغ نمیکند.
چه دوست خوبی! چه همراه! چه بردبار!
صد البته نعمت بزرگی به نام «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی» که نشانۀ رشد این ملت و دروازۀ جهش به سمت یک زندگی جدید و امکان اندیشیدن و شکوفایی و خواستن و برخاستن و اقدام کردن و ثمرهدیدن و هزار هزار برکت و نعمت عزیز و خواستنی در زندگی ما است.
و حضور پدر مهربانی چون آیت الله سیدعلی خامنه ای حفظه الله که با فرزانگی و سعی وافر در خدمت شکوفایی این بوم و نسلهای امروز است.
باید هشیار باشیم و قدر این لحظات پربار و این زمین حاصلخیز و یاوران دلسوز بالندگی را بدانیم!
عید بر همۀ مشتاقان کمال و مجاهدان سعادت و دلسوزان جامعۀ بشری مبارک باد!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح همۀ ذویحقوقمان که ما را به این نقطۀ بلند رساندهاند.
☘️@faslefarhang
• تسلیت •
#سوگ_مجاهد
«اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ،
قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»﴿البقرة، 156﴾
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ فضل، متانت و باورهای انقلابی
آیت الله ری شهری که یک فاضل مسلم حوزوی بود چون آیت الله مشکینی ره به خوبی پای کار انقلاب ایستاد و علاوه بر تلاشهای انقلابی پیش از پیروزی انقلاب و پذیرفتن سمتهایی چون
حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب ارتش، در یکی از سخت ترین شرایط تحولات معاصر پس از انقلاب(بین سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۸) با قبول مسؤولیت وزارت اطلاعات و مواجهات منطقی و معتقدانه با فتنۀ منتظری جامعۀ انقلابی را مدیون خویش نمود.
پس از آن نیز سمتهای دادستانی کل کشور، دادستانی دادگاه ویژه روحانیت و سرپرستی حجاج ایرانی را پذیرفت.
در سالهای پایانی عمر علاوه بر این که نماینده استان تهران در مجلس خبرگان رهبری بود، از طرف مقام معظم رهبری سمت متولی حرم شاهعبدالعظیم را داشت و در کنار همۀ اینها مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث و دانشگاه قرآن و حدیث را تأسیس کرده بود و به خوبی رشد داد.
باید قدر این مجاهدتها دانسته شود و بدین وسیله همۀ نخبگان جامعه به سمت پذیرفتن تعهدات انقلابی تحریض و تشویق شوند.
┄┅••؛••┅┄
ما از صمیم دل برای ایشان علو درجات و حشر با حضرات اهل بیت علیهم السلام را طلب داریم و این ضایعه را به مقام معظم رهبری، خانوادۀ مکرم ایشان، شاگردان و همۀ علاقهمندان تسلیت میگوییم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل فاتحه و صلوات، هدیه به روح بلند مجاهد انقلابی آیت الله محمدی ری شهری رضوان الله تعالی علیه
◾️@faslefarhang
• تبریک •
«وَ نُرِيدُ
أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ
وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً
وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِينَ»﴿القصص، 5﴾
#روزگاری_نو
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ روز امت
چه خوب است که به مسیر طی شده در این چند دهۀ انقلاباندود ایران اسلامی بنگریم و به ارزیابی حادثهها و انتخابها بپردازیم. البته برخی مشکلات و تمرکز هوشمندانۀ نظام سلطه بر رسانه و جنگ نرم جامعۀ ما را به مرزی از برانگیختگی رسانده که برای برخی از ایشان دیدن برجستگیها و افتخارات چندان ساده نیست، ولی در این پنج شش دهه نقاط افتخارآمیز فراوانی توسط فکر و فرهنگ و ارادههای ایرانی ـ اسلامی رقم خورده است و سرمایههای عزیزی برای بالندگی و پیمودن مسیرهای سعادت فراهم نموده است. یکی از آن حادثههای بزرگ رفراندم 11 فروردین 58 بود و پیام عجیب و نکتهآموزی که امام خمینی رحمةاللهعلیه فردای آن روز صادر نمود.
