eitaa logo
فاطمه بضعه منی 🌼🍃
92 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
135 ویدیو
13 فایل
سلام مادر آفتاب! تمام دعایم، آمدن روزگارے اسٺ ڪہ هر روز، روز تو باشد. و سلام بر آفتابے ڪہ با طلوعش، دولٺ مادر را اقامہ خواهد ڪرد...
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 🏴 (سلام الله علیها) ⚜️شب سوم محرم الحرام⚜️ 🔳 سیدتنا و مولاتنا رقیه بنت الحسین (سلام الله علیها) 🔳 باب الحوائج رقیه خاتون (سلام الله علیها) ◾️امشب می خواهیم متوسل به ریحانه الحسین (علیه السلام) ، سه ساله کربلا شویم. ⚜️کربلا نقطه دایره الوجود هستی است و رقیه خاتون، فاطمه صغری(سلام الله علیها )، یکی از مظاهر اسماء و صفات الهی در دشت کربلا می باشد، که انسانهای اوهامی و غرق در شهوات نفسانی فقط در کتابها به دنبال زجاجه علویه و زهره مشکات فاطمیه می گردند. 🔳 لا تُحرِقِ قَلبي، یَا فاطِمه! ▪️هلال بن نافع ، که از سربازان دشمن بود، مى گوید: من پیشاپیش صف ایستاده بودم. دیدم امام حسین (علیه السلام ) پس از وداع با اهل بیت خود، به سوى میدان مى آید در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکى افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهاى لرزان ، دوان دوان به دنبال امام حسین(علیه السلام ) شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. ▪️امام حسين(علیه السلام)سوار بر اسب شدند، اما هر چه تلاش کردند، اسب راه نیفتاد. نگاهی به پاي اسب انداختند و دختر كوچك سه ساله شان را دیدند که پاهاي اسب را بغل كرده و مي گوید: 🔅بابا حسين كجا مي خواهي بروي؟! 🔅 باباجان! مگر نه این بود که وقتي خبر شهادت مسلم را برايت آوردند، بچه هاي مسلم را در آغوش خودت نشاندي و دست يتيمي بر سرشان كشيدي؟ قبل از اينكه بروی، مرا هم در بغلت بنشان و دست يتيمي بر سرم بكش. ▪️حسين (علیه السلام)فرمود:✨ «لا تُحرِق قَلبي» دخترم جگرم را آتش نزن. ▪️ آنگاه رقیه  دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد: ✨« یا ابه  ! انظرالى فانّى عطشان. بابا جان، به من بنگر، من تشنه ام. ▪️شنیدن این سخن کوتاه ولى جگر سوز از زبان کودکى تشنه کام ، مثل آن بود که بر زخمهاى دل داغدار امام حسین  (علیه السلام ) نمک پاشیده باشند. ▪️ سخن او آنچنان امام حسین  (علیه السلام ) را منقلب ساخت که بى اختیار اشک از دیدگانش جارى شد. با چشمى اشکبار به آن دختر فرمود:✨ «الله یسقیک فانّه وکیلى. دخترم !مى دانم تشنه هستى خدا ترا سیراب مى کند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است. ▪️امام حسین  (علیه السلام ) به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم. آنگاه امام حسین  (علیه السلام )برخاست تا به سوى میدان برود. باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت :✨ « یا ابه این تمضى عنا؟ » بابا جان کجا می روى؟ چرا از ما بریده اى؟ 🔅حالا كه مي خواهي بروي، ما را در اين صحرا رها نكن، ما را به مدينه بازگردان، من از اينجا مي ترسم. امام حسین(علیه السلام )یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد. ▪️هلال مى گوید: پرسیدم این دخترک که بود و چه نسبتى با امام حسین(علیه السلام ) داشت؟ به من پاسخ دادند: او رقیه(سلام الله علیها) دختر سه ساله امام حسین  (علیه السلام )است . 📓الوقایع و الحوادث ج٣، ص ۱٩٢ 🏴 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) ⚜شب هفتم محرم ۱۴۴۳⚜ ☑️باب الحوائج، حضرت علی اصغر (علیه السلام) ▪️امام سجاد(علیه السلام ) بیست سال بر امام حسین (علیه السلام) گریستند و هرگز طعامی پیش اونمی گذاشتند مگر آنکه گریه می کردند. ▪️امام سجاد(علیه السلام) سالهای سال ، از شهادت پدر با لب تشنه یاد می کرد و می گریست وهر گاه هنگام افطار غذا می آوردند یا نگاهش به آب می افتاد ، می گریستند و می فرمودند : ⚜ «قتل ابن رسول الله جائعا ⚜ قتل ابن رسول الله عطشانا» هر گاه قصابی را می دیدند که می خواهد گوسفندی سر ببرد ، می فرمودن آبش بدهید ، پدرم را با لب تشنه سر بریدند. ▪️«منهال بن عمرو» یکی از اهالی کوفه می گوید:برای انجام حج به مکه رفتم و در آن جا به محضر امام سجاد (علیه السلام) شرفیاب شدم. ▪️آن حضرت چون مرا دید و از محل اقامتم پرسید و فرمود: ✨ «از حرمله بن کاهل اسدی (قاتل برادر شیرخوارم علی اصغر(علیه السلام )) چه خبر؟»