ماجرای دیدارمون این بود👆
چطور رفتم؟ خودمم نمیدونم حقیقتا..
به یکی از دوستام گفته بودم دلم دیدار میخواد و تاحالا نرفتم، معرفیم کرده بود و بهم زنگ زدن گفتن بیا...
شرایط رفتن و درخواست دیدار رو نمیدونم من☺️
فاطمهی سلطانی:)
بالاخره رسیدیم! چه رسیدنی، نفر دویست و نمیدانم چندمم!!!!! بفرما صفهای جلو که پرشد، باید از دیشب می
#دیدار_رهبری
گوشی، کیف، دستکش و هرچیزی که همراه داشتیم را تحویل دادیم جز خودمان؛
بعد از بازرسیها با سر رفتم سمت حسینیه بلکه بتوانم جای نزدیکتری بنشینم تا حضرت ماهرا بهتر ببینم درنهایت در ردیف نهم یا دهم بود که نشستم، چندساعتی طول کشید تا همه وارد حسنیه و جاگیرشوند...
🌸ازهمان لحظه ورود فضای خانومانهی حسینیه را میتوانستی حس کنی؛ تزیین جایگاه آقا، ستونها و نوشتههای دورتادور حسینیه...
🌺کاملا هوشمندانه و هنرمندانه رنگها را برای مهمانانشان انتخاب کرده بودند و این لذت دیدار را دوچندان میکرد.
ما خانمها ریزبین هستیم و اهمیت به این ریزبینی آنهم از طرف صاحبخانه احساس شیرینی را در دل آدم رقم میزد.
⏰ گفتند همین لحظههاست که آقا وارد حسینیه شود، نفسها حبس شدهبود؛
صندلی من دقیقا روبروی صندلی آقا بود اما در ردیف نهم یا دهم؛
خدایا کاش اشکها بگذارند دقیقتر ببینم، قلبم رسما دارد از جایش کنده میشود، نبضم دیگر نمیزند و تمامش جمع شده زیرگلویم و بالا و پایین میشود...
اشکها در حدقهچشمم شبیه تیله اینور و آنور میشوند هرچه پلک میزنم از چشمم جدا نمیشوند، ماجرا چیست؟
این چه حالیست دارم؟ خدایا... مرا چه شده؟
یوقت آقا را ندیده جان ندهم؟! انتخاب من که این نیستها، من تا دیدار خصوصی نداشته باشم جان به عزرائیل نمیدهم گفته باشم...
.
☀️ پردهی فیروزهای کنار میرود، خدایا من الان اینجا؟
آن کسی که از پشت پرده بیرون میآید واقعا رهبر است؟
خواب نیستم؟ رویا نیست؟
یعنی واقعیِ واقعیست؟ من اینجا هستم؟ یعنی شد؟!!!!
در یک آن با دیدنش یادم میآید باید نفس بکشم؛ اولین واکنش بدنم رهاکردن تیلههای اشک است، اما دیگر تیله نیستند، حالا آبشار راهانداخته اند...
نفسم را رها میکنم، اما هنوز قلبم سرجایش نیست، قسم میخورم تا آخرین لحظه سرجایش نبود، زیرپای آقا بود...
اینکه چطور اینهمه مدت بدون قلبم دوام آوردم نمیدانم؟
گویا از الطاف حضور در محضر حضرت ماه است!!!
🍃 #ادامه_دارد
#دلنوشت #سِحر_دیدار
#دیدار_رهبری
مهمترین بخش ماجرا فضای جلسه بود:
🍃 ماجرای این دیدار درخواست پارسال بانوان از رهبری بود و حضرت آقا به قول خودشان عمل کردند و دیداری کاملا زنانه ترتیب دادند؛
خیلی از خانمها همراه بچههای کوچک خود آمدهبودند و این اتفاق فضا را صمیمیتر کرده بود، چون نگاهها برای مادر و فرزند نه تنها آزاردهنده نبود که خیلیها با مادرها همراهی میکردند.
حتی حین سخنرانی آقا از گوشه و کنار سالن صدای گریه و بیقراری بچهها به گوش میرسید و ازاین موضوع هیچکس ابراز نارضایتی نداشت یا حتی زیرلب غر نمیزد!
مواردی بود که کناریها بچه را از مادر میگرفتند که بهتر بتواند به سخنرانی گوش دهد...
💚 فکر میکنم برای یک مادر هیچچیز بهترازاین فضانیست که بدون استرس از گریههای نوزادت درفضا حضور کامل داشته باشی و دلگرم باشی به درک اطرافیان...
مجری یا راوی برنامه نفیسه سادات موسوی(شاعر و نویسنده معاصر) بود که
شعری درخور برای سردار سلیمانی خواند و آقا پرسیدند شعر از کیست؟
گفت خودم سرودم و آقا چندبار گفتند آفرین، خیلی خوب است...
یکجای دیگر هم میخواست برای خانوادهشان درخواست یادگاری بکند؛
گفت برای خانوادهی فعلا ۵ نفرهمان...
چقدر از این جمله ظرافت میبارد، چقدر ادبیات کنشگری پشتش پنهان شده؛ واقعاهم نویسنده است و میداند چطور کلمات را کنارهم بچیند...
🍃 #ادامه_دارد
#دلنوشت #سِحر_دیدار
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی خانم نفسیهسادات موسوی، شاعر و مجری دیدار
#دیدار_رهبری
سخنرانهای مراسم هفت نفر بودند که حدودا نصف وقت دیدار را صحبت کردند، وقتی که آخرین نفر صحبتش رو کرد خانم موسوی رو به رهبر گفتند که:
"وقت ما به پایان رسیده و دو نفر دیگه هم در لیست ذخیره داریم، اگر صلاح بدونید این دونفر هم بیان صحبت کنند"
رهبر هم خیلی بامزه گفتند:
"نخیر من صلاح نمیبینم😬😁"
و همراه با جمعیت خندیدند.
🍃فضا، فضای صمیمی بود؛ حقیقتا تنها جایی بود که برای اولین بار در عمرم از دختربودن و زن بودن خودم صد در صد راضی بودم...
این میزان از حس زنانگی در فضا برکت وجود آقا بود و حضار دغدغهمندِ خودباور.
🍃 #ادامه_دارد
#دلنوشت #سِحر_دیدار
بیانات در دیدار بانوان.mp3
31.99M
🔰 صوت کامل بیانات رهبرانقلاب در دیدار بانوان
#دیدار_رهبری
هیچوقت فکر نمیکردم در شاعرانهترین حالت بخواهم کشورم را ترک کنم و راهی سفر شوم☺️
انگار مه حاصل از برف و سرما شهر راه بغل گرفته و با دانههای برف درگوشش لالایی میخواند...
پنجرهرا میبندم و برای آخرینبار چمدان و کولهام را بازبینی میکنم تا چیزی جا نمانده باشد.
#مسافر_در_راه #سِحر_سفر #روایت_سوم
#روایت #شروع_متفاوت #سفرنامه
فاطمهی سلطانی:)
#دیدار_رهبری سخنرانهای مراسم هفت نفر بودند که حدودا نصف وقت دیدار را صحبت کردند، وقتی که آخرین نف
چند روایت کوتاه از دیدار دیروز جامونده امروز میگمشون و برای آخر امروز یه اتفاق فوقالعاده تو راهه..
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرانگشت ظریف زن در خانواده گرهگشاست