مردم ایران خواستار یک حکومت الهی بودند. قیام همهجانبۀ آنها به پیروزی انقلاب پانزدهسالۀ امام خمینی ره در 22 بهمن 57 منتهی شد ولی حضرت امام ره آغاز این حکومت را کمتر از دو ماه بعد، از فردای رأی مثبت مردم به «جمهوری اسلامی»؛ یعنی 12 فروردین 58 اعلام نمود.
این نکته دلالت مهم و فخرآمیزی در دل خود دارد که میشود نام آن را «توجهات تمدنی» معمار حیات نوین ایران اسلامی گذاشت. پس از 22 بهمن برای همۀ دنیا روشن شده بود که حرکت انقلابی حضرت امام با رهبری و محوریّت ایشان به پیروزی رسیده است و دیگر منازع قدرتمندی در داخل برای آن تصور نمیشد، ولی حضرت امام که از ذهن و تربیتی فقهی برخوردار بود، به این حدّ از اثبات بسنده نمینمود و دو مطالبه را که هردو قانونی کردن ارادۀ مردم است مجدّانه پیگیری مینمود؛ یک، همهپرسی «نظام اسلامی» و دو، همهپرسی قانون اساسی. اولی پس از پنجاه روز از پیروزی انقلاب واقع شد و دومی پس از 14 ماه.
همهپرسی در دل کشمکشهای فراوان روی اصل لزوم همهپرسی و این که چه چیز همهپرسی بشود، بالاخره با اصرارها و پیگیریهای قاطع حضرت امام، در روزهای 10 و 11 فروردین انجام شد؛ «جمهوری اسلامی، آری یا خیر».
گرایش مردم آشکار بود، لذا نتیجۀ همهپرسی مخفی نبود. روز یکشنبه، فردای آن روز نیز پیام تبریک امام صادر شد.
شروع پیام با آیهای است که در صدر این نوشته آمده است. این آیه یکی از سنتهای الهی را بیان میکند و گزارهای فلسفۀ تاریخی به شمار میآید. خدایی که قرآن او را پادشاه بیرقیب عالم میخواند خبر از یک تصمیم و اراده خود و قاعدۀ حاکم بر حیات انسانی میدهد. وجود این برداشت و این باورداشت در ضمیر مؤمنان رنگ و هویّت متفاوتی به زندگی ایشان میبخشد.
از سخنان متعدد حضرت امام ره به دست میآید که این آیه که وعدۀ امامت مستضعفان را میدهد بر ذهن شریف ایشان حکومت دارد و یک «نگرش پایه» را برای ایشان شکل داده است. طبعاً از منظر دینی برخورداری از چنین بینشی کاملاً درست است، هرچند صاحبان نگاههای «علمی» تنها آن را بشنوند یا در آن تردید کنند یا با دلی سرد به تمسخر آن بپردازند. با نگاهی هستیشناختی باید گفت، این اراده و انتخاب در لحظهلحظۀ حیات حضور دارد و به همۀ حادثه ها سمت و سو و هویّتی منطبق بر خود بخشیده است.
آیه سخن از «ارادۀ الهی» و سنّت قطعی ربوبی دارد و این برای شخصیّت متکلّم و فیلسوفی چون امام عنوانی بسیار پرمعناست. آنچه وعده داده میشود مایۀ «منّت الهی» است و وعده نیز امامت و وراثت مستضعفان است.
ما به سوی «امامت امت» در حرکتیم و امام خرسند است که به عنوان بندۀ خدا و شاگرد و فرزند رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم پایۀ آن را با مجاهدت چندین ساله و این قیام مردمی در این نقطه از جغرافیای مستعد حیات بشری گذاشته است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿ روح آن عزیز همۀ دورانها و کسانی که توفیق یاری او را داشتند و پایهگذار این زندگی نوین گردیدند، شاد!
☘️@faslefarhang
• تبریک و تسلیت •
#دریای_مهر
#آبشار_حکمت
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ همه را مست کن، بندۀ خدا!
