هیچوقت فکر نمیکردم در شاعرانهترین حالت بخواهم کشورم را ترک کنم و راهی سفر شوم☺️
انگار مه حاصل از برف و سرما شهر راه بغل گرفته و با دانههای برف درگوشش لالایی میخواند...
پنجرهرا میبندم و برای آخرینبار چمدان و کولهام را بازبینی میکنم تا چیزی جا نمانده باشد.
#مسافر_در_راه #سِحر_سفر #روایت_سوم
#روایت #شروع_متفاوت #سفرنامه