#سفرنامه
لحظات آخر هم وقتی درگیر اشک و بغض بودیم، وقت وداع وسط گریه به دوستم گفتم بیا من دعاکنم باهم آمین بگیم؛
اولین دعای من این بود:
خدایا مارو از راه راست هدایت نکن😅
دوستم گفت آمین!
بعد گفت چی گفتی؟ من دوباره تکرارش کردم و تازه فهمیدم چی گفتم😁
بعد گفتیم خدایا ببین ماهم راضی نیستیم راحت چیزی رو بهمون بدی، خودمون میخوایم که همه چیو سخت به دست بیاریم اصلا به ما راحتی نیومده!!! 🤦🏻♀️
#سِحر_سوریه #سفرنامه #طنز_های_سفر