eitaa logo
فاطمه بضعه منی 🌼🍃
92 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
135 ویدیو
13 فایل
سلام مادر آفتاب! تمام دعایم، آمدن روزگارے اسٺ ڪہ هر روز، روز تو باشد. و سلام بر آفتابے ڪہ با طلوعش، دولٺ مادر را اقامہ خواهد ڪرد...
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🏴 🔳ورود کاروان آل الله به کربلا: 1️⃣(مقتل اول) ▪️... «حتّی بَلَغَ کَربلا قال: مَا إسمُ هَذهِ الأرض»تا وارد کربلا شدند، امام حسین (علیه السلام) فرمودند: نام این زمین چیست؟ «وَ قیلَ کَربلا» گفته شد: کربلا! حضرت فرمودند: ✨« اللَّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِن کَربٍ وَ بَلا» خدایا به تو پناه می برم از اندوه و بلا. ▪️ثم قال: ✨« هذا موضع كرب و بلاء انزلوا هاهنا»، از ناقه ها پایین بیایید. اینجا همان جایی که فرزندانمان یک به یک شهید می شوند و خیام ما را آتش می زنند؛ این جا موضع كرب و بلاء است....          ⚜️  كربلاء لا زِلتَ كرباً وَ بَلا       ⚜️ما لقَي عِندَكَ آلُ المُصطفَى‏          ⚜️كم عَلى تربَك لمَّا صَرَعوُا     ⚜️ من دَمٍ سالٍ وَ مِن دمعٍ جَرى‏ ▪️امير المؤمنين(علیه السلام) در جنگ صفین از مسیر كربلا عبور می کردند. هنگامی که به کربلا رسیدند، ايستادند و از اسب پياده شدند و بر روی زمین کربلا راه مي رفتند و دور محلي مي چرخيدند و می گریستند. اصحاب پريشان شده و علت را جویا شدند. ▪️ حضرت فرمودند: ✨ «هاهُنا مَصارعُ العشَّاق و مُناخُ الرکاب هذا مناخ ركابهم ، وهذا ملقى رحالهم ، ههنا مراق دمائهم ، طوبى لك من تربة عليها تراق دماء الاحبة. »  ✨ ايـنجـا محـل فرود آمـدن سواران و قتلگاه عاشقان است ،اینجا مرکبهایشان بر زمین میخوابد،اینجا محل بار افکندنشان است و اینجا خونهایشان ریخته میشود،خوشا به حال تو ای خاکی که خون دوستان روی تو ریخته میشود.         ⚜️کربلا ای وادی قالوا بلی            کربلا ای قبله ی اهل ولا⚜️ 📚بحار الانوار ج ۴۵ ص ۲۴۹ مقتل الحسین  ابن اعثم کوفی ص ۷۷ 🔳 اصحاب الحسین(علیه السلام) در کربلا: ➖ پیرغلامان امام حسین(علیه السلام): «حبیب ین مظاهراسدی و مسلم بن عوسجه»             ✨السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ              وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن ِ✨ ▪️امشب دست به دامان اصحاب الحسین می شویم. همان کسانی که به مقام عظمای حلَّت بفناء الحسین(علیه السلام) رسیدند. مقامی که خود حق تعالی در حدیث قدسی زیارت عاشورا به آن ها سلام می فرستد. که: ✨السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ.✨ ▪️از جناب زهیر بگوییم یا از عابس، از حبیب بگوییم یا از مسلم. همه پروانه وار دور شمع حسین(علیه السلام) می گشتند. اما این معاشقه ای بین دو پیر غلام حسین(علیه السلام)،حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه در روز عاشورا است. ▪️صاحب مهيج الاحزان، فرموده كه: حبیب مردي بود كهن سال، و به خدمت جناب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسيده بود و هم به ملازمت اميرالمؤمنين(علیه السلام) مشرف شده بود. و گفته كه بعضي ذكر كرده اند كه آن پير سعادتمند تمام حضرت قرآن را حفظ داشت و مفسر حضرت قرآن بود و شبها خواب نكردي و از سر شب تا صبح حضرت قرآن را ختم كردي و اميرالمؤمنین(علیه السلام) علم منايا و بلايا را به او تعليم فرموده بود. 