آيا این ملعون را هم گرفته اند؟ تو نمی دانی این ملعون به دل ما چه آتشی زده است. ➖گفتم: «او زنده است و در کوفه سکونت دارد.» ➖ امام علیه السلام با چشمانی اشکبار دست به آسمان بلند کرد و سه مرتبه فرمود: ✨«اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار.» 🔅 «پروردگارا! داغی آهن را به او بچشان. پروردگارا او را به آتش دوزخ بسوزان.» 🔲هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟!!! ◾️ظهر عاشورا که امام حسین(علیه السلام) تنها شده بود،فرمودند: ✨یا مسلم بن عقیل، و یا هانی بن عروة، یا زهیر یا بریر! ✨لِمَ أنادیکُم وَ لَم تُجیبوُنی!!؟؟ 🔅ای مسلم بن عقیل و ای هانی بن عروه ،ای زهیر،ای بریر ! 🔅چرا شما را صدا میکنم و جواب مرا نمیدهید؟!!! ▪️حضرت یک دوری در میدان زد، نگاهی به چپ و راست کردند . ناله ای محزون برآورد: ✨ « هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟!!! ✨ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا. ✨ هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ فِی إِغَاثَتِنَا؟» . 🔅آیا در این صحرا کسی هست که دفع شرّ از حرم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) کند؟ 🔅 آیا موحّد و دینداری هست که از خدا بترسد و ما را نترساند؟ 🔅 و آیا کسی هست که در راه خدا به فریاد آل محمّد، برسد؟ 📚ترجمه لهوف ص ۱۲۲و ۱۲۳ بحار الانوار ج ۴۶، ص ۱۰۸ لهوف ، ص ۲۰۹ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) 🔲⚡️« أمَّا سَمِعَ هَذَا النُّورُ النَیِّر وَ الْقَمَرُ الْمُنیر اِسْتِغاثَهَ اَبیه ،قَطَعَ الْقَمَاطَ وَ اَلْقی نَفْسَهُ»⚡️. هنگامی که صدای استغاثه ی امام، به سمع نور تابناک و ماه درخشان شاهزاده علی اصغر(علیه السلام) رسید،بند قنداقه را پاره کرد و خود را بیرون انداخت. ▪️⚡️« وَ بَکی وَ ضَجَّ حَسیراً بِذَلِکَ، اِلی اِجَابَة دَعْوَهِ اَبیهِ»⚡️ و گریست و ضجّه و ناله ی خود را بلند کرد و بدین وسیله دعوت پدر را اجابت نمود. ▪️از اضطراب و ناله او، بانوان حرم جملگی با صدای بلند گریه کردند. ▪️عبارت مرحوم سيد در لهوف چنين است: 🔅فتقدم الحسين الي باب الخيمة و قال لزينب ناوليني ولدي الصغير حتي اودعه فاخذه و اومي اليه ليقبله فرماه حرملة بن كاهل لعنه الله بسهم فوقع في نحره فذبحه..... ▪️حضرت به خواهرش فرمودند: ✨خواهر پسر صغيرم را بياور او را ببينم و با او خداحافظي كنم.عليا مخدره حضرت زينب (سلام الله عليها) علي اصغر(علیه السلام ) را آورد، طفل از شدت عطش و گرسنگي گريه مي‌كرد و آني آرام نمي گرفت و مانند باران اشگ مي‌ريخت، چشم‌ها به گودي فرو رفته و شكم به پشت چسبيده و لبها برشته شده بود. ▪️ امام (عليه السلام) طفل را بدست گرفت و خواست آن لب‌هاي خشكيده و صورت اشگ آلود را ببوسد.عمر (لعنة الله علیه)به حرمله(لعنه الله علیه) اشاره کرد: مگرسفیدی گلوی طفل را نمی بینی؟ ▪️حرمله(لعنة الله عليه) اسب خود را تاخت بر بلندی برآمده از مرکب به زیر آمده و از جعبه تیری بیرون آورد به کمان نهاد. راوی گفت: چون صدای پرش تیر بلند شد، نگاه به دست امام تشنه کام کردم، دیدم آن طفل مثل مرغ سر کنده جان می دهد. ▪️ ابومخنف می نویسد: « فَذُبِحَ الطِّفْل مِنَ الأُذُنِ اِلَی الأُذُنِ». آن تیر زهرآلود از زیر این گوش تا زیر آن گوش طفل را بُرید. ▪️فقال لزينب ✨خذيه ✨ ثم تلقي الدم بكفيه فلما امتلأتا رمي بالدم نحو السماء ثم قال✨ هون علي مانزل بي أنه بعين الله.✨ ▪️حسين (عليه السلام) به خواهرش زینب (سلام الله علیها) فرمود: ✨ بيا و كودك نازنيم را بگير!