eitaa logo
فست بوک
119 دنبال‌کننده
80 عکس
26 ویدیو
3 فایل
#مجلہ‌ای پرمحتوا و بہ‌روز با؛ #لقمہ‌هاے‌خواندنے #داستانکـ #تاریخ #قندوپند #خبروتحلیل 🍃تقریبا یک پَیام روزانه http://eitaa.com/fastbook :لینک ایتا 🌹 http://Sapp.ir/fastbook :لینک سروش 🌹 🌹 ادمین: @admiin1
مشاهده در ایتا
دانلود
💢داستان پند آموز ✍روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایداربه آنجا رفت. در راه به امیدیافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت: اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان رابرایتان ارسال کن. مرد گفت: من ایمیل ندارم.مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید.متاسفم من برای شما کاری ندارم. مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد وچیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد. از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خودخرید میکرد و در بالای شهرمیفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد. تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم واردتجارت های بزرگ و صادرات شد. یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ درحال بستن قرداد به صورت تلفنی بود،مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان رابدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.مرد گفت: ایمیل ندارم. مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین. مرد گفت: احتمالآ سرایدارشرکت مایکروسافت بودم.! 💥گاهی نداشته های ما به نفع ماست @fastbook📚
امام علی(علیه السلام)، شروطی برای استغفار ذکر کرده است؛ از جمله: ۱- پشیمانی برای گناهان گذشته. ۲- تصمیم برای بازنگشتن به گناه. ۳-ادا کردن حقوق مردم و انجام واجبات. ۴-استغفار در همه وقت‌ها و همه مکان‌ها سفارش شده، اما بر انجام آن در وقت سحر، تأکید شده است. @fastbook📚
تلاش معنادار 🐤 گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمی گشت ! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم … گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد ! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگامی که خداوند از من می پرسد : “زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟” پاسخ می دهم : هر آنچه از من برمی آمد ! @fastbook📚
🔸آیا تاکنون بر واژه‌ی تشکیلات تامل کرده‌اید؟ آیا تشکیلات یک نوع مدیریت است و یا یک سبک رهبری است؟ یا شاید تشکیلات واژه‌ی معادلی برای سازمان باشد؟ بسیج چه طور؟ شاید بسیج باز تعریفی از تشکیلات باشد؟ شاید تشکیلات همان مدیریت اسلامی باشد؟ و شاید... 🔸پاسخ این سوالات اهمیت چندانی ندارد، تنها پرسیدن این سوالات کمک می‌کند که بدانیم تشکیلات هم غریب است و هم قریب! 🔸راستی شما بعد از شنیدن واژه تشکیلات چه چیزی در ذهنتان می‌آید؟ شاید شهید بهشتی اولین نامی باشد که در ذهنتان تجلی می‌کند، شاید به یاد اردوهای تشکیلاتی بسیج می‌افتید، شاید به یاد یک گروه ویژه‌ی اطلاعاتی و نظامی می‌افتید که به صورت بسیار هماهنگ و منسجم یک عملیات را به خوبی انجام می‌دهند، شاید به یاد شهید چمران و یا امام موسی صدر و یا شاید به یاد تشکیلات حزب‌الله لبنان بیفتید، شاید هم به یاد تشکیلات حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام بیفتید. تشکیلات امام حسین علیه‌السلام که امروزه در هیئت تجلی می‌کند و شاید مکرر شنیده باشیم در تشکیلات امام حسین علیه‌السلام دست هیچ کس خالی نمی‌ماند و کاری روی زمین نمی‌ماند. 🔸اما به راستی هیچ به تشکیلات در سیره‌ی زندگی امامان معصوممان فکر کرده‌اید؟ ۷۲تن از بهترین یاوران عالم از کجا آمده‌اند و چگونه به کربلا می‌رسند و عاشورایی می‌شوند؟ آیا حرکت تشکیلاتی حضرت اباعبدالله الحسین در مقابل یزید برخاسته از حرکت تشکیلات ساز امام حسن علیه السلام در زمان صلح نیست؟ تشکیلات در زمان امیرالمؤمنین چه طور؟ حکومت پس از ۲۵سال سکوت؟ کرسی‌های درس امام صادق علیه‌السلام در چه نظام تشکیلاتی شکل گرفته و با کدام هدف تشکیلاتی دنبال می‌شود؟ آیا این‌ها افرادی نیستند که درسشان را پای مکتب امام سجاد علیه السلام شروع کرده‌اند و سپس امام بعدی را به اهل علم معرفی کرده و شاگردانشان را به مکتب امام صادق علیه‌السلام رهنمون می‌سازند؟ امام سجاد علیه‌السلام چه گونه این افراد را در حرارت ادعیه‌ی خود تربیت نموده‌اند؟ چرا امام رضا علیه‌السلام در کاخ مأمون زندانی می‌شوند؟ مگر رفت و آمدهای افراد به پیش امام چه خطری دارد که باید کنترل شود؟ اصلا فقیهان و شاگردان امام رضا علیه‌السلام چگونه در اقصا نقاط کشور اسلام پراکنده شده و فعالیت می‌کنند و با امام علیه‌السلام ارتباط می‌گیرند؟ و زندانی شدن امام کاظم علیه‌السلام و شهادت امام جواد علیه‌السلام و حبس و کنترل امامان عسکریین علیهم صلوات‌الله تعالی، همه واگویه‌ی چنین رازی است: 🔹تربیت تشکیلاتی، آن چیزی است که برای دشمن خطر دارد، و سیره‌ی امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هم نباید با سیره‌ی دیگر ائمه علیهم‌السلام متفاوت باشد. و حرکت‌های منظم و منسجم شیعیان در زمان امامان معصوم تاکنون پرده از حقیقت وجود تشکیلات در بین شیعان برمی‌دارد. حقیقتی که شاید در نگاه اول در زندگی ائمه‌ی طاهره علیهم‌السلام به چشم نیاید ولی با کمی دقت می‌یابیم که بررسی تاریخ بدون در نظر گرفتن این تشکیلات ما را به خطا در تحلیل می‌برد، حقیقتی که باید آن را جست وجو کرده، بیابیم، و در پای مکتبشان یاد بگریم ذی تشکیلاتی شیعه را. @fastbook📚
حكایت 💎 تبری داشت که بسیار برایش با ارزش بود و هر شب آن را در تنور پنهان می کرد و در تنور را هم می بست. عیالش گفت: ملا تبر را چرا در تنور می گذاری؟ ملا جواب داد: از دست گربه قایم می کنم. زن گفت: گربه تبر را می خواهد چه کند؟ ملانصرالدین گفت: عجب زن احمقی هستی! گربه تکه گوشتی را که قیمتی ندارد می برد، اما تبری را که ده دینار خریده ام رها خواهد کرد؟😅 @fastbook📚
*قابل توجه مدیران ادارات و مسئولین!* 📜 امیرالمؤمنین به مالک توصیه می کنند: "یک کسانی را دور خودت بگذار که از تو انتقاد کنند." شما تا مدیر یک جایی نشوی نمیفهمی این چقدر سخت است که کسانی دور شما باشند که به شما انتقاد کنند! معمولاً انسان به صورت طبیعی کسانی را که از انسان انتقاد می کنند را دور از خود می گذارد. حضرت می گویند: *فقط یک کسانی را که یک چیزهایی می گویند که خوشحالت می کنند و به تو انتقاد نمی کنند کنار خودت نگذار* ؛ یک کسانی باید کنار دستت باشند که به تو گیر بدهند و بگویند: آقا! این کاری که می کنی اشتباه است. این طرف این را ندیدی! و این خیلی کار سختی است. 🚷 از آدم تعریف می کنند و می گویند: حاج آقا خیلی خوب بود! و آدم توی دلش می گوید: آفرین! بعد این آدم کم کم می آید در حلقه های نزدیک تر و *آن کسی که با صراحت انتقاد می کند، رفته رفته میرود در حلقه های دورتر!* 🔶 این قابل توجه همه مدیران است. حتی حضرت می گویند: به آنها ریاضت و تمرین بده! «رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ يُطْرُوکَ» دور و بری هایت را ریاضت بده از تو تمجید نکنند «وَلاَ يَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ» از اینکه به خاطر کارهایی که نکرده ای تمجیدت کنند. اتفاقاً *همه ما خوشمان می آید* «الّا من عصمه الله» مگر اینکه واقعا کسی دست به دامن خدا شود. گزیده سوره @fastbook📚