📚اکلیل المصایب ص ۴۸۳ ➖نامه دعوت امام حسین(علیه السلام) به حبیب بن مظاهر: ▪️امام حسین(علیه السلام) تنها نامه ای را که از کوفه پاسخ گو بودند نامه پیرغلامش حبیب بود که به او گفتند: ✨مـن الـحـسین بن علی بن ابی طالب الى الرجل الفقیه حبیب بن مظاهر✨ اما بعد: ✨یاحبیب، فانت تـعـلـم قـرابتنا من رسول الله(صلی الله علیه و آله )و انت اعرف بنا من غیرك، و انت ذوشیمة و غیرة فلا تبخل علینا بنفسك، یجازیك رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم القیامة.✨ 📜از حسین بن على(علیه السلام) به مرد فقیه، حبیب بن مظاهر: ✨اى حبیب! قرابت ما را با پیامبر(صلی الله علیه و آله) مى‌دانى و تو بهتر از دیگران ما را مى‌شناسى و شخص آزادمرد و غیرتمندى هستى. از جان خود بر ما مضایقه مكن، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد. 📚معالی السبطین ج۱ص۲۲۸ 🏴 🏴 🏴 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🏴 🔳 لبَّیک اللهُمَّ لَبَّیک ➖حرکت به کربلا ▪️مسلم بن عَوسَجه و حبيب بن مظاهر هر دو پيرمرد و از يك طايفه يعني از بني اسد بودند و در كوفه زندگي مي‌كردند. اين دو نفر در بيعت گرفتن از مردم براي حضرت مسلم(علیه السلام) بسيار كوشيدند. مسلم بن عوسجه بعد از شهادت حضرت مسلم، همچنان مخفیانه می زیست؛ تا اینکه خبر ورود امام(علیه السلام) به کربلا در میان مردم کوفه منتشر شد. ▪️ حبیب بن مظاهر از خانه بیرون آمد. مسلم بن عوسجه را بر در مغازه عطاری دید که ایستاده است. حبیب پرسید: برای چه ایستاده ای؟ گفت: می خواهم حنا بخرم و خضاب کنم! حبیب گفت: مگر نمی دانی که امام حسین(علیه السلام) وارد کربلا شده، بشتاب تا خود را به آن حضرت برسانیم و او را یاری کنیم. مسلم بن عوسجه با شنیدن این خبر سر از پا نشناخت. بدون درنگ آماده سفر کربلا شد و به همراه حبیب بن مظاهر به سرعت به قافله حسینی پیوست. سپس اين دو نفر پنهاني خود را به كربلا رساندند. 📚معالی السبطین ج۱ص۳۷۲ فرسان الهیجاء ج۱ص۹۲ الوقایع و الحوادث ج۲ص۹۹ ▪️فزونى سپاه دشمن و نیروى اندک محدود برادر بیش از همه، قلب زینب (سلام الله علیها) را آماج دردها و غصه هاى فراوان مى کرد، و بدین جهت چون روز ششم محرم حبیب بن مظاهر به یارى حسین (علیه السلام) به کربلا آمد، و دختر امیرالمؤمنین (سلام الله علیها) از این فداکارى باخبر گشت، به حبیب پیغام دادند: ✨سلام مرا به حبیب برسانید✨ چون این پیغام به حبیب رسید، بر روى خاک کربلا نشست و مشتى از آن برداشته بر سرو صورت خویش ریخت و گفت: ⚡️ خاکم بر سر! سختى کار بی بی زینب(سلام الله علیها)به جایى رسیده است که به مثل من سلام مى رساند!! ⚡️ ▪️شب عاشورا شد. حبیب برای قرار دل بی قرار عقیله بنی هاشم، زینب(سلام الله علیها)همه اصحاب را جمع نمود و با هم کنار خیام بانوان آمدند و صدا زدند: ⚡️ «ای گروه بانوان و حرمهای رسول خدا(ص) این شمشیرهای جوانمردان شماست که سوگند یاد کرده‎اند در غلاف نکنند مگر اینکه گردن دشمنان را بزنند و این نیزه‎های جوانان شماست که قسم خورده اند به زمین نیفکنند مگر اینکه به سینه‎های دشمن فرو کنند» 📚 فرسان الهیجاء؛ ج ۱، ص ۹۲ سیماى زینب کبرى ، ص ۸۹ مقتل الحسین مقرم صص ۲۶۲،۲۶۳ ➖وصیت مسلم بن عوسجه به حبیب: ▪️در روز عاشورا بعد از اینکه مسلم بن عوسجه جنگ نمایانی کرد ، غبار شديدى صحنه را فرا گرفت. هنوز غبار ننشسته بود كه همگان مشاهده كردند مسلم بن عوسجه بر زمين افتاده درحالى كه هنوز رمقى در وى مى باشد حسين(عليه السّلام) بسوى او رفت درحالى كه حبيب بن مظاهر او را همراهى مى كرد. حسين(عليه السّلام) فرمود: اى مسلم! خدا تو را رحمت كند، «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا» ▪️حبيب به وى نزديك شد و به او گفت: ⚡️عز علي مصرعك يا مسلم ابشر بالجنة⚡️ اى مسلم شهادت تو بر من سخت است، بشارت باد تو را به بهشت! مسلم با صدايى ضعيف گفت: ⚡️بشرك الله بخير ،خداوند تو را به خير بشارت دهد.