✨ آن گاه كف دست‌ها را زير گلوي تير خورده ي آن خردسال شهيد گرفت تا از خون لبريز گرديد، سپس خونها را به سوي آسمان افشاند و فرمود: ✨« هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ»✨ 🔅 آن چه مصیبت وارده را بر من آسان می کند این است که خداوند می بیند. حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام) فرمودند: قطره ای از آن خون به زمین نیفتاد و برنگشت . ▪️در زیارت نامه شهدای کربلا میخوانیم: ✨السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ ✨الطِّفْلِ الرَّضِيعِ الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ ✨ الْمُتَشَحِّطِ دَماً الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ ✨ الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِي حَجْرِ أَبِيهِ 🔅سلام بر عبد اللّه بن حسين 🔅 كودك شيرخواره‌اى كه هدف تير قرار گرفته 🔅و به خون خود آغشته گشت و خون او به سوى آسمان بالا رفت 🔅و در دامان پدرش با تير، سرش بريده شد. ▪️ نامردمان اگر با من جنگ داريد اين طفل که گناهي ندارد او كه گناهي ندارد، او كه سر جنگ با كسي ندارد.  ▪️حضرت با صدای بلند فرمودند: ای کوفیان و شامیان! ✨ « اَمَا تَرَوْنَهُ کَیْفَ یَتَلَّظی عَطَشاً» ✨ 🔅آیا نمی بینید این طفل از تشنگی چگونه آتش گرفته، شما را به خدا ترحّم کنید. ✨« فَاسْقُوهُ شَرْبَهً مِنَ الْمَاءِ» 🔅و شربتی از این آب به این طفل بچشانید. ▪️ابا عبد الله قنداقۀ خونین علی اصغر(علیه السلام ) را از میدان به خیمه گاه آوردند .پشت خیمه با تیزی خنجر شروع به کندن قبر کوچکی برای  علی اصغر(علیه السلام ) کردند، که  ناگاه صدای خانم رباب را از پشت سرش شنیدند : ✨مهلا مهلا يابن الزهرا صبر کن برای آخرین بار روی فرزند دلبندم علی اصغر(علیه السلام ) را ببینم. 📚مقتل ابی مخنف ص۱۳۰ اللهوف ص۶۳ بحار الانوار ج ۴۵ ص ۴۶ مصائب امام حسین(علیه السلام) ص۱۴۰ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) 🔳ناله هاي خانم رباب (سلام الله علیها) در عصر عاشورا: ▪️در كتاب محرّميّه  آمده است: حضرت عليا مخدره بي بي زينب كبري (سلام الله علیها) شب يازدهم محرّم پشت خيمه نيم سوخته ناله و شيون جان سوزي شنيدند، به شتاب آمدند، ديدند خانم رباب  مادر (سلام الله علیها)حضرت عليّ اصغر(علیه السلام) اشك فراوان مي ريزند. ▪️ حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: اي بانو! من و شما به خاطر اطفال بايد شكيبا باشيم. ▪️خانم رباب (سلام الله علیها)فرمودند: امروز عصر كه به ما آب دادند. حال سینه ام پر از شير شده، عليّ اصغر شيرخوارم كجاست كه شير بياشامد. ⚜گلی که خود بدادم پیچ و تابش ⚜به اشک دیدگانم دادم آبش ⚜درین گلشن خدایا کی روا بی ⚜گل از مو دیگری گیرد گلابش 📚 سحاب رحمت ص ۶۲۵ به نقل از كتاب نهضة الحسيني ج ۲ ص ۱۸ تا ۲۱ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) ⚜️شب نهم محرم محرم الحرام ۱۴۴۳⚜️ 🔳باب الحسین(علیه السلام) ، حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) ⚜اَلسّلامُ عَلی أبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسِ بْن أَمِیرِالمُؤمِنِین(علیه السلام)⚜ ❌▪️ حضرت مولا فرمودند: اگر پسرم عباس (علیه السلام) به عالم نگاه کند، همه سلمان می شوند.  ◾️در «معالی السبطین» فی کتاب «عده الشهور ص۲۷۷ آمده است: ⚜و لمّا کانت لیله احدی و عشرین من شهر رمضان واشرف علی علیه السلام علی الموت اخذ العباس وضمه الی صدره الشریف وقال: ولدی و ستقرّ عینی بک فی یوم القیامه. ولدی اذا کان یوم عاشوراء و دخلت المشرعه ایّاک أن تشرب الماء و أخوک الحسین عطشان. ▪️در آن هنگام که حضرت علی (علیه السلام) در بستر شهادت بود، حضرت عبّاس (علیه السلام) را طلبیدند و او را به سینه اش چسبانیدند و فرمودند: 🔅 فرزندم! به زودی در روز قیامت، چشمم به وسیله وجود تو روشن می گردد ⚜ ولدی اذا کان یوم عاشورا و دخلت المشرعه، ایاک ان تشرب الماء و اخوک الحسین عطشانا... ▪️فرزندم چون روز عاشورا شد و وارد آب شدی مبادا که آب بنوشی و برادرت حسین (‌علیه السلام) تشنه باشد. ▪️وقتی یاران حسین بن علی (علیهما السلام) به شهادت رسیدند، طاقت حض عباس(علیه السلام ) طاق شد، به خصوص آنگاه که احساس کرد حجّت خدا بی یاور شده است. آن هنگام بود که اذن میدان خواست، اما امام (علیه السلام) به شدت گریست. ▪️امام به او فرمودند: ✨یا اخی أنت صاحب لوائی و اذا مضیت تفرق عسکری ای برادرم! تو پرچمدار سپاه من بودی. پس اگر تو بروی، جمع ما از هم پاشیده می شود. ▪️عباس (علیه السلام) پاسخ داد: ✨قد ضاق صدری و سئمت من الحیاه و ارید ان اطلب ثأری من هؤلاء المنافقین سینه ام تنگ شده و از زندگی بیزار شده ام و می خواهم انتقام خود را از این دو سیه رویان بگیرم. ▪️ولی فریاد العطش کودکان، امام را بر آن داشت تا جهت آوردن آب به عباس(علیه السلام ) رخصت دهد.