خدا به #موسی گفت: قحطی میاد، به قومت بگو آماده باشن!
موسی به قومش گفت و قومش دیوار خونه ها روسوراخ کردن که تو #قحطی به داد هم برسن !
مدتی گذشت قحطی نیومد ، موسی از خدا پرسید چرا قحطی نیومد؟!
خدا گفت :دیدم قومت به هم رحم کردند
من چرا به این قوم رحم نکنم ؟
🍂به همدیگه رحم کنیم🍁
#از_ماست_که_بر_ماست
#داستانک #کرونا #ویروس
#همدلی #مهربانی
@fastbook📚
#ستون_حنّانه
الآن بحثی روی شعور و ادراک جمادات ندارم، ولی بنابر روایات تاریخی بعد از هجرت، پیامبر اکرم ص در مسجد مدینه، به ستونی از نخل خرما تکیه میدادند و خطبه میخواندند.
روزی یکی از صحابه از پیامبر ص خواست که برای حضرت منبری بسازد تا مردم ایشان را ببینند و سخنشان را بهتر بشنوند.
پیامبر ص موافقت فرمودند، اما با منتقل شدن ایشان از کنار ستون به روی منبر، ستون به سوی پیامبر خم شد.
ایشان از ستون خواستند بر جای خود باشد و سپس اصحاب را از نالیدن آن ستون آگاه کردند.
در برخی از روایات صدای ناله این ستون مانند صدای شتر دانسته شده و گفته شده است که صحابه نیز این صوت را شنیدهاند.
پس از آن پیامبر ص از منبر فرود آمده دست نوازش بر آن ستون کشیدند.
داشتم با خودم فکر می کردم ، در این ایام اعتکاف ، مساجد دلشون برای معتکفان تنگ شده است ؟!
#کرونا
@fastbook📚
نامه بسیار زیبا و حیرت آور از سوی پروردگار به همه انسانها
سوگند به روز، وقتی که نور میگیرد و به شب، وقتیکه آرام میگیرد، که من نه تو را رها کردهام و نه با تو دشمنی کردهام. (ضحی 1-2)
افسوس که هرکس را بسوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را بسخره گرفتی! (یس 30)
و هیچ پیامی از پیامهایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. (انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی وچنان متوهم شدی که گمان کردی خودت بر همه چیز توانایی! (یونس 24)
و این درحالی بود که حتی مگسی را هم نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری. (حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام
وجودت لرزید(چه لرزشی!)، گفتم کمکهایم در راهست و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک کردی. (چه شکهایی!) (احزاب 10)
تا زمین با آن وسعتش بر تو تنگ آمد. پس حتی ازخودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من بسوی تو باز گشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118)
وقتی در تاریکیها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم، با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک
کردی. (انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده که هرگاه خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رو بسوی دیگر کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من ناامید شدی. (اسرا 83)
آیا من برنداشتم از دوش تو باری که می شکست پشتت را؟
(سوره شرح 2-3)
آیا غیر از من، خدایی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف 59)
پس کجا میروی؟ (تکویر 26)
پس از این سخن، دیگر به کدام سخن میخواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6)
مرا بیاد می آوری؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرهای پاره پاره را به هم فشرده میکنم تا قطره ای باران از خلال آنها بیرون آید و بخواست من به تو اصابت کند تا تو
فقط لبخند بزنی، و این درحالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران،
ناامیدی تو را پوشانده بود.
(روم 48)
من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحتهایی بر میدارد! و در شب، تمام روحت را درخواب باز پس میگیرم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آنرا به زندگی بر انگیخته، و تا مرگت که بسویم بازگردی، به اینکار ادامه میدهم. (انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی، به تو امنیت می دهم. (قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یکبار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29)
تا یکبار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.
(مائده 54)
ارسال این نامه زیبا خداوند به دیگران، یقیناً حالشان را متحول می کند
#نامه #خدا
@fastbook📚
👌 نکته ی امروز 👌🌷
یکی از درسهای کرونا این بود که همه بفهمند جواب امر به معروف "به تو چه" نیست...
بدانند آلودگی یک نفر به همه ربط دارد👌
#قندوپند #امر_به_معروف #کرونا
تا همین چند روز پیش اگر کسی پیامی انتقاد آمیز از مردم ایران انتشار می داد ته دلم احساس شرمندگی می کردم،
ولی کرونا غیر از قدردانی بابت نعمت های ساده ای که داشتم و اصلا حواسم بهشون نبود؛
یه چیز دیگه هم به من یاد داد....