⚡️ حبيب گفت: ⚡️ لولا اني أعلم أني في اثرك لاحق بك من ساعتي هذه لاحببت أن توصيني بكل ما اهمك حتي أحفظك في كل ذلك بما أنت أهل له في القرابة والدين⚡️ مى دانم كه من هم به دنبال تو هستم و الا دوست داشتم، تو را به اين مرد سفارش مى كنم كه مبادا بعد از او از دنيا بروى. ▪️حبيب گفت: ⚡️بل أنا قال: أفعل ورب الكعبة⚡️ قسم به خداى كعبه كه سفارش تو را عمل خواهم ساخت. ⚡️فما كان بأسرع من أن مات في ايديهم⚡️ در اين هنگام روح او پرواز كرد. و كنيز او فرياد مى زد: وا مسلماه! وا سيّداه! 📚 مقتل مقرم ص ۲۰۳ و ۲۰۴       ترجمه نفس المهموم ص ۳۴۱       لهوف ص ۱۰۲       مقتل ابی مخنف ص ۱۰۸،۲۵۸ ❇️ عشق یکطرفه نیست، فقط اصحاب الحسین، عاشق حسین(علیه السلام) نبودند، حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بیشتر عاشق اصحابش است. ▪️ظهر عاشورا که حسین(علیه السلام) تنها شده بود، وقتی از خیام به سمت میدان می رفت آخرین وداعش را کرده بود، آمد بالای تپه، فرمودند: ✨لاَ حَولَ وَ لاَ قُوَّة إلاَّ بِاللهِ العَلیِّ العَظیم، یک دوری در میدان زد، نگاهی به چپ و راست کرد و فرمودند: ✨یا مسلم بن عقیل، و یا هانی بن عروة، یا زهیر یا بریر! لِمَ أنادیکُم وَ لَم تُجیبوُنی!!؟؟ ای مسلم بن عقیل و ای هانی بن عروه ،ای زهیر،ای بریر ! چرا شما را صدا میکنم و جواب مرا نمیدهید؟!!! 📚معالی السبطین ج۱ص۳۷۲ فرسان الهیجاء ج۱ص۹۲ الوقایع و الحوادث ج۲ص۹۹ 🏴 🏴 🏴 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 🔲مقتل جناب مسلم بن عوسجه: ▪️روز عاشورا عمرو بن حجاج(لعنه الله علیه ) نزديك اصحاب امام حسين(عليه السلام) آمد و فرياد زد: ➖ اى اهل كوفه! مواظب اطاعت و جمعيت خود باشيد. راجع به قتل شخصى كه از دين خارج و با امام خويش يعنى يزيد(لعنه الله علیه) مخالفت كرده شك و ترديد نداشته باشيد. ➖امام فرمودند: ⚜يا عمرو بن الحجاج اعلي تحرض الناس انحن مرقنا وانتم ثبتم عليه؟ آيا مردم را عليه ما تحريك مينمائى؟ آيا ما از دين خارج شده ايم و شما در دين ثابت مانده ايد؟ ⚜اما والله لتعلمن لو قد قبضت ارواحكم ومتم علي اعمالكم ابنا مرق من هو أولي بصلي النار؟ بخدا قسم شما حتما ميدانيد چه كسى از دين خارج شده و چه شخصى مستحق آتش دوزخ است. ▪️سپس عمرو بن حجاج (لعنه الله علیه) از طرف فرات به ميمنه لشكر امام حسين (عليه السلام) حمله كرد، و بقدر يك ساعت در زد و خورد بودند، اثر اين زد و خورد از پا در آمدن مسلم بن عوسجه بود. هنگامى كه عمرو بن حجاج بازگشت و گرد و غبار بر طرف شد ديدند مسلم بن عوسجه از پا در آمده است.امام حسين(علیه السلام) با حبيب بن مظاهر بسوى مسلم بن عوسجه شتافتند. 🔲 معاشقه ای بین دو پیر غلام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا: ▪️هنگامی که حبیب با حضرت حسین (علیه السلام) بر سر مسلم بن عوسجه آمدند ، او را رمقی در بدن بود. ▪️امام فرمودند: ✨ رَحِمَکَ اللهُ یا مُسلِمُ، فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر وَ ما بَدَّلُو تَبدِیلاً. 