عجب عروجی، در مظلومیّت، با زبان روزه، در حرم امام رضا ع، در مسیر انجام وظیفه، به خاطر طراحی کثیف خود نظام سلطه!
متن خانم محسنی فر را قدرتمند، دقیق و زیبا یافتم و به جای هر سخنی آن را بازنشر می دهم :
┄┅••؛••┅┄
برای حاشیهنشینان کار میکرد، اما خدا او را به متن جامعه آورد. این سنت خداست. راه در رو ندارد.
کجا فرار میکنی ای شیخ؟! بایست! خدا را با تو کاریست که خلق باید بدانند. چیزی بین تو و اوست که بین تو و او نمیماند.
اخلاص، شاید قایمباشکبازی نیتها با مردم باشد، اما کار خدای مردم افشاگری مخلصان است. اگر خدا برای عاصیان ستارالعیوب است، برای خالصان رازدار نیست. و برای انتخاب شهید، خدا گل یا پوچ بازی نمیکند. مرگ تصادفی در کار و بار او نیست .
و شهادت، پادشاه مرگهاست که از سلسلهی اولیای الهی به عزیز دردانههای خدا به ارث میرسد.
و ماه صیام، اتوبان چهارباندهی بندگان زرنگ خداست که در آن میتازند و از روزه به روزی میرسند.
و حرم امام معصوم، نسخهی اورجینالیست که بهشت را از روی آن کپی کردهاند.
و زیارت، فرصت سر از آب برآوردن و نفسچاقکردن شناگریست که باید عرض دنیا را شنا کند و دامن به آب نیالاید.
بایست ای شیخ مخلصِ روزهدارِ زائرِ شهید! خدا را با تو کاری هست ...
#شهید_اصلانی
✍️#زهرا_محسنی_فر
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل فاتحه با صلوات، هدیه به روح عزیز شهید روزه دار حجت الاسلام و المسلمین محمد اصلانی رضوان الله تعالی علیه
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
#گام_شناسی_نادر
#گام_دوم_گام_مردم
#فصل_صراحتهای_انقلابی
«می رویم تا مکتب امام بماند»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ سلب آرامش دشمن
گام دوم گام هیچ مماشاتی نیست.
گام دوم گام فرهیختگی انقلابی است.
گام دوم گام سرکشیدن منطق انقلاب است.
گام دوم گام درگیری با نرم افزارهای غربی است.
و هر که این را نفهمد و با غربزدگان مماشات کند «حذف» خواهد شد. این خواستۀ انقلاب است. انقلابی که تا توانستند برای محو آن تلاش کردند.
«یک واقعیّت این است که در این کشور از بعد از رحلت امام، سعی یک مجموعۀ مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بهکلّ بشویند بگذارند کنار. بعضیشان اشتباه کردند و همان اوّل، همین را اعلان هم کردند. در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند. اینجا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که میخواهند آرمانها را بهکل، کنار بگذارند.
بیوقفه هم کار کردند. فقط هم در داخل کار نکردند؛ هم در داخل کار کردند، هم در خارج کار کردند، هم از عنصر فکری استفاده کردند، هم از عنصر علمی استفاده کردند، هم از عنصر هنری استفاده کردند، هم از عنصر سیاسی استفاده کردند، برای اینکه آرمانها را در کشور از بین ببرند، یعنی نسل جدید آرمانها را بهکلّ فراموش کند.»
(دیدار با جمعی از دانشجویان در بیست و چهارمین روز ماه مبارک رمضان، 20/ 4/ 94)
.
گام دوم گام محو ابدی غربزدگی و دنیازدگی دیوانه وار و بی هویت و بی غیرت در کشور امام زمان عج است.
انقلابیهای عزیز باید متوجه باشند جاهایی بیشتر سرمایه گذاری کنند که بتوانند صریح باشند نه این که با نوچه های تمدن غرب مماشات کنند.
آن نقطۀ انفعال باید تنگ تر و تنگ تر شود. آن نقطه انفعال منطقۀ انقلابی نیست.
آقای مهندس سعید قاسمی در مراسم تشییع مرحوم طالب زاده فریاد می زد خدا لعنت کند فلانی و فلانی و فلانی را.