وقتی ویدئو هایی در فضای مجازی انتشار پیدا کرد، از مردم به ظاهر متمدن کشورهای پیشرفته در اروپا و آمریکا، که چطور از ترس قرنطینه به سوپر مارکت ها حمله ور شدن و در رقابتِ قاپیدن دستمال کاغذی و خوراکی با هم جنگ و دعوا کرده اند....
• مردمی که هرگز طعم ۸ سال جنگ رو نچشیدن...
• سالهای سال در تحریم نبودن...
• هرگز نشده طی چند روز ارزش پول کشورشون به قدری سقوط کنه که دارایی و قدرت خریدشون یک سوم بشه...
• هرگز نشده شب بخوابن صبح که بیدار شدن قیمت بنزین سه برابر شده باشه....
• هیچ وقت به اندازه ما از طرف یک کشور قدرتمند تهدید به حمله نظامی نشدن...
• هیچ وقت برای تهیه دارو واسه مریض هاشون در مضیقه نبودن...
همیشه در نهایت آسایش و رفاه زندگی کردن،
بیکاری و تورم و مشکلات اقتصادی در کشورشون خیلی کمتر از ما بوده،
فقط احتمال دادن ممکنه آذوقه و مواد بهداشتی تموم بشه، دیگه اخلاق و پرستیژ و همه ی اون ژست های جهان اولی فراموششون شده و یه طوری سوپر مارکت ها رو خالی کردن که انگار قحطی اومده....
احساس می کنم باید خیلی بیش از قبل به مردم کشورم افتخار کنم،
📍به صاحبخانه هایی که به مستاجر شون تخفیف دادن
📍به کارگاه های دوخت که به جای لباس به صورت داوطلبانه و بدون دریافت سود مشغول دوخت ماسک و ... هستن
📍به کادر فداکار درمانی که بدون امکانات کافی برای سلامتی بیماران از جون مایه گذاشتن
📍به کارفرما هایی که این ماه با پرسنل راه اومدن
📍به اونایی که در این شرایط بحرانی کمک مالی کردن
📍و به شماهایی که توی خونه موندین
تا عامل از دست رفتن هیچ عزیزی نباشید....
❤دوستتون دارم ❤
مردم فهیم و مهربان ایران
#مردم_فهیم_ایران_دوستتون_دارم
@fastbook📚
پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد، او پس از اینکه جواب تلفن را داد. بلافاصله لباس هایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد. او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود.
به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟
مگر نمی دانی زندگی پسر من در خطر است، مگر تو احساس مسئولیت نداری؟
پزشک لبخندی زد و گفت: متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم.
پدر با عصبانیت گفت: آرام باشم؟
اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو می توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چکار می کردی؟
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: من جوابی را که در کتاب مقدس انجیل گفته شده می گویم« از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم».
شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است، پزشک نمی تواند عمر را افزایش دهد، برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه، ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا.
پدر زمزمه کرد: نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است.
عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد: خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد. بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالی که بیمارستان را ترک می کرد، گفت: اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید.
پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: چرا او این قدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟
پرستار در حالی که اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد: پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد. با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.
نکته!
بزرگترین خطایی که خصوصا در عصبانیت می توانیم مرتکب شویم، پیش قضاوتی در مورد کسانی است که اصلا از شرایط روحی و زندگی آنان هیچ اطلاع درستی نداریم.
#داستانک
@fastbook📚
کدخدا گفته که از خانه کسی در نرود
دِه قرنطینه و با قفل کسی وَر نرود
همچنین گفته که اینترنتتان مجّانیست
تا که در خانه کسی حوصلهاش سر نرود
گاوتان مُرد اگر هم به درَک! هیچ کسی
خارج از خانه پیِ یونجه و شبدر نرود
مؤمنان! کلّ عباداتِ جماعت تعطیل
شیخ هم قولِ شرف داده که منبر نرود
راستی عقد و عروسی شده موکول به بعد
بابت صیغه کسی جانبِ محضر نرود
کدخدا گفت نه تنها که شمال آلودهاست
هیچ کس سمت قم و مشهد و بندر نرود
عاشقان در کف معشوق بمانند ولی
عاشقی دور برِ خانهی دلبر نرود
قول دادهست که بهداشت به ما ماسک دهد
تا کسی سمت دو تا برگ چغندر نرود
مَردمِ دِه بخدا وضع خراب است! کمک!!
تا که اوضاع از این مرحله بدتر نرود
کدخدا خسته شد و سُرفه خشکی زد و گفت
بخدا آب گـَلو بود...! کسی در نرود
شیخ با خسته نباشید، دم گوشش گفت
حرف در کلّهی این... خواهرمادر..! نرود!