امام به او فرمود: ✨فَاطْلُبْ لِهؤلاءِ الْأطْفالِ قَلِیلًا مِنَ الْماءِ. پس حال که می خواهی بروی کمی آب برای این کودکان بیاور.عباس(علیه السلام) جهت آوردن آب برای اهل خیام، عازم میدان شد. 📓بحارالأنوار، ج۴۵ص۴۰و۴۱ مقتل الحسین، ص۲۶۷ مثیر الأحزان، ص ۸۳ مناقب، ص۱۰۸ ارشاد، ج۱ ص۱۱۳ معالی السبطین، ج ۱ ص ۴۵۴ بحرالعلوم، مقتل الحسین ع، ص ۳۱۷و ۳۱۸ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) 🔲 قمر بنی هاشم(علیه السلام) ⚜السَّلَامُ عَلَى الْعَبَّاسِ [أَبِي الْفَضْلِ‏] بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين(علیه السلام) ✨َ الْمَوَاسِي أَخَاهُ بِنَفْسِهِ ✨ الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِه ✨ِ الْفَادِي لَهُ الْوَاقِي ✨ السَّاعِي إِلَيْهِ بِمَائِهِ الْمَقْطُوعَةِ يَدَاهُ 🔅سلام بر ابى الفضل عباس بن امير للمؤمنين(علیه السلام) 🔅هم او كه با دادن جان خود با برادرش همدردى نمود 🔅و از امروز [دنيا]براى فردا [قيامت]توشه برگرفته 🔅 و جان خود را فداى برادرش كرد و از او محافظت نمود 🔅و رفت تا آب براى او بياورد، ولى دو دستش بريده شد. ✔️ابالفضل العباس(علیه السلام) تلاش کرد به خیام حسین(علیه السلام ) آب برساند، الْمَقْطُوعَهِ یدَاهُ ولى دو دستش بريده شد. ▪️عباس (علیه السلام) مشک و نیزه برداشت -تمام شاهکار ولایت در قمر منیر بنی هاشم(علیهم السلام) خلاصه شده است، شجاعترین مرد عرب است اما شمشیر نکشید و به میدان نرفت، بلكه گفت: ⚜سیدی و مولای هرچه تو بگویی؛ نیزه بدست می گیرم و می روم آب می آورم، به دل دشمن نمی زنم، هرچه تو بگويي سيدي و مولاي. مشك و نيزه برداشت، سوار بر اسب حرکت کرد. ▪️در توصیف حضرت عباس (علیه السلام) آمده است: و کانت له یوم کربلاء مقامات مشهوده و مواقف عظیمه و کانت له صفات عالیه و افعال جلیله امتازبها. ✨انّه کان صاحب لواء الحسین علیه السلام و اللواء هو العلم الأکبر و لا یحمله الاّ الشجاع الشریف فی العسکر. ✨و منها انّه کان أیدا قویّا شجاعا فارسا و سیما جسیما یرکب الفرس المطهم و رجلاه تخطان فی الارض. 🔅حضرت عباس(علیه السلام) صاحب لواء و پرچم بزرگ امام حسین (علیه السلام) بود. لواء پرچم بزرگی است که جز افراد شجاع آن را حمل نمی کنند. 🔅عباس (علیه السلام) مردی شجاع و سواری دلاور بود که چون بر اسب بلند قامت سوار می شد پاهای او به زمین می رسید. ▪️حضرت عباس (علیه السلام) می کوشید وارد شریعه فرات شود که شمر(لعنه الله علیه) بانگ برآورد: ⚜ اگر روی زمین را آب فراگیرد، شما را قطره ای از آن نصیب نخواهد شد، جز آن که با یزید(لعنه الله علیه) بیعت کنید. ▪️شیخ مفید(رحمه الله) می نویسد: امام و برادرش عباس(علیهما السلام) لحظاتی باهم و در کنارِ هم، با دشمن به جنگ پرداختند ولی سپاه دشمن میان آن دو جدایی انداخت. ▪️عباس(علیه السلام) چون شیری خشمگین بر چهار هزار نفر از محافظان شریعه حمله برد و آنان را متفرق ساخت و وارد شریعه فرات شد. ▪️کفی از آب برگرفت ولی ناگاه تشنه کامی امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت را به یاد آورد ⚜ «فَذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَ أَْهل بَیْتِهِ». آب را روی آب ریخت و مشکی پر از آب نمود و هنگام بازگشت به سوی خیام. ▪️دشمنان کینه توز از کمین گاه بر او حمله کردند و ضربتی خصمانه بر دست راست او وارد ساختند. دست راست عباس از قسمت مرفق و بازو جدا شد و چنین زمزمه کرد: ⚜و الله إن قطعتُمُ یمینی إنّی أحامی أبداً عن دینیو عن إمام صادقِ الیقینِ نجل النّبیّ الطّاهر الأمین . «به خدا سوگند که اگر دست راستم قطع کنید، پیوسته از دینم حمایت خواهم کرد.