🌿نقل شده که؛ "مرلین مونرو"، بازیگر هالیود، ﺩﺭ نامه ای با ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﺸق به "" ﻧﻮﺷﺖ : - ﻓﻜﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻜﻦ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﻨﯿﻢ ؛ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﻭ ﻫﻮﺵ ﻭ ﻧﺒﻮﻍ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﺤﺸﺮﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ! * ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ؛ ﻣﺮﻟﯿﻦ ﻣﻮﻧﺮﻭ 🔅ﭘﺎﺳﺦ انیشتین : - ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻟﻄﻒ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﺒﺎﺯﯼ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺧﺎﻧﻢ ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻫﻢ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻏﻮﻏﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ! ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﯾﻚ ﺭﻭﯼ ﺳﻜﻪ ﺍﺳﺖ !! ﻓﻜﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﯿﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻗﻀﯿﻪ ﺑﺮ ﻋﻜﺲ ﺷﻮﺩ ... ﭼﻪ ﺭﺳﻮﺍﯾﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !!! ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺯﺷﺘﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﻧﯽ ﺷﻤﺎ !! ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ؛ ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﻧﯿﺸﺘﯿﻦ 👌البته احتمالا این داستان تخیلی است. چون وقتی مونرو دنیا میاد انیشتین 47 سالشه❗️ 🔅ولی در کل اشاره قشنگی میکنه به اینکه گاهی ما یادمون میره که اتفاقات همیشه طبق پیش بینی ما نیست😉 @fastbook📚
🔴 عبدالله نوشت: 🔻‏هنگام کار مطالعاتی برای تدوین یک کتاب از محتوای سی ساله رهبری، به نکته جالبی پی بردم. اصلی ترین تذکر داخلی رهبری به دولت ها این بوده است: 🔹 ‏ :توجه به عدالت 🔸 #‏خاتمی :مرزبندی با غیریت 🔹 #‏احمدی‌_نژاد:پرهیز از سطحی گرایی 🔸‏ : پرهیز از اشرافی گری ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🌷 بازنشر است @fastbook📚
🌹پنج گنج 🍃در ، امام محمد علیه السلام خطاب به جابر بن یزید جُعفی می‌فرمایند: «ای جابر! تو را به پنج چیز وصیت می‌کنم... ✨اگر مورد ستم قرار گرفتی، ستم نکن... ✨ اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن... ✨اگر تو را تکذیب کردند، خشم نگیر... ✨اگر تو را ستایش کردند، دلخوش نشو... ✨ و اگر تو را سرزنش کردند، دلگیر مشو... بلکه درباره آنچه گفتند فکر کن! 🌹(اگر دیدی آنچه می‌گویند راست است، خود را اصلاح کن و اگر دیدی درست نیست، پس بدان که خود را مدیون تو کردند و برای جبران این دِین، از ثواب‌های او به تو می‌دهند و از گناهان تو کم کرده، در نامه اعمال او قرار می‌دهند)» 📗 بحار الأنوار، ج 75، ص 162 🍃🎋🌺🍃🎋🌺🍃🎋🌺🍃 استاد @fastbook📚
جملاتی که با طلا باید نوشت؛ 🔘گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند... 🔘“پایِ “معرفت که میاد وسط “دستِ “خیلیا کوتاه میشه... 🔘یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت اگه خودتو بگیری میندازنت ... 🔘مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند : معذرت میخوام .. 🔘مزرعه را موریانه خورد، ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم 🔘آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند .. 🔘“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” .. ناب @fastbook📚
درخت ها حرکت می کنند!! 🌳 مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد .. به محض شروع حرکت قطار، پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: پدر نگاه کن!! درختها حرکت می کنند. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند… ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند. زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد. چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی من چکید. زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید؟ مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند. @fastbook📚