#در_خانه_بمانیم
@fastbook📚
💎 از آب گل آلود ماهی گرفتن
🐡 مرد ماهیگیری، در حال ماهیگیری از رودخانهای بود. تور ماهیگیری خود را به میان جریان آب قرار داده بود.
همزمان ریسمانی را هم در آب قرار داده بود که تکه سنگی به آن وصل بود. آن ریسمان را تکان میداد و آب را گلآلود میکرد.
رهگذری او را در این حال میبیند و به ماهیگیر میگوید: این چه کاری است که میکنی؟ این آب آشامیدنی است و تو با این کار آن را آلوده میکنی و دیگر برای ما قابل استفاده نیست!
ماهیگیر اما در جواب میگوید: من هم مجبورم، میخواهم ماهی بگیرم که از گرسنگی نمیرم. با این کار و تکان دادن این ریسمان آب گلآلود میشود و ماهیان راه خود را گم میکنند و در دام من گرفتار میشوند.
✳️ این مثل کنایه از افرادی است که از موقعیتی خراب و آشفته سوءاستفاده میکنند و منفعت خود را میطلبند.
#داستانک
@fastbook📚
💎
چند روزی بود که بابک به مدرسه جدید منتقل شده بود.از مدرسه قبلی خاطرات خوشی داشت و از بچه های روستایی و والدین قدردان آنها خیلی راضی بود اما دوری راه و نداشتن یک وسیله نقلیه شخصی باعث شده بود که از اداره درخواست جابه جایی کند.
مدرسه جدید داخل شهر بود و امکاناتش با روستا قابل قیاس نبود اما مدیر اونجا بسیار کج خلق و عصبی بود و بابک هم در همان روزهای اول متوجه شد که کار خیلی سختی در پیش دارد.
یک روز وقتی با دوتا از همکارانش صحبت کرد متوجه شد آنها هم از شرایط موجود راضی نیستند و حتی بارها به خود آقای مدیر مستقیما اعتراض کردند؛ اما باز هم نتیجه ای نگرفته بودند.
بابک آن شب وقتی به خانه رفت تا پاسی از شب به اقای سلیمی و بداخلاقی هاش فکر کرد.فردای ان روز با دسته گلی به مدرسه رفت و از آن روز رفتار آقای سلیمی به طرزعجیبی تغییر کرد.
همکاران متعجب شده بودند و از بابک پرسیدند:"اقای کاظمی! باورمان نمیشود یک دسته گل ساده که شما به آقای مدیر دادی اینقدر باعث تغییر رفتارش شده باشد!!"
بابک لبخندی زد و گفت:"فقط دسته گل نبود؛ من دیشب خیلی فکر کردم و هر چه رفتار مثبت در این مدت از آقای سلیمی دیده بودم در ذهنم دسته بندی کردم.بعدکه دسته گل را به ایشان دادم گفتم کمتر مدیری دیدم که آنقدر وقت شناس باشد که نیم ساعت قبل همه همکاران داخل مدرسه باشد و نیم ساعت بعد از همه همکاران از مدرسه خارج شود.قطعا این از احساس مسولیت بالای شماست.دوست داشتم با تقدیم این گل ناقابل از شما به نمایندگی همه دانش اموزان و همکاران تشکر کنم!"
اخلاق خوش اقای مدیر بابت این قدردانی کوچک و ساده بود!!
نفوذ به سنگترین قلبها امکان پذیر است به شرطی که یاد بگیریم همواره نقاط مثبت اطرافیانمان را هر چند اندک ببینیم وبه آنها اهمیت دهیم😍
#داستانک
@fastbook📚
❤️🤲در روزهای #کرونایی بیشتر #قرآن بخوانیم!
◾️ فضیلت قرائت و تلاوت قرآن در منزل
✅حضرت #آیتالله_بهجت قدسسره:
در روایت آمده است: خانههایی که در آنها تلاوت قرآن میشود، «تُضِیئُ لأهْلِ السمآءِ کما یضِیئُ النجْمُ [أَلْکوکبُ الدری] لأهْلِ الأرْضِ؛ چنانکه ستاره یا ستاره درخشنده برای اهل زمین میدرخشد، برای آسمانیان میدرخشد».
در گذشته صدای قرآن از منازل بلند میشد. در حالات اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا آمده است: «لَهُمْ دَوِی کدَوِی النحْلِ؛ زمزمهای همانند صدای زنبور عسل داشتند».
همچنین آمده است که ایشان: «مَا بَینَ راکعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ؛ در حالات مختلف برخی در رکوع و برخی در سجده و برخی ایستاده و بعضی نشسته [به عبادت و راز و نیاز و مناجات و انس با خدا مشغول بودند]».