و نیز از امامم حمایت می کنم که به یقین صادق و از دودمان پاک پیامبر امین است» ▪️آن حضرت به جنگیدن با دست چپ ادامه دادند، و با همان یک دست عده زیادی از لشکر دشمن را زخمی و پنجاه نفر از آنها را به خاک هلاکت انداختند. ▪️لشکر عمر سعد(لعنه الله علیه) وقتی این منظره را دیدند مطمئن شدند حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) مشک آب را به خیمه ها خواهد رساند. ▪️هنگامی که عمر سعد(لعنه الله علیه) این منظره را دید فریاد کشید: ➖ ویلکم ارشقو القربه بالنبل فواللَّه ان شرب الحسین الماء افناکم عن آخرکم اما هو الفارس بن الفارس و البطل المداعس قتال العرب ببدر و حنین فحملوا علیه حمله منکره حتی قتل منهم مائه و ثمانین فارسا. ➖وای بر شما! با تیر بر مشک بزنید، به خدا قسم اگر این گونه شود و حسین آب بنوشد یک نفرتان جان سالم به در نخواهد برد، او تک سواری است که پدرش یکّه تاز و قهرمان پرتاب نیزه و کشنده اعراب کافر در جنگ های بدر و حنین بود. ▪️ با فریاد ابن سعد ملعون، گروه چهار هزار نفری که از شریعه نگهبانی می کردند، آن حضرت را محاصره کرده و به طور دست جمعی به ایشان حمله ور شدند، حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) بر آنها چنان حمله ای کرد که کسی توان مقابله با وی را نداشت و صد و هشتاد نفر از نیروهای سواره دشمن را به خاک مذلت انداخت. 📓  جلاء العیون، ص ۶۷۹ الإرشاد، ج ۲، ص ۱۱۴ بحارالأنوار، ج ۴۵ ص ۳۷۵ مقتل الحسین(علیه السلام)، صص ۳۱۹تا۳۲۳ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) ▪️حکیم بن طفیل(لعنه الله علیه) که در پشت نخله خرما کمین کرده بود، شمشیرش را بر دست چپ آن حضرت فرود آورد و دست چپ آن حضرت نیز قطع گردید. ▪️ حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) فوراً مشک را به دندان گرفت و پرچم را به سینه اش چسبانید و با بازوان قطع شده، آن را نگه داشت، در حالی که چنین رجز می خواند: ⚜یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبّار ⚜مع النبی السید الابرار ،مع جمله السادات و الأطهار ⚜قد قطعوا ببغیهم یساری ،فأصلهم یا رب حر النار ✨ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار ✨همراه پیامبر، سرور برگزیده خدا و ائمه اطهار و بزرگان مژده باد. ✨ دشمنان از روی ظلم و طغیان، دست چپم را نیز قطع کردند. پروردگارا! آنان را وارد آتش سوزان دوزخ کن. ▪️وقتی هر دو دست آن حضرت از بدن مطهرشان جدا گشت، لشکریان عمر سعد(لعنه الله علیه) دیگر مطمئن شدند که از ناحیه ایشان در امان هستند، چون دیگر دستی در بدن نداشت، لذا به صورت دست جمعی بر آن حضرت حمله ور شده و مثل باران، تیر بر بدن آن حضرت پرتاب می کردند، حتی چشمان آن حضرت را هدف تیرهای خود قرار دادند. ▪️پس از آن که دست های حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) قطع شد، ایشان مشک را با دندان هایشان گرفته و همچنان رکاب می زدند، تا هر طور هست مشک آب را به خیمه ها برسانند. ▪️ ناگاه تیری به مشک اصابت کرده و آب آن ریخت، و تیر دیگری بر سینه ایشان خورد، در این هنگام ظالمی عمود آهنین بر فرق مبارکشان زد و آن حضرت از پشت اسب بر زمین افتاده و خطاب به امام حسین (علیه السلام) عرض کردند: ✨ علیک منی السلام یا ابا عبداللَّه، ادرکنی و بالأخره در اثر همین ضربت، آن حضرت به شهادت رسیدند. ▪️حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) در آخرین لحظه های زندگی خویش پس اصابت تیر بر مشک و سینه مبارکشان، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) را به یاری طلبیدند و امام حسین (علیه السلام) را برادر خطاب کرده و عرض کردند: یا اخا ادرک اخاک. ای برادر، برادرت را دریاب ▪️در آن هنگام که حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) لحظات آخر عمرش را می پیمود، امام حسین (علیه السلام) خود را به بالین آن حضرت رساندند، روی خاک زمین نشستند، و سر به خون آغشته برادرش را بر دامن گرفته و با محبت خاصّی خون از چشم های ایشان پاک کردن. ▪️ در این هنگام حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) گریه کردند، امام حسین (علیه السلام) فرمودند: ✨ ما یبکیک یا اباالفضل؟ ای اباالفضل علت گریه ات چیست؟ ▪️حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام عرض کرد: ای برادرم، وای نور چشمانم، چگونه گریه نکنم که الآن شخصی همچون شما به بالینم آمده و سرم را از خاک برداشته، ولی ساعتی بعد چه کسی سر تو را از روی خاک بلند می کند؟ ▪️امام حسین (علیه السلام) گریه کرده و فرمودند: برادرم! آیا وصیتی داری؟ ▪️حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) عرض کرد: ✨ لا تحملنی الی الخیام ما دمت حیا لانی استحیی من سکینه، و قد وعدتها بالماء و لم آتها به. 🔅 مرا تا زنده ام به سوی خیمه مبر 🔅 من از سکینه(سلام الله علیها) شرم دارم، زیرا به او وعده آب داده بودم، و نتوانستم آب را به او برسانم. ▪️امام حسین (علیه السلام) بر بالین شان بسیار گریستند، آثار خمیدگی و شکست در ایشان هویدا شد و فرمودند: ✨الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی. 🔅 اکنون کمرم شکست و بیچاره شدم و الآن دشمن مرا شماتت کرده و سرزنش می کند. ▪️هنگامی که سکینه، دختر امام حسین (علیه السلام)، از حال عمویش _ عباس _ پرسید، امام (علیه السلام)پاسخ داد: ✨«یا بُنَیَّهَ قَتَلُوهُ اللِّئامُ» 📓بحارالانوار ج۴۵ ص۳۹و۴۰ مقتل ابومخنف ص ۲۶۹و ۲۷۰ معالی السبطین ج ۱صص۴۴۷ و ۴۴۹ تذکره الشهداء صفحات ۲۴۹ و ۲۶۵ الی ۲۶۸ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
هدایت شده از فاطمه بضعه منی 🌼🍃
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) ⚜️شب نهم محرم محرم الحرام ۱۴۴۳⚜️ 🔳باب الحسین(علیه السلام) ، حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) ⚜اَلسّلامُ عَلی أبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسِ بْن أَمِیرِالمُؤمِنِین(علیه السلام)⚜ ❌▪️ حضرت مولا فرمودند: اگر پسرم عباس (علیه السلام) به عالم نگاه کند، همه سلمان می شوند.  ◾️در «معالی السبطین» فی کتاب «عده الشهور ص۲۷۷ آمده است: ⚜و لمّا کانت لیله احدی و عشرین من شهر رمضان واشرف علی علیه السلام علی الموت اخذ العباس وضمه الی صدره الشریف وقال: ولدی و ستقرّ عینی بک فی یوم القیامه. ولدی اذا کان یوم عاشوراء و دخلت المشرعه ایّاک أن تشرب الماء و أخوک الحسین عطشان. ▪️در آن هنگام که حضرت علی (علیه السلام) در بستر شهادت بود، حضرت عبّاس (علیه السلام) را طلبیدند و او را به سینه اش چسبانیدند و فرمودند: 🔅 فرزندم! به زودی در روز قیامت، چشمم به وسیله وجود تو روشن می گردد ⚜ ولدی اذا کان یوم عاشورا و دخلت المشرعه، ایاک ان تشرب الماء و اخوک الحسین عطشانا... ▪️فرزندم چون روز عاشورا شد و وارد آب شدی مبادا که آب بنوشی و برادرت حسین (‌علیه السلام) تشنه باشد. ▪️وقتی یاران حسین بن علی (علیهما السلام) به شهادت رسیدند، طاقت حض عباس(علیه السلام ) طاق شد، به خصوص آنگاه که احساس کرد حجّت خدا بی یاور شده است. آن هنگام بود که اذن میدان خواست، اما امام (علیه السلام) به شدت گریست. ▪️امام به او فرمودند: ✨یا اخی أنت صاحب لوائی و اذا مضیت تفرق عسکری ای برادرم! تو پرچمدار سپاه من بودی. پس اگر تو بروی، جمع ما از هم پاشیده می شود. ▪️عباس (علیه السلام) پاسخ داد: ✨قد ضاق صدری و سئمت من الحیاه و ارید ان اطلب ثأری من هؤلاء المنافقین سینه ام تنگ شده و از زندگی بیزار شده ام و می خواهم انتقام خود را از این دو سیه رویان بگیرم. ▪️ولی فریاد العطش کودکان، امام را بر آن داشت تا جهت آوردن آب به عباس(علیه السلام ) رخصت دهد.امام به او فرمود: ✨فَاطْلُبْ لِهؤلاءِ الْأطْفالِ قَلِیلًا مِنَ الْماءِ. پس حال که می خواهی بروی کمی آب برای این کودکان بیاور.عباس(علیه السلام) جهت آوردن آب برای اهل خیام، عازم میدان شد. 📓بحارالأنوار، ج۴۵ص۴۰و۴۱ مقتل الحسین، ص۲۶۷ مثیر الأحزان، ص ۸۳ مناقب، ص۱۰۸ ارشاد، ج۱ ص۱۱۳ معالی السبطین، ج ۱ ص ۴۵۴ بحرالعلوم، مقتل الحسین ع، ص ۳۱۷و ۳۱۸ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
هدایت شده از فاطمه بضعه منی 🌼🍃