خدا را شاهد می گیریم که دلهای انقلابی همه همین را می گوید. تنها برخی ملاحظاتی دارند، و البته برخی هم ندارند. شاید الآن صلاح نباشد این طور سخن گفتن، ولی انقلاب نمی گذارد که این گونه بماند.
ما همگی به لعنت آشکار و پرشمار بر نفاق خواهیم رسید. این تکوین و طبیعت انقلاب است. ما با صراحت تمام همچون قرآن کریم به لعنت این جرثومه های تباهی خواهیم پرداخت و این هیچ منافاتی با آزاداندیشی ندارد.
ما خواهان آزاداندیشی هستیم. ما هستیم که به دنبال آزاداندیشی هستیم نه متفکران لوس اندیشی که تا ناهمراهی غربیان را می بینند لرزه بر اندام اندیشه شان می افتد. به مدد الهی با شور گرفتن موج آزاداندیشی در کشور انقلابی ایران بساط این زباله های عالم اندیشه از ایران پاک اسلامی جمع خواهد شد.
تنها پادزهر روشنفکریهای لیبرالی «آزاداندیشی» است و ما این پرچم را در کشور عزیزمان برپا خواهیم نمود.
آزاداندیشی لوس و روشنفکرانۀ غرب زده به درد زندگی پرنکبت دنیایی هم ایشان می خورد نه موحدی که دغدغۀ شبانه روزیش حضور هر چه پررنگتر خدای عالمیان در زندگی پراستعداد آدمی است.
دشمن مشغول جنگ است. هر که نمی خواهد این را بفهمد کنار خواهد کشید.
دشمن دارد همه جوره می جنگد و همۀ آنان که می خواهند صحنه را گل و بلبلی ببینند همان بهتر که از قلیان خانه های پر احساسشان هیچگاه بیرون نیایند و صحنه را به مردان واقعی بسپارند.
نادر طالب زاده یک مرد واقعی بود. انسان احساس می کرد که در واقع از هیچ کس طلبکار نیست و با آسمان پرخدا بسته است.
وای که چه حال حسرت انگیزی است این حال!
وای که چقدر بهشت است و چقدر آسمانی است!
نادر شهید ما صریح بود. این کمالی است که نخبگان امروز باید آن را طلب کنند.
┄┅••؛••┅┄
دشمن دارد همه جوره از ما کشته می گیرد.
فرماندۀ بزرگ ما «حاج نادر طالب زاده» را گرفتند، باشد ما جریتر می شویم و صریحتر می شویم.
همۀ این حادثه ها به ضرر دشمن است.
این شهادت و امثال این شهادت ما را هر چه بیشتر وارد گام دوم می کند.
خواهند دید.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل فاتحه با صلوات، هدیه به روح بلند حاج نادر طالب زاده فرماندۀ مظلوم جنگ نرم، رحمت الله علیه.
☘️@faslefarhang
• تحلیل •
استاد مطهری : «شمرِ امروز را بشناس» / «شمر بن ذى الجوشن انسان ضد انسان است» / «شمر بن ذى الجوشن، لعين ازل و ابد، صبح زود حمله كرد كه از پشت خيمهها بيايد و به اصطلاح شبيخون بزند. تا آمد و چشمش به اين وضع افتاد و ديد نمىتواند برود، ناراحت و عصبانى شد. شروع كرد به هتّاكى و فحّاشى و جسارت كردن»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ مویۀ شغال
1
متنی به عنوان مقدمۀ ترجمۀ عربی پیامهای تباه آقای میرحسین موسوی در فتنۀ 88 منتشر شد و باعث هیجان جامعۀ انقلابی گشت. این نوشته را واقعاً نمی توانستم و قصد نداشتم بخوانم؛ چون منسوب به کسی بود که کارنامهای گشوده پیش ما داشت، انسانی که نقشهای کلیدی شوم برعهدهاش بود و اکنون به مهرهای سوخته بدل گشته است.
