موضوع: چرا میگن رای ندیم؟!
در روزگاران قدیم تاجری متوجه شد که در روستایی باغ پر محصول و حاصلخیزی موجود است که در زیر ان گنج عظیمی وجود دارد. پس به طمع بدست اوردن گنج پیش صاحب زمین رفت. وقتی به روستا رسید متوجه شد که ان باغ خواهان بسیاری دارد که هر کدام از انان برای بدست اوردن ان باغ سخت در رقابت و تلاش اند ، و صاحب باغ به هیچ قیمتی حاضر به فروش باغش نیست. پس چاره را جز مکر و حیله ندید. نوچه های تاجر با ریختن میوه های افت زده زیر درختان و پخش آفت ، باعث شدند تا نظر مردم روستا و خریداران درمورد باغ تغییر کند. با وجود این مشکلات زمین همچنان طرفداران خود را داشت. تاجر از تلاش خسته نشد. در یکی از روز ها پیدا شدن لباس های خونی پاره شده لای شاخ و برگ درختان ، خراش روی بدنه ی درختان و میوه های نیم خورده روی زمین باعث ایجاد شایعه و ترس بین مردم شد. دیگر کسی از ترس اجنه خریدار باغ نبود. سرو کله ی تاجر پیدا شد و صاحب باغ به ناچار با قیمت خیلی کم باغ را به تاجر فروخت. تاجر از جهل و خرافه ی مردم استفاده کرد و به راحتی هم صاحب زمین و هم صاحب گنج شد.
برگرفته از کتاب " پینوکیو دورگه ی امریکایی و اسرائیلی است"
✍ نوشته ی دختری از تبار حاج قاسم: نیایش قاسمی نژاد
#داستان_کوتاه 💌
🌱مدرسه تربیت تشکیلاتی؛نوجوان مضمار
https://eitaa.com/joinchat/566296620Cb6b44ca14e