" ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ . "
فاتحینحمزهٔسیدالشهدا [ ؏ "
:))))))))
"دارمتصورمیکنمصحنتوروبازائرا "..
بِمَنِ العَزاء یا بِنتِ مُحمد؟
كنت بِكِ اتعزی فَفیم العَزاء من بعدك؟»
به چه چیزی آرامش یابم ای دختر محمد؟
من به وسیله تو تسکین مییافتم ؛
بعد از تو به چه چیزی آرامش یابم؟ " :)
فاتحینحمزهٔسیدالشهدا [ ؏ "
. . .
خیلی بدهکهبهزندگیبدونِشماعادتکنیم
هنوزدرجایجایِشھر، درطاقچهوگوشهٔکنارِخانهها ؛ عکسِشمابهچشم میخوره :)))
#حاجی💔🌱 "
سردار رفیعی فرمانده سپاه صاحب الامر (۱۴۰۰/۱۰/۹) :
حاج قاسم در سوریه از جایی عبور می کرد، ماشینی دید که خراب شده، نزدیک رفت دید آقایی به همراه خانم حامله اش که وضع حملش هم نزدیکه داخل ماشین هستند،
چراغ انداخت چهره مرد رو که دید هر دو همدیگر رو شناختند!
او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده ی یک بخش عظیمی از #داعش بود شناخت!
سردار دستور داد خانم رو به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه...
خود سردار هم دنبال کار خودش رفت!
چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند!
وقتی سردار آمد، دید همون فرمانده داعش هست،
که به سردار میگه به ما گفتند ایرانی ها ناموس شما را ببینند سر می برند و... اما من دیدم تو به زن حامله ام و من کمک کردی..
۶۰۰۰هزار نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم!
💠نقل خاطره توسط سردار رفیعی
✅اللّهُمّ عجل لولیک الفرج 🌷