🔅خدا تو را رحمت کند ای مسلم، بعضی پیمان خود را به پایان رساندند، و بعضی در انتظار آنند، و هیچگونه تغییری در پیمان خود نداده اند. ➖حبیب نزدیک پیکر به خون آغشته مسلم آمد و گفت: ✨عَزَّ عَلَیَّ مِصرَعُکَ یا مُسلِمُ، اَبشِر بِالجَّنَهِ 🔅پیکر به خون غلطیده تو بر من سخت ناگوار است، بهشت بر تو بشارت باد. ➖مسلم با صدایی ضعیف گفت : ✨بَشَّرَکَ اللّه بِخَیْر . 🔅خدا تو را به خیر مژده دهد . ➖حبیب گفت : اگر نبود که ساعت دیگر به تو ملحق می شوم یقیناً دوست داشتم که اگر وصیتی داری با من در میان بگذاری ! که من با جان و دل در انجام آن کوشش لازم نمایم . ➖مسلم به سوی امام اشاره کرد و گفت : ✨ اُوصیِیک َبِهذا. 🔅وصیت من با تو این است که از یاری این غریب دست باز نداری ! ➖حبیب گفت : ✨اَفعَلُ وَ رَبِّ الکَعبَهِ 🔅 به پروردگار کعبه جز این عمل نکنم و دیده ات را به اجرای این وصیت روشن سازم . ▪️پس از اين گفتگوها مسلم بن عوسجه شهيد شد، رحمت خدا بر او باد. 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🏴 @fatematobezatomenni
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 🔲 مقتل جناب حبیب : ▪️ظهر عاشورا، امام حسین (علیه السلام) برای به جا آوردن آخرین نماز، مهلت خواست. ➖حصین بن تمیم، از نیروهای خبیث دشمن، فریاد زد: حسین! نماز تو که پذیرفته نیست. ➖حبیب بن مظاهر از این اهانت خشمگین شد و در پاسخ آن مرد گفت: خیال کرده ای که نماز خاندان پیامبر پذیرفته نیست، ولی نماز تو پذیرفته است، ای الاغ، سپس به یکدیگر حمله کردند. ▪️ حبیب بن مظاهر با شمشیر بر سر اسب حصین بن تمیم زد که اسب بر زمین افتاد و سوارش را هم بر زمین کوبید. دوستانش بی درنگ شتافتند و او را از چنگ حبیب بن مظاهر خلاص کردند. ▪️ حبیب خطاب به آنان چنین گفت: 《ای بدترین قوم از نظر نام و نیرو، سوگند می خورم اگر ما به اندازه شما یا جزئی از شما بودیم، از بیم شمشیرهای ما فرار می کردید و دشت را رها می ساختید.》 حبیب بن مظاهر در میدان جنگ، این گونه رجز می خواند: ⚜انا حبیب و ابی مظاهر فارس هیجاء و حرب تسعر «من حبیب، پسر مظاهر، زمانی که آتش جنگ برافروخته شود، یکّه سوار میدان جنگم. ⚜انتم اعد عده و اکثر ونحن اوفی منکم و اصبر شما گرچه از نظر نیرو و نفر از ما بیشترید، ما از شما مقاوم تر و وفادارتریم. ⚜و نحن اعلی حجه و اظهر حقا و اتقی منکم و اعذر حجت و دلیل ما برتر و منطق ما آشکارتر است و از شما پرهیزکارتر و استوارتریم». ▪️حبیب بن مظاهر، در ۷۵ سالگی همچون قهرمانان شمشیر می زد و ۶۲ نفر از افراد دشمن را به درک فرستاد. تا اینکه با شمشیر و نیزه بدیل بن مریم عقفانی(لعنه الله علیه) از اسب بر زمین افتاد، محاسنش با خون سرش خضاب شد و سر مطهرش از تن جدا گردید. ▪️ حضرت خود را به بالین او رسانیدند و فرمودند: ✨«احتسب نفسی و حماه اصحابی 🔅پاداش خود و یاران حامی خود را از خدای تعالی انتظار می برم.» 🔅 ای حبیب، مردی بافضیلت بودی که در یک شب قرآن را ختم می کردی. ⚜حبیب بن مظاهر چنان در باورش استوار بود که هر قدر به او پیشنهاد امان و پول فراوان شد، نپذیرفت و گفت: «ما نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عذری نداریم که زنده باشیم و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را مظلومانه به قتل برسانند». 