حکایت «نیش مار و زنبور»
روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت: «انسانها از ترس ظاهر خوفناک من میمیرند نه به خاطر نیش زدنم.»
اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را میگزم و مخفی میشوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.»
مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت.
مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. این بار زنبور نیش میزد و مار خودنمایی میکرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد.
برخی بیماریها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود میشوند یا شکست میخورند.
#داستانک #ناامیدی #مار #زنبور #کرونا
@fastbook📚
میگه: میدونی #کروناویروس در مدت 2ماه و نیم اخیر تو چین بیش از 75هزار مبتلا و 2هزار و 200 مرگ و میر داشته؟ گفتم: میدونستی #آنفلوانزا در مدت 4ماه اخیر تو آمریکا بیش از 22میلیون مبتلا و 12هزار مرگ و میر داشته؟ میگه: پس چرا #کرونا از آنفلوانزا ترسناکتره؟ گفتم: چون امریکا میخواد
#کرونا #آمریکا
@fastbook📚
خدا به #موسی گفت: قحطی میاد، به قومت بگو آماده باشن!
موسی به قومش گفت و قومش دیوار خونه ها روسوراخ کردن که تو #قحطی به داد هم برسن !
مدتی گذشت قحطی نیومد ، موسی از خدا پرسید چرا قحطی نیومد؟!
خدا گفت :دیدم قومت به هم رحم کردند
من چرا به این قوم رحم نکنم ؟
🍂به همدیگه رحم کنیم🍁
#از_ماست_که_بر_ماست
#داستانک #کرونا #ویروس
#همدلی #مهربانی
@fastbook📚
#ستون_حنّانه
الآن بحثی روی شعور و ادراک جمادات ندارم، ولی بنابر روایات تاریخی بعد از هجرت، پیامبر اکرم ص در مسجد مدینه، به ستونی از نخل خرما تکیه میدادند و خطبه میخواندند.
روزی یکی از صحابه از پیامبر ص خواست که برای حضرت منبری بسازد تا مردم ایشان را ببینند و سخنشان را بهتر بشنوند.
پیامبر ص موافقت فرمودند، اما با منتقل شدن ایشان از کنار ستون به روی منبر، ستون به سوی پیامبر خم شد.
ایشان از ستون خواستند بر جای خود باشد و سپس اصحاب را از نالیدن آن ستون آگاه کردند.
در برخی از روایات صدای ناله این ستون مانند صدای شتر دانسته شده و گفته شده است که صحابه نیز این صوت را شنیدهاند.
پس از آن پیامبر ص از منبر فرود آمده دست نوازش بر آن ستون کشیدند.
داشتم با خودم فکر می کردم ، در این ایام اعتکاف ، مساجد دلشون برای معتکفان تنگ شده است ؟!
#کرونا
@fastbook📚
👌 نکته ی امروز 👌🌷
یکی از درسهای کرونا این بود که همه بفهمند جواب امر به معروف "به تو چه" نیست...
بدانند آلودگی یک نفر به همه ربط دارد👌
#قندوپند #امر_به_معروف #کرونا
پیامی بعدازتلفات انسانی براثرویروس کرونا:
خيلي مغرور شده بوديم ، خيلي مشغول شده بوديم ، در تخريب و تصرف طبيعت خيلي بي پروا شده بوديم ، به چيزي جز منافع خود نمي انديشيديم ، ضعيف را پامال مي كرديم به صاحب قدرت و ثروت براي ارتقاي مال و موقعيت كرنش مي كرديم ،
باور داشتيم قاعده دنيا همين است و اينگونه خواهد ماند.
آسمان را از دود و سرب و گازهاي سمي سياه كرده بوديم ،
دريا را از ماهي تهي و از زباله و نفت و فاضلاب پر كرده بوديم.
بنام دين ، بنام دمكراسي ، بنام حقوق بشر مي كشتيم ، اسير مي كرديم ، غارت مي كرديم و حتي از کشتن زنها و بچه ها شرم نمي كرديم.
صبر خدا هم حدي دارد ، تحمل كائنات هم حدي دارد ،ظرفيت زمين و آسمان هم حدي دارد.
بالاخره بايد كسي پيدا مي شد و به انسان مست و مغرور فرمان بدهد ايست. !!!؟؟؟
و اين ماموريت به يك ويروس كوچك غير قابل رويت واگذار شد تا به معناي واقعي انسان طغيانگر را سر جايش بنشاند.
و بدرستي به او بفهماند كه اي انسان :
تو خيلي ضعيفي
تو خيلي تنهايي
تو خيلي ترسويي
همه هواپيماها و قطارها را زمين گير كرد
همه تجارتخانه ها و همه بازارهاي بورس را تعطيل كرد.
درهاي استاديومها ، اماكن تفريحي ،رستورانها، كازينوها، سينماها ، پاركها را به دست خود انسان بست.
و به كره زمين گفت حالا نفس بكش ، به آسمان گفت حالا آبي شو ، به خورشيد و ماه و ستاره ها گفت حالا بچرخيد و برقصيد.
به حيوانات هم گفت حالا بدون ترس از شكار شدن بدست انسان آنگونه كه در ذات و ميل شماست زندگي كنيد.
و به انسان دستور داد در خانه بمان و به آنچه داشتي و به آنها ناسپاس بودي بيانديش شايد هنوز فرصتي براي زيستن عاشقانه پيدا كني.
#قندوپند #ویروس #کرونا
@fastbook📚