#داستان_تدبری
سوره #بقره
جهت تبیین مفهوم
وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی👌👌
برای بچه ها مفهوم این آیه رابیاموزیم❤️
خیلی از ما فکر می کنیم که
اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛ و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم..👈در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او نیازی به اعمال ما نداره😍 الان ما آزادیم و میتونیم هر چی بخوایم جمع کنیم از عمل خوب گرفته تا بد ولی در اون دنیا جایی برای جمع کردن نیست و ثمره همین اعمالمون رو خواهیم برد👌😔🙏
حالا نوبت این داستانه❤️ با این داستان خیلی خوب این مفهوم برای بچه ها جا میفته☺️
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
در یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند...
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود
و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند
☝ همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند...
وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.
وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.
اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند،پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود.
و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را ازعلف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند.
وقتی وزیران نزد شاه آمدند،به سربازانش دستور داد،ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند.
در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند.
✅وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید.
✅اما وزیر دوم،این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد.
✅و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد.
یاعلی (ع)
ستاد تربیتی مدرسه فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
#داستان
#داستان_تدبری
🍃🌸داستان امید🌸🍃
دخترای گل مدرسه فاطمه الزهرا سلام الله علیها امید در زندگی به قدری اهمیت داره که در لحظه لحظه ی زندگیمون باید پر رنگ باشه، حتی اهمیتش به قدری هست که خداوند در قرآن کریم ۲۸ بار از امید یاد کرده.
و اما بیاید داستانو بخونیم ...👇👇
چهار شمع🕯🕯🕯🕯به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
اولین شمع 🕯گفت: من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد.
فکر می کنم که به زودی خاموش شوم.
هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد.
شمع دوم🕯گفت: من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رغبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم.
حرف شمع ایمان که تمام شد، نسیم ملایمی وزید و آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع 🕯رسید با اندوه گفت: من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند.
آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند.
پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد.
کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند.
او گفت: شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟
چهارمین شمع🕯 گفت: نگران نباشد، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم.
من امید هستم.
چشمان کودک درخشید، شمع🕯 امید 🍃را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.
بنابر این شعله امید هرگز نباید خاموش شود.
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
ستاد تربیتی دبستان غیردولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#داستان_تدبری
#بخش_اول
داستانی در مورد اهمیت جایگاه والدین 😊 والدین مقامی دارن که خداوند میگوید حتی نگاه کردن به چهره پدر و مادر عبادته❤️ این آیه میگه اول مقام والدین و بعد اصل توحید نزد خدا حائز اهمیته❤️ درست مثل این داستان😍
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد.
برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر میکرد فرصت همنشینی با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر میپرداخت.
برادر صومعه نشین....
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
یاعلی (ع)
ستاد تربیتی دبستان غیردولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#داستان_تدبری
#بخش_دوم
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم!
همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: «برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم.»
برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او میبخشی، آنچه کردهام مایه رضای تو نیست؟!»
ندا رسید: «آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم ولی مادرت از آنچه او میکند، بینیاز نیست.
تو خدمت بینیاز میکنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم.»
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
یاعلی (ع)
ستاد تربیتی دبستان غیردولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #همزه
#داستان_شب🌙
خداوند در خیلی از آیات و سوره های قرآن پرهیز از عیبجویی رو تاکید کردند.. چون ریشه عیبجویی مسخره کردن هست و عیب جویی فقط زمانی حاصلی داره که با پیشنهاد همراه باشه😊
👇👇👇🌸🌸🌸🌸👇👇👇
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت: بیشتر انسانها درصدد عیبجویی اند نه اصلاح
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
یاعلی(ع)
ستاد تربیتی دبستان غیردولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
داستان_شب ✨
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #شوری
جهت تبیین آیه 40
اهمیت عفو و بخشش به اندازه ای است که خداوند خیلی در قرآن به این مسئله توجه نموده❤️
دخترای عزیزم شما باید به عفو و گذشت توجه کنید و در برابر خطای دیگران تا جایی که امکان داره بخشش داشته باشید😍
برای اینکه نتیجه انتقام رو بدونید حتما این داستان رو بخونید😊
👇👇🌸🌸🌸👇👇
کشاورزی يک مزرعه بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعلهور در مزرعه به اينطرف و آنطرف میدويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش. در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد.
وقتی کينه به دل گرفته و به دنبال انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!