📓ابصار العین، ص۱۰۶ منتهی الامال، ص۴۳۰ مقتل الحسین مقرم ص٢٩۱ تاریخ طبری، ج٧، صص۳۴۷و۳۴۹ ترجمه نفس المهوم، ص۳۴۳ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 🔲 هل من ناصر ینصرنی؟!!! ⚜عشق یکطرفه نیست، فقط اصحاب الحسین  عاشق  امام حسین(علیه السلام )نبودند، امام حسین(علیه السلام )بیشتر عاشق اصحابش است. ▪️روز عاشورا وقتی همه اصحاب  حضرت به شهادت رسیدند، چون امام حسین(علیه السلام) بدنهای پاک و پاره ی یارانش را دید که بر روی خاک کربلا افتاده است و دیگر کسی نمانده است که از ایشان حمایت کند و نیز بیتابی اهل بیت(علیهم السلام ) را مشاهده فرمود، در برابر سپاه کوفه ایستاد و فریاد برآورد که: ⚜هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ ⚜هل من موحد یخاف الله فینا؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستی در میان شما وجود دارد که درباره ی ظلمی که بر ما رفته است از خدا بترسد؟ ⚜هل من مغیث یرجو الله فی اغاثتنا؟ ⚜هل من معین یرجو ما عندالله فی اغاثتنا؟   آیا کسی هست که به فریادرسی ما به خدا دل بسته باشد؟ آیا کسی هست که در کمک کردن به ما چشم امید به اجر و ثواب الهی دوخته باشد؟ ▪️امام (علیه السلام) مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و فرمودند: ⚜«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِیَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَی بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِیُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِیُّ، وَ یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ 🔅ای مسلم بن عقیل! ای هانی بن عروه! ای حبیب بن مظاهر! ای زهیر بن قین! ای یزید بن مظاهر! ای یحیی بن کثیر! ای هلال بن نافع! ای ابراهیم بن حُصَین! ای عمیر بن مطاع! ای اسد کلبی! ای عبداللَّه بن عقیل! ای مسلم بن عوسجه! ای داود بن طرمّاح! ای حرّ ریاحی! ای علی بن الحسین! ای دلاورمردان خالص! و ای سواران میدان نبرد! ⚜ مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! ⚜ أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ ⚜أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ 🔅چه شده است شما را صدا می زنم ولی پاسخم را نمی دهید؟ 🔅و شما را می خوانم ولی دیگر سخنم را نمی شنوید؟ آیا به خواب رفته اید که به بیداری تان امیدوار باشم؟ 🔅یا از محبّت امامتان دست کشیده اید که او را یاری نمی کنید؟ ⚜فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاهَ اللِّئامَ 🔅این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته اند. از خوابتان برخیزید، ای بزرگواران! و از حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم )در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید. ⚜ وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». 🔅ولی به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهی نمی کردید، و از یاریم دست نمی کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق می شویم 📓معالی السبطین، ج ۲ ص ۱۷ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 ☑️مقتل روز دوم محرم الحرام۱۴۴۲ 🏴مقتل جناب هانی بن عروه 🔲هانی فرزند عروة بن نمران بن عمرو بن قعاس بن عبد یفوث بن مخدش بن حصر بن غنم بن مالك بن عوف بن منبة بن غطیف بن مراد بن مذحج، ابویحیى المذحجى