و در خطبه همام در شمار ویژگیهای متقین آمده است: «فَصافونَ أَقْدامَهُمْ یتْلُونَ آیاتِ اللهِ آناءَ اللیلِ و أَطْرافَ النهارِ؛ مرتب به نماز ایستاده و در لحظات شب در آغاز و پایان روز، آیات خدا را تلاوت میکنند».
📚 کتاب«در محضر بهجت»، ج۲، ص۲۹۶
#حدیث
@fastbook 📚
☑نام : سید علی
☑نام خانوادگی : حسینی خامنه ای
☑نام پدر : سید جواد
☑تاریخ تولد به فرموده خودشان :
٢٩ / ٠١/ ١٣١٨
☑تاریخ تولد در شناسنامه :
٢٤ / ٠٤ / ١٣١٨
☑محل تولد : خراسان
💠بعضیا بهش میگن " آیت الله "
💠بعضیا میگن " آقای خامنه ای "
💠بعضیا هم مثل برادر های لبنان و سوریه و عراق میگن:
" سیدنا القائد " ، اما ما بهش میگیم
✅" آقا "
💠ما بهش میگیم "آقا"...
"آقا" رو از هر طرف که بخونی آقاست!
✅فدایی زیاد داره.
💠پابرهنه ها بیشتر دوستش دارن۳۰ساله داره ایرانو،با تمام شرایط عجیب غریبش رهبری میکنه،هرکی جاش بود ،پنج سال اول جا میزد!
💠🔴تو کشور خودش مظلومه اما تو دنیا کلی طرفدار داره.
💠400هزار نفر تو نیویورک و کالیفرنیا ، مقلدشن.
💠شخص اول حکومته اما وقتی لعیا زنگنه و الهام چرخنده تو برنامه سال تحویل تلویزیون،عیدو بهش تبریک گفتن،به خاطر این حرفشون،کلی هزینه دادن.چه حرفا که نثارشون نشد.
💠همون که هیشکی،عکسای منتشر شده از خونه شو،باور نکرد.
💠زندگیش آدمو به قلب تاریخ میبره،علی بن ابیطالب و زندگی ساده و...
💠همون که همیشه خرابکاری های دولت ها و مسئولین ،به حسابش گذاشته میشه.
💠همون که رهبری"سینه سپر کرده ها"رو مقابل اسراییل بچه کش به عهده داره.
💠همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن.
💠همون که اشاره کنه ،تلاویو و حیفا با خاک یکسانه.
💠همون که هیچ وقت کم نمیاره،مث مرد ،وایساده پای حرفش.
💠همون که نزدیکترین دوستاش،دشمن ترین دوستاشن.
💠همون که سالهاست سایه سنگین"بعضیا"رو ،رو دوشش تحمل میکنه.
💠همون که تو سابقه ی مبارزاتی ش ،کسی به پاش نمیرسه.
💠اصلا کدوم رهبر دنیا،روی موکت و فرش جهیزیه خانومش زندگی میکنه؟بدون اینکه تو بوق و کرنا کنه،با فقیربیچار ه ها دمپره ؟
💠همون که بدترین توهین ها و تهمت هارو بهش میزنن درحالیکه حتی یه جمله هم راجع بهش اطلاع ندارن.و اون میشنوه و تحمل میکنه و همچنان لبخند"آقایی"...؟
💠همون که مظلومیت "علی"ها رو به ارث برده؟
💠کدوم سیاست مداری تو دنیا بچه هاش اینقد سالم وپاکن؟جالبه حتی مردم نمیدونن چندتا بچه داره،چی ان،اسماشون چیه؟
💠همون که "پاکترین"آدما ،جونشونو کف دست گرفتن و فداش شدن.
💠همون که از پست ترین مفتی های وهابی و بی ادب ترین رئیس جمهورهای غربی،تا بدترین آدمای روزگار دشمن خونی شن.
💠همون که واسه بدحجابا گفت:او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است. نقصهای من باطن است. با این رفتارش خیلیا محجبه شدن.
💠سلامتیش صلوات بفرستید.
✅اگه دوست داشید این ذکر خوبیهای آقامون رو به دیگران هم بفرستید.💐💐💐💐
#سید_علی #آقا
@fastbook📚
آقا،تولدت مبارک....🌺
روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه "
شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین "
ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه "
اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(ع)
ولادت با سعادت امام حسین(ع)
بر همه شما عزیزان مبارک باد 💐
🌺🌺🌺
#مناسبتی #ولادت #یااباعبدالله
@fastbook📚