🎇مرد گفت:
«سفر سختی بود. یک ماه طول کشید».
فرمودند: «خوش آمدی!»
مرد گفت: «ببخشید که دیر وقت رسیدم. بیپناه بودن مرا مجبور کرد که در این وقت شب، مزاحم شما شوم».
لبخند زدند و فرمودند:
«با ما تعارف نکن! ما خانوادہای میهماندوست هستیم».
در این هنگام روغن چراغ
گردسوز فرو نشست و شعلهاش آرام آرام کمنور شد.
میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد.
مرد گفت: «شرمندہام! کاش اینقدر شما را به زحمت نمیانداختم».
امام در حالیکه با تکه پارچهای، روغن را از دستش پاک میکرد، فرمودند:
ما خانوادہای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم».
#پسر_رئوف_زهرا