المرادى الغطیفى است. از قبیله بنی مراد شاخه‌ای از قبیله بزرگ مذحج (قبیله‌ای که در سریه علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) به یمن مسلمان شدند.) هانی بن عروة مرادی، از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حضرت علی (علیه‌السلام) و از قاریان و بزرگان کوفه به شمار می‌رفت. او سخت پایبند تشیع بود. هانی از بزرگان -قبیله- بنی مراد بود و رهبری آن‌ها را به عهده داشت و چنان بود که هنگام سوار شدن چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده با او حرکت می‌کردند و هر گاه هم پیمانان خود از قبیله کنده را فرا می‌خواند سی هزار نفر گرد او جمع می‌شدند، و نزد مردم کوفه، بسیار وجیه بود. ▪️ایشان در جنگ جمل و صفّین حضور داشتو  در جنگ جمل این شعر را می‌خواند: ➖یا لک حربا حثها جمالها یقودها لنقصها ضلالها ➖هذا علی حوله اقیالها و در صفّین، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با او مشورت می‌کرد. ایشان یکی از ارکان قیام حجر بن عدی بر ضد ابن‌زیاد بود. 🔳موقعیت اجتماعی هانی آن چنان بود که با نهضت امام حسین (علیه‌السلام) پیوند خورد و همین امر سبب جاودانگی وی شد. از این رو، شهرت وی در کتب تاریخی بیشتر در ماجرای شهادت امام حسین (علیه‌السلام) است. (القصة مشهورة فی جزء مقتل الحسین) ⚫️هانی میزبان جناب مسلم ▪️مسلم بن عقیل، که در ابتدای ورود به کوفه به منزل مختار ثقفی وارد شده بود. با ورود حاکم کوفه؛ یعنی عبیدالله بن زیاد (لعنة الله  علیه) به شهر کوفه، مسلم برای ادامه فعالیت هایش، منزل مختار را ترک کرد و وارد منزل هانی بن عروه شد که به نظر می‌رسید، امنیتش از جاهای دیگر بیشتر بود.  از این پس، منزل هانی پایگاه شور و حضور مردم کوفه شد. گزارش شده هیجده هزار تن از کوفیان به صورت مخفی با مسلم بن عقیل بیعت کردند.  که در این هنگام مسلم تصمیم برقیام داشت؛ ⚫️ بازداشت هانی 🔲هانی پیش از آمدن مسلم به خانه‌اش با ابن‌زیاد رفت و آمد داشت و هر روز صبح و شام نزد او می‌رفت. پس از آن، بر جان خویش ترسید و خود را به بیماری زد و دیگر نزد او نرفت. ابن‌زیاد که از راه جاسوسی غلامش، معقل (غلام ابن‌زیاد) معقل از جای مسلم در خانه هانی با خبر شده بود، به خاصّانش گفت: چرا هانی دیده نمی‌شود؟ گفتند: بیمار است. گفت: اگر می‌دانستم به عیادتش می‌رفتم، ولی شنیده‌ام که خوب شده است و هر روز بیرون خانه می‌نشیند! آنگاه به محمد بن اشعث، اسماء بن خارجه و عمرو بن حجاج، که دخترش روعه همسر هانی بود، گفت: نزد هانی بروید و به وی بگویید: حق ما را فرو نگذارد، زیرا من دوست ندارم مردی چون او از بزرگان عرب، نزد من تباه گردد. آن‌ها سوی هانی آمدند و هنگام غروب که هانی بر در خانه نشسته بود ضمن دیدار از وی گفتند: چرا به دیدار امیر نمی‌آیی او از تو یاد کرده و می‌گوید: «اگر می‌دانستم که وی بیمار است به عیادتش می‌رفتم» هانی گفت: کسالت مانع بوده است. گفتند شنیده است که تو بهبودی یافته‌ای و هر روز عصر بر در خانه می ‌نشینی و چنین پندارد که در رفتن نزد او کندی و سستی ورزیده‌ای، و سلطان چنین چیزی را تحمل نمی ‌کند. تو را سوگند می ‌دهیم که هم اکنون با ما سوار شوی تا بدیدنش برویم. هانی جامه خواست و پوشید و بر استر نشست. چون نزدیک کاخ رسید احساس خطر کرد و به حسان بن اسماء بن خارجه گفت: ای برادرزاده به خدا من از این مرد هراس و اندیشه دارم، ......