یکی از دوستان عزیزم مطالبۀ یک بازخورد به این نوشته کرد. بدین واسطه مجبور شدم نوشته را بخوانم تا حداقل یکی دو نکته را که به ذهن متبادر میشود جهت به اشتراک گذاشتن با جامعۀ عزیز و پرمسؤولیت مذهبی و انقلابی مطرح کنم.
1. اگر انقلاب نمیتواند جانیان مسلّم کشور خود را بالای دار ببرد به خاطر کوتاهی «جهادگران تبیین» است. فتنۀ 88 از طراحی گستردۀ خارجی و داخلی شاید 10 ساله برخوردار بود، ولی عقبۀ مردمی داشت و زمان برد تا مردم نسبتاً آگاه شدند، همچنین عقبۀ نخبگانی داشت و خیلی از آنها هنوز در تعویق تحلیل قرار دارند.
به همین جهت این فتنه یک حادثۀ عمیق و زیانبار بود و هست و شکافهای اجتماعی تلخی پدیدآورد که باید برای عواقب آن «فکرهای جدی و واقعی و غیرشعاری» کرد.
جامعۀ ایران، انقلاب و دگرگونی بزرگ خود را بدون فرهیختگی و آگاهی نمی تواند به جایی برساند. به همین جهت این درست نیست که برخی جریانهای مؤثر در این چند دهه به خوبی شناخته و شناسانده نمیشود. این خوب نیست که نقش یک جریان نفاقپیشه در بسیاری از مشکلات ریشهای این کشور «به خوبی» و «به صورتی مؤثر» حلاجی نمیشود و نسل جوان ـ که دهههای آینده به آنها تعلق دارد ـ از آنها بیخبر میماند.
2. این قوم نفاقپیشه و بدعمل آنقدر برای ما شک و تردید آفریده است که به نظر لازم میرسد تمام کارهای گذشتهشان مورد بازبینی قرار بگیرد، حتی کاری که به ظاهر صلحخواهانه بود و آن مجبور کردن حضرت امام به پذیرش قطعنامۀ 598 که حضرت امام آن را «نوشیدن جام زهر» نامید و صلح پیشنهادی نظام سلطه را یک سال معطل کرد و آن را خلاف مصالح ملت و در تضاد با جوهرۀ انقلاب معرفی میکرد و آن را «صلح بین اسلام و کفر» میخواند و تا یک هفته قبل پذیرش قطعنامۀ سازمان ملل ـ که با فشار این طائفه دنبال میشد ـ ، میفرمود «هر کس از صلح سخن بگوید خائن است».
این طائفه پیشتر هم بر خلاف خواستۀ امام ره «جنگ را در رأس همۀ امور کشور» نمیدانستند و با اهمال در این دستور پرتأکید حضرت امام ره باعث یک جنگ فرسایشی شدند.
سرلشگر غلامعلی رشید که یکی از 13 نظامی ارشد کشور و طراح عملیاتهای مهمی بوده است میگوید :
«ما در سال 63 و 64 فریاد میزدیم که چرا دولت وارد جنگ نمیشود. در حالی که در سندی که در عملیات خیبر و بدر به دست ما آمده بود، مشخص شد که وزیر نفت عراق به دستور صدام سه ماه در کنار یک فرمانده لشکر در حاشیه دجله زندگی کرده و بعد گزارش داده بود که پس از سه ماه زندگی در کنار یک فرمانده لشکر چه امکاناتی را به لشکر داده است. ما آرزو داشتیم که حتی یک شب وزیر راه، مخابرات، بهداشت و درمان و مسکن و وزرایی که میتوانستند به ما کمک کنند در قرارگاهها حضور پیدا کنند»
و سردار کوثری که از سال 63 به مدت 16 سال فرماندۀ لشگر 27 محمد رسول الله ص بود می گوید : «عراق در زمان شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 تعداد ۱۲ لشکر و ۱۵ تیپ مستقل داشت، اما در پایان جنگ ۶۲ لشکر داشت؛ زیرا تمام امکانات کشور را برای تقویت جبهههای خود بهکار گرفته بود»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند شهید سردار همدانی رضوان الله تعالی علیه
☘️@faslefarhang