#معرفی کتاب
***
دست و دلباز بود و حبّ دنیا نداشت. تا جایی که میتوانست به یاری دیگران میشتافت. اگر سر چهارراه پشت چراغقرمز ترمز میکردیم یا در خیابان فردی را میدید که به کمک نیاز دارد، بیمنت و خالصانه پیشقدم میشد. به فراخور حال آن آدمهایی که محتاج کمک بودند، سریع دستبهجیب میشد و با حفظ آبروی طرف، هر چه در جیبش بود، میبخشید. درصورتیکه خودش به همان مقدار پول در ته جیبش بهشدت نیاز داشت. این عمل عمار برایم جالب بود و میگفتم: «تو که بیکاری شدی پولت را لازم داری، حال چرا همهٔ داروندارت را میبخشی؟ مقداریش رو ببخش و مقداری رو نگه دار.»
میگفت: «نه، آگه به همین آدما کمک کنیم، دعاشون در حق ما برآورده میشه و عاقبت بخیر میشیم.»
🌹برگرفته از کتاب قرعه ای از آسمان🌹
🌷شادی شهدا صلوات🌷