اما یکی از شاگردهام...
اون هم ماه چهارم بارداریش بود...
اسمش زینب بود؛
روز آخر که نتونست بیاد کلاس، رفتیم خونشون،
بین همه خونه ها خونش خیلی بوی تازگی میداد؛ بوی نو عروس و داماد...
بوی زندگی تازه...
۹ ماه بود عروسی کرده بودند با همهی ذوق و شوقش خونشون رو چیده بود...
به اون خونهی بتنی جان داده بود انگاری...
عکس من و شاگردهام
دیوار خونهی زینباینا
و من و زینب...
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
عروسانه و خوش سلیقه برامون آب پرتقال آورد؛ نهایت خانومانگی و به روز بودنش رو به نمایش گذاشت؛
تازه ازدواج کردند
تازه خونه و زندگی ساختن برای خودشون
دارن صاحب فرزند میشن
زیر سایهی اندک امنیتی که دارن...
بدون امکانات در یک جای سخت و بی روح...
اما خدا رو شکر که اندک امنیتی دارن و میتونن شب راحت سرشون رو رو زمین بذارن...
امنیت..
پینوشت؛
دقت کنین👆
فرش خونشون زیرانداز حصیر پلاستیکی بود...
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
همه چیز تا هفتهی پیش که درگیریها فقط تو جلب و اطرافش بود بازهم آروم بود...
هنوز امنیت داشتند گرچه ممکن بود هرلحظه ازبین بره اما امید که قطع نمیشه مگه نه؟
بهش پیام دادم گفتم دخترم زودتر دنیا اومده؛
اونم گفت پسرش زودتر دنیا اومده
عکس پسرش رو برام فرستاد و گفت خدا رو شکر که ما هنوز حسیبا هستیم و تو خونمون....
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
دیروز ولی ... بهش پیام دادم که کجایین؟ هنوز حسیا هستین؟
گفت که نه سیده زینب هستیم( زینبیه ، محلهی اطراف حرم حضرت زینب )
اطرافتون حتما دیدین زنی که تازه زایمان کرده چقدر حساسه؟
کافیه ازش بپرسید خوبی؟ چیزی کم و کسری نداری دورت بگردم؟
دیدین شروع میکنه بغض کردن؟
شروع میکنه به گلهگی از شرایط؟
کدوم شرایط؟ اینکه خوابش بهم ریخته؛
آدمهای دیگه درکش نمیکنن...
قیافهاش عوض شده و...
من از زینب فقط پرسیدم چیزی کم و کسر ندارین؟ خودت همسرت پسرت...
یکی نیست بگه خاک بر سرت فاطمه این چه سوالیه؟
اونا امنیت کم دارن خودشونو کم دارن امیدشون رو کم دارن...
این زن خونهاش رو کم داده...😭😭😭
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
و روضه شروع شد... 😭
اسم شاگرد من زینبه
تازه مادر شده؛ بجای اینکه نازش رو بخرن و تو خونهاش باشه
آواره شده...
میگه سرنوشت ما اینه همهاش جا به جا بشیم... منزل به منزل...
خونمون رو غارت کردن تو حسیا...
من سزایین کردم و هوا سرده...
نمیدونم سرنوشت پسرکم چی میشه؟
هیچکس نمیفهمه هیچکس درک نمیکنه چه بلایی سر ما اومده... 😭😭
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
این پیام رو فرستاده برام👆
نزدیک حرماند...
به گمان خوش خیالم پناه بردن به حضرت زینب😭
میگه همه چیز رو غارت کردن؛ هیچکس تصورش هم نمیکنه چه اتفاق قراره برای ما بیفته... مخصوصا ما شیعهها😭😭😭
با این حال آخرش میگه ببخشید ناراحتت کردم...
من افسرده شدم و نیاز دارم با کسی حرف بزنم😭😭😭
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
منطقهی زینبیه خودش همینجوری ظرفیت اهالیش رو نداشت؛ تصور کنید چقد آواره پناهنده شدن اونجا!
تصور کنید امکانات و شرایط و مکان زندگی...
اصلا تا نبینید نمیتونید تصور کنید دارم از چه بحرانی حرف میزنم 😭😭😭😭😭
تصور کنید تازه مادری که تجربه اولین مادریش رو تو این شرایط... 😭😭😭😭😭
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
فاطمهی سلطانی:)
منطقهی زینبیه خودش همینجوری ظرفیت اهالیش رو نداشت؛ تصور کنید چقد آواره پناهنده شدن اونجا! تصور کنید
همه اینها رو کنار دخترکم زیر سایهی امنیت براتون نوشتم... و با هرکلمه هزاربار ضجه زدم 😭😭😭😭😭
ما چه میفهمیم آوارگی یعنی چی؟ چه میفهمیم ناامنی یعنی چی؟ اصلا چی از غارت شدن خونمون حالیمونه...
حرف زیاده درد زیاده... فقط دعا کنیم برای اونها برای امنیتمون برای بصیرت تک تک آدمهای کشورمون...
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
امان از غربت شیعه
امان از بی بصیرتی
امان از قدرنشناسی
امان از بی امنتی
امان از آوارگی
امان از خودتحقیری و امیدبستن به غیر
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
این قصهی یه مادر بود بین هزاران مادر و بچهای که آورده شدن. 😢😭
نه رمان خیالی بود نه قصهی درام کلاسیک...
این قصهی پرغصهی همین دیروز و امروزه... همین لحظهها... 😭
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
والله والله والله اگه درس نگیریم
اگه پشت خودمون و ملتمون و وطنمون نباشیم آوارگی سهم همه است...
نه فقط عدهای...
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii
بقول سمیه عالمی عزیز؛
دمشق زنی است میانسال و اصیل با گیسوانی آویخته از شانهها و چشمهایی فریبنده که رنگی درخشان میان خاکستری و سیاه دارد
صورت گندمگونش پرخون است هنوز اگرچه کنار چشمها و بر پیشانی چین گرفته از روزگار...
دمشقی که بزرگترین کلیسایش در میدان عباسیین به نام زنی است؛ پرنفوذترین کلیسایش در باب شرقی به نام مریم است و پناه شیعیانش منتسب به زنی از زنان شیعه، خواستگارها دیده به خودش و دامادهای بسیار...
چنین نمانده و چنین نیز نخواهد ماند
#روایت_سوریه
#انتشار_فقط_با_ذکر_منبع
🌱 @fatemeyesoltanii