📻📨📸 #شما_روایت_را_از_منِ_سفر_اولی_میخوانید «نبرد غول ها» وقتی از مرز به سمت نجف ماشین گرفتیم و راه افتادیم ، همراه ما چندین اتوبوس و مینی بوس ، ون و خلاصه ماشین های بزرگ هم حرکت کردند. جاده نه خط کشی ، نه مسیر مشخصی ، خاکی خاکی هر کی هر جهتی که دوست داشت میرفت ، واقعا نبرد غولها بود. رفیقم که همراهم داشت از پنجره ماشین به بیرون نگاه میکرد گفت دیدی بدون قانون چقدر هرج و مرج میشه؛ درست میگفت نه حد و مرزی نه مسیر مشخصی نه پلیسی که مدیریت کنه نه ابزاری که تو این مدیریت کمک باشه ، تصویر قشنگی نبود. هرکی به مسیر خودش فکر میکرد و سد راه بقیه میشد ؛ هم مانع پیشروی بقیه میشد و هم خودش از پیشروی باز میموند. #اربعین #روایت #برکت_قانون یه لقمه تشکیلات| لینک عضویت 🌱👌 https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e