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) 🔲 قمر بنی هاشم(علیه السلام) ⚜السَّلَامُ عَلَى الْعَبَّاسِ [أَبِي الْفَضْلِ‏] بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين(علیه السلام) ✨َ الْمَوَاسِي أَخَاهُ بِنَفْسِهِ ✨ الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِه ✨ِ الْفَادِي لَهُ الْوَاقِي ✨ السَّاعِي إِلَيْهِ بِمَائِهِ الْمَقْطُوعَةِ يَدَاهُ 🔅سلام بر ابى الفضل عباس بن امير للمؤمنين(علیه السلام) 🔅هم او كه با دادن جان خود با برادرش همدردى نمود 🔅و از امروز [دنيا]براى فردا [قيامت]توشه برگرفته 🔅 و جان خود را فداى برادرش كرد و از او محافظت نمود 🔅و رفت تا آب براى او بياورد، ولى دو دستش بريده شد. ✔️ابالفضل العباس(علیه السلام) تلاش کرد به خیام حسین(علیه السلام ) آب برساند، الْمَقْطُوعَهِ یدَاهُ ولى دو دستش بريده شد. ▪️عباس (علیه السلام) مشک و نیزه برداشت -تمام شاهکار ولایت در قمر منیر بنی هاشم(علیهم السلام) خلاصه شده است، شجاعترین مرد عرب است اما شمشیر نکشید و به میدان نرفت، بلكه گفت: ⚜سیدی و مولای هرچه تو بگویی؛ نیزه بدست می گیرم و می روم آب می آورم، به دل دشمن نمی زنم، هرچه تو بگويي سيدي و مولاي. مشك و نيزه برداشت، سوار بر اسب حرکت کرد. ▪️در توصیف حضرت عباس (علیه السلام) آمده است: و کانت له یوم کربلاء مقامات مشهوده و مواقف عظیمه و کانت له صفات عالیه و افعال جلیله امتازبها. ✨انّه کان صاحب لواء الحسین علیه السلام و اللواء هو العلم الأکبر و لا یحمله الاّ الشجاع الشریف فی العسکر. ✨و منها انّه کان أیدا قویّا شجاعا فارسا و سیما جسیما یرکب الفرس المطهم و رجلاه تخطان فی الارض. 🔅حضرت عباس(علیه السلام) صاحب لواء و پرچم بزرگ امام حسین (علیه السلام) بود. لواء پرچم بزرگی است که جز افراد شجاع آن را حمل نمی کنند. 🔅عباس (علیه السلام) مردی شجاع و سواری دلاور بود که چون بر اسب بلند قامت سوار می شد پاهای او به زمین می رسید. ▪️حضرت عباس (علیه السلام) می کوشید وارد شریعه فرات شود که شمر(لعنه الله علیه) بانگ برآورد: ⚜ اگر روی زمین را آب فراگیرد، شما را قطره ای از آن نصیب نخواهد شد، جز آن که با یزید(لعنه الله علیه) بیعت کنید. ▪️شیخ مفید(رحمه الله) می نویسد: امام و برادرش عباس(علیهما السلام) لحظاتی باهم و در کنارِ هم، با دشمن به جنگ پرداختند ولی سپاه دشمن میان آن دو جدایی انداخت. ▪️عباس(علیه السلام) چون شیری خشمگین بر چهار هزار نفر از محافظان شریعه حمله برد و آنان را متفرق ساخت و وارد شریعه فرات شد. ▪️کفی از آب برگرفت ولی ناگاه تشنه کامی امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت را به یاد آورد ⚜ «فَذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَ أَْهل بَیْتِهِ». آب را روی آب ریخت و مشکی پر از آب نمود و هنگام بازگشت به سوی خیام. ▪️دشمنان کینه توز از کمین گاه بر او حمله کردند و ضربتی خصمانه بر دست راست او وارد ساختند. دست راست عباس از قسمت مرفق و بازو جدا شد و چنین زمزمه کرد: ⚜و الله إن قطعتُمُ یمینی إنّی أحامی أبداً عن دینیو عن إمام صادقِ الیقینِ نجل النّبیّ الطّاهر الأمین . «به خدا سوگند که اگر دست راستم قطع کنید، پیوسته از دینم حمایت خواهم کرد.و نیز از امامم حمایت می کنم که به یقین صادق و از دودمان پاک پیامبر امین است» ▪️آن حضرت به جنگیدن با دست چپ ادامه دادند، و با همان یک دست عده زیادی از لشکر دشمن را زخمی و پنجاه نفر از آنها را به خاک هلاکت انداختند. ▪️لشکر عمر سعد(لعنه الله علیه) وقتی این منظره را دیدند مطمئن شدند حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) مشک آب را به خیمه ها خواهد رساند. ▪️هنگامی که عمر سعد(لعنه الله علیه) این منظره را دید فریاد کشید: ➖ ویلکم ارشقو القربه بالنبل فواللَّه ان شرب الحسین الماء افناکم عن آخرکم اما هو الفارس بن الفارس و البطل المداعس قتال العرب ببدر و حنین فحملوا علیه حمله منکره حتی قتل منهم مائه و ثمانین فارسا. ➖وای بر شما! با تیر بر مشک بزنید، به خدا قسم اگر این گونه شود و حسین آب بنوشد یک نفرتان جان سالم به در نخواهد برد، او تک سواری است که پدرش یکّه تاز و قهرمان پرتاب نیزه و کشنده اعراب کافر در جنگ های بدر و حنین بود. ▪️ با فریاد ابن سعد ملعون، گروه چهار هزار نفری که از شریعه نگهبانی می کردند، آن حضرت را محاصره کرده و به طور دست جمعی به ایشان حمله ور شدند، حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) بر آنها چنان حمله ای کرد که کسی توان مقابله با وی را نداشت و صد و هشتاد نفر از نیروهای سواره دشمن را به خاک مذلت انداخت. 📓  جلاء العیون، ص ۶۷۹ الإرشاد، ج ۲، ص ۱۱۴ بحارالأنوار، ج ۴۵ ص ۳۷۵ مقتل الحسین(علیه السلام)، صص ۳۱۹تا۳۲۳ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
هدایت شده از فاطمه بضعه منی 🌼🍃
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🚩 (علیه السلام) ▪️حکیم بن طفیل(لعنه الله علیه) که در پشت نخله خرما کمین کرده بود، شمشیرش را بر دست چپ آن حضرت فرود آورد و دست چپ آن حضرت نیز قطع گردید. ▪️ حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) فوراً مشک را به دندان گرفت و پرچم را به سینه اش چسبانید و با بازوان قطع شده، آن را نگه داشت، در حالی که چنین رجز می خواند: ⚜یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبّار ⚜مع النبی السید الابرار ،مع جمله السادات و الأطهار ⚜قد قطعوا ببغیهم یساری ،فأصلهم یا رب حر النار ✨ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار ✨همراه پیامبر، سرور برگزیده خدا و ائمه اطهار و بزرگان مژده باد. ✨ دشمنان از روی ظلم و طغیان، دست چپم را نیز قطع کردند. پروردگارا! آنان را وارد آتش سوزان دوزخ کن. ▪️وقتی هر دو دست آن حضرت از بدن مطهرشان جدا گشت، لشکریان عمر سعد(لعنه الله علیه) دیگر مطمئن شدند که از ناحیه ایشان در امان هستند، چون دیگر دستی در بدن نداشت، لذا به صورت دست جمعی بر آن حضرت حمله ور شده و مثل باران، تیر بر بدن آن حضرت پرتاب می کردند، حتی چشمان آن حضرت را هدف تیرهای خود قرار دادند. ▪️پس از آن که دست های حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) قطع شد، ایشان مشک را با دندان هایشان گرفته و همچنان رکاب می زدند، تا هر طور هست مشک آب را به خیمه ها برسانند. ▪️ ناگاه تیری به مشک اصابت کرده و آب آن ریخت، و تیر دیگری بر سینه ایشان خورد، در این هنگام ظالمی عمود آهنین بر فرق مبارکشان زد و آن حضرت از پشت اسب بر زمین افتاده و خطاب به امام حسین (علیه السلام) عرض کردند: ✨ علیک منی السلام یا ابا عبداللَّه، ادرکنی و بالأخره در اثر همین ضربت، آن حضرت به شهادت رسیدند. ▪️حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) در آخرین لحظه های زندگی خویش پس اصابت تیر بر مشک و سینه مبارکشان، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) را به یاری طلبیدند و امام حسین (علیه السلام) را برادر خطاب کرده و عرض کردند: یا اخا ادرک اخاک. ای برادر، برادرت را دریاب ▪️در آن هنگام که حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) لحظات آخر عمرش را می پیمود، امام حسین (علیه السلام) خود را به بالین آن حضرت رساندند، روی خاک زمین نشستند، و سر به خون آغشته برادرش را بر دامن گرفته و با محبت خاصّی خون از چشم های ایشان پاک کردن. ▪️ در این هنگام حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) گریه کردند، امام حسین (علیه السلام) فرمودند: ✨ ما یبکیک یا اباالفضل؟ ای اباالفضل علت گریه ات چیست؟ ▪️حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام عرض کرد: ای برادرم، وای نور چشمانم، چگونه گریه نکنم که الآن شخصی همچون شما به بالینم آمده و سرم را از خاک برداشته، ولی ساعتی بعد چه کسی سر تو را از روی خاک بلند می کند؟ ▪️امام حسین (علیه السلام) گریه کرده و فرمودند: برادرم! آیا وصیتی داری؟ ▪️حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) عرض کرد: ✨ لا تحملنی الی الخیام ما دمت حیا لانی استحیی من سکینه، و قد وعدتها بالماء و لم آتها به. 🔅 مرا تا زنده ام به سوی خیمه مبر 🔅 من از سکینه(سلام الله علیها) شرم دارم، زیرا به او وعده آب داده بودم، و نتوانستم آب را به او برسانم. ▪️امام حسین (علیه السلام) بر بالین شان بسیار گریستند، آثار خمیدگی و شکست در ایشان هویدا شد و فرمودند: ✨الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی. 🔅 اکنون کمرم شکست و بیچاره شدم و الآن دشمن مرا شماتت کرده و سرزنش می کند. ▪️هنگامی که سکینه، دختر امام حسین (علیه السلام)، از حال عمویش _ عباس _ پرسید، امام (علیه السلام)پاسخ داد: ✨«یا بُنَیَّهَ قَتَلُوهُ اللِّئامُ» 📓بحارالانوار ج۴۵ ص۳۹و۴۰ مقتل ابومخنف ص ۲۶۹و ۲۷۰ معالی السبطین ج ۱صص۴۴۷ و ۴۴۹ تذکره الشهداء صفحات ۲۴۹ و ۲۶۵ الی ۲۶۸ 🚩 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