بهتر است ببخشيم و بگذريم ...
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
یاعلی(ع)
ستاد تربیتی دبستان غیردولتی فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #انعام
جهت تبیین آیه 160
کسی که کار نیکی انجام دهد، ده برابر آن پاداش خواهد داشت. خداوند آورده است که اگر کار نیکی انجام دهی قطعا جزای آن را چندین برابر خواهید دید.. پس به سمت خیر و خوبی حرکت کنید
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
روزي امام حسين علیه السلام از جائي عبور ميكردند که ديدند جواني به سگي غذا مي دهد.
امام خوشحال شدند و فرمودند: چرا اين گونه به سگ مهرباني مي كني ؟ جوان عرض كرد: غمگين هستم، مي خواهم با خشنود كردن اين حيوان، غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد.
اندوه من از اين است كه غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم.
امام حسين علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند. امام حسين علیه السلام دويست دينار به يهودي داد ، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد.
يهودي گفت: اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به شما بخشيدم. امام حسين علیه السلام هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و دویست دینار را به او بخشيد. سرانجام آن مرد یهودی و همسرش که تحت تاثیر محبت امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند ، مسلمان شدند.
📚مناقب آل ابی طالب ج۴ - ص۱۵
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
#یا_علی_علیه_السلام
ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #؟
شما چی فکر میکنید.. آیات بسیاری درباره مفهوم این داستان وجود داره... سپردم به شما ببینم چی یاد گرفتید😊 نظرات رو ارسال کنید برای ادمین
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
❤️امام علی (علیهالسلام) با جمعی از پیروان در معبری عبور مینمود
پیرزنی را دید که با چرخ نخریسی خود مشغول رشتن پنبه بود. پرسید پیرزن، خدا را به چه چیزی شناختی؟ پیرزن بهجای جواب، دست از دسته چرخ برداشت. طولی نکشید پس از چند مرتبه دور زدن، چرخ از حرکت ایستاد.
پیرزن گفت چرخ بدین کوچکی برای حرکت احتیاج به چون منی دارد. آیا ممکن است افلاک به این عظمت و کُرات به این بزرگی، بدون مدبری دانا و حکیم و صانعی توانا و علیم با نظم معینی به گردش افتد و از گردش خود باز نایستد؟
امام علی (علیهالسلام) روی به اصحاب خود نمود و فرمود مانند این پیرزن خدا را بشناسید.
📗داستانهایی از خدا ج1
#یا_علی_علیه_السلام
ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸🔅🌸🌸🔅🌸🔅🌸🌸🔅🌸
#داستان_آموز#داستان_تدبری
#سوره یا #حدیث؟!
نظر شما چیه میتونید آیه مرتبط باهاش رو پیدا کنید.؟!
در حدیث از پیامبر آمده است:
کسی که یک روز و یک شب پرستاری بیماری را به عهده بگیرد، خداوند او را با ابراهیم خلیل علیه السلام محشور می کند.
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
☘دو نفر از مسلمین، از راه دور برای مناسک حج به سوی مکه رهسپار شدند، در این سفر وقتیکه برای زیارت قبر پیامبر صلیالله علیه و آله به مدینه آمدند، یکی از آنها در مدینه بیمار شد و در منزلی بستری گردید، پس همسفرش از او پرستاری کرد.
☘روزی همسفر، به بیمار گفت: دلم میخواهد به زیارت قبر پیامبر بروم.
اجازه بده بروم و برگردم.
☘بیمار گفت: تو یار من هستی، مرا تنها مگذار، وضع مزاجی من وخیم است، از من جدا نشو! همسفر گفت: برادر! ما از راه دور برای زیارت قبر پیامبر صلیالله علیه و آله آمدهایم، زود میروم و برمیگردم.
☘همسفر رفت و پس از زیارت قبر پیامبر صلیالله علیه و آله به منزل امام صادق علیهالسلام رفت و قصهی خود و رفیق مریضش را نقل کرد.
☘امام فرمود: «اگر تو کنار بستر دوست همسفرت بمانی و از او پرستاری کنی و مونس او باشی، در پیشگاه خدا بزرگ بهتر از زیارت مرقد پیامبر است (چون مریض دلشکسته و ناامید از خود بود.)»
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
#یا_علی_علیه_السلام
ستاد تربیتی دبستان غیر دولتی فاطمه زهرا سلام الله علیها