روایتی جانسوز از یکی از زوار های حاج قاسم 😢😭💔
کاش از بچه هام دعای خیر و سلامتی طلب نمیکردم ...
#مادرانه ...از ظهر آن روز خونین، دقیقا در همان محله انفجار ساعت ها نشسته بودم ، نماز ظهرمم همانجا روی چپیه که انداخته بودم خواندم ، دلم میخواست فقط به سیل جمعیت جوانی که با شوق به سمت مزار حاج قاسم می آیند نگاه کنم ... از خودم و از شور سیل جمعیت و نماهنگ هایی که از موکب ها پخش میشد فیلم گرفتم و برای بچه هایم فرستادم و ازشون خواستم برام دعا کنند که سالم باشم بتونم همیشه تو این راه باشم ... و تا نیم ساعت قبل از حادثه من همونجا بودم ...حالا من موندم و یک دنیا حسرت ❤️🩹 که چرا خواستم دعا کنید سالم باشم ... شاید من هم به قافله ی عشاق می پیوستم 😭 هرچند که نالایق هستم ... و شهادت نسیب هرکسی نمیشه ... ❤️
#دلنوشته #گلزار_شهدای_کرمان
@fateme_photoyass
#دلنوشته
اما امشب ...
مسجد خالی از فرشته های کوچک
صدای مناجات ندارد
مادری طفل بر پا و کتاب دعا در دست ندارد
کودکی که با مهرها بازی و در محراب جا خوش کند ندارد
امشب مسجد خیلی چیزها ندارد
امشب خادمان شما دلتنگ تر از همیشه...
و گاهی با چشم گریان لحظات را سپری می کنند
#اعتکاف_مادرکودک
@fateme_photoyass
#دلنوشته
اولین بار بود که توانستم پا بگذارم در مراسم اعتکاف
همان جایی که همیشه برایم آرزو و حسرت بود
آخر میدانید من مادرم ....
بله مادر
من کارمند خدا هستم وظیفه ام نگهداری کردن از مهم ترین و باارزش ترین مخلوقاتش است
من کارمند خدا هستم و شبانه روزی شیفت دارم
میگفتند اعتکاف یعنی سه روز از دنیا بکنی وارد خانه خدا بشوی و در سکوت و تنهایی عبادت کنی....
همیشه به دنبالش بودم
امسال دلم میخواست من هم معتکف میشدم اما نمیدانستم کجا چگونه و دستم نمیرفت ثبت نام کنم هزار جور فکر داشتم
نمیدانم چگونه اما ناباورانه خداوند به من پیام داد از طریق یکی از بنده هایش و گفت : میتوانی پنج شنبه صبح برای سخنرانی معتکفین مواساتی ها بیایی.....
مواساتی ها به به همان هایی که نمیشود هارا به شدن تبدیل کرده اند
گفتم من هم میخواهم معتکف باشم و اینگونه اسمم را همراه فرزندان کوچکم نوشتم
معتکف شدم برای اولین بار و شیفتم را به کسی تحویل ندادم کودکانم را هم بردم
در آنجا عشق را دیدم
مهربانی را دیدم
دهه نودی هایی را که عاشقانه نماز میخواندند
دورم جمع میشدند
سوال میپرسیدند
عبادت میکردند
کودکانی که سرخوشانه میدویدند بازی میکردند میخندیدند
مادرانی را دیدم که لباس بنده های خدا را عوض میکردند
غذای عزیزان خدا را میدادند
دست روی سرشان میکشیدند دنبالشان میدویدند
مراقب عزیزان خدا بودند
و گاهی دعایی میخواندند
مگر اعتکاف معنایش از دنیا خارج شدن و با خدا عشق بازی کردن نبود؟
خب پس این مادرها که همیشه در حال اعتکافند
معتکف های همیشگی
من فرشته های مهربانی را دیدم که به مهمانان خدا خدمت میکردند بال نداشتند اما برای خدمت پرواز میکردند
و صدای بال ملائک خدا می آمد و مرحبا میگفت به این مواسات به این مهربانی به این هم بستگی و صدای خدا می آمد
وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
آفرین به بنده های خوبم که طلا و نقره های قلبشان را انفاق کردند
چه آفرین زیباییی دوستش دارم
و من ایمان دارم به فرشته ی بالداری که دخترک موفرفری ناز و ریزه میزه و دوست داشتنی با قلب صورتی و کوچولو که گفت من آنجا یک فرشته دیدم که بال داشت......
من هم مطمئنم فرشته های خدا آنجا بودند شما چطور........
#اعتکاف_مادرکودک
@fateme_photoyass