eitaa logo
دبستان فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
340 دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
9.1هزار ویدیو
252 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی فعالیت های آموزشگاه ایجاد شده است. تنها کانال رسمی دبستان فاطمه الزهرا (س) در فضای مجازی ارتباط با ادمین کانال(مباحث تحصیلی, امور درسی و ثبت نام): @ZEbrahimi99 ارتباط با ادمین امور پرورشی: @mosavizadeh مشاور @M_aa22
مشاهده در ایتا
دانلود
✅حکایت‌های پندآموز ✍پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره . مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.» پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرارکرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. دراین صورت امروز شما زیباترین چمن را در کل شهرخواهید داشت» مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک درحالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی راگذاشت. مغازه دارکه به صحبت های اوگوش داده بود، گفت: «پسر از رفتارت خوشم آمد. به خاطراینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به توبدهم.» پسر جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند. 💥کاش ما هم گهگاهی عملکرد خود را بسنجیم. 📚مجموعه شهر حکایات 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ستاد تربیتی دبستان غیردولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
✏️ سلطانی دستور داد تا بگردند و یک نفر را که در حماقت از دیگران گوی سبقت را ربوده است ،پیدا کنند و به خدمتش بیاورند. ملازمان مدت ها گشتند تا بر حسب اتفاق شخصی را دیدند که بر شاخ درختی نشسته است و با تبری در دست به بیخ شاخه می زند تا آن را قطع کند. ملازمان سلطان با خود گفتند از این شخص احمق تر یافت نمی شود. وی را گرفتند به خدمت سلطان بردند و عمل احمقانه اش را در مقابل خودش برای سلطان بازگو کردند. آن شخص گفت: "احمق تر از من سلطان است که با دست خودش با تیشه ظلم و تعدی، رعیت خود را که بنیاد و بیخ درخت حکومتش هستند، قطع می کند." ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ 📚داستانڪ📚 ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸🍃🌸🍃 روزی ماموران هارون الرشید، بهلول را دستگیر کردند و نزد خلیفه آوردند. سرکرده ماموران گفت: این دیوانه در شهر شایعه کرده است که خلیفه مرده است! هارون خشمگین شد و از بهلول پرسید: بهلول! برای چه این خبر کذب در شهر می پراکنی، در حالی که من زنده ام؟ بهلول گفت: ماموران تو بر مردم بسیار سخت می گیرند. این همه ظلم را که دیدم یقین کردم خلیفه مرده است که ماموران این گونه ستم می کنند و از حد خود تجاوز می نمایند!!! ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
Hekayate Hazrate Masomeh.mp3
5.52M
▪️حکایت عجیبی از عنایت حضرت زهرا به حرم حضرت معصومه سلام الله علیهما . ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان بسیار شنیدنی از تشرف سید ابوالحسن اصفهانی خدمت امام زمان(عج) 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان مرد اهل سنت و امام رضا(ع) و بچه دار شدن... استاددانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
هيچ مگو لقمان حكيم رضى الله عنه پسر را گفت: ((امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنويس . شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور .)) شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند . دير وقت شد و طعام نتوانست خورد . روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد . روز چهارم، هيچ نگفت . شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشته‏ها بخواند. پسر گفت: امروز هيچ نگفته‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: ((پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى . )) ? ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
22.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️بهترین جا برای دعا در حرم امام حسین علیه السلام... زیبایی از زندگانی آیت الله نجفی مرعشی. ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
🔻حکایت پیاده و سوار ✂️ روزی بود و روزگاری بود یک مرد بزّاز بود که هر چند وقت یک بار از شهر، پارچه و لباس های گوناگون می‌خرید و به ده های اطراف می‌برد و می فروخت و به شهر برمی‌گشت. ✂️ یک روز این بزّازِ دوره گرد، داشت از یک ده به ده دیگر می‌رفت، وقتی از آبادی خارج شد و به راه بیابانی رسید، مردی اسب سوار را دید که آهسته آهسته می‌رفت. ✂️مرد بزّاز که بسته‌ی پارچه ها را به دوش داشت، بسیار خسته شده بود، به سوار گفت: «آقا، حالا که ما هر دو از یک راه می‌رویم، اگر این بسته را روی اسب خودت بگیری از جوانمردی تو سپاسگزار و دعاگو خواهم». ✂️ سوار جواب داد:«حق با تو است که کمک کردن به همنوع، کار پسندیده ای است و ثواب هم دارد امّا از این متأسّفم که اسب من دیشب، کاه و جو نخورده و چون تاب و توان راه رفتن ندارد، بار گذاشتن روی او بی‌انصافی است و خدا را خوش نمی‌آید» ✂️ مرد بزّاز گفت: «بله، حق با شماست» و دیگر حرفی نزد. همین که چند قدم دیگر پیش رفتند، ناگهان از کنار جاده، خرگوشی بیرون دوید و پا به فرار گذاشت و رفت صد قدم دورتر نشست. اسب سوار وقتی خرگوش را دید، شروع کرد دنبال خرگوش تاختن. خرگوش دوباره شروع کرد به دویدن، او از جلو و اسب سوار از دنبال او رفتند. ✂️ مرد بزّاز وقتی دویدن اسب را دید به فکر فرو رفت و با خود گفت:«چه خوب شد که سوار،کوله بار مرا نگرفت وگرنه ممکن بود به فکر بدی بیفتد و پارچه های مرا بِبَرد و دیگر دستم به او نرسد». ✂️ اتّفاقاً اسب سوار هم پس از اینکه مقداری رفته بود به همین فکر افتاد و با خود گفت:«اسبی به این خوبی دارم که هیچ سواری هم نمی‌تواند به او برسد، خوب بود بسته‌ی بار بزّاز را می‌گرفتم و می‌زدم به بیابان و می‌رفتم». ✂️ سپس سوار، اسب را برگردانید و آرام آرام برگشت تا به پارچه فروش رسید و به او گفت:«خیلی معذرت می‌خواهم، تو را تنها گذاشتم و رفتم خرگوش بگیرم، نشد. راستی چون هنوز تا آبادی خیلی راه داریم، دلم راضی نشد تنها بروم و دیدم خدا را خوش نمی‌آید که تو پیاده و خسته باشی و من هم اسب داشته باشم و به تو کمک نکنم، حالا بسته‌ی پارچه را بده تا برایت بیاورم. اسب هم برای این مقدار بار، نمی‌میرد، به منزل می‌رسد و خستگی از تنش در می‌رود». ✂️ مرد بزّاز گفت:«از لطف شما متشکّرم، راضی به زحمت نیستم. بعد از پیدا شدن خرگوش و دویدن اسب، من هم فهمیدم که باید بار خودم را خودم به دوش بکشم». ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
4_5769269589774963089.mp3
5.5M
🔘چرا به او می‌گویند کریم اهلبیت؟ ▪️حکایتی بهت‌آور از مهربانی علیه‌السلام ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌿 تربیت از نگاه امام حسـن مجتبی (ع): ◇ مردی نزد امام حسن علیه السلام آمد و از فرزندش نزد ایشان شکایت برد امام حسن علیه السلام فرمود:《هـرگز فرزنـدت را تنـبـیه جـسمانی نکـن بلـکه او را تنـبیه عاطـفی کن》 -مرد با تعجب پرسید یعنی چه؟ امام حسـن(ع) فرموند: از او کـمی فاصـله بگیـر و مهـرت را از او دریـغ کـن اما هـرگز مگـذار که ایـن مسـئله طـولانی شـود. یاعلی_علیه_السلام ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌹 🌴دنیا مانند گردویی است بی مغز! 💎ملا مهرعلی خویی، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا می‌ڪنند... به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد. یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، 💎گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند... 💎ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است، گریه ڪرد. 💎پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟! گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا می‌ڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت... 💎دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه می رویم.. https://eitaa.